در بسته بود اما در را کریم وا کرد از بس گدا بر این در هرشب خدا خدا کرد با یاکریم و یارب حاجت گرفت سائل از بس نشست اینجا ، از بسکه پا به پا کرد مولا به عبد رو داد تا بنده رو نگیرد بنده فقط جفا و مولا فقط وفا کرد دست مرا گرفت و با خود به خانه اش برد او این غریبه را هم با خویش آشنا کرد رو راست باشم اصلا ، خیلی به ما بها داد بی قیمتیم و ما را با اشک پر بها کرد از او مدام دعوت ، از ما نشد اجابت بی اعتنا شدیم و او باز اعتنا کرد با او وفا نکردیم ، او را صدا نکردیم با این وجود ما را راهی به کربلا کرد ما را به هیأت آورد ، بین رعیٌت آورد ارباب دید ما را ، در را دوباره وا کرد با اینکه سر جدا بود ، بر روی نیزه ها بود ، دید اشکمان درآمد خیلی به ما دعا کرد