صالحین تنها مسیر
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 17 #فصل چهارم #جلد دوم من همش میترسم به خودم بچه مذهبی بگم... چون م
19 چهارم دوم میرفتی چادر سر میکردی و اتاقتو پر از عکس شهید میکردی...نه بخاطر اینکه به این چیزا اعتقاد داشتی...نه... فقط بخاطر اینکه بابات ازت تعریف میکرد... همین... اصلا درک نداشتی... تا اینو نپذیری نمیتونی برگردی و بری از اول خودتو بسازی ! لطفا غرورتو بذار کنار ! غرورتو بشکن ! بپذیر که تقلید کار بودی و هرگز مذهبی نبودی ! گذشته رو فراموش کن و از اول خودتو بساز هر کاری کردی رو بریز دور... فراموش کن گذشته رو. قبول کن تو مذهبی نبودی و نیستی... دیگه اسم آدم مذهبی رو خودت نذار ... چون اینجوری مغرور میشی... قدم اول همینه که بگی من یه آدم تقلید کارم و اینو فریادش بزنی تا غرورت بشکنه. یه مذهبی واقعی غرق لذت و شادیه و اصلا استرس نداره و کلی از زندگیش لذت میبره... یه مذهبی واقعی برای ساختن باورهاش و شناخت خداش وقت گذاشته ... یه مذهبی واقعی یه انسان فول آپشنه ! هر آدمی دو بار به دنیا میاد... برای اینکه تبدیل به یه آدم جدید و خودساخته بشی...همه چیو خراب کن و دوباره بساز... شبانه 20 چهارم دوم فکر کن تازه به دنیا اومدی... برو دنبال اینکه ببینی اصلا خدایی هست ؟؟ خیلی از کسایی که اسم خودشونو مذهبی گذاشتن باور کن همینم نمیدونن و تقلید کردن و گفتن ،بقیه گفتن هست... پس حتما هست دیگه... هه... لطفا تقلیدی جلو نرو... بگذریم... بریم سراغ فصل بعدی... به نظرم کسی که باید بشنوه...شنید چی میگم...☺️ دستنویس شبانه