#امام_جواد_شهادت
دست و پا ميزدي و روضه پرم را سوزاند
تشنه لب بودي و داغت جگرم را سوزاند
هم حسن بود در اين روضه و هم بود حسين
گريه بر غربت تو چشم ترم را سوزاند
عطش آل پيمبر چقدر جانسوز است
خواستم آه كشم برگ و برم را سوزاند
قتلگاه و عطش و هلهله و خون جگر
اين گريزي ست كه پا تا به سرم را سوزاند
زير خورشيد روي بام تنت را بردند
با كف و هلهله سوز سخنت را بردند
جگرت پاره شد اما بدنت سالم بود
ننوشته است كسي پيرهنت را بردند
تا نفس داشتي از كرببلا ميگفتي
ذكرت اين بود عقيق يمنت را بردند
به همان پيرهن كهنه كسي رحم نكرد
خواهرت ديد چگونه كفنت را بردند
غرق خون بود همان بسمل بي بال آنجا
سر تقسيم غنائم شده جنجال آنجا
سايه دارم به تن از بال كبوتر اما
پيكر جد غريبم شده پامال آنجا
چه غريبانه روي خاك نهاده است سرش
شمر با چكمه شده وارد گودال آنجا
خنجرش كند دلش سنگ زمين مي لرزيد
عمه ام رفت پس از مادرم از حال آنجا...
#محسن_صرامی
@raziolhossein