#شام_غریبان
#غزل
🔹شام غریبان🔹
پس از شام غریبان یاد یاری ماند و من ماندم
فروغ دیدۀ شبزندهداری ماند و من ماندم
ز هفتاد و دو گل در قلب این صحرای پاییزی
شمیم عترت و عطر بهاری ماند و من ماندم...
خدایا شاهدی از یک چمن نسرین و نیلوفر
گلی خلوتنشین در زیر خاری ماند و من ماندم
شفق در آسمان طرحیست از خون گلوی گل
به دامان افق نقش و نگاری ماند و من ماندم
به گوشم میرسد صوت رباب و ذکر لالایی
فقط گهوارۀ چشمانتظاری ماند و من ماندم
بهار آتش گرفت و باغ پرپر شد در این صحرا
پرستوهای در حال فراری ماند و من ماندم
نگاهم بود دنبال کبوترهای سرگردان
کنار خیمه، اسب بیسواری ماند و من ماندم
شکست آیینههای آل طاها عصر عاشورا
ز سُمّ اسبها، گرد و غباری ماند و من ماندم
دل من بیشتر از خیمهها میسوخت چون دیدم
میان شعله، جان بیقراری ماند و من ماندم
بیابان در بیابان ظلمت است و تیرگی اینجا
هلال ماه نو در شام تاری ماند و من ماندم
گواه ظلم این اُمّت، همین پیراهن است آری
ز هجده یوسف من یادگاری ماند و من ماندم
عطش بیداد کرد امروز در این سرزمین اما
ز اشک دیدگان دریا کناری ماند و من ماندم
#محمدجواد_غفورزاده