#توضیحات
-گَوِ پیلتن را برِ خویش خواند...: (کاوس) رستم را فراخواند و با او بسیار حرف زد و به او گفت: هیچ فیلی نیروی تو را ندارد و ارادهی تو از رودِ نیل هم قدرتمندتر است. تویی که خردمند و سنجیدهای و پرورشدهندهی سیاوش. وقتی تو کمر به جنگ میبندی حتی آهنی هم که درونِ معدن شکل گرفته در برابرِ تو از هم وامیرود. سیاوش آمادهی جنگِ افراسیاب پیشِ من آمد و چون شیری خشمناک حرف زد. تو با او برو و او را تنها نگذار. با بیدار (و هشیار) بودنِ تو من آسودهخیالم و میتوانم بخوابم و اگر تو بخوابی (و غافل شوی)، من هراسان میشوم. در سایهی شمشیرِ توست که جهان امنوامان است. بهخاطرِ تواناییِ بسیارِ تو، ماه (هم با آن همه بلندی) زیرِ پای توست.
رستم گفت: من بندهام و هر چه بگویی مطیعم. سیاوش مایهی امیدِ من و جانِ من است و آسمانِ من تاجِ اوست.
کاوس او را دعا کرد که: همیشه خِرد یارِ تو باشد.
-گنجِ دینار: گنجی معروف
-خود: کلاهخود
-درع: معربِ زره
-سنان: سرنیزه و در اینجا و بسیاریجاهای دیگرِ شاهنامه به جای خودِ نیزه بهکار رفته.
-نابُرید: نابریده، پارچه
-گنجِ جامهی نابرید: پارچهخانهی شاهی
-بر خان و بر خواسته کدخدای / توی؛ ساز کن هر چه آیدت رای: تو صاحباختیارِ کاخ و گنج و اموالِ آن هستی؛ هر چه میخواهی بکن.
-دهودو: دوازده
-پَهلَو: شهر، پایتخت
-سپرور: سپردار
-ازدرِ کارزار: شایستهی نبرد؛ جنگجو
-گَوزاده: پهلوانزاده
-به بالا و سالِ سیاوش بودند: همقدوقامت و همسنِ سیاوش بودند.
-اخترِ کاویان: درفشِ کاویانی که از درخشش به ستارهای تشبیه شده، و در بیتهای بعدی به ماه.
-جمله: همگی
-تو گفتی که اندر زمین جای نیست / که بر خاکِ او نعل را پای نیست: گویی بر زمین جایی نبود که بر آن نعلِ اسبی نباشد. کنایه از انبوهیِ سپاه.
-سپهر: آسمان
-تیز برگشتن: بهتندی دور زدن و ورنداز کردن
-آفرین کردن: دعای خیر کردن
-پرمایه: بزرگ
-فرخندهپی: خجسته
-دیدار: چشم. رخسار
-بدخواه: دشمن
-به نیکاختر و تندرستی شدن / به پیروزی و شاد بازآمدن: (کاوس برای لشکر دعا میکند که) به نیکبختی و سلامت بروید و با پیروزی و شادی بازگردید.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊
@ghalatnanevisim