. غمِ هجرانِ تو آتش زده بر جان مهدی غصّه در قلبِ من از هجرِ تو مهمان مهدی بند بندِ بدنم در طلبِ وصلِ شماست کی شود وصلِ تو مشمولِ غریبان مهدی دل اگر سوخته از دوریِ تو نیست عجب مشتعل شد زِ فراق آتشِ سوزان مهدی قطره‌هایی که به گونه‌َست عیان باران نیست شاهکاری بود از دیده‌یِ گریان مهدی خاطراتِ سفرِ کرب‌وبلا تا سرداب عاشقت سخت نموده‌َست پریشان مهدی روزِ این عاشق اگر همچو شبِ تار شده به قدومت شود این شام چراغان مهدی