📚 ١- : ✅ -که از اَتباع نظریه‌ی و است- برای اثبات این مسلک به دو وجه استدلال می‌کند که البته هر دو وجه را ردّ کرده و ناتمام می‌داند: 🔷️🔹️ ۱- وجه اول: ثبوت تکلیف واقعی در لوح محفوظ و بدون آن که به مکلّف رسیده باشد نمی‌تواند هیچ تحرّک و انبعاثی در مکلّف ایجاد کند؛ و روشن است که بدون وصولِ تکلیف به مکلّف هیچ مقتضی‌ای برای عقابِ او وجود نداشته، در نتیجه عقابش قبیح است. 🔹️ در ردّ وجه اوّل استدلال می‌فرماید: آن چه مُحرِّک و برانگیزاننده‌ی مکلّف به سوی انجام تکالیف شرعی است، نه علم و قطع او، بلکه خروج از عهده‌ی حقّ اطاعتی است که شارع مقدّس به گردن مکلّف دارد؛ از این رو، پیش از هر چیزی باید بررسی کرد که عقل، حدود دایره‌ی حقّ اطاعت شارع را تدا چه اندازه می‌داند؛ آیا حقّ اطاعت شارع شامل تکالیف احتمالی (غیر قطعی) نیز می‌شود یا نه. 🔷️🔹️ ۲- وجه دوم: عقلاء در فرهنگِ عرفیِ خود را پذیرفته و رعایت می‌کنند؛ عقاب عبدی که اوامر و نواهیِ مولایش به او نرسیده است را قبیح می‌دانند. 🔹️ در ردّ وجه دوم می‌فرماید: مقایسه‌ی حقِّ اطاعتِ شارع مقدّس -که حقّی ذاتی و تکوینی بوده و در مقابلِ خالق و مُنعِمی است که وجوب شُکرش ذاتی و عقلی است- با حقِّ اطاعتِ مولای عرفی، قیاس غلطی است. ✴️@fegh_osoul_rafiee