eitaa logo
سیدالعلماء
1.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
689 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
🔺 تأملی در دعای #ابوحمزه صادره از امام #سجاد صلوات‌الله‌علیه (۱) 🔹 جمله‌ی اول این دعای مبارک این اس
🔺 تأملی در دعای صادره از امام صلوات‌الله‌علیه (۲) 🔹یک اطلاع مختصر از مصائب علیه‌السلام، یک اطلاع مختصر از کیفیت و و و شب بیداری‌ها و آن حضرت، یک اطلاع مختصر از رسیدگی به و عَجَزه و گرفتاران و فقرای در شب‌ها، این‌ها را با همدیگر که جمع بزنند، آن‌وقت ببینند که شخصی که در بشریت این کارها را کرده که و را جا گذاشته و فوق آن‌ها کرده، چرا باید در دل ، ابتدای سخنش را با خدا از این‌جا شروع کند. که: "إِلَهِس لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكَ".! این مشکل برای ما حل نمی‌شود مگر اینکه در مراتب و وارد بشویم. و این مراتب را اگر توانستیم تصور کنیم؛ این مسئله آن‌وقت برای ما حل می‌شود، که بفهمیم سیدالساجدین در مقام مراتب بندگی بوده که این‌طور بندگی کرده و این‌طور هم صحبت کرده و این‌طور هم کرده. بنابراین این مسئله را برادران من خوب توجه بفرمایند. این است که ما باید تا اندازه‌ای از بیانات حقه و بندگانی که تا اندازه‌ای از این راه و این اطلاع دارند، استفاده کنیم. قدری مطالعه داشته باشیم. و ما بر این اساس است؛ بر اساس است و بندگی هم راه و روشش این است. ادامه دارد ... ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 تأملی در دعای #ابوحمزه صادره از امام #سجاد صلوات‌الله‌علیه (۴) 📚 در جلد اول #بحارالانوار روایتی ه
🔺 تأملی در دعای صادره از امام صلوات‌الله‌علیه (۵) 🔹 اگر ما بخواهیم با خدا آشنا بشویم باید رساله‌ی عمل ، دعای سیدالساجدین، و و سیدالساجدین در برنامه‌ی کلاسی بیاید. آن‌وقت برای بیان می‌کنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر مقامی نیست. چون از بندگی بالاتر در عالم و در مقامی پیدا نمی‌شود. یک مقام هست و آن مقام است، جدای از آن دیگر بندگی است. بندگی برای چیست؟ برای چی نمی‌خواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبوده‌ایم و نمی‌شویم، چه می‌شویم؟ و چه می‌توانیم بشویم؟ . 🔻پیشوای این بندگی، گوینده و پیام آورش علیه‌السلام است. باید ، ، ، از این مسائل نسخه‌برداری کنند، به جوان‌ها و نسل جوان برنامه بدهند و بگویند که ما در این جز این نقشه‌ای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است رفتار و کردار این بزرگان است. ادامه دارد... ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 نمونه‌ای از کرامات امام سجاد علیه‌السلام 🔺 یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای آشنا کند، این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه خشک‌سالی شد. بزرگان و برخی از و که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها، او را نمی‌شناختند، می‌آمدند که به قصد از آن‌جا عبور کنند، می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این جریان را در نوشته می‌فرماید: این ‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت می‌کرد؛ چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد، او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچ‌کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه‌ی رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ معنایش این است. برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ این است. هم در اول می‌فرماید: «بدان که انسان اعجوبه‌ای است.»² انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است. ای قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم. فقط بگو من می‌خواهم باشم. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _______ ۱) [ ج ۱۶ ص ۲۱۰] ۲) [ ح۱ص۵] @seyedololama
🌹 میلاد حضرت امام سجاد، زین العابدین علیه‌السلام بر همگان مبارک باد. 🔹 ای #جوان قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم!. فقط بگو من می‌خواهم شیعه #سیدالساجدین علیه‌السلام باشم. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 تأملی در دعای صادره از امام صلوات‌الله‌علیه 🔹 جمله‌ی اول این دعای مبارک این است که: «إِلَهِی لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكَ...»؛ این درخواست از چه کسی صادر شده؟ و از چه حلقوم و کامی بیرون آمده و از چه قلبی این سر زده؟ این را تا اندازه‌ای باید کرد. گوینده‌ای که جمله اول این ، -یعنی "إِلَهِی لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكَ" را در که می‌خواهد با خدا صحبت کند، ابتدای عرایضش قرارداده- شخصی است که در تمام عمرش آن مقدار فشار و و آسیب که به افکارش، به قلبش، به سرتاپای وجودش، به خانواده‌اش رسیده ﻛﻪ هیچ‌یک از و این‌طور مبتلا نبودند!. او بنده‌ای است از بندگان خدا که در مقام تشکر طوری تشکر کرده، کأنه سلطنت ها در اختیار اوست و در مقام و شب زنده‌داری‌ها طوری عبادت کرده، که هیچ‌کسی تحمل او را ندارد!. و در مقام ، با وضعی روزه‌ای گرفته که هیچ‌کسی به فکرش نمی‌رسد که این‌طور روزه بتواند بگیرد!. درباره روزه‌ی آن حضرت وارد شده که دستور می‌داد گوسفند یا گوسفندانی را ذبح می کردند و در محل پخت و پز و آشپزخانه می‌پختند، وقتی که بخار آن بلند می‌شد و بوی غذای مطبوع می‌پیچید، خودش می‌آمد و در حالی‌که روزه بود، سرکشی می‌کرد و شاید با دست مبارکش این‌ها را به همسایگان و کسانی که از غذا برای‌شان می‌بردند، تقسیم می‌کرد، به طوری‌که خودش برای افطارش با چیز دیگر (با نان جویی یا چیز دیگری) می‌کرد!. آن‌وقت چنین شخص ، با چنین مقامی، با تحمل چنین مسائلی این عرایض را شروع کرده: «إِلَهِی لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكَ»! این از کجا ناشی می‌شود؟ چه مسئله‌ای است؟ یک اطلاع مختصر از مصائب علیه‌السلام، یک اطلاع مختصر از کیفیت و روزه و و شب بیداری‌ها و عبادت آن حضرت، یک اطلاع مختصر از رسیدگی به و عَجَزه و گرفتاران و فقرای در شب‌ها، این‌ها را با هم‌دیگر که جمع بزنند، آن‌وقت ببینند که شخصی‌که در بشریت این کارها را کرده که انبیاء و اولیاء را جا گذاشته و فوق آن‌ها کرده، چرا باید در دل ، ابتدای سخنش را با خدا از این‌جا شروع کند. که: "إِلَهِی لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكَ".! این مشکل برای ما حل نمی‌شود مگر این‌که در مراتب و بندگی وارد بشویم. و این مراتب را اگر توانستیم کنیم؛ این مسئله آن‌وقت برای ما حل می‌شود، که بفهمیم سیدالساجدین در مقام مراتب بندگی بوده که این‌طور بندگی کرده و این‌طور هم صحبت کرده و این‌طور هم کرده. بنابراین این مسئله را برادران من خوب بفرمایند. این است که ما باید تا اندازه‌ای از بیانات حقّه و بندگانی که تا اندازه‌ای از این راه و این اطلاع دارند، استفاده کنیم. قدری داشته باشیم. و ما بر این اساس است؛ بر اساس بندگی است و بندگی هم راه و روشش این است. این مقام خدا چه طور مقامی است؟ در شرح حدیث چهاردهم صفحه ۲۲۴ یک فصلی تشکیل داده‌اند به نام: «در قصور ممکن از قیام به عبادت حق»؛ یعنی مخلوق. در مقام عبادت، انجام عبادت خدا را ندارد. یعنی ما که به نظرمان به یک مجاهده‌ای، به یک ریاضتی، به یک چله‌نشینی‌ای، عبادتی اهمیت می‌دهیم، این از باب این است که هنوز از دریای عبودیت اطلاع پیدا نکرده‌ایم. اگر از اقیانوس بندگی اطلاع پیدا کنیم، یک قطره و یک استکان و یک ظرف دیگر برای ما چیزی نیست. اصلاً قابل اعتنا نیست. می‌فرماید: «بدان ای عزیز که از برای خوف و رجاء مراتب و درجاتی است حسب حالات بندگان و مراتب معرفت آن‌ها؛ چنان‌چه خوف عامه از عذاب است و خوف خاصه از عتاب، و خوف اخص خواص از احتجاب است.» وقتی که عرض می‌کند: «إِلَهِی لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكَ»؛ نمی‌گوید که بر من مار و عقرب نفرست و مرا به نبر. اصلاً این حرف‌ها در ذهنش نیست؛ او از می‌ترسد!. خدایا نکند که از ما احتجاب بگیری و ما را مأیوس کنی از درِ خانه‌ی و لطف و کرم خودت. منظور این است. در جلد اول روایتی هست که می‌فرماید: خداوند به حضرت علیه‌السلام فرستاد که به بندگانم بگو: بین خودشان و بین من عالمی را که دنبال باشد، قرار ندهند!. چرا؟ می‌فرماید برای این‌که این‌ها دچار شده‌اند. و من آن‌ها را عقوبت کرده‌ام و عقوبتم این است که لذت را از دل‌شان گرفته‌ام. پس عقوبتی که اولیاء از آن می‌ترسند و عرض می‌کنند که: «إِلَهِی لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكَ» چیست؟ این است که مناجات را از من نگیر، یعنی به من بی‌اعتنا نشو. پس این‌جا یک دریا و خدا به جریان افتاده و این دعا از آن در آمده. بنابراین مدارج و منازل عبودیت، چیزهایی است که باید درباره‌اش کرد. @seyedololama ص۱ ⬇️
سیدالعلماء
🔺 تأملی در دعای #ابوحمزه صادره از امام #سجاد صلوات‌الله‌علیه 🔹 جمله‌ی اول این دعای مبارک این است که
⬆️ ص۲ 🔹 اگر آن وقت‌هایی که با کاروان شتر و این‌ها به می‌رفتند، می‌خواستیم مشرَّف بشویم، اول باید فکر می‌کردیم چه منازلی در راه هست و در این منازل چه هست، چه نیست، تا زاد و با خودمان برداریم. عبودیت را نشده که ما بررسی کنیم. چرا؟ برای خاطر این‌که ما در یک دوره‌ای بودیم که دوره‌ی تسلط بوده. ما را کرده که اصلاً این مسائل به گوش‌شان نخورده و در خاطرشان نبوده. از وقتی که این حکومت روی کار آمده بحمدلله رفته‌رفته - اگر بگذارند - می‌خواهند ما را با بندگی خدا آشنا کنند. اگر ما بخواهیم با خدا آشنا بشویم، باید رساله‌ی عمل ، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامه‌ی کلاسی بیاید؛ آن‌وقت برای بیان می‌کنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر مقامی نیست. چون از بندگی بالاتر در عالم و در مقامی پیدا نمی‌شود. یک هست و آن مقام است، جدای از آن دیگر بندگی است. بندگی برای چیست؟ برای چی نمی‌خواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبوده‌ایم و نمی‌شویم، چه می‌شویم؟ و چه می‌توانیم بشویم؟ . پیشوای این بندگی، گوینده و پیام‌آورش علیه‌السلام است. باید ها، ها، ها، ها از این مسائل نسخه‌برداری کنند، به جوان‌ها و نسل برنامه بدهند و بگویند که ما در این به جز این، نقشه‌ای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است رفتار و کردار این بزرگان است. یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه شد. برخی از بزرگان و و که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها او را نمی‌شناختند، می‌آیند به قصد حج از آن‌جا عبور می‌کنند؛ می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این را در نوشته می‌فرماید: این‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت می‌کرد. چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه‌ی حضرت (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این مقام می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ @seyedololama ص۲ ⬇️
🏴 نمونه‌ای از کرامات امام سجاد علیه‌السلام 🔺 یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای آشنا کند، این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه خشک‌سالی شد. بزرگان و برخی از و که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها، او را نمی‌شناختند، می‌آمدند که به قصد از آن‌جا عبور کنند، می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این جریان را در نوشته می‌فرماید: این ‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت می‌کرد؛ چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد، او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچ‌کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه‌ی رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ معنایش این است. برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ این است. هم در اول می‌فرماید: «بدان که انسان اعجوبه‌ای است.»² انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است. ای قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم. فقط بگو من می‌خواهم باشم. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ___________ ۱) [ ج ۱۶ ص ۲۱۰] ۲) [ ح۱ص۵] @seyedololama
🌹 میلاد حضرت امام سجاد، زین العابدین علیه‌السلام بر همگان مبارک باد. 🔹 ای #جوان قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم!. فقط بگو من می‌خواهم شیعه #سیدالساجدین علیه‌السلام باشم. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 نمونه‌ای از کرامات امام سجاد علیه‌السلام 🔺 یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای آشنا کند، این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه خشک‌سالی شد. بزرگان و برخی از و که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها، او را نمی‌شناختند، می‌آمدند که به قصد از آن‌جا عبور کنند، می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این جریان را در نوشته می‌فرماید: این ‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت می‌کرد؛ چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد، او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچ‌کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه‌ی رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ معنایش این است. برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ این است. هم در اول می‌فرماید: «بدان که انسان اعجوبه‌ای است.»² انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است. ای قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم. فقط بگو من می‌خواهم باشم. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ___________ ۱) [ ج ۱۶ ص ۲۱۰] ۲) [ ح۱ص۵] @seyedololama
‍ 🌹 میلاد حضرت امام سجاد، زین العابدین علیه‌السلام بر همگان مبارک باد. 🔹 ای قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم!. فقط بگو من می‌خواهم شیعه علیه‌السلام باشم. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
اگر ما بخواهیم با خدا آشنا بشویم، باید رساله‌ی عمل ، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامه‌ی کلاسی بیاید؛ آن‌وقت برای بیان می‌کنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر در عالم و در مقامی پیدا نمی‌شود. یک هست و آن مقام است، جدای از آن دیگر بندگی است. بندگی برای چیست؟ برای چی نمی‌خواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبوده‌ایم و نمی‌شویم، چه می‌توانیم بشویم؟ . پیشوای این بندگی، گوینده و پیام‌آورش علیه‌السلام است. باید ها، ها، ها، ها از این مسائل نسخه‌برداری کنند، به جوان‌ها و نسل برنامه بدهند و بگویند که ما در این به جز این، نقشه‌ای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است، رفتار و کردار این بزرگان است. یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه شد. برخی از بزرگان و و که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها او را نمی‌شناختند، می‌آیند به قصد حج از آن‌جا عبور می‌کنند؛ می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این را در نوشته می‌فرماید: این‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت می‌کرد. چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه‌ی حضرت (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این مقام می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
‍ 🌹میلاد حضرت امام سجاد، زین العابدین علیه‌السلام بر همگان مبارک باد. 🔹 ای قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم!. فقط بگو من می‌خواهم شیعه علیه‌السلام باشم. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
‍ 🌹میلاد حضرت امام سجاد، زین العابدین علیه‌السلام بر همگان مبارک باد. 🔹 ای قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم!. فقط بگو من می‌خواهم شیعه علیه‌السلام باشم. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
‍ 🌹میلاد حضرت امام سجاد، زین العابدین علیه‌السلام بر همگان مبارک باد. 🔹 ای قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشه‌ای نریز؛ من می‌خواهم چه بشوم و می‌خواهم به کجا برسم!. فقط بگو من می‌خواهم شیعه علیه‌السلام باشم. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama