eitaa logo
مسجدالرسول(ص) میدان راهنمایی
141 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
321 ویدیو
2 فایل
این کانال بمنظور اطلاع رسانی کلیه فعالیتهای فرهنگی ، تربیتی ،آموزشی ،اردویی و .. مسجدالرسول(ص) تشکیل گردیده است. یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه بامداد پنجشنبه : . سوره شورى : وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ «7» . و بدين سان عربى را به تو وحى كرديم تا مردم مكّه و كسانى را كه اطراف آن هستند دهى و از روز جمع (قيامت) كه شكى در آن نيست بيم دهى گروهى در بهشت و گروهى در آتش سوزانند. نكته ‏ها: بر اساس روايات مراد از امّ القرى، مكّه است. يكى از اسامى قيامت‏ «يَوْمَ الْجَمْعِ» است، روزى كه همه مردم يك‏جا جمع مى‏شوند، روزى كه جسم با روح، عمل با انسان، ظالم با مظلوم و كيفر و پاداش با عامل آن جمع مى‏شود. در آيه‏ى قبل خطاب به پيامبر فرمود: تو وكيل مردم نيستى، در اين آيه مى‏فرمايد: وظيفه‏ى تو هشدار و انذار است. سؤال: با اينكه قرآن كريم بارها ترديد و تعجب كفّار را درباره نقل كرده است ، پس چرا مى‏فرمايد: شكى در آن نيست. «لا رَيْبَ فِيهِ»؟ پاسخ: در قرآن يازده بار جمله‏ «لا رَيْبَ فِيهِ» درباره معاد و چهار بار درباره‏ى قرآن و يك بار درباره أجل آمده است، يعنى با ديدن نمونه ‏هاى رستاخيز در طبيعت و پديد آمدن بهار و پاييز و آفرينش خودتان ، سزاوار نيست در امكان زنده شدن دوباره مردگان شك و ترديد كنيد. نه آنكه هيچ كس شك نمى‏كند بلكه منطقا شك شود. پيام‏ها: 1- همان گونه كه انبياى پيشين به زبان قوم خود سخن مى‏گفتند، قرآن نيز به زبان عربى وحى شده است. وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا ... قُرْآناً عَرَبِيًّا 2- الفاظ قرآن به همين صورت كه هست بر پيامبر نازل شده است. «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا» 3- قرآن، به زبان است و ترجمه آن به هر زبانى كه باشد حكم قرآن را ندارد. «قُرْآناً عَرَبِيًّا» (چون فهم بشر نمى‏تواند حقايق عبارات و الفاظ قرآن را به صورت كامل درك كند و ترجمه بر اساس فهم شخص مترجم است.) 4- هدف اصلى از دريافت‏هاى الهى بازدهى آن است. أَوْحَيْنا ... لِتُنْذِرَ 5- كسى كه ديگران را هشدار مى‏دهد، بايد خود آگاهى و بينش لازم را داشته باشد. أَوْحَيْنا ... لِتُنْذِرَ 6- در شيوه‏ى تبليغ ابتدا مخاطبين و نيازهاى آنان را بشناسيم. (اولين نياز جامعه جاهلى، هشدار بود). «لِتُنْذِرَ» 7- در تبليغ به اولويّت‏هاى منطقه ‏اى، مكانى و استراتژى توجّه شود. (به نقاط مركزى و محورى اولويّت دهيد.) «أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها» 8- تبليغ بايد از خود و اطرافيان خود آغاز شود. «لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏» 9- دعوت پيامبر اسلام تدريجى و داراى مراحل متعدّد بوده است. «لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها» 10- در ميان موارد ، مسأله معاد نقش ويژه ‏اى دارد. «وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ» 11- فصاحت قرآن در انذار مردم نقش مهمى دارد. «عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ» (بنا بر اينكه مراد از كلمه «عربى» فصاحت باشد) 12- قيامت با آنكه روز است، روز و تفكيك نيز هست. «فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ»
آیه بامداد شنبه : . سوره زخرف : وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ «23» . و بدين گونه ما در هيچ شهر و ديارى پيش از تو دهنده ‏اى نفرستاديم ، مگر آنكه ثروتمندان مغرورشان گفتند: ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و از آثار آنان پيروى مى‏كنيم ! . نكته ‏ها: « » از «ترفه» به معناى نعمت فراوان است و به كسى گويند كه نعمت‏ها او را مغرور و سرمست كرده باشد. در آيه قبل خوانديم كه عوام مردم گمان مى‏كنند كه راه و روش نياكان درست است و براى رسيدن به هدايت، از آنها پيروى مى‏كنند. «عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ» امّا اين آيه مى‏فرمايد: براى مترفين، رفاه و ثروت مطرح است، نه رسيدن به هدايت و لذا پيروى از آداب و رسوم نياكان براى هدايت نيست. «عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» در قرآن هرگز كلمه «بعدك» براى پيامبر اسلام به كار نرفته بلكه «قبلك» بكار رفته و اين نشانه آنست كه پيامبر اسلام آخرين فرستاده الهى است. . پيام‏ها: 1- تكيه بر روش نياكان، سنّت منحرفان تاريخ بوده است. «وَ كَذلِكَ» 2- انبيا، مخالفانى از طبقه مرفه داشته‏اند كه بهانه‏هاى همگون و مشابهى مى‏گرفتند. ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ‏ ... إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها 3- توجّه به مشكلات پيشينيان سبب آرامش انسان مى‏شود. ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ‏ ... 4- مهم‏ترين نقش انبيا هشدار است. «مِنْ نَذِيرٍ» 5- سرمستى از ثروت و رفاه هم موجب طغيان است و هم زمينه‏ى تقليد و تعصّب‏هاى نابجا. قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا ... عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ‏ 6- افكار پيشينيان قابل بازنگرى و بررسى است و اقتداى مطلق و بى‏ چون و چرا به آنان، معنا ندارد. «إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ»
آیات بامداد شنبه ، روز اول فصل پاییز : سوره دخان‏ : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ به نام خداوند بخشنده مهربان‏ سوره دخان‏ : حم «1» سوره دخان‏ : وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ «2» حا، ميم. به كتاب روشنگر سوگند. سوره دخان‏ : إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ «3» ما آن را در شبى مبارك و فرخنده نازل كرديم، ما همواره انذار كننده بوديم. نكته‏ها: كلمه « » از «بركات» به معناى خير پايدار و ضد آن كلمه «شوم» است. مراد از شب مبارك، همان شب است كه در ماه مبارك رمضان قرار دارد. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» كلمه‏ى «مبين» از «ابانة» به معناى روشن و روشنگر است. در اين آيه، زمان نزول قرآن ، شمرده شده و در آيات ديگر زمان نزول عذاب، نحس خوانده شده است، «أَيَّامٍ نَحِساتٍ» اصولًا مبارك يا منحوس بودن زمان يا به خاطر حوادث تلخ و شيرينى است كه در آنها واقع مى‏شود و يا در خود زمان خصوصيّتى است كه بر ما پوشيده است، چنانكه در قرآن از در سحرها ستايش شده كه معلوم مى‏شود در عنصر زمان خصوصيّتى است كه ما نمى‏دانيم. پيام‏ها: 1- قرآن در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به عنوان كتاب مقدّس مطرح بود. (خداوند به آن سوگند ياد مى‏كند) «وَ الْكِتابِ» 2- قرآن براى دست‏يابى انسان به نور از جايگاهى بلند نازل شده است. «أَنْزَلْناهُ» 3- زمان‏ها متفاوتند و بعضى بر بعضى ديگر قداست و برترى دارند. «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» 4- براى مسائل معنوى، شب زمان مناسب‏ترى است. «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» 5- سنّت خداوند، فرستادن دهنده است. «كُنَّا مُنْذِرِينَ» 6- براى مردم غافل ، انذار و هشدار مفيدتر از بشارت است. «مُنْذِرِينَ»
آیات بامداد چهارشنبه : . سوره احقاف‏ : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ به نام خداوند بخشنده مهربان‏ سوره احقاف‏ : حم «1» سوره احقاف‏ : تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ «2» حا، ميم. نزول (اين) كتاب، از جانب خداوند عزيز حكيم است. سوره احقاف‏ : ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ «3» ما آسمان‏ها و زمين و آنچه را ميان آنهاست، جز بر اساس و زمان‏بندى مشخّص نيافريديم، و (لى) كسانى كه كفر ورزيدند، از آنچه بدان داده شده ‏اند، روى‏گردانند. . نكته ‏ها: سرآغاز هفت سوره‏ى غافر، فصّلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف، حروف مقطعه‏ى «حم» است كه به «حواميم سبعه» معروف است. از تكرار آيه‏ حم*، تَنْزِيلُ الْكِتابِ* ... در چند سوره پشت سر هم، مى‏توان فهميد كه مسائل مهم و اساسى را بايد تكرار كرد. عزّت، از اوصاف و كمالاتى است كه هم براى خدا آمده، «مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ»*، هم براى كتابِ خدا، «إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ» هم براى پيامبر خدا و مؤمنان به خدا آمده است. «ان‏ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» . پيام‏ها: 1- نزول قرآن، تنها از جانب خداوند عزيز و حكيم مقدور است و از عهده بشر خارج است. «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» 2- برنامه ‏هاى قرآن، هر چند آسمانى و متعالى است، امّا در حدّ فكر و توان محدود بشر، نازل شده است. «تَنْزِيلُ الْكِتابِ» 3- چون نزول قرآن از سوى خداوندى است كه سرچشمه عزّت و حكمت است، لذا برنامه ‏ها و دستورات آن فرد و جامعه را به سوى عزّت و استوارى سوق مى‏دهد. «مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» 4- عزّت و قدرت خداوند، آميخته با حكمت و كاردانى است. «اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» 5- نظام هدفدار، بدون برنامه نمى‏شود. تكوين و تشريع، بر اساس حق و حكمت است. الْكِتابِ‏ ... الْحَكِيمِ‏- خَلَقْنَا ... بِالْحَقِ‏ 6- در نظام آفرينش، كژى، انحراف، سستى، پستى، نادرستى و بيهودگى جايى ندارد. «ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ» 7- آسمان‏ها و زمين و تمام هستى، زمان و فرجامى حساب شده و سنجيده دارند و اتفاقى و بى‏ حساب نيستند. خَلَقْنَا ... بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى‏ 8- لازمه‏ى حقّانيّت آفرينش، وجود جهانى پس از آن است. (اگر معاد نباشد، بسيارى از نابرابرى‏ها و بى‏عدالتى‏ها جبران نشده و موجّه نخواهد بود.) «ما خَلَقْنَا ... إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى» 9- تمام پديده ‏ها از آغاز تا پايان، شده و زيرنظر هستند. «أَجَلٍ مُسَمًّى» 10- توجّه به محدوديّت دنيا و نعمت‏ها و پديده‏ها، زمينه حق‏گرايى و دل نبستن به دنيا و هشدارى براى انسان است. «أَجَلٍ مُسَمًّى» 11- نظام تكوين و تشريع براى هدايت و كمال انسان است، با اين حال، برخى ناسپاسى كرده و كفر مى‏ورزند. «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ» 12- تمام هستى در مسير حق حركت مى‏كند و اين انسان است كه مى‏تواند با انتخاب مسيرى ناحق، منحرف شود. «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ» 13- در نظام تعليم و تربيت و تبليغ، و تهديد لازم است. «أُنْذِرُوا» 14- اعراض از حق، نشانه‏ى اراده و انسان است. «مُعْرِضُونَ»
آیه بامداد دوشنبه : . سوره احقاف‏ : قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‏ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» . بگو: من در ميان پيامبران، بى‏ سابقه نيستم و نمى‏دانم با من و شما چگونه عمل خواهد شد و جز آنچه به من وحى مى‏شود از چيز ديگرى نمى‏كنم و من جز دهنده ‏اى آشكار نيستم. . نكته‏ ها: «بدع» به معناى پديده نوظهور و بى‏سابقه است. مخالفان به گونه‏اى با پيامبر برخورد مى‏كردند كه گويا تا به حال هيچ پيامبرى نيامده و اين امرى نوظهور است. پيامبر، آنچه را از غيب آماده و مطلع است كه خداوند به او عطا كند، «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ» و بدون عطا و و تعليم الهى، هيچ كس از غيب و آينده خبر ندارد. چنانكه قرآن مى‏فرمايد: «فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ» پيامبر، در سخن جز وحى نمى‏گويد، «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏» و در عمل جز از وحى پيروى نمى‏كند، «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‏ إِلَيَّ» بنابراين كلام و پيامبر براى مردم حجّت و الگو است. پيام‏ها: 1- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مأمور پاسخ‏گويى به شبهات است. قُلْ‏ ... 2- رهبران الهى، حتّى در شيوه دفاع از حقّانيّت خود، طبق دستور خدا عمل مى‏كنند. قُلْ ما كُنْتُ‏ ... 3- بعثت پيامبران و رسالت آنان، يك جريان در طول تاريخ بوده است. «ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ» 4- بايد شبهات را با منطق و مدارا پاسخ داد. مخالفان مى‏گفتند: سِحْرٌ مُبِينٌ‏ ... افْتَراهُ‏ ولى پيامبر مى‏فرمود: كَفى‏ بِهِ شَهِيداً ... ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ‏ 5- چون مردم در برابر مسائل جديد و نوظهور حساسيّت نشان مى‏دهند، بيان سابقه و تاريخ گذشته لازم است. «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ» 6- لازمه‏ى رسالت، دانستن همه چيز نيست. «ما أَدْرِي» 7- رهبر بايد با مردم صادقانه سخن بگويد. «وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ» 8- در بيان مشتركات، اول از خود شروع كنيد بعد ديگران. «ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ» 9- وظيفه پيامبر، اجبار مردم به ايمان آوردن نيست، وظيفه او هشدار و اعلام خطر است. «ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ» 10- براى مردم غافل، هشدار دادن از اميد دادن لازم‏تر است. «ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ»
آیات بامداد چهارشنبه : . سوره قمر : وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‏ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ «12» و از زمين چشمه‏ هايى جوشانديم، پس آب (زمين و آسمان) بر اساس امرى كه مقدّر شده بود، به هم پيوستند. . سوره قمر : وَ حَمَلْناهُ عَلى‏ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13» سوره قمر : تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ «14» و نوح را بر ( ‏اى كه) داراى تخته ‏ها و ميخ‏ها بود، سوار كرديم. كشتى (حامل نوح و پيروانش) زير نظر ما به حركت در آمد. (اين امر) پاداش پيامبرى بود كه مورد تكذيب و كفر قرار گرفت. سوره قمر : وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15» سوره قمر : فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16» و همانا ما كشتى را به عنوان نشانه باقى گذاشتيم، پس آيا پند گيرنده‏اى هست؟ پس عذاب و هشدار من چگونه است؟ نكته‏ ها: «دُسُرٍ» جمع « » به معناى ميخ است و «نُذُرِ» جمع «نذير» است، ولى در اين گونه موارد به معناى هشدار است، نه هشدار دهنده. كشتى داراى خصوصياتى بود از جمله: الف) ساخت آن به فرمان الهى بود. «اصْنَعِ الْفُلْكَ»* ب) سازنده‏ى آن پيامبر خدا بود. ج) محل ساخت كشتى، در بيابان خشك و دور از دريا و به گفته‏ى روايات، مسجد كوفه بود كه اين، تمسخر كافران را به دنبال داشت. د) از تمام نژادهاى حيوان نر و ماده در آن سوار شدند. ه) حركت آن زير نظر خدا بود. «تَجْرِي بِأَعْيُنِنا» و) موج‏هايى به اندازه‏ى كوه‏ها در مسيرش بود. «فِي مَوْجٍ كَالْجِبالِ» ز) تمام مؤمنان زمين بر آن سوار شدند. ح) تنها وسيله‏ى امن و نجات بود. . با همه اين خصوصياتى كه براى كشتى نوح بيان شده است، خداوند به جاى كلمه «سفينه» و كشتى مى‏فرمايد: «أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» يعنى يك مشت تخته و ميخ. شايد اين‏ كوچك نمايى به خاطر آن است كه نجات نوح منسوب به اراده او باشد، نه عظمت كشتى. در آيه 15، تخته و ميخ كه وسيله نجات پيامبرى بوده است، به عنوان آيه‏ى الهى معرّفى شده است، آيا قبور كسانى كه خود سبب نجات بوده ‏اند، آيه الهى نيست؟ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ ... تَرَكْناها آيَةً ... پيام‏ها: 1- جوشش چشمه ‏ها وجريان آب‏ها، با اراده‏ى الهى است. «وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً» 2- همين كه اراده‏ى خداوند بر كارى تعلق گرفت، آسمان و زمين همكارى مى‏كنند. «فَالْتَقَى الْماءُ» 3- قهر الهى و هماهنگى عوامل طبيعى در آسمان و زمين براى عذاب، حساب و كتاب دارد. «أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ» 4- اگر ما ‏ى خالص خدا شويم، خداوند همه چيز ما را تأمين مى‏كند. «عَبْدَنا- فَفَتَحْنا- فَجَّرْنَا- حملنا» 5- مسير كارهاى الهى از طريق ابزارهاى مادى و تلاش‏هاى انسانى است. «حَمَلْناهُ عَلى‏ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» تخته و ميخ زياد است، ليكن خداست كه اين تخته‏ ها و ميخ‏ها را وسيله نجات پيامبر خود و مؤمنان قرار مى‏دهد. 6- نه فقط ساخت كشتى نوح، بلكه مسير حركت آن زير نظر خداوند بوده است. (در جايى ديگر مى‏فرمايد: «اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا»* و در اينجا مى‏فرمايد: «تَجْرِي بِأَعْيُنِنا») 7- انبيا نعمتى هستند كه نبايد كفران شوند و اگر كفران شدند خداوند، كافران را كيفر مى‏دهد و به انبيا پاداش مى‏دهد. «جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ» 8- همه‏ى كيفرها در قيامت واقع نمى‏شود. «جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ» 9- كشتى نوح در طول تاريخ ماندنى است. «تَرَكْناها آيَةً» (چنانكه بدن فرعون در طول تاريخ نشانه است. «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً» ) 10- حفظ آثار كه يادآور عوامل پيشرفت يا سقوط ملت‏هاست، لازم است. «تَرَكْناها آيَةً» 11- كارى كه با اراده‏ى الهى و به دست اولياى خدا انجام گيرد، مبارك است. (كشتى نوح در آن زمان مؤمنان را نجات داد، نسل تمام حيوانات را حفظ كرد و براى تاريخ درس و يادگار شد.) «تَرَكْناها آيَةً» 12- بايد به آيات الهى با دقت و بصيرت نگاه كرد. «تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» 13- براى هدايت شدن انسان، تنها عوامل خارجى كافى نيست، ظرفيت و روحيه‏ى پندپذيرى لازم است. «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» 14- عذاب اقوام گذشته، بايد مايه‏ى براى آيندگان باشد. «عَذابِي وَ نُذُرِ» 15- عذاب و قهر خدا، پس از هشدارهاى متعدّد است. «عَذابِي وَ نُذُرِ»
آیات بامداد دوشنبه : . سوره قمر : كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ «33» سوره قمر : إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ «34» قوم حضرت نيز هشدار دهندگان را تكذيب كردند. ما نيز بر آنان بادى همراه با سنگ فرو فرستاديم و فقط خانواده لوط را در سحرگاه نجاتشان داديم. . سوره قمر : نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ «35» سوره قمر : وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ «36» (اين نجات) نعمتى از طرف ما بود، ما اين گونه هر كه را كند، پاداش مى‏دهيم. لوط، مردم را از قهر ما داده بود، اما در هشدارها جدل و ستيزه كردند. . سوره قمر : وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ «37» و قوم لوط براى (سوء قصد به) مهمانان او به مراوده و گفتگو پرداختند، پس ما چشم آنان را نابينا كرديم، پس بچشيد عذاب من و هشدار مرا. . سوره قمر : وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ «38» سوره قمر : فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ «39» و صبحگاهان عذابى پايدار به سراغشان آمد. پس بچشيد عذاب من و هشدارم را. سوره قمر : وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «40» همانا ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان ساختيم پس آيا هست؟ . نكته ‏ها: «نُذُرِ» جمع «نذير» هم به معناى انذار دهنده است و هم به معناى انذار، «حاصب» به معناى تندبادى است كه سنگريزه ‏ها و شن‏ها را حركت مى‏دهد. «بطش» به معناى گرفتن با قهر و قدرت است. «طمس» يعنى محو كردن و از بين بردن و «تماروا» به معناى به مجادله گرفتن است. . به نظر مى‏رسد كسانى كه به مهمانان حضرت لوط سوء قصد داشتند، ابتدا كور شدند و سپس با زير و رو شدن منطقه نابود گشتند. در ماجراى قوم لوط، چهار مرتبه كلمه‏ى‏ «نُذُرِ» و سه بار كلمه‏ى‏ «عَذابٌ» مطرح شده كه نشانه‏ى اهميّت هشدار نسبت به عملكرد قوم لوط است. پيام‏ها: 1- گويى خداوند به پيامبر مى‏فرمايد: نگران نباش كه همواره پيامبران خدا مورد تكذيب نااهلان قرار مى‏گرفتند. «كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ» 2- گرچه هر يك از قوم عاد و ثمود و لوط و نوح ويژگى‏هايى داشتند، ولى همه‏ى آنان در تكذيب پيامبرشان مشترك بودند. كَذَّبَتْ‏ ... كَذَّبَتْ‏ ... كَذَّبَتْ‏ 3- تكذيب يك پيامبر، به منزله‏ى تكذيب همه‏ى انبيا است. كَذَّبَتْ‏ ... بِالنُّذُرِ 4- دست خداوند براى انواع عذاب‏ها باز است. «بِماءٍ مُنْهَمِرٍ- رِيحاً صَرْصَراً صَيْحَةً واحِدَةً- حاصِباً» 5- در موارد متعدّد، خداوند مؤمنان را نجات مى‏دهد. «نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ» 6- به هنگام نزول عذاب، الزاما و همیشه تر و خشك با هم نمى‏سوزد. «أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ» 7- نعمت، تنها امور مادى نيست، نجات از عذاب، از بزرگترين نعمت‏ها است. «نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا» 8- ايمان به پيامبران، شكر الهى و مايه نجات است. «كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ» 9- خداوند اول اتمام حجّت و سپس عذاب مى‏كند. «وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا» 10- گرچه كار انبيا هم بشارت است و هم هشدار، ولى هشدار آنان به دليل سرمستى و غفلت مردم بيشتر است. «أَنْذَرَهُمْ» 11 - ايجاد ترديد در حق و حقيقت، به منزله تكذيب آن است. كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ ... فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ 12- آلودگى و فساد مرز نمى‏شناسد. (با اين‏كه قوم لوط در مجالس علنى كار خلاف انجام مى‏دادند و مانعى براى خود نمى‏ديدند، ولى باز هم دست از سر مهمانان خانه پيامبر بر نداشتند.) «راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ» 13- همين كه جرم سنگين شد، مهلت جايز نيست. «راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا» 14- چشمى كه به مهمانان معصوم، آن هم در خانه‏ى پيامبر نظر سوء دارد، كور باد. «فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ» 15- قهر و عذاب الهى، قابل خنثى شدن نيست. «عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ» 16- يكى از روش‏هاى تربيتى قرآن، نقل داستان‏هاى پندآموز است. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ» 17- خواندن كافى نيست، بايد پند گرفت. «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»