. ۱۹۲ مولای من! بگذر تو از جرم و خطایم هر چند کردی تو وفا من بی وفایم با کوله باری از گناه و معصیت، باز پُر ادّعا هستم ولی دور از دعایم حتی گناهم را نیاوردی به رویم خواندی مرا،‌از آتشت کردی رهایم از غفلت از درگاه تو گشتم فراری امّا تو با رافت زدی دائم صدایم از بس که عصیان کرده‌ام، روحی ندارد دیگر مناجات و نماز و گریه هایم با آنکه از فرط گنه آلوده‌ام لیک دلخوش به اینم عاشقِ کرب و بلایم در کربلایی که تن ارباب پاشید هر لحظه یاد جسم شاه و بوریایم ✍ .