سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم روبرای دعواانتخاب نکردی چون من حوصله ندارم بعد از ر
📜 🩷 .مریم باز هم ما گفتیم به حرمت داداش حسین چیزی نمیگیم .دوباره درستش کردیم ولی باز امروز اومدن خرابش کردن وقتی دوباره بهشون گفتیم گوسفند آوردن ریختن تو زمین ما تموم گندمهای مارو لگد مال کردن  شما بگو ما چیکار باید میکردیم .؟ حسین وقتی فهمید حق با اوناست سری تکون داد وگفت من معذرت میخوام به من بخشیدشون اونا نادان هستن واز کار سر زمین چیزی نمیدونن .هرچقدر بهتون خسارت زدن من خودم بهتون گندم میدم  فقط توروخدا پدرو مادرمو فحش وناسزا ندین اونا گناهی ندارن .بعد هم حسین بحث رو عوض کرد وشروع کرد حرف زدن وشوخی وخنده .ناهار هم نگهشون داشت تا مطمئن باشه که شکایت نمیکنن .بعد از رفتن بچه های کل مرتضی .حسین دستشو به پیشونیش زده بود و گفت دیدی چندسال با همه مردم به احترام رفتار کردم نزاشتم کسی ازم برنجه الان این قوم مغول اومدن تا آبروی منو ببرن .مریم:نترس بابا تموم ده که هیچ تموم این استان میدونن اونا با تو فرق دارن .حساب تورو با اونا جدا کردن  نگران نباش . فصل درو محصولات شده بود .خداروشکر اینقدر محصول داشتیم که چهار شبانه روز چیدن زمین هامون طول کشید .بیست نفر کارگر داشتیم .روزی پنج وعده غذا باید آماده میکردم برای کارگرها  اینقدر سرم شلوغ بود که ظرفها تلنبار شده بودن ودیگه ظرفی برای آشپزی نداشتم .تا یه کمی وقت گیر میوردم میرفتم سر زمین وکمک میکردم گندم بار بزنن .یا درگونی میگرفتم تا گندم بریزن توش . سر سینک ظرفشویی پر ظرف نشسته بود وکابینتها خالی از ظرف .من رفته بودم در گونی بدوزم وقتی اومدم چاشت درست کنم ببرم .دیدم صدای ظرف میاد تو خونه ترسیدم یه چوب گرفتم دستمو رفتم بالا .با دیدن محمد پای سینک خشکم زد .تو اینجا چیکار میکنی ؟محمد:بمیرم برات آبجی اینقدر کار میکنی که نمیرسی ظرفاتو بشوری وقتی اومدن اینجا رو دیدم گریم گرفت  طاقت نیوردم وشروع کردم شستن .مریم:کارهاشو یادم نرفته بود ولی من آدمی نبودم که مهمونمو ناراحت کنم مخصوصا بچه خودمو کسی که از شش ماهگی من بزرگش کردم .گفتم بیا کنار خودم اومدم میشورم ولی قبول نکرد منم تند تند چاشت درست کردم دادم بچه ها بردن .خوب چه خبرا محمد ای بی غیرت نگفتی خواهرم با دوتا دختر که تاالان پاشونو ازده بیرون نزاشتن چه جوری بره اصلا گفتی پول داری یا نه .محمد:بخدا آبجی من فکر کردم پول داری گفتم حتما پولارو که ماهگل برداشته داری .!مریم:هنوزم میگی ماهگل برداشته  ولش کن با تو حرف زدن فایده نداره زودتر چاییتو بخور وبرو خونه قدم یا عشرت منم وقت کردم میام اونجا میبینم الان حسین بیاد تورو ببینه نمیدونم زنده میزارتت یا نه .. جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌