.
مُسمّط مربّع
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه سلام اللّه علیها
هر چند مانده رویِ گونه جایِ پنجه
چشمانتظاری کشته من را نَه شکنجه
عمّه پس از آن غصّهها و درد و رنجِ .....
کربوبلا و کوفه و شام است گنجِ .....
پُر اَرزشی بر رویِ زانوهایِ خسته
امّا غبار و دود بر رویش نشسته
آن گنجِ پنهانی که بر نیزه عیان شد
دیدی هدف با سنگهایِ کوفیان شد
لبهایِ خشکی جابهجا با خیزران شد
آمد خرابه عاقبت مهمانمان شد
هر کس که این رگهایِ پاره پاره دیده
حتماً به خود گفته که سر را بد بریده !!!
از هر رگِ پاره شده گلبوسه چیدم
قرآن که میخواندی تو رویِ نِی شنیدم
بر رویِ پنجه ایستادم آه دیدم
افتاد از نیزه سرِ یارِ شهیدم
آرامشم از رویِ نی افتاده با سنگ
به گیسویم زد بیحیایی پایِ سر چنگ
وای از غروبی که تو رفتی وای بر ما
بعد از تو شد پایِ حرامی در حرم واٰ
آنقدر سیلی خوردهام در راه بابا
دیگر نمیبیند دو چشمم مثلِ زهرا
جایِ لگد مانده به پهلویِ رقیّه
میسوخت معجر بر رویِ مویِ رقیّه
خسته شدم از طعنه و زخمِ زبانها
کرده نفوذ این دردها تا استخوانها
ای وای از شمر و شَبَث زجر و سنانها
پایِ سرت چه بر سرِ این قدکمانها .....
آورده دنیا که شدیم از جانمان سیر
در روضهها شد عمّهجانِ ندبهخوان پیر
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی