از لبش خون گرم جاری بود حرمله گرم می گساری بود گلویش تیر بی هوا خورده گوش تا گوش طفل را برده مانده یک قطره شیر در کامش جای شیر است تیر در کامش آتش افتاد روی قلب پدر پیش چشمش چه کرده تیر سه پر شیر خواره نماد غربت اوست سند غربت شهادت اوست می‌رود تا حرم ولی گریان حجت الله حق شده حیران بی نشان می سپاردش بر خاک تا نگردد ز نیزه سینه چاک آن سه روزی که شاه در گودال بدنش زیر پا شده پامال بدن شیر خواره اش  چه شده؟ صورت ماه پاره اش چه شده؟ نعل مرکب چه کرده با بدنش مانده آیا نشانه ای ز تنش ظلم این تیر بی نهایت بود هدیه از دوره ی خلافت بود @raziolhossein