🖋ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ نون سوگند به قلم و آنچه مى ‏نويسند. ▫️در روزگاری به‌سرمی‌بریم که نوشتن و قلم‌زدن نوعی تکنیک به‌شمار می‌رود؛ اطراف ما را انبوهی از فضاهای مهارت‌افزایی جهت نوشتن و "نویسنده‌شدن" فراگرفته به طوری‌که شاید نتوان حتی به یک مورد برخورد که تلقی دیگری از نوشتن و نویسندگی داشته‌باشند. گویا امر نوشتن به داشتن شغل تقلیل پیدا کرده و افراد با فراگیری تکنیک‌های نوشتن و چاشنی استعداد می‌توانند به انبوهی از تالیفات دست‌یابند. تالیفاتی که معمولا فاقد نقطه‌‌ی اثر ماندگار و پایدار در جان خواننده است و نویسنده صرفا با کمی تسلط بر منطق بازار می‌تواند، کلمات خود را بفروشد. در این حال گویا نویسنده‌گی و بیزینس تفاوت چندانی با یک‌دیگر ندارند. ▫️ممکن است در برخی موارد نوشتن نوعی ژست و یا رومنس باشد که نویسنده صرفا واگویه‌های شخصی خود را در فضاهایی خاص با نوعی انزوا و خودبرتربینی نسبت به جامعه بیان‌می‌دارد. در این حال نویسنده فردی به دور از جامعه، بدون ارتباط با اقتضائات زمانه با ظاهری عجیب و غریب در کافه‌های‌شهر پرسه می‌زند و به دنبال آن‌ست که کسی سخنان او بشنود و بیاموزد. ▫️اما گویا امر نوشتن با جایگاه "قلم" و "کلمه" نسبت عمیقی دارد. "کلمه" چنان امکانی را برای نویسنده فراهم می‌کند که او می‌تواند تاریخ را روایت کند و حتی تاریخ‌ساز باشد. و "قلم" که امکان جاری شدن کلمات و منقوش و مکتوب کردن آنها را فراهم می‌کند و بود انسان را به چشم او بیاورد و "نویسنده" نیز بدون آنکه مشغول کلمه‌پردازی و جملاتِ هر چه بیشتر ادبی و استعاری شود و کلمه و قلم را ابزاری برای تحقق اراده‌ی خود بداند و دل‌خوش به شهرت خود داشته‌باشد و با نوشتن صرفا حس زیبایی‌شناختی خود را ارضاء کند؛ متن خود را محل بروز و ظهور "حقیقت" می‌داند. 🖊به عبارت بهتر نویسنده در نسبت با جایگاه حقیقی "قلم"، و همراهی با مردم از موضعی همدلانه راوی وجود آنها می‌شود و این‌گونه میان حقیقت و خواننده واسطه می‌گردد. در این حالت است که انسان نوشتن را نوعی زیست می‌داند، نحوی زندگی کردن که اقتضائاتش را تمهید می‌کند تا بتواند حقیقت را ملاقات را کند و این ملاقات را مکتوب کند. در این حالت اثر راه خود را می‌رود و سخنش به گوش اهلش می‌رسد و این‌گونه شاید جایگاه قلم و کلمه، نوشتن و نویسنده در دورانی که همه چیز از جای خود دورشده، واضح شود. 🖊 @gharare_andishe