رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🌸🍃 خب دختر بابا حالش چطوره؟ خودمو لوس کردم سرمو گذاشتم رو شونه های قوی پدر مهربونم و گفتم پا
🍃🍃🍃🌸🍃 ۶۴نوشته بود سلام عزیزم بیداری؟ مگه ساعت چند بود ساعت ۱۰ شب بود...نوشتم:سلام همین یک کلمه بس بود تا بفهمه سر دماغ نیستم و دلخورم ازش.... نوشت خانومی چطوری؟ شنیدم تصادف کردی و پات آسیب دیده؟الان بهتری گلم؟ ج ندادم اصلا حال و حوصلشو نداشتم جالبه علت تصادف از تصادف سوال میکنه؟ ولی من آدم منطقیم خداییش تقصیر از خودم بود که فکر و ذکرم شده فرهاد که دائم دارم با خودم حرفاشو مرور میکنم دائم رفتاراشو آنالیز میکنم همه جا هست باهام و هیج جا نیست‌.... تماس گرفت میخواستم ج ندادم ولی میدونستم بیخیال نمیشه فرهاد:الو.....سلام خانومی میتونی صحبت کنی؟ من :سلام آره خوبی عشقم.خدا بد نده چطوره حالت؟ خوبم از احوالپرسی های شما.... باور کن همین الان که اومدم خونه مامان تعریف کرد تا همین ده دیقه پیش نمیدونستم این اتفاق افتاده بیخیال مهم نیس یعنی چی مهم نیس؟مامان گفت پاتو گچ گرفتن؟آره؟مگه شکسته؟ آره باید یک ماه تو گچ بمونه یک مااااااااه؟ای بابا یعنی نمیتونی بیای بیرون دیگه؟ نه نمیتونم خیلی ناراحت شدم کاشکی بیشتر مواظب بودی حالا کجا تصادف کردی؟ یک خیابون مونده به آرایشگاهم عزیزم الان چطوری؟حالت بهتره ؟ آره بد نیستم باورکن خبر نداشتم وگرنه بهت زنگ میزدم گفتم که مهم نیس.الانم میخوام بخوابم شب بخیر خدافظ منتطر جوابش نموندم و گوشی رو قطع کردم...یعنی چی تا الان خبر نداشته؟اعصابم خرد بود از دستش شایدم از دست خودم گوشی رو سایلنت کردم و چشامو بستم به لطف داروهایی که میخوردم زودتر از اونچه که فکرشو کنم خوابم برد 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸**