🔺 زندگی آگاهانه 🔹 که صبح از خواب بیدار می‌شود، چیزی که هرگز به یادش نیست این است که من انسانم!، این مهمان‌خانه‌ی من است، من را وارد کرده‌اند این‌جا، با من کار دارند، دستور دارم، برنامه دارم. این چیزها اصلاً در وجود یک کودک نیست. اﻣﺎ به عقلی که رسید وضعش عوض می‌شود. وضعش که عوض شد، حرف زدنش، کار کردنش، کردنش، کسبش، کارش، زندگی‌اش، طوری دیگر می‌شود؛ برنامه‌دار می‌شود. همه‌ی این‌ها با این یاد جدیدی که برایش پیدا شده که من دارم و دنیا مالک دارد؛ دنیای جدیدی را برایش می‌سازد؛ ﻓﻠﺬا دو جور برایش قرار داده شده: یک قِسم، قوانین و ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺗﺬﻛﺮ، ﻣﺜﻞ اینﻛﻪ مدام برایش می‌گویند، اذان می‌گذارند، تذکر می‌دهند، یادآوری می‌کنند و یک قسم هم ﻣﺴﺎئل ؛ گرفتاری به او می‌دهند، تکانش می‌دهند، به او می‌دهند، ناراحتی به او می‌دهند، ﺑﻪ خودش، خانواده‌اش، مملکتش، زمینی که روی آن راه می‌رود، هوا، این‌ها به هم می‌خورد، اوضاع و احوال گوناگون می‌شود، تمام این‌ها تذکرات است؛ ولذا به نظر افرادی که به بلوغ عقلی نرسیده‌اند بیماری‌ها، طوفان‌ها، سیل‌ها، این‌ها، یک چیزهای لغوِ بی‌خودی است که نباید باشد! اما کسی‌که به این چیزها متوجه است، می‌بیند که نه. گاهی شده از یک بیماری، از یک بی‌پولی، از یک گرفتاری، از یک زمین خوردن و دست و پا مثلاً مجروح شدن، یک نفعی می‌برد، که از سلامتی‌اش نمی‌برد؛ این است که گاهی از بعضی از و سؤال شده، گفته‌اند که ما را از بیشتر می‌خواهیم، را از بهتر می‌دانیم. این به خاطر همین است که انسانِ آگاهِ متذکر بسیار مشکل است در ، این تذکرات و توجهات برایش پیدا شود؛ اما وقتی که سیلیِ روزگار به او می‌خورد، دائماً او را متوجه می‌کند. در بعضی دارد که خداوند متعال مانند شخصی‌که از سفر بر می‌گردد دست خالی نمی‌آید و برای دوستش هدیه‌ای می‌آورد؛ برای بندگانی که مورد او هستند، همین‌طور می‌دهد، گرفتاری می‌دهد، راحتش نمی‌گذارد که سر خود بشود و مست و مغرور شود. این جهان، مانند عمل می‌کند و آدم را متوجه همان زندگی کودکی‌اش می‌کند. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama