اباذری و تطهیر توأمان شاه و شریعتمداری! [صفحه ۱ از ۴] اختصاصی|| @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 چندی پیش آقای عبدالرحیم اباذری یادداشتی را در نقد کتاب «شریعتمداری در دادگاه تاریخ» منتشر کرد که برآیند آن گذشته از بی اعتبار دانستن این کتاب معتبر دهه شصت، تطهیر توأمان شاه و سیدکاظم بود. نویسنده در نگاشته خود سعی کرده بود چند گزاره تاریخی را به مخاطب خود القاء و برای آن مدارکی دست و پا کند. او مدعی بود که نویسنده کتاب مذکور فضای ضد پهلوی حاکم روحانیت در دهه چهل را با دهه بیست خلط کرده است چراکه پهلوی در آن دوران با شکست حکومت دموکرات آذربایجان وجه ضد الحاد و کمونیسم داشته و مردم آن دیار را از دست جنایات کاران شوروی نجات داده است! اباذری در این یادداشت تلاش کرده عدم استقبال علمای طراز اول تبریز در جریان سفر شاه به تبریز را توجیه کند و فراتر از آن، اقدام شاذ شریعتمداری در استقبال از شاه را امری موجه جلوه دهد! وی دیدار آقای شریعتمداری با شاه در مدرسه طالبیه را اقدامی مثبت تلقی کرده و آن را موافق مشی قاطبه علمای شیعه توصیف کرده است! اباذری که سعی دارد به طرزی هنرمندانه فاصله خود با اقدامات مخرب آقای شریعتمداری را حفظ کند، در عین حال خواسته یا ناخواسته در این یادداشت کذایی به تطهیر شریعتمداری و شاه مخلوع پرداخته و سعی دارد تاریخ نگاری جناب آقای سیدحمید روحانی را دارای اشکالات ریشه‌ای بنمایاند. مدعاهای اباذری درباره سرگذشت روحانیت تبریز در وقایع بعد سقوط حکومت پیشه‌وری، دچار اشکالات متعدد تاریخی است و معیارهای ابتدایی تاریخ نگاری در آن مراعات نشده است ؛ چرا که از سویی محکمات تاریخی آن عصر را نادیده گرفته و از سویی دیگر مدارک ضعیفی برای ادعای خود فراهم کرده است. در این یادداشت براساس تعدادی از منابع تاریخی به نکاتی چند از خطاها و خلط‌های تاریخی یادداشت اباذری درباره حکومت پیشه وری، و حواشی دیدار شاه با شریعتمداری می‌پردازیم: 1-فارغ از اینکه نویسنده مدرکی را جهت حضور قاطبه علمای تبریز در دیدار با شاه در مدرسه طالبیه ارائه نمی‌دهد، به نظر می‌رسد استقبال سرد و انگشت شماری از روحانیان نوعا ناشناخته تبریز از شاه امری غیرموجه و دست‌پخت نهادهای حکومتی وقت بوده است؛ چرا که به شهادت نخبگان تبریز از جمله آیت الله مجتهدی که خود از شاهدان عینی دوران پیشه وری در آذربایجان بوده، آیت الله شهیدی و آیت الله دوزدوزانی بعنوان دو تن از علمای طراز اول شهر تبریز، از حضور در مراسم استقبال شاه استنکاف ورزیدند. (بحران آذربایجان، ص29 و ص30 ؛ خاطرات عبدالحمید بنابی، ص85) جایگاه این بزرگان در آن پایه بود که حتی حکومت ضد دینی پیشه وری نیز نتوانست آن را نادیده بگیرد و امورات طلاب تبریز را جزو حریم این اعاظم به رسمیت شناخته بود. (بحران در آذربایجان، ص161) طبعا چنین جایگاهی اقتضای آن داشت که حکومت استبدادی پهلوی برای حضور این بزرگان در مراسم استقبال شاه سر و دست بشکند اما این بزرگان امتناع ورزیدند. اکنون بعد از ۷۵ سال کسی پیدا شده و می‌خواهد برای عادی‌انگاری تحریم حضور این بزرگان در استقبال شاه، جایگاه آنان در تبریز را کمرنگ جلوه دهد! با نگاه واقع بینانه، پرچم روحانیت در دستان آیت الله شهیدی، آیت الله دوزدوزانی و برخی دیگر از علما بود و ملاقات نکردن آن‌ها یعنی عدم استقبال حوزه تبریز از شاه. براین اساس شرکت شریعتمداری که از روحانیان درجه دوم تبریز محسوب می‌شد (آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد، ص18) هیچ معنایی جز دهن کجی به بدنه روحانیت بیدار و خصوصا بزرگان تبریز نداشت. لازم به تذکر است، اهمیت این روایت تاریخی در آن است که آیت الله عبدالله مجتهدی رفیق صمیمی آقای شریعتمداری است و روایتی بی واسطه از فضای حاکم بر تبریز و روحانیت آن دیار در خاطرات روزنگاشت خود با عنوان (بحران آذربایجان) ارائه می‌دهد. شاهد دیگر بر این مطلب شهادت مرحوم سیدهادی خسروشاهی است که از قضا از همکاران دارالتبلیغ شریعتمداری بود و او را تنها روحانی برجسته در دیدار مدرسه طالبیه عنوان کرده‌ و استقبال علمای تبریز از شاه را به چهار پنج نفر محدود دانسته.(خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی، ص172) به علاوه عدم استقبال روحانیت از عوامل پهلوی بعد از شکست حکومت پیشه وری، به تبریز خلاصه نشده و گزارش‌های وجود دارد که در بناب نیز آیت الله یوسف بنابی به عنوان مشهورترین روحانی آن دیار و از سردمداران مبارزه علیه پیشه وری، بعد از سقوط بناب، به استقبال فرماندهان ارتش دولت مرکزی نرفت. (خاطرات عبدالمجید بنابی، ص64) عدم استقبال و عدم دیدار با خاندان و عمال پهلوی بین علمای تبریز به پهلوی دوم خلاصه نمی‌شود؛ چه اینکه آیت الله میرزا صادق مجتهدی نیز با وجود فشارهای فراوان، به هیچ وجه حاضر به دیدار با رضاخان در سفری که به تبریز داشته است نشدند(mehrnews.com/xVdR8). @rozaneebefarda