مغالطه 💠هیچ چیز تصادفی نیست💠 تصادف در مباحث منطقی به دو معنی بکار میرود: ۱- نقض علیت و پیش آمدن حوادث بدون علت و خودبخودی : این معنا در این بحث مد نظر نیست و به آن تاکید ورزیده نمیشود ، اگرچه موضوعیست که جای بحث منطقی دارد . بعنوان مثال در کوانتوم ، مواردی از نقض علیت مشاهده شده . پیشتر نیز در اصل تشکیک کرده بود. (اینجا) ، ۲-معنای دوم تصادفی بودن (ِ یک واقعه ) ، فقدان برنامه ریزی آگاهانه برای ایجاد آن ست که منظور از توضیحات ، این معنای تصادف است. باعث میشود تا بسیاری گمان کنند که در عرصه های اجتماعی و سیاسی ، هیچ اتفاقی تصادفی (بدون قصد آگاهانه) انجام نمیشود. پس از وقوع هر حادثه مانند صعود و سقوط قیمت یک مجموعه کالا یا یک آتش سوزی یا ... اغلب دو ادعا مطرح میشود : ➖عده ای تصادفی بودن آن واقعه را میپذیرند و ➖ عده ای وقوع تصادفی آن را نامحتمل دانسته و به دنبال شواهدی میگردند که نظرشان را تایید کند. از نظر منطقی ، هر دو گروه باید برای ادعای خود دلیل اقامه کنند. گروه دوم ، اغلب چند مسئله و نقل قول مبهم یا زمانی را دلیل اثبات نظر خود میدانند (مثلا تقارن اعلام کسری بودجه و بالا رفتن قیمت دلار) و یا بیان میکنند که فلان گروه یا فلان نهاد ازین حادثه نفع برده ، پس برنامه ریزی آگاهانه و قصد آن گروه یا نهاد ، پشت حادثه است . اگر چنین بود و دلیل این افراد ، تنها این نوع استدلالها بود ، مغالطی بودن آن ها مشخص است. (رجوع کنید به لینک مغالطات در پایین این نوشته) اما در مواردی این چنینی ، ادعای تصادفی بودن ، نیاز به دلیل خاصی ندارد ، چرا ما که یک اصل کلی را به تجربه دریافته ایم : مثال: اگر بپذیریم که التهابات قیمت طلا ، ارز ،شاخص بورس و دیگر نوسانات بازار ، در اثر مسائل فنی مانند سوء مدیریت مسئولان اقتصادی بوجود آمده و تحریم (که آن هم ممکن ست ناشی از سوء مدیریت سیاسی باشد) عواقب آن را جلوه گر و تشدید کرده ، میتوانیم به راحتی التهاب های مختلف ۴۰ سال اخیر را تبیین کنیم. اما اگر این فرض را به تبیین خود وارد کنیم که ' دولتهای مختلف عامدا در بازار التهاب بوجود میاورده اند تا از آن نفع ببرند ' با انبوه سوالها و ابهام های جدید روبرو میشویم که تبیین ما را مخدوش و مبهم کرده و قابلیت پیش بینی را از بین می برد . سوالاتی نظیر : ۱- در دولت های اول تا دوازدهم کدام اشخاص نقشه ی بر هم ریختن بازار را طراحی میکرده اند؟ ۲- برنامه ی هر کدام دقیقا چه بوده ؟ ۳-قرار بوده حدودا چه میزان کسر بودجه ازین طریق جبران شود؟ آیا مثلا افت ۳۰۰تا ۵۰۰٪ ی ارزش پول ملی در برنامه آن ها بوده ؟ اگر نه ، از کجا و چگونه اوضاع از کنترل خارج شده؟ ۴-اگر همه چیز طبق برنامه پیش رفته ، چگونه روسای دولت و طراحان از هزینه ی سیاسی چنین برنامه ی ماجراجویانه ای بی اطلاع بوده اند؟ ۵-اگر مطلع بوده اند چطور حاضر شده اند با چنین اقداماتی عملا پایان عمر سیاسی خود را رقم بزنند؟ ۶- آیا هیچ برنامه ی دیگر ، ولو ماجراجویانه ، اما با هزینه ی سیاسی کمتر وجود نداشته که همه دولتها دست به چنین بازی خطرناکی بزنند؟ ۷-چرا تابحال این نقشه لو نرفته و حتی جناح های مخالفِ هیچ دولتی با صراحت و با مدارک کافی ، اعلام نکرده اند که آشفتگی بازار ، نتیجه ی برنامه ی تعمدی دولت است؟ و دهها سوال دیگر بنابراین بهتراست این فرض (عمدی بودن نوسانات بازار) را فرضی اضافه دانسته و آن را حذف کنیم.