آیه بامداد پنجشنبه :
#قرآن
.
سوره شورى : وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا
لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها
وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ
فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ «7»
.
و بدين سان #قرآنى عربى را به تو وحى كرديم
تا مردم مكّه و كسانى را كه اطراف آن هستند #هشدار دهى
و از روز جمع (قيامت) كه شكى در آن نيست بيم دهى
گروهى در بهشت و گروهى در آتش سوزانند.
نكته ها:
بر اساس روايات مراد از امّ القرى، مكّه است.
يكى از اسامى قيامت «يَوْمَ الْجَمْعِ» است، روزى كه همه مردم يكجا جمع مىشوند،
روزى كه جسم با روح، عمل با انسان، ظالم با مظلوم و كيفر و پاداش با عامل آن جمع مىشود.
در آيهى قبل خطاب به پيامبر فرمود: تو وكيل مردم نيستى، در اين آيه مىفرمايد:
وظيفهى تو هشدار و انذار است.
سؤال: با اينكه قرآن كريم بارها ترديد و تعجب كفّار را درباره #معاد نقل كرده است ،
پس چرا مىفرمايد: شكى در آن نيست. «لا رَيْبَ فِيهِ»؟
پاسخ: در قرآن يازده بار جمله «لا رَيْبَ فِيهِ» درباره معاد و چهار بار دربارهى قرآن و يك بار درباره أجل آمده است،
يعنى با ديدن نمونه هاى رستاخيز در طبيعت و پديد آمدن بهار و پاييز و آفرينش خودتان ، سزاوار نيست در امكان زنده شدن دوباره مردگان شك و ترديد كنيد.
نه آنكه هيچ كس شك نمىكند بلكه منطقا #نبايد شك شود.
پيامها:
1- همان گونه كه انبياى پيشين به زبان قوم خود سخن مىگفتند،
قرآن نيز به زبان عربى وحى شده است. وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا ... قُرْآناً عَرَبِيًّا
2- الفاظ قرآن به همين صورت كه هست بر پيامبر نازل شده است. «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا»
3- قرآن، به زبان #عربى است و ترجمه آن به هر زبانى كه باشد حكم قرآن را ندارد. «قُرْآناً عَرَبِيًّا»
(چون فهم بشر نمىتواند حقايق عبارات و الفاظ قرآن را به صورت كامل درك كند و ترجمه بر اساس فهم شخص مترجم است.)
4- هدف اصلى از دريافتهاى الهى بازدهى آن است. أَوْحَيْنا ... لِتُنْذِرَ
5- كسى كه ديگران را هشدار مىدهد، بايد خود آگاهى و بينش لازم را داشته باشد. أَوْحَيْنا ... لِتُنْذِرَ
6- در شيوهى تبليغ ابتدا مخاطبين و نيازهاى آنان را بشناسيم. (اولين نياز جامعه جاهلى، هشدار بود). «لِتُنْذِرَ»
7- در تبليغ به اولويّتهاى منطقه اى، مكانى و استراتژى توجّه شود. (به نقاط مركزى و محورى اولويّت دهيد.) «أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها»
8- تبليغ بايد از خود و اطرافيان خود آغاز شود. «لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى»
9- دعوت پيامبر اسلام تدريجى و داراى مراحل متعدّد بوده است. «لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها»
10- در ميان موارد #انذار، مسأله معاد نقش ويژه اى دارد. «وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ»
11- فصاحت قرآن در انذار مردم نقش مهمى دارد. «عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ» (بنا بر اينكه مراد از كلمه «عربى» فصاحت باشد)
12- قيامت با آنكه روز #جمع است، روز #فصل و تفكيك نيز هست. «فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ»
آیه بامداد شنبه :
#قرآن
.
سوره زخرف : وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ
إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ
وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ «23»
.
و بدين گونه ما در هيچ شهر و ديارى پيش از تو #هشدار دهنده اى نفرستاديم ،
مگر آنكه ثروتمندان مغرورشان گفتند: ما پدران خود را بر آيينى يافتيم
و از آثار آنان پيروى مىكنيم !
.
نكته ها:
« #مترف» از «ترفه» به معناى نعمت فراوان است و به كسى گويند كه نعمتها او را مغرور و سرمست كرده باشد.
در آيه قبل خوانديم كه عوام مردم گمان مىكنند كه راه و روش نياكان درست است و براى رسيدن به هدايت، از آنها پيروى مىكنند. «عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ»
امّا اين آيه مىفرمايد:
براى مترفين، رفاه و ثروت مطرح است، نه رسيدن به هدايت
و لذا پيروى از آداب و رسوم نياكان براى هدايت نيست. «عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ»
در قرآن هرگز كلمه «بعدك» براى پيامبر اسلام به كار نرفته بلكه «قبلك» بكار رفته
و اين نشانه آنست كه پيامبر اسلام آخرين فرستاده الهى است.
.
پيامها:
1- تكيه بر روش نياكان، سنّت منحرفان تاريخ بوده است. «وَ كَذلِكَ»
2- انبيا، مخالفانى از طبقه مرفه داشتهاند كه بهانههاى همگون و مشابهى مىگرفتند.
ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ ... إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها
3- توجّه به مشكلات پيشينيان سبب آرامش انسان مىشود. ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ ...
4- مهمترين نقش انبيا هشدار است. «مِنْ نَذِيرٍ»
5- سرمستى از ثروت و رفاه هم موجب طغيان است و هم زمينهى تقليد و تعصّبهاى نابجا.
قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا ... عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ
6- افكار پيشينيان قابل بازنگرى و بررسى است و اقتداى مطلق و بى چون و چرا به آنان، معنا ندارد.
«إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ»
آیات بامداد شنبه ، روز اول فصل پاییز :
#قرآن
سوره دخان : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
سوره دخان : حم «1»
سوره دخان : وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ «2»
حا، ميم. به كتاب روشنگر سوگند.
سوره دخان : إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ «3»
ما آن را در شبى مبارك و فرخنده نازل كرديم، ما همواره انذار كننده بوديم.
نكتهها:
كلمه « #مبارك» از «بركات» به معناى خير پايدار
و ضد آن كلمه «شوم» است.
مراد از شب مبارك، همان شب #قدر است كه در ماه مبارك رمضان قرار دارد.
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ»
كلمهى «مبين» از «ابانة» به معناى روشن و روشنگر است.
در اين آيه، زمان نزول قرآن ، #مبارك شمرده شده
و در آيات ديگر زمان نزول عذاب، نحس خوانده شده است، «أَيَّامٍ نَحِساتٍ»
اصولًا مبارك يا منحوس بودن زمان يا به خاطر حوادث تلخ و شيرينى است كه در آنها واقع مىشود
و يا در خود زمان خصوصيّتى است كه بر ما پوشيده است،
چنانكه در قرآن از #استغفار در سحرها ستايش شده
كه معلوم مىشود در عنصر زمان خصوصيّتى است كه ما نمىدانيم.
پيامها:
1- قرآن در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به عنوان كتاب مقدّس مطرح بود.
(خداوند به آن سوگند ياد مىكند) «وَ الْكِتابِ»
2- قرآن براى دستيابى انسان به نور از جايگاهى بلند نازل شده است. «أَنْزَلْناهُ»
3- زمانها متفاوتند و بعضى بر بعضى ديگر قداست و برترى دارند. «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ»
4- براى مسائل معنوى، شب زمان مناسبترى است. «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ»
5- سنّت خداوند، فرستادن #هشدار دهنده است. «كُنَّا مُنْذِرِينَ»
6- براى مردم غافل ، انذار و هشدار مفيدتر از بشارت است. «مُنْذِرِينَ»
آیات بامداد چهارشنبه :
#قرآن
.
سوره احقاف : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
سوره احقاف : حم «1»
سوره احقاف : تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ «2»
حا، ميم. نزول (اين) كتاب، از جانب خداوند عزيز حكيم است.
سوره احقاف : ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ «3»
ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست، جز بر اساس #حق و زمانبندى مشخّص نيافريديم،
و (لى) كسانى كه كفر ورزيدند، از آنچه بدان #هشدار داده شده اند، روىگردانند.
.
نكته ها:
سرآغاز هفت سورهى غافر، فصّلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف، حروف مقطعهى «حم» است
كه به «حواميم سبعه» معروف است.
از تكرار آيه حم*، تَنْزِيلُ الْكِتابِ* ... در چند سوره پشت سر هم، مىتوان فهميد كه مسائل مهم و اساسى را بايد تكرار كرد.
عزّت، از اوصاف و كمالاتى است كه هم براى خدا آمده، «مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ»*،
هم براى كتابِ خدا، «إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ»
هم براى پيامبر خدا و مؤمنان به خدا آمده است. «ان لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ»
.
پيامها:
1- نزول قرآن، تنها از جانب خداوند عزيز و حكيم مقدور است
و از عهده بشر خارج است. «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ»
2- برنامه هاى قرآن، هر چند آسمانى و متعالى است، امّا در حدّ فكر و توان محدود بشر، نازل شده است. «تَنْزِيلُ الْكِتابِ»
3- چون نزول قرآن از سوى خداوندى است كه سرچشمه عزّت و حكمت است، لذا برنامه ها و دستورات آن فرد و جامعه را به سوى عزّت و استوارى سوق مىدهد. «مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ»
4- عزّت و قدرت خداوند، آميخته با حكمت و كاردانى است. «اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ»
5- نظام هدفدار، بدون برنامه نمىشود. تكوين و تشريع، بر اساس حق و حكمت است. الْكِتابِ ... الْحَكِيمِ- خَلَقْنَا ... بِالْحَقِ
6- در نظام آفرينش، كژى، انحراف، سستى، پستى، نادرستى و بيهودگى جايى ندارد.
«ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ»
7- آسمانها و زمين و تمام هستى، زمان و فرجامى حساب شده و سنجيده دارند
و اتفاقى و بى حساب نيستند. خَلَقْنَا ... بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى
8- لازمهى حقّانيّت آفرينش، وجود جهانى پس از آن است.
(اگر معاد نباشد، بسيارى از نابرابرىها و بىعدالتىها جبران نشده و موجّه نخواهد بود.)
«ما خَلَقْنَا ... إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى»
9- تمام پديده ها از آغاز تا پايان، #حساب شده و زيرنظر هستند. «أَجَلٍ مُسَمًّى»
10- توجّه به محدوديّت دنيا و #ناپايدارى نعمتها و پديدهها، زمينه حقگرايى و دل نبستن به دنيا و هشدارى براى انسان است. «أَجَلٍ مُسَمًّى»
11- نظام تكوين و تشريع براى هدايت و كمال انسان است،
با اين حال، برخى ناسپاسى كرده و كفر مىورزند. «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ»
12- تمام هستى در مسير حق حركت مىكند
و اين انسان است كه مىتواند با انتخاب مسيرى ناحق، منحرف شود. «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ»
13- در نظام تعليم و تربيت و تبليغ، #هشدار و تهديد لازم است. «أُنْذِرُوا»
14- اعراض از حق، نشانهى اراده و #اختيار انسان است. «مُعْرِضُونَ»
آیه بامداد دوشنبه :
#قرآن
.
سوره احقاف : قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ
وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ
إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ
وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «9»
.
بگو: من در ميان پيامبران، بى سابقه نيستم
و نمىدانم با من و شما چگونه عمل خواهد شد
و جز آنچه به من وحى مىشود از چيز ديگرى #پيروى نمىكنم
و من جز #هشدار دهنده اى آشكار نيستم.
.
نكته ها:
«بدع» به معناى پديده نوظهور و بىسابقه است.
مخالفان به گونهاى با پيامبر برخورد مىكردند كه گويا تا به حال هيچ پيامبرى نيامده و اين امرى نوظهور است.
پيامبر، آنچه را از غيب آماده و مطلع است كه خداوند به او عطا كند، «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ»
و بدون عطا و #وحى و تعليم الهى، هيچ كس از غيب و آينده خبر ندارد.
چنانكه قرآن مىفرمايد: «فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ»
پيامبر، در سخن جز وحى نمىگويد، «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»
و در عمل جز از وحى پيروى نمىكند، «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ»
بنابراين كلام و #سيره پيامبر براى مردم حجّت و الگو است.
پيامها:
1- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مأمور پاسخگويى به شبهات است. قُلْ ...
2- رهبران الهى، حتّى در شيوه دفاع از حقّانيّت خود، طبق دستور خدا عمل مىكنند. قُلْ ما كُنْتُ ...
3- بعثت پيامبران و رسالت آنان، يك جريان #مستمر در طول تاريخ بوده است.
«ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ»
4- بايد شبهات را با منطق و مدارا پاسخ داد. مخالفان مىگفتند: سِحْرٌ مُبِينٌ ...
افْتَراهُ ولى پيامبر مىفرمود:
كَفى بِهِ شَهِيداً ... ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ
5- چون مردم در برابر مسائل جديد و نوظهور حساسيّت نشان مىدهند،
بيان سابقه و تاريخ گذشته لازم است. «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ»
6- لازمهى رسالت، دانستن همه چيز نيست. «ما أَدْرِي»
7- رهبر بايد با مردم صادقانه سخن بگويد. «وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ»
8- در بيان مشتركات، اول از خود شروع كنيد بعد ديگران. «ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ»
9- وظيفه پيامبر، اجبار مردم به ايمان آوردن نيست،
وظيفه او هشدار و اعلام خطر است. «ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ»
10- براى مردم غافل، هشدار دادن از اميد دادن لازمتر است.
«ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ»
آیات بامداد چهارشنبه :
#قرآن
.
سوره قمر : وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ «12»
و از زمين چشمه هايى جوشانديم، پس آب (زمين و آسمان) بر اساس امرى كه مقدّر شده بود، به هم پيوستند.
.
سوره قمر : وَ حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13»
سوره قمر : تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ «14»
و نوح را بر ( #كشتى اى كه) داراى تخته ها و ميخها بود، سوار كرديم.
كشتى (حامل نوح و پيروانش) زير نظر ما به حركت در آمد.
(اين امر) پاداش پيامبرى بود كه مورد تكذيب و كفر قرار گرفت.
سوره قمر : وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15»
سوره قمر : فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16»
و همانا ما كشتى را به عنوان نشانه باقى گذاشتيم،
پس آيا پند گيرندهاى هست؟
پس عذاب و هشدار من چگونه است؟
نكته ها:
«دُسُرٍ» جمع « #دسار» به معناى ميخ است
و «نُذُرِ» جمع «نذير» است، ولى در اين گونه موارد به معناى هشدار است، نه هشدار دهنده.
كشتى #نوح داراى خصوصياتى بود از جمله:
الف) ساخت آن به فرمان الهى بود. «اصْنَعِ الْفُلْكَ»*
ب) سازندهى آن پيامبر خدا بود.
ج) محل ساخت كشتى، در بيابان خشك و دور از دريا و به گفتهى روايات، مسجد كوفه بود كه اين، تمسخر كافران را به دنبال داشت.
د) از تمام نژادهاى حيوان نر و ماده در آن سوار شدند.
ه) حركت آن زير نظر خدا بود. «تَجْرِي بِأَعْيُنِنا»
و) موجهايى به اندازهى كوهها در مسيرش بود. «فِي مَوْجٍ كَالْجِبالِ»
ز) تمام مؤمنان زمين بر آن سوار شدند.
ح) تنها وسيلهى امن و نجات بود.
.
با همه اين خصوصياتى كه براى كشتى نوح بيان شده است، خداوند به جاى كلمه «سفينه» و كشتى مىفرمايد: «أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ»
يعنى يك مشت تخته و ميخ.
شايد اين كوچك نمايى به خاطر آن است كه نجات نوح منسوب به اراده او باشد، نه عظمت كشتى.
در آيه 15، تخته و ميخ كه وسيله نجات پيامبرى بوده است، به عنوان آيهى الهى معرّفى شده است،
آيا قبور كسانى كه خود سبب نجات بوده اند، آيه الهى نيست؟
ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ ... تَرَكْناها آيَةً ...
پيامها:
1- جوشش چشمه ها وجريان آبها، با ارادهى الهى است. «وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً»
2- همين كه ارادهى خداوند بر كارى تعلق گرفت، آسمان و زمين همكارى مىكنند. «فَالْتَقَى الْماءُ»
3- قهر الهى و هماهنگى عوامل طبيعى در آسمان و زمين براى عذاب، حساب و كتاب دارد. «أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ»
4- اگر ما #بندهى خالص خدا شويم، خداوند همه چيز ما را تأمين مىكند. «عَبْدَنا- فَفَتَحْنا- فَجَّرْنَا- حملنا»
5- مسير كارهاى الهى از طريق ابزارهاى مادى و تلاشهاى انسانى است.
«حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ»
تخته و ميخ زياد است، ليكن #اراده خداست كه اين تخته ها و ميخها را وسيله نجات پيامبر خود و مؤمنان قرار مىدهد.
6- نه فقط ساخت كشتى نوح، بلكه مسير حركت آن زير نظر خداوند بوده است.
(در جايى ديگر مىفرمايد: «اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا»* و در اينجا مىفرمايد:
«تَجْرِي بِأَعْيُنِنا»)
7- انبيا نعمتى هستند كه نبايد كفران شوند و اگر كفران شدند خداوند، كافران را كيفر مىدهد و به انبيا پاداش مىدهد. «جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ»
8- همهى كيفرها در قيامت واقع نمىشود. «جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ»
9- كشتى نوح در طول تاريخ ماندنى است. «تَرَكْناها آيَةً» (چنانكه بدن فرعون در طول تاريخ نشانه است.
«فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً» )
10- حفظ آثار #باستانى كه يادآور عوامل پيشرفت يا سقوط ملتهاست، لازم است. «تَرَكْناها آيَةً»
11- كارى كه با ارادهى الهى و به دست اولياى خدا انجام گيرد، مبارك است.
(كشتى نوح در آن زمان مؤمنان را نجات داد، نسل تمام حيوانات را حفظ كرد و براى تاريخ درس و يادگار شد.) «تَرَكْناها آيَةً»
12- بايد به آيات الهى با دقت و بصيرت نگاه كرد. «تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»
13- براى هدايت شدن انسان، تنها عوامل خارجى كافى نيست، ظرفيت و روحيهى پندپذيرى لازم است. «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»
14- عذاب اقوام گذشته، بايد مايهى #هشدار براى آيندگان باشد. «عَذابِي وَ نُذُرِ»
15- عذاب و قهر خدا، پس از هشدارهاى متعدّد است. «عَذابِي وَ نُذُرِ»
آیات بامداد دوشنبه :
#قرآن
.
سوره قمر : كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ «33»
سوره قمر : إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ «34»
قوم حضرت #لوط نيز هشدار دهندگان را تكذيب كردند.
ما نيز بر آنان بادى همراه با سنگ فرو فرستاديم
و فقط خانواده لوط را در سحرگاه نجاتشان داديم.
.
سوره قمر : نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ «35»
سوره قمر : وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ «36»
(اين نجات) نعمتى از طرف ما بود، ما اين گونه هر كه را #شكر كند، پاداش مىدهيم.
لوط، مردم را از قهر ما #هشدار داده بود،
اما در هشدارها جدل و ستيزه كردند.
.
سوره قمر : وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ
فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ
فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ «37»
و قوم لوط براى (سوء قصد به) مهمانان او به مراوده و گفتگو پرداختند،
پس ما چشم آنان را نابينا كرديم،
پس بچشيد عذاب من و هشدار مرا.
.
سوره قمر : وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ «38»
سوره قمر : فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ «39»
و صبحگاهان عذابى پايدار به سراغشان آمد.
پس بچشيد عذاب من و هشدارم را.
سوره قمر : وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «40»
همانا ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان ساختيم پس آيا #پندپذيرى هست؟
.
نكته ها:
«نُذُرِ» جمع «نذير» هم به معناى انذار دهنده است و هم به معناى انذار،
«حاصب» به معناى تندبادى است كه سنگريزه ها و شنها را حركت مىدهد.
«بطش» به معناى گرفتن با قهر و قدرت است.
«طمس» يعنى محو كردن و از بين بردن
و «تماروا» به معناى به مجادله گرفتن است.
.
به نظر مىرسد كسانى كه به مهمانان حضرت لوط سوء قصد داشتند، ابتدا كور شدند و سپس با زير و رو شدن منطقه نابود گشتند.
در ماجراى قوم لوط، چهار مرتبه كلمهى «نُذُرِ» و سه بار كلمهى «عَذابٌ» مطرح شده
كه نشانهى اهميّت هشدار نسبت به عملكرد قوم لوط است.
پيامها:
1- گويى خداوند به پيامبر مىفرمايد: نگران نباش كه همواره پيامبران خدا مورد تكذيب نااهلان قرار مىگرفتند. «كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ»
2- گرچه هر يك از قوم عاد و ثمود و لوط و نوح ويژگىهايى داشتند،
ولى همهى آنان در تكذيب پيامبرشان مشترك بودند. كَذَّبَتْ ... كَذَّبَتْ ... كَذَّبَتْ
3- تكذيب يك پيامبر، به منزلهى تكذيب همهى انبيا است. كَذَّبَتْ ... بِالنُّذُرِ
4- دست خداوند براى انواع عذابها باز است. «بِماءٍ مُنْهَمِرٍ- رِيحاً صَرْصَراً صَيْحَةً واحِدَةً- حاصِباً»
5- در موارد متعدّد، خداوند مؤمنان را نجات مىدهد. «نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ»
6- به هنگام نزول عذاب، الزاما و همیشه تر و خشك با هم نمىسوزد. «أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ»
7- نعمت، تنها امور مادى نيست، نجات از عذاب، از بزرگترين نعمتها است.
«نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا»
8- ايمان به پيامبران، شكر الهى و مايه نجات است. «كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ»
9- خداوند اول اتمام حجّت و سپس عذاب مىكند. «وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا»
10- گرچه كار انبيا هم بشارت است و هم هشدار،
ولى هشدار آنان به دليل سرمستى و غفلت مردم بيشتر است. «أَنْذَرَهُمْ»
11 - ايجاد ترديد در حق و حقيقت، به منزله تكذيب آن است. كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ ...
فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ
12- آلودگى و فساد مرز نمىشناسد. (با اينكه قوم لوط در مجالس علنى كار خلاف انجام مىدادند و مانعى براى خود نمىديدند،
ولى باز هم دست از سر مهمانان خانه پيامبر بر نداشتند.) «راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ»
13- همين كه جرم سنگين شد، مهلت جايز نيست. «راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا»
14- چشمى كه به مهمانان معصوم، آن هم در خانهى پيامبر نظر سوء دارد، كور باد. «فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ»
15- قهر و عذاب الهى، قابل خنثى شدن نيست. «عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ»
16- يكى از روشهاى تربيتى قرآن، نقل داستانهاى پندآموز است. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ»
17- خواندن #قرآن كافى نيست، بايد پند گرفت. «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»