در گرماگرمِ تیرماهِ ۶۱ ، میانِ بحبوحه
#جنگ، سومین فرزند خانواده
#مسیب_زاده پا به جهان گذاشت.نامش را
#مرتضی گذاشتند
عشق و ارادت به
#ائمه و
#احترام خاصی که به پدر و مادر میگذاشت،از شئون
#عاقبت_به_خیری اش بود
پس از دبیرستان وارد
#دانشگاه_امام_حسین (ع)شد.شاید وارد عرصه وسیعی برای عشقبازی و
#خدمت
مثل هر عاشق و دلباخته دیگر طاقت جسارت به
#حریمِ_بنت_الحیدر (س) نداشت.پس راهی
#سرزمین_عشق شد.
#مستشار_نظامی بود. کار بلد و حرفه ای پای کار که به میان میآمد؛دقیق و جدی میشد.
#آسمانی بود و بیتاب، مثل همه آسمانیان،بریده از
#زمین و تعلقات آن.
اما مگر میشود پدرِ دختر باشی و او را به فراموشی بسپاری؟!!
مرتضی پدر بود و عاشق جگر گوشه اش... عاشقِ دخترک شیرین زبانش،اما این عشق، پایِ رفتنش را سست نکرد.
او
#مصمم به رفتن بود پس به پدرش سفارش کرد: "هوای
#نازنین_زینب را داشته باشد تنهایش نگذارید"
بعد از شهادت مرتضی هیچ کس نازنین زینب شش ساله را تنها نگذاشت... بی احترامی به او و مادرش نشد و کسی حرمت آنها را نشکست اما هزار و اندی سال پیش...
دخترکی که اتفاقا
#قلب پدر برایش میتپید، بعد از
#شهادت پدرش،بی احترامی هایِ زیادی دیده بود.
#حُرمَتش شکسته و صورتش
#سیلی خورده بود و اورا در آغوش عمه جانش،تنها میانِ خرابه ای رها کرده بودند
حال مرتضی رفته بود که بار دیگر برای
#ناموس_آل_الله،
#اسارت و بیحرمتی رقم نخورد.خود همچون پرستویی در کربلای
#خانطومان آسمانی شد
خانطومان هم
#قصه عجیبی دارد...گوشه به گوشهاش کربلاست و علی اکبر ها را به آغوش میکشد
انفجارِ انتحاری تکفیریان در منطقه
#خلسه،در جنوبِ خانطومان، پرستویی دیگر را در
#خون خود غلطاند و علی اکبری دیگر، به راهِ
#عشق در قلب خاطومان آرام گرفت
پروازت مبارک؛ بابایِ نازنین زینب❤️
به مناسبت ولادت
#شهید #مرتضی_مسیب_زاده
✍نویسنده :
#زهرا_قائمی
📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱۳۹۵
🥀مزار شهید : گلزار شهدای سرحد آباد
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم