سیدالعلماء
🔺 تأملی در دعای #ابوحمزه صادره از امام#سجاد صلواتاللهعلیه (۵) 🔹 اگر ما بخواهیم با #بندگی خدا آشنا
🔺 تأملی در دعای #ابوحمزه صادره از امام #سجاد صلواتاللهعلیه (۶)
🔹 یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای #بندگی آشنا کند این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکهی معظمه #خشکسالی شد. بزرگان و #عباد و #زهادی که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد.
در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها او را نمیشناختند، میآیند به قصد #حج از آنجا عبور میکنند؛ میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عبادِ معاصرند و برای طلب #باران آمدهاند.
گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: اینکه عجیب نیست.
یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت میکرد. چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت.
این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانهی حضرت #سجاد (علیهالسلام) وارد شد.
بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند دیدم همان است!.
آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی.
او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود آن هم فاش شد. من دیگر زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر میخواهی بیا!.
❎ کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
#روحانیت معنایش این است. #اسلام برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»؛ [ #بحارالانوار ج ۱۶ ص ۲۱۰] . انسان این است.
#مرحوم_امام هم در اول #اربعین میفرماید: "بدان که انسان اعجوبهای است".
#انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است.
ای #جوان قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشهای نریز؛ من میخواهم چه بشوم و میخواهم به کجا برسم. فقط بگو من میخواهم شیعهی سیدالساجدین باشم.
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
📆 مطالبی در آستانهی شب و روز بسیار مبارک #دحوالأرض (۲۵ #ذی_القعدة الحرام)، ارائه میگردد. (قسمت او
📆 روز بسیار مبارک #دحوالأرض (۲۵ #ذی_القعدة الحرام)
(قسمت دوم)
🔺 اهمیت متذکر بودن به نعم بیکران الهی
🔹 «و قَد وَرَدَ فی الاَخبارِالکَثیرَة اَنَّ فی الخامِسِ والعِشرین مِن ذی القعدة نُصِبَتِ الکَعبَة و دُحیَهِ الاَرض وهَبَتَ فیهِ آدَم و وُلِدَ فیهِ الخَلیل و عیسی علیهماالسلام و نُشِرَت فیه الرّحمة» [ #المراقبات ص ۱۹۱]
این جهان برای ما فراهم شده. از روی حساب فراهم شده، نه اتفاقی و از باب اینکه یک شعلهی آتشی از خورشید پخش بشود! چنین چیزی اصلاً قابلیت تصور ندارد؛ ما یک نان سنگکی میبینیم روی تخته در همین زیر گذر. خب اگر ما هیچوقت وارد دکان نشده باشیم، #فکر بکنیم این نان چگونه برای ما جور شده، گیر میکنیم، ولی از پشت شیشه که نگاه میکنیم، میبینیم که یک بندهی خدایی مقداری خمیر برداشته، انداخته روی پارو و دارد با دست خودش این را پَهن میکند؛ چون اگر پَهنش نکند نان درست و حسابی در نمیآید. بعد میاندازدش روی ریگ داغ، از آن طرف هم آتش، این به صورت نان در میآید.
خب حالا دست #خلقت چهجوری برای من و شما گندم فراهم کرده؟ جو فراهم کرده؟ ذرت فراهم کرده؟ همینطور یکی یکی اسم این #نعمتها را ببر؛ میوهها: انگور، انار، خربزه، هندوانه، موز، همینطور بگو، بشمار. ببین اینها چهجوری فراهم شده؟
ما از پشت شیشه باید نگاه کنیم، دست قدرت حقتعالی را ببینیم، بوسه بزنیم، بوسه همین #سجده است، این #نماز است، این #مسجد بوسهگاه تشکر آمیز من و شماست بر درِ خانهی خدا. #انسانیت این است: تکان خوردن و بیدار شدن و دست لطف معطی و محسن این جهان را بوسیدن و از او تشکر کردن.
آنوقت او این تشکر را به حساب میگذارد. برای او که سودی ندارد. حالا تمام این شش میلیارد جمعیت به سجده بیفتند یا به رقص بپردازند، مشروب بخورند. برای او چه فرقی میکند؟ ولی وقتی که اینها انسانیت نشان دادند، عطوفت، مرحومیت او، #لطف او، #عنایت او را نشان دادند، آنوقت قابلیت آن #رحمت دومی را پیدا میکنند. رحمت اولی که آنها را ساخته بود باعث شد که قدر او را بدانند و قابلیت رحمت ثانوی پیدا کنند. و لذا این بزرگوار [مرحوم میرزا جواد آقا #ملکی_تبریزی ] میفرماید که: «عن امیرالمؤمنین علیهالسلام: اوَّلُ رحمةٍ نَزَلَت مِنَ السَّماء الی الاَرض فی خَمسٍ و عِشرین مِن ذی القعدة»؛ اول رحمتی که از جانب #غیب این جهان -که اسمش سماء هست- به زمین رسید، در بیست و پنجم ماه ذیالقعده بود. لذا برای دستبوسیِ منعم و محسن و بخشنده و ارحمالراحمینی که داریم، هر کسی روزه بگیرد در آن روز و در شبش #عبادت کند، آن بخشنده، این رحمت دومی را به او پاداش میدهد. آن چه است؟؛ «فَلَهُ عِبادة مِئة سِنَة صام نهارَها و قامَ لَیلَها»؛ صد سال اگر زنده باشد، سالم باشد، هر روز روزه بگیرد و هر شب عبادت کند، در همین یک روز و یک شب جایش میگذارد.
مثل اینکه شما یک ارمغانی پیش یک بزرگی میگذارید؛ یک سکهای، چیزی میگذاری، آن هم دست در جیب میکند و یک مشت سکه میریزد در دامن شما. این لطف الهی است.
۸۹.۹.۱۹
✅ مرحوم آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
🏴 صلی الله علیک یا علی بن الحسین یا زین العابدین و رحمة الله و برکاته
🔺 این شجرهی #نبوت یعنی این شاخههای پربار را خداوند برای تغذیهی ارواح و #هدایت بشر قرار داده.
وقتی #سیدالشهداء علیهالسلام برای این که #اسلام به دست حکومت #یزیدی نیفتد و نابود نشود، #قیام کرد و به #شهادت رسید، فشار بر این شجرهی مبارکه از اطراف زیاد شد. ارتباط با این درخت و با این میوهها قطع شد.
💠 خب در این دوران حضرت #سجاد علیهالسلام برای اینکه دست #تربیت و هدایتش از خلق کوتاه نشود، چارهای اندیشید و آن خریدن بندگان سیاه بود. حضرت اینها را میخرید و میآورد در منزل، اینطوری دیگر بازرسان نمیگفتند که علی بن الحسین چرا با مردم ارتباط گرفته؛ چون اینها ارزشی نداشتند در #اجتماع . اینها را میخرید و میآورد و تربیت میکرد. و بعضیهایشان را به مقام #اولیاء رساند.
#سعید_بن_مسیب به طوریکه #مسعودی نقل کرده میگوید در سالی خشکسالی و قحطی شد. مردم در بیابان آمده بودند برای طلب باران، ولی هیچ اثری از بارش نبود. #غلام سیاهی را دیدم که آمد بر یک بلندی، از تپهای بالا رفت، من هم به او نزدیک شدم، دیدم لبانش در حرکت است. هنوز لبان او از حرکت باز نمانده بود و دعایش تمام نشده بود، دیدیم که ابر دارد بالا میآید. این غلام سیاه وقتی این را دید، از خدا #تشکر کرد و دور شد. من به دنبالش رفتم دیدم رفت در منزل حضرت سجاد علیهالسلام. رفتم خدمت حضرت، عرض کردم یکی از بندگان شما را میخواهم از شما بخرم. فرمود: چرا بخری؟ کدام را میخواهی تا به تو بدهم؟ دستور داد آنها را حاضر کردند. من نگاه کردم، دیدم هیچکدام نیست. فرمود: دیگر نیست؟ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻧﺪ: فقط یکی هست که مسئول اسبهاست. میرآخور است. ﻓﺮﻣﻮﺩ: او را هم بیاورید. رفتند و او را هم آوردند. دیدم بله همان است. حضرت به او فرمود که تو دیگر در اختیار سعید بن مسیب هستی با او برو.
تا این را گفت، او رو کرد به من گفت: چه باعث شد که مرا از #مولای خودم جدا کردی؟!
معلوم میشود که این در #ظاهر میرآخور بوده، ولی در #باطن همنشین با امام سجاد بوده و تربیت میشده در زیر تربیت و #عنایت آن حضرت.
اینها را عرض میکنم برای خودم و برای برادرها که ما خودمان را از امام #مهدی علیهالسلام و از تربیتهای او محروم نکنیم. میتوانیم با #ذکر آن حضرت، #دعای آن حضرت، #قرائت قرآن برای پدر و مادر بزرگوارش و اینجور چیزها از او بخواهیم که ما را هدایت کند.
گفت: چه باعث شد؟ گفتم: من مراقب تو بودم، آمدی آنجا و درخواست کردی؛ در حالیکه اصلاً خبری نبود، یک مرتبه ابر آمد و باران شروع شد.
تا این را شنید عرض کرد: خدایا بین من و بین مقام مقدس تو یک رمز و رازی بود، آن را کشف کردی. من دیگر نمیخواهم #زندگی بکنم. مرا ببر پیش #لطف و #کرم و #احسان خودت.
تا این را گفت، حضرت گریست، حاضران گریستند، من هم حالم منقلب شد، گذاشتم آمدم. منزل که رسیدم، از طرف حضرت فرستادهای آمد که سعید اگر میخواهی که تشییع جنازهی رفیقت شرکت کنی، بیا. بازگشتم دیدم، فوت کرده و از #دنیا رفته.
✅ حالا ببینید #بشر اینجوری است. من و شما اینجوری هستیم. خدا در وجود ما یک چنین #لطافت و #ظرافت و #صفایی قرار داده که اگر دست #ولیای از اولیاء به باطن ما نفوذ کند و ما را بسازد، سیاه و سفید و #اروپایی و #آفریقایی ندارد. #انسان به این مقامات میرسد و کارهایی میکند که به هیچ #مرتاضی نمیشود نسبت داد.
۷۶.۹.۱۳
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
🏴 نمونهای از کرامات امام سجاد علیهالسلام
🔺 یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای #بندگی آشنا کند، این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکه معظمه خشکسالی شد. بزرگان و برخی از #عباد و #زهاد که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها، او را نمیشناختند، میآمدند که به قصد #حج از آنجا عبور کنند، میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمدهاند. گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این جریان را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: این که عجیب نیست. یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار #مردم و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت میکرد؛ چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم #تشکری کرد و برگشت. این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیهالسلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد، او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچکدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر #زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازهی رفیقت اگر میخواهی بیا!.
کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این #مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
#روحانیت معنایش این است. #اسلام برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ #انسان این است. #مرحوم_امام هم در اول #اربعین میفرماید: «بدان که انسان اعجوبهای است.»²
انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است.
ای #جوان قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشهای نریز؛ من میخواهم چه بشوم و میخواهم به کجا برسم. فقط بگو من میخواهم #شیعه #سیدالساجدین باشم.
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
_______
۱) [ #بحارالانوار ج ۱۶ ص ۲۱۰]
۲) [ #اربعین ح۱ص۵]
@seyedololama
🔺 زندگی آگاهانه
🔹 #ﻛﻮﺩک که صبح از خواب بیدار میشود، چیزی که هرگز به یادش نیست این است که من انسانم!، این #دنیا مهمانخانهی من است، من را وارد کردهاند اینجا، با من کار دارند، دستور دارم، برنامه دارم. این چیزها اصلاً در وجود یک کودک نیست.
اﻣﺎ به #بلوغ عقلی که رسید وضعش عوض میشود. وضعش که عوض شد، حرف زدنش، کار کردنش، #فکر کردنش، کسبش، کارش، زندگیاش، طوری دیگر میشود؛ برنامهدار میشود.
همهی اینها با این یاد جدیدی که برایش پیدا شده که من #مالک دارم و دنیا مالک دارد؛ دنیای جدیدی را برایش میسازد؛ ﻓﻠﺬا دو جور #تذکر برایش قرار داده شده: یک قِسم، قوانین #دینی و #تشریعی ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺗﺬﻛﺮ، ﻣﺜﻞ اینﻛﻪ مدام برایش #اذان میگویند، اذان میگذارند، تذکر میدهند، یادآوری میکنند و یک قسم هم ﻣﺴﺎئل #تکوینی؛ گرفتاری به او میدهند، تکانش میدهند، #ترس به او میدهند، ناراحتی به او میدهند، ﺑﻪ خودش، خانوادهاش، مملکتش، زمینی که روی آن راه میرود، هوا، اینها به هم میخورد، اوضاع و احوال گوناگون میشود، تمام اینها تذکرات است؛ ولذا به نظر افرادی که به بلوغ عقلی نرسیدهاند بیماریها، طوفانها، سیلها، اینها، یک چیزهای لغوِ بیخودی است که نباید باشد! اما کسیکه به این چیزها متوجه است، میبیند که نه. گاهی شده از یک بیماری، از یک بیپولی، از یک گرفتاری، از یک زمین خوردن و دست و پا مثلاً مجروح شدن، #انسان یک نفعی میبرد، که از سلامتیاش نمیبرد؛ این است که گاهی از بعضی از #اهلالله و #اولیا سؤال شده، گفتهاند که ما #بیماری را از #سلامتی بیشتر میخواهیم، #فقر را از #غنا بهتر میدانیم. این به خاطر همین است که انسانِ آگاهِ متذکر بسیار مشکل است در #رفاه، این تذکرات و توجهات برایش پیدا شود؛ اما وقتی که سیلیِ روزگار به او میخورد، دائماً او را متوجه میکند. در بعضی #روایات دارد که خداوند متعال مانند شخصیکه از سفر بر میگردد دست خالی نمیآید و برای دوستش هدیهای میآورد؛ برای بندگانی که مورد #عنایت او هستند، همینطور #بلا میدهد، گرفتاری میدهد، راحتش نمیگذارد که سر خود بشود و مست و مغرور شود. #زندگی این جهان، مانند #مواد_مخدر عمل میکند و آدم را متوجه همان زندگی کودکیاش میکند.
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
🔺 تأملی در دعای #ابوحمزه صادره از امام #سجاد صلواتاللهعلیه 🔹 جملهی اول این دعای مبارک این است که
⬆️
ص۲
🔹 اگر آن وقتهایی که با کاروان شتر و اینها به #مکه میرفتند، میخواستیم مشرَّف بشویم، اول باید فکر میکردیم چه منازلی در راه هست و در این منازل چه هست، چه نیست، تا زاد و #توشه با خودمان برداریم. #منازل عبودیت را نشده که ما بررسی کنیم. چرا؟ برای خاطر اینکه ما در یک دورهای بودیم که دورهی تسلط #استعمار بوده.
#فرهنگی ما را #تربیت کرده که اصلاً این مسائل به گوششان نخورده و در خاطرشان نبوده.
از وقتی که این حکومت #جمهوری_اسلامی روی کار آمده بحمدلله رفتهرفته - اگر بگذارند - میخواهند ما را با بندگی خدا آشنا کنند.
اگر ما بخواهیم با #بندگی خدا آشنا بشویم، باید رسالهی عمل #سیدالساجدین، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامهی کلاسی بیاید؛ آنوقت برای #انسان بیان میکنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر مقامی نیست. چون از بندگی بالاتر در عالم #خلقت و در #ممکنات مقامی پیدا نمیشود.
یک #مقام هست و آن مقام #ربوبی است، جدای از آن دیگر بندگی است.
بندگی برای چیست؟ برای چی نمیخواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبودهایم و نمیشویم، چه میشویم؟ و چه میتوانیم بشویم؟ #بنده.
پیشوای این بندگی، گوینده و پیامآورش #زین_العابدین علیهالسلام است. باید #فرهنگ ها، #تمدن ها، #حوزه ها، #دانشگاه ها از این مسائل نسخهبرداری کنند، به جوانها و نسل #جوان برنامه بدهند و بگویند که ما در این #دنیا به جز این، نقشهای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است رفتار و کردار این بزرگان است.
یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکه معظمه #خشکسالی شد. برخی از بزرگان و #عباد و #زهاد که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد.
در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها او را نمیشناختند، میآیند به قصد حج از آنجا عبور میکنند؛ میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب #باران آمدهاند.
گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: اینکه عجیب نیست.
یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه #مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت میکرد. چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانهی حضرت #سجاد (علیهالسلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، #مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند دیدم همان است!.
آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی.
او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این #سرّ بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر #زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر میخواهی بیا!.
کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
@seyedololama
ص۲
⬇️
🔺 ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت الهی
🔹 ماه #رمضان و ضیافت خدا برای این است که #انسان سر سفرهی #محبت خدا بنشیند و از لقمهی خدا بگیرد به دهانش بگذارد و #افطار کند. دعایش را هم بخواند؛ بگوید: خدایا! به برکت #لطف و #عنایت تو که دهان و دندان و گوارش و حلق سالم دادی، میوهی تو را بر میدارم و با آن افطار میکنم. چه خدای خوبی هستی. چه صاحبخانهی خوبی هستی. قربونت برم!. آنوقت، آن شب دیگر به زحمت خوابش میبرد.
من از خود مرحوم #علامه شنیدم که فرمود: من در عمرم یادم نمیآید که یک شب ماه رمضان خوابیده باشم.
خیلی حرف است! انسانیم ما...
۸۸٫۵٫۲۷
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
📆 مطالبی در آستانهی شب و روز بسیار مبارک #دحوالأرض (۲۵ #ذی_القعدة الحرام)، ارائه میگردد. 🔺 اهمیت
⬇️
ص۲
🔹 خب حالا دست #خلقت چهجوری برای من و شما گندم فراهم کرده؟ جو فراهم کرده؟ ذرت فراهم کرده؟ همینطور یکی یکی اسم این #نعمت ها را ببر؛ میوهها: انگور، انار، خربزه، هندوانه، موز، همینطور بگو، بشمار. ببین اینها چهجوری فراهم شده؟
ما از پشت شیشه باید نگاه کنیم، دست قدرت حقتعالی را ببینیم، بوسه بزنیم، بوسه همین #سجده است، این #نماز است، این #مسجد بوسهگاه تشکر آمیز من و شماست بر درِ خانهی خدا. #انسانیت این است: تکان خوردن و بیدار شدن و دست لطف مُعطی و مُحسن این جهان را بوسیدن و از او تشکر کردن.
آنوقت او این تشکر را به حساب میگذارد. برای او که سودی ندارد. حالا تمام این شش میلیارد جمعیت به سجده بیفتند یا به رقص بپردازند، مشروب بخورند. برای او چه فرقی میکند؟ ولی وقتی که اینها انسانیت نشان دادند، عطوفت، مرحومیت او، #لطف او، #عنایت او را نشان دادند، آنوقت قابلیت آن #رحمت دومی را پیدا میکنند. رحمت اولی که آنها را ساخته بود باعث شد که قدر او را بدانند و قابلیت رحمت ثانوی پیدا کنند. و لذا این بزرگوار [مرحوم میرزا جواد آقا #ملکی_تبریزی ] میفرماید که: «عن امیرالمؤمنین علیهالسلام: اوَّلُ رحمةٍ نَزَلَت مِنَ السَّماء الی الاَرض فی خَمسٍ و عِشرین مِن ذیالقعدة»؛ اول رحمتی که از جانب #غیب این جهان -که اسمش سماء هست- به زمین رسید، در بیست و پنجم ماه ذیالقعده بود. لذا برای دستبوسیِ منعم و محسن و بخشنده و ارحمالراحمینی که داریم، هر کسی #روزه بگیرد، در آن روز و در شبش #عبادت کند، آن بخشنده، این رحمت دومی را به او پاداش میدهد. آن چه است؟؛ «فَلَهُ عِبادة مِئة سِنَة صام نهارَها و قامَ لَیلَها»؛ صد سال اگر زنده باشد، سالم باشد، هر روز روزه بگیرد و هر شب عبادت کند، در همین یک روز و یک شب جایش میگذارد.
مثل اینکه شما یک ارمغانی پیش یک بزرگی میگذارید؛ یک سکهای، چیزی میگذاری، آن هم دست در جیب میکند و یک مشت سکه میریزد در دامن شما. این #لطف الهی است.
روایت از #امیرالمؤمنین علیهالسلام است که فرمود: «...وَ اَیُّما جَماعَةٍ اِجتَمَعَت ذلک الیوم فی ذکرِ رَبِّهِم عزَّوجلّ»؛ هر چند نفری که پیدا شدند، حالا دو نفر، سه نفر، ده نفر که اینها ملتفت شدند امروز روزی است که این #زمین را برای آنها ساختهاند و اجداد آنها را در اینجا سکونت دادهاند و این غذاها و خوراکها و میوهها را در آن پخش کردهاند، تا حالا که نوبت اینها شده، اینها آمدند دور هم جمع شدند؛ «فی ذِکرِ رَبِّهِم»؛ یعنی #یاد خدا کردند؛ یاد خدا یعنی همین که عرض شد، نه اینکه آدم تسبیح دست بگیرد و یک ذکری را بگوید که نفهمد معنی این ذکر چی هست! #ذکر خدا، نام خدا بردنِ در دل است. #دل باید نام خدا در او وارد بشود.
اگر اینها از هر قومی، هر گروهی، ولو دو نفر، جمع شدند با یکدیگر در «ذِکرِ رَبّ» و یادآوری نعمتهای الهی در این روز؛ «لم یَتَفَرَّقوا حتی یُعطوا سُؤلَهُم» اینها هنوز پخش نشدهاند، از هم دور نشدهاند، خداوند #حاجت هایشان را روا میکند.
«و یَنزِلُ فی ذلکَ الیَوم الف الف رحمة»؛ هزار هزار #رحمت الهی در این روز پخش میشود، برای کسانیکه این روز را روزه میگیرند و این شب را عبادت میکنند.
۸۵٫۹٫۱۹
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
_________
۱) [ #المراقبات ]
۲) [ #المراقبات ص ۱۹۱]
@seyedololaman
🏴 نمونهای از کرامات امام سجاد علیهالسلام
🔺 یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای #بندگی آشنا کند، این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکه معظمه خشکسالی شد. بزرگان و برخی از #عباد و #زهاد که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها، او را نمیشناختند، میآمدند که به قصد #حج از آنجا عبور کنند، میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمدهاند. گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این جریان را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: این که عجیب نیست. یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار #مردم و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت میکرد؛ چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم #تشکری کرد و برگشت. این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیهالسلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد، او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچکدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر #زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازهی رفیقت اگر میخواهی بیا!.
کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این #مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
#روحانیت معنایش این است. #اسلام برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ #انسان این است. #مرحوم_امام هم در اول #اربعین میفرماید: «بدان که انسان اعجوبهای است.»²
انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است.
ای #جوان قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشهای نریز؛ من میخواهم چه بشوم و میخواهم به کجا برسم. فقط بگو من میخواهم #شیعه #سیدالساجدین باشم.
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
___________
۱) [ #بحارالانوار ج ۱۶ ص ۲۱۰]
۲) [ #اربعین ح۱ص۵]
@seyedololama
سیدالعلماء
📆 مطالبی در آستانهی شب و روز بسیار مبارک #دحوالأرض (۲۵ #ذی_القعدة الحرام)، ارائه میگردد. 🔺 اهمیت
📆 روز بسیار مبارک #دحوالأرض (۲۵ #ذی_القعدة الحرام)
(قسمت دوم)
خب حالا دست #خلقت چهجوری برای من و شما گندم فراهم کرده؟ جو فراهم کرده؟ ذرت فراهم کرده؟ همینطور یکی یکی اسم این #نعمتها را ببر؛ میوهها: انگور، انار، خربزه، هندوانه، موز، همینطور بگو، بشمار. ببین اینها چهجوری فراهم شده؟
ما از پشت شیشه باید نگاه کنیم، دست قدرت حقتعالی را ببینیم، بوسه بزنیم، بوسه همین #سجده است، این #نماز است، این #مسجد بوسهگاه تشکر آمیز من و شماست بر درِ خانهی خدا. #انسانیت این است: تکان خوردن و بیدار شدن و دست لطف معطی و محسن این جهان را بوسیدن و از او تشکر کردن.
آنوقت او این تشکر را به حساب میگذارد. برای او که سودی ندارد. حالا تمام این شش میلیارد جمعیت به سجده بیفتند یا به رقص بپردازند، مشروب بخورند. برای او چه فرقی میکند؟ ولی وقتی که اینها انسانیت نشان دادند، عطوفت، مرحومیت او، #لطف او، #عنایت او را نشان دادند، آنوقت قابلیت آن #رحمت دومی را پیدا میکنند. رحمت اولی که آنها را ساخته بود باعث شد که قدر او را بدانند و قابلیت رحمت ثانوی پیدا کنند. و لذا این بزرگوار [مرحوم میرزا جواد آقا #ملکی_تبریزی ] میفرماید که: «عن امیرالمؤمنین علیهالسلام: اوَّلُ رحمةٍ نَزَلَت مِنَ السَّماء الی الاَرض فی خَمسٍ و عِشرین مِن ذی القعدة»؛ اول رحمتی که از جانب #غیب این جهان -که اسمش سماء هست- به زمین رسید، در بیست و پنجم ماه ذیالقعده بود. لذا برای دستبوسیِ منعم و محسن و بخشنده و ارحمالراحمینی که داریم، هر کسی روزه بگیرد در آن روز و در شبش #عبادت کند، آن بخشنده، این رحمت دومی را به او پاداش میدهد. آن چه است؟؛ «فَلَهُ عِبادة مِئة سِنَة صام نهارَها و قامَ لَیلَها»؛ صد سال اگر زنده باشد، سالم باشد، هر روز روزه بگیرد و هر شب عبادت کند، در همین یک روز و یک شب جایش میگذارد.
مثل اینکه شما یک ارمغانی پیش یک بزرگی میگذارید؛ یک سکهای، چیزی میگذاری، آن هم دست در جیب میکند و یک مشت سکه میریزد در دامن شما. این لطف الهی است.
۸۹.۹.۱۹
✅ مرحوم آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
🏴 نمونهای از کرامات امام سجاد علیهالسلام
🔺 یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای #بندگی آشنا کند، این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکه معظمه خشکسالی شد. بزرگان و برخی از #عباد و #زهاد که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها، او را نمیشناختند، میآمدند که به قصد #حج از آنجا عبور کنند، میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمدهاند. گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این جریان را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: این که عجیب نیست. یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار #مردم و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت میکرد؛ چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم #تشکری کرد و برگشت. این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیهالسلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد، او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچکدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر #زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازهی رفیقت اگر میخواهی بیا!.
کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این #مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
#روحانیت معنایش این است. #اسلام برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ #انسان این است. #مرحوم_امام هم در اول #اربعین میفرماید: «بدان که انسان اعجوبهای است.»²
انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است.
ای #جوان قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشهای نریز؛ من میخواهم چه بشوم و میخواهم به کجا برسم. فقط بگو من میخواهم #شیعه #سیدالساجدین باشم.
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
___________
۱) [ #بحارالانوار ج ۱۶ ص ۲۱۰]
۲) [ #اربعین ح۱ص۵]
@seyedololama
سیدالعلماء
اگر ما بخواهیم با #بندگی خدا آشنا بشویم، باید رسالهی عمل #سیدالساجدین، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامهی کلاسی بیاید؛ آنوقت برای #انسان بیان میکنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر در عالم #خلقت و در #ممکنات مقامی پیدا نمیشود.
یک #مقام هست و آن مقام #ربوبی است، جدای از آن دیگر بندگی است.
بندگی برای چیست؟ برای چی نمیخواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبودهایم و نمیشویم، چه میتوانیم بشویم؟ #بنده.
پیشوای این بندگی، گوینده و پیامآورش #زین_العابدین علیهالسلام است. باید #فرهنگ ها، #تمدن ها، #حوزه ها، #دانشگاه ها از این مسائل نسخهبرداری کنند، به جوانها و نسل #جوان برنامه بدهند و بگویند که ما در این #دنیا به جز این، نقشهای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است، رفتار و کردار این بزرگان است.
یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکه معظمه #خشکسالی شد. برخی از بزرگان و #عباد و #زهاد که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد.
در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها او را نمیشناختند، میآیند به قصد حج از آنجا عبور میکنند؛ میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب #باران آمدهاند.
گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: اینکه عجیب نیست.
یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه #مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت میکرد. چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانهی حضرت #سجاد (علیهالسلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، #مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند دیدم همان است!.
آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی.
او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این #سرّ بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر #زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر میخواهی بیا!.
کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
📆 مطالبی در آستانهی شب و روز بسیار مبارک #دحوالأرض (۲۵ #ذی_القعدة الحرام)، در دو قسمت ارائه میگردد
📆 روز بسیار مبارک #دحوالأرض (۲۵ #ذی_القعدة الحرام)
(قسمت دوم)
خب حالا دست #خلقت چهجوری برای من و شما گندم فراهم کرده؟ جو فراهم کرده؟ ذرت فراهم کرده؟ همینطور یکی یکی اسم این #نعمت ها را ببر؛ میوهها، انگور، انار، خربزه، هندوانه، موز، همینطور بگو، بشمار. ببین اینها چهجوری فراهم شده؟
ما از پشت شیشه باید نگاه کنیم، دست قدرت حقتعالی را ببینیم، بوسه بزنیم، بوسه همین #سجده است، این #نماز است، این #مسجد بوسهگاه تشکر آمیز من و شماست بر درِ خانهی خدا. #انسانیت این است: تکان خوردن و بیدار شدن و دست لطف معطی و محسن این جهان را بوسیدن و از او تشکر کردن.
آنوقت او این تشکر را به حساب میگذارد. برای او که سودی ندارد. حالا تمام این شش میلیارد جمعیت به سجده بیفتند یا به رقص بپردازند، مشروب بخورند. برای او چه فرقی میکند؟ ولی وقتی که اینها انسانیت نشان دادند، عطوفت، مرحومیت او، #لطف او، #عنایت او را نشان دادند، آنوقت قابلیت آن #رحمت دومی را پیدا میکنند. رحمت اولی که آنها را ساخته بود باعث شد که قدر او را بدانند و قابلیت رحمت ثانوی پیدا کنند. و لذا این بزرگوار [مرحوم میرزا جواد آقا #ملکی_تبریزی ] میفرماید که: «عن امیرالمؤمنین علیهالسلام: اوَّلُ رحمةٍ نَزَلَت مِنَ السَّماء الی الاَرض فی خَمسٍ و عِشرین مِن ذی القعدة»؛ اول رحمتی که از جانب #غیب این جهان -که اسمش سماء هست- به زمین رسید، در بیست و پنجم ماه ذیالقعده بود. لذا برای دستبوسیِ منعم و محسن و بخشنده و ارحمالراحمینی که داریم، هر کسی روزه بگیرد در آن روز و در شبش #عبادت کند، آن بخشنده، این رحمت دومی را به او پاداش میدهد. آن چه است؟؛ «فَلَهُ عِبادة مِئة سِنَة صام نهارَها و قامَ لَیلَها»؛ صد سال اگر زنده باشد، سالم باشد، هر روز روزه بگیرد و هر شب عبادت کند، در همین یک روز و یک شب جایش میگذارد.
مثل اینکه شما یک ارمغانی پیش یک بزرگی میگذارید؛ یک سکهای، چیزی میگذاری، آن هم دست در جیب میکند و یک مشت سکه میریزد در دامن شما. این لطف الهی است.
۸۹.۹.۱۹
✅ مرحوم آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی
@seyedololama