⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
شهید ذبیح، رضا اسماعیلی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
دلم تنگ، زبانم قفل و چشم هایم بارانی است.
.
زندگی نامه اش روضه ای بود ، برای دل گمشده من و تاریخ تولدش ، تلنگری برای من که روزهایم بی هدف ، شب می شوند.
هم نام #غریب الغربا است . شاید هم #ضامن آهو ، ضامن عاقبت بخیری اش شد.
#ورزشکار قهرمانی که غیرتش اجازه نداد .بماند و خبر تهدید حرم #عقیله_بنی_هاشم را بشنود.
وقتی ۱۹ ساله بود ، سربند یا #علی_بن_ابی_طالب بر پیشانی بست و به هیئت #فاطمیون پیوست و راهی سوریه شد.
حتی خبر پدرشدنش هم نتوانست ، قدم هایش را برای رفتن به #سوریه سست کند.
نمی دانم از #اسارت عمه سادات و بچه های #حسین چقدر دلش به درد آمده بود که می گفت ، دعا کنید اسیر نشوم.
اما، خواب #ارباب_بی_کفن ، شد تسکین ساعات اسیری اش و با ذکر #یا_زینب و #یا_علی ، سرش را از تن جدا کردند.
و باز هم ماجرای سری که در طبق گذاشتند
گویی هنوز هم شمشیر کینه علی، بر دست این اهالی کور دل است.
ای #شهید خدا کند ، فرزندت که بعد از شهادتت 🕊، چشم به دنیای بدون پدر گشود. اگر بهانه ات را گرفت ؛کسی عکس #سر_بریده_شده ات را نشانش ندهد.
راستی ، چه به حال مادرت آمد وقتی فیلم ذبح کردنت را دید .همان مادری که داغ برادر شهیدش را هم بر دل شکسته اما با ایمانش دارد.
گویی تاریخ از این داغ ها بسیار بر دل دارد.در #کربلا هم ، خواهری از روی تل ، شاهد لحظه ای بود که سر حسینش را از تن جدا کردند و #مادری که در #گودال یا بُنَیَّ گفت..
همان مادری که این روزها، خانه اش بوی #در_سوخته میدهد ، نمازش را شکسته می خواند و دست هایش را به زحمت بالا می آورد و دعای #اللهمَّ_عَجِّل_وَفاتی_سَریعاً می خواند و کودکانی که دل هایشان به آمین گفتن راضی نیست.
ای شهید ، تورا قسم به این روزهای غم ، سفارشمان را به مادر کن و پیش ارباب کمی دعایمان کن..
دعا کن حداقل #حر_زمان شویم
ما راه را گم کرده ایم...
✍نویسنده :#طاهره_بنایی منتظر
به مناسبت شهادت مدافع حرم #رضا_اسماعیلی
📅تاریخ تولد : ۱۳۷۱/۷/۲۶
📅تاریخ شهادت :۱۳۹۲/۱۱/۸
🗺محل شهادت : دمشق سوریه
🗺محل دفن : بهشت زهرا مشهد
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
💐#ای_شهید ای طراوت همیشه دوست دارانت را دریاب ما آن بی دلانیم که دل خود را در افق های آبی ات می جو
در گرماگرمِ تیرماهِ ۶۱ ، میانِ بحبوحه #جنگ، سومین فرزند خانواده #مسیب_زاده پا به جهان گذاشت.نامش را #مرتضی گذاشتند
عشق و ارادت به #ائمه و #احترام خاصی که به پدر و مادر میگذاشت،از شئون #عاقبت_به_خیری اش بود
پس از دبیرستان وارد #دانشگاه_امام_حسین (ع)شد.شاید وارد عرصه وسیعی برای عشقبازی و #خدمت
مثل هر عاشق و دلباخته دیگر طاقت جسارت به #حریمِ_بنت_الحیدر (س) نداشت.پس راهی #سرزمین_عشق شد.
#مستشار_نظامی بود. کار بلد و حرفه ای پای کار که به میان میآمد؛دقیق و جدی میشد.
#آسمانی بود و بیتاب، مثل همه آسمانیان،بریده از #زمین و تعلقات آن.
اما مگر میشود پدرِ دختر باشی و او را به فراموشی بسپاری؟!!
مرتضی پدر بود و عاشق جگر گوشه اش... عاشقِ دخترک شیرین زبانش،اما این عشق، پایِ رفتنش را سست نکرد.
او #مصمم به رفتن بود پس به پدرش سفارش کرد: "هوای #نازنین_زینب را داشته باشد تنهایش نگذارید"
بعد از شهادت مرتضی هیچ کس نازنین زینب شش ساله را تنها نگذاشت... بی احترامی به او و مادرش نشد و کسی حرمت آنها را نشکست اما هزار و اندی سال پیش...
دخترکی که اتفاقا #قلب پدر برایش میتپید، بعد از #شهادت پدرش،بی احترامی هایِ زیادی دیده بود.
#حُرمَتش شکسته و صورتش #سیلی خورده بود و اورا در آغوش عمه جانش،تنها میانِ خرابه ای رها کرده بودند
حال مرتضی رفته بود که بار دیگر برای #ناموس_آل_الله، #اسارت و بیحرمتی رقم نخورد.خود همچون پرستویی در کربلای #خانطومان آسمانی شد
خانطومان هم #قصه عجیبی دارد...گوشه به گوشهاش کربلاست و علی اکبر ها را به آغوش میکشد
انفجارِ انتحاری تکفیریان در منطقه #خلسه،در جنوبِ خانطومان، پرستویی دیگر را در #خون خود غلطاند و علی اکبری دیگر، به راهِ #عشق در قلب خاطومان آرام گرفت
پروازت مبارک؛ بابایِ نازنین زینب❤️
به مناسبت ولادت #شهید #مرتضی_مسیب_زاده
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱۳۹۵
🥀مزار شهید : گلزار شهدای سرحد آباد
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
▪️حسین علی هایش را دانه به دانه به #میدان فرستاد تا بدانند #حسین سرباز #دین است نه بنده #حکومت
اما حسین یک #علی را باقی گذاشت تا همان دینی که برایش همه #خون هایش را به قربانگاه کشاند #منجی و هدایت گر داشته باشد.
▪️از #امام_سجاد سوال کردند یابن رسول الله چرا اینقدر بیتابی میکنید مگر در خاندان شما #شهادت وجود نداشته گفتند: چرا وجود داشته اما #اسارت نه....
▪️ خون دلهایی که علی پسر حسین خورد از جسارت و اسارت شعلهایی را #فروزان کرده که تا #قیام و قیامت لا بارد ابدا....
▪️ خون دلها خورد علیبنحسین تا نالهی #پدر غریبش در تن و #جان ما بنشیند و ما را در غم خود #دود کند.
▪️ در #غربت امام غریبم همین بس در #سجده #دعا میکرد تا بگوید آنچه #امت رسولالله باید بداند، از خفقان همین را فهمیدم که عارفی باید در به #مهر راز بگوید.
🕊شهادت #امام_سجاد تسلیت .
✍نویسنده: #محمدصادق_زارع
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
گاهی باید از حسین(ع)، چیزی فراتر از #اشک، توبه و #برات_شش_گوشه خواست و در میدان عمل مردانه، آمر به معروف شد .
عاشقان #حسین (ع) پیروان خوبی می شوند مثل #علی_خلیلی،طلبه جوانی که غیرتش اجازه نداد #عفّت خانم بی پناهی به حراج برود.
در مقابل عده ای #نامرد که اسم مرد را به تاراج برده اند، ایستاد.
#امر_به_معروف کرد و تیغ جهالت نااهلان حنجرش را همچون حنجر خنجر خورده اربابش پاره کرد.
#زخم خورد اما زخمی که از حرف های مردم بر دلش ماند بیشتر از زخم های آن بی غیرت ها درد داشت.
در عجبم از عده ای که برای #اسارت حضرت زینب(س) گریه می کنند اما وقتی این روزها کسی مردانه از #ناموس این خاک دفاع می کند ، بی تفاوتی را پیشنهاد می دهند...
شاید هم چون مردم #کوفه اول نامه نوشته و در وقت عمل شمشیرها را تیز کرده اند .
تیزی شمشیرها بیشتر از جسم، #دل را زخم می کند.مثل دلِ #طلبه_شهید که از این همه نصیحت های بی فکرسوخت.
او به فکر راه ارباب و رضایت رهبرش بود و مردم به فکر سازشی که جز #ذلت چیزی در آن نیست .
او #درد کشید ماهها و با دلی #شکسته شهید شد .
تولدت مبارک #مدافع_ناموس.....
زنان این سرزمین تا جان در بدن دارند مدیون مدافعانی همچون تو هستند.
دعا کن به #حرمت خون های پاکتان زینبی زندگی کنیم و #زینبی بمانیم.
🕊به مناسبت تولد #شهید #علی_خلیلی
✍نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
📅تولد:1371/8/9.
📅شهادت :1393/1/3 تهران
🥀مزار: تهران.بهشت زهرا قطعه ۲۴.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
تولدت مبارک پرستوی به خانه برگشته @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان
مدافعان حرم که راهشان #صراط_المستقیم است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که #طعنه را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند.
خواب ِغفلت #عقل و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخم به اینکه آیا حسین وار #زندگی می کنیم یا نه چیست ؟
شب #عاشورا اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام می فرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد. نمیدانم چه می کردیم!!
مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای #حسین_بن_علی ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش #لبیک گویان راهی می شوند.
#محمود_رادمهر از جمله #محبّانی است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت.وقتی روضه #اسارت و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم #عمه_سادات و بال هایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد
دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند #زینب را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت.
خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود
حال، بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و #دلتنگی فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای #رضای_خدا برگشت
با آمدنش، دل ها زیر و رو شد. بغض ها شکست و #اشک ها، روح خسته از گناه را شست. #حرها توبه کردند و #حبیب ها، تشنه تر شدند برای #شهادت اما آن ها که خود را به خواب ِ غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر #قلب داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر #مرهم نیستیم، نمک روی زخم نباشیم
راستی #تولدت_مبارک پرستوی به خانه برگشته
✍نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید #محمود_رادمهر
📅تاریخ تولد : ۳ آذر ۱۳۵۹
📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان
🥀مزار شهید : مازندران، ساری ، آرامگاه مجدالدین
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
همیشه برای خدا بنده باشید که اگر اینچنین شد بدانید عاقبت همه شما به خیر ختم میشود. #شهیدمحسنحججی
🍃چه کرده ای؟ نه تنها آدم ها بلکه #دنیا را به هم ریخته ای....چند روز است نیت می کنم چند خطی از تو بنویسم، دفتر روسیاه می شود و قلم لام تا کام حرفی برای نوشتن ندارد. حتی پای عقربه های ساعت هم برای رسیدن به چنین لحظه ای می لنگد. تو با رفتنت همه را #شرمنده خودشان کردی😔
🍃در #گوگل نامت را جست و جو کردم، آن تصویر معروف دلم را به بازی گرفت. در کودکی مقاتل خواندی و در روزهای جوانی #سرباز ارباب شدی.
🍃چشم های شجاعت در لحظه اسارت، فروغ چشم هایم را گرفت. آن بیابان و آن خیمه ها برایم عصر #عاشورا را تداعی می کند. نمی دانم خارمغیلان در آن بیابان بوده است یا نه اما خداراشکر که خانواده ات طعم اسارت را نچشیدند.
🍃از هر چه بگذرم لب های خشکیده ات #روضه ای است پر از درد، اشک، داغ😭
🍃نمی دانم چه گذشت بر تو از #اسارت تا شهادت اما پیکر جراحت دیده و سر جداشده ات برایم #گودال و زینب مضطر را زنده کرد.
🍃چه شد این چنین شبیه ارباب شدی. چه شد که دل ها را زیر و رو کردی. چه کرده ای که هرگاه به تو می اندیشم #بغض مهمانم می شود و زانوهایم می لرزند🥺
🍃به قول خودت جامعه روز به روز سخت تر شود و #گناه روز به روز پیشرفت می کند و پاک بودن سخت است. تو برای رسیدن به چیزهای خوب تر از خوب هایت گذشتی. برای ما که بین بد و بدتر دست و پا می زنیم دعا کن.
🍃حافظ آیه های نور، تو را قسم به آن #مصحف_شریف، برای شفای دل های مرده ما اندکی یا من اسمه دوا بخوان. درد داریم و درمان گم کرده ایم
🍃راستی #شهادتت_مبارک خادم المهدی. دعای فرج بخوان تا برسد فرشته نجات این روزهای #ظلمت.
✍نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_مدافع_حرم #محسن_حججی
📅تاریخ تولد : ۲۱ تیر ۱۳۷۰
📅تاریخ شهادت : ۱۸ مرداد ۱۳۹۶.منطقه التنف مرز بین سوریه وعراق
🥀مزار شهید : نجف آباد اصفهان
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
▪️حسین علی هایش را دانه به دانه به #میدان فرستاد تا بدانند #حسین سرباز #دین است نه بنده #حکومت
اما حسین یک #علی را باقی گذاشت تا همان دینی که برایش همه #خون هایش را به قربانگاه کشاند #منجی و هدایت گر داشته باشد.
▪️از #امام_سجاد سوال کردند یابن رسول الله چرا اینقدر بیتابی میکنید مگر در خاندان شما #شهادت وجود نداشته گفتند: چرا وجود داشته اما #اسارت نه....
▪️ خون دلهایی که علی پسر حسین خورد از جسارت و اسارت شعلهایی را #فروزان کرده که تا #قیام و قیامت لا بارد ابدا....
▪️ خون دلها خورد علیبنحسین تا نالهی #پدر غریبش در تن و #جان ما بنشیند و ما را در غم خود #دود کند.
▪️ در #غربت امام غریبم همین بس در #سجده #دعا میکرد تا بگوید آنچه #امت رسولالله باید بداند، از خفقان همین را فهمیدم که عارفی باید در به #مهر راز بگوید.
🕊شهادت #امام_سجاد تسلیت .
✍نویسنده: #محمدصادق_زارع
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
♡مدافعان حرم، تجسمی عینی اما غریب!♡
🍃حریمِ حرم را کفتارها محاصره میکنند، غرق در خیالِ غارت و سوزاندن. #تاریخ مرور میشود،
#ظهر_عاشورا، مردی میانه میدان تنها و صدایی که در دشت طنین انداز میشود: "هَل مِن ناصِرِ یَنصُرُنی...؟"😔
🍃تاریخ تکرار میشود اما اینبار، پاسخِ ندایِ امامزمان، #لبیک مدافعانی است که در دل حسرتِ نینوا دارند! قرار نیست #اسارت تکرار شود... مرور تاریخ متوقف میشود! همانجایی که #سجادها رگ غیرتشان میجنبد که مبادا
کفتاری به #حرم جسارت کند.
🍃میروند تا مرهمی شوند بر غربتِ امام زمانمان! سردار غریب* در وصیت نامه اش نوشت، #امام_زمان(عج) غریب است، نباید آقا را فراموش کنیم چون ایشان هیچوقت مارا فراموش نمیکنند😞
🍃به راستی چقدر، روز و شبمان را به یادِ آقا سپری میکنیم؟ سجاد در یاریِ امام زمانش، سر و صورت و هرآنچه که داشت فدا کرد.
اما ما، تا به حال به خاطر مولایمان از لذت یک #گناه گذشته ایم؟🥺
🍃او سفارش کرده است، اگر درد و دل و مشورتی داریم به مزارش برویم که به لطف خدا حاضر است و #منتظر ما.
🍃سجادها #عاشقانه جان را فدای محبوب میکنند. چقدر شبیه آنها بوده ایم؟
#شهادتت_مبارک ، روسفیدِ عالم 🕊
*"سردار غریب" لقبیاست که به شهید دادند، چون خیلی #مظلوم بودند♡
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #سجاد_زبرجدی
📅تاریخ تولد : ۱۹ بهمن۱۳۷۰
📅تاریخ شهادت : ۷ مهر ۱۳۹۵
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🕊محل شهادت : حلب، سوریه
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍃روز به روز غرق می شویم در #دنیا و تعلقاتش، آنقدر سرگرم که فراموش می کنیم در دنیا مسافریم و آخرِ هر دل بستن، دل کندن است...
🍃پویا ایزدی، مسافر دنیا بودن را خوب فهمید و رفت. #دل برید از دل بستگی هایی که به دنیا وابسته اش کرده بودند. شهدا را واسطه قرار داد تا بتواند بگذرد حتی از #همسر و دخترش...
🍃داستانِ بابایی بودن دختر ها را همه بلدند. بگذریم از #اشکِ وداع ریحانه با پدرش. از دل #پدر برای بی تابی فرزندش. اما خداراشکر اگر بابا #شهید شد، مادری هست که او را در آغوش بگیرد. نه خار مغیلان هست که پاهایش را زخم کند و نه #اسارت که در آن سیلی بخورد. اما امان از #دلتنگی که لالاییِ هرشب دختران شهداست و شهادتِ پدر، تنها قصه ای است که هیچ وقت تکراری نمی شود.
🍃به قول #شهید_حججی: « عصر #تاسوعا بود، موشک که خورد، از روی تانک پرت شد پایین. درست مثل #حضرت_عباس (ع)، از روی مرکب.....»
🍃عشاق دارند یکی یکی به قافله شهدا ملحق می شوند. ایزدی، حججی سردار دل ها ...
#جامانده ایم در دنیا. زمین گیر شده، نفس کم آورده ایم از این همه گناه. کاش #پرواز را یاد بگیریم...
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #پویا_ایزدی
📅تاریخ تولد : ۱ شهریور ۱۳۶۲
📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴
🥀مزار شهید : اصفهان
🕊محل شهادت : حلب سوریه
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
اگر میخواهید در این دوران پر آشوب گمراه نشوید... #شهیدمحمودرادمهر @shahedaneosve شاهدان اسوه،
🍃مدافعان حرم که راهشان #صراط_المستقیم است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که #طعنه را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند.
🍃خوابِ غفلت #عقل و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخ به اینکه آیا حسین وار زندگی می کنیم یا نه چیست؟
🍃شب #عاشورا اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام می فرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد. نمیدانم چه می کردیم!!
🍃مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای #حسین_بن_علی ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش #لبیک گویان راهی می شوند. محمود رادمهر از جمله محبّانی است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت. وقتی روضه #اسارت و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم #عمه_سادات و بال هایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد.
🍃 دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند #زینب را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت. خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود.
🍃 بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و #دلتنگی فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای #رضای_خدا برگشت.
🍃 با آمدنش، دل ها زیر و رو شد. بغض ها شکست و اشک ها، روح خسته از گناه را شست. #حرها توبه کردند و #حبیب ها، تشنه تر شدند برای #شهادت اما آن ها که خود را به خوابِ غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر قلب داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر مرهم نیستیم، نمک روی زخم نباشیم.
✍️نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #محمود_رادمهر
📅تاریخ تولد : ۳ آذر ۱۳۵۹
📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
🥀مزار شهید : مازندران، ساری، آرامگاه مجدالدین
🕊محل شهادت : خانطومان
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
"میخواهم برایت از حسرت به زبان راندن کلمه ی #بابا بگویم "
مگر نمیشنوی !?
صدای دخترکی که چندین سال است بابای خود را ندیده و در حسرت آغوش پدریش عکس #پدر مرحم دل مجروحش شده است .
دختری که #دلتنگ پدر است ...
دختری که به قول خودش از وقتی که پدر رفت #قلب او و خواهرش را به همراه برد .
دخترها خوب میدانند که دلتنگی برای پدر چگونه است .
اما نه , با وجود همه ی دلتنگی ها،
دختران چنین پدرانی زینب وار زندگی میکنند و همچنان به وجود پدرشان افتخار میکنند .
آرامش کنونی ما مدیون پدر دخترانی است که از خودشان گذشتند تا نگذارند دری #آتش بگیرد و پهلوی #مادری بشکند و #فرق پدری شکافته شود و #جگر برادری در تشت بریزد و سر برادر دیگر به روی #نیزه رود و خواهری به #اسارت در بیاید .
آری #شهید_مصطفی_بختی ،به همراه برادرش مجتبی #شهادت را بر ماندن ترجیح دادند چرا که روح بلند و ملکوتیشان نتوانست در این دنیای خاکی بماند .
مصطفی و مجتبی, دو ستاره ی به نور حق پیوسته ی خانواده ی بختی بودند که در طول حیاتشان حسینوار زیستند این را میشود از سخنان به تصویر کشیده ی اطرافیان حس کرد .
به قول #دکتر_شریعتی" کسی میتواند در پای #عشق بمیرد که پیش از آن زند گی در پیش چشمهای وی #مرده باشد ."
شهدا این گونه بودند ... آیا ما نیز این گونه ایم؟
✍نویسنده: #زهرا_حسینی
به مناسبت #شهادت شهدای مدافع حرم #مصطفی_بختی و #مجتبی_بختی
📅تولد مجتبی : ۱۲ فروردین ۱۳۶۷
📅 تولد مصطفی : ۵ مرداد ۱۳۶۱
📅شهادت : ۲۲ تیر ۱۳۹۴. تدمر سوریه
🥀مزار : بهشت رضا
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شهادت #داود_اسماعیلی و #اسارت #روحالله_اسدی (مدافع حرم)
گنبد حرم مطهر مور اصابت گلوله ی متجاوزان قرار گرفته بود و علمای معظم شیعه اعلام عزای عمومی کرده بودند!
آسمان نجف و فراز حرم امیرالمؤمنین (ع) شده بود جولانگاه بالگردهای آپاچی و هواپیماهای جنگنده ی آمریکایی ...
وارد شهر جنگ زده ی نجف که شدیم، در بدو ورود، سید محمدحسن را دیدم که در حال آموزش قناسه به عراقی ها بود؛ با او خوش و بشی کردم و رفتیم به مقری که سایر ایرانی ها آنجا بودند.
شهر نجف اشرف و حرم مطهر امام اول شیعیان علیه السلام، در محاصرهی هتاکان آمریکایی بود و از همه طرف موشک و بمب و خمپاره بر سر مردم و مدافعان می ریختند.
بوی دود و باروت بود و آتش و خون...
گنبد حرم مطهر مورد اصابت گلولهی متجاوزان قرار گرفته بود و علمای معظم شیعه اعلام عزای عمومی کرده بودند!
بازار نجف در آتش میسوخت و به غیر از نیروهای مدافع و تعدای از فقرای بی سر پناه، کسی را در کوچه و خیابان های اطراف حرم نمیدیدیم.
برخلاف آنچه گفته می شد! هیچ نیروی مدافعی در حرم سنگر نگرفته بود و هیچ کس حق ورود سلاح به حرم را نداشت.
محل استقرار ایرانی ها زیر زمین یکی از مدارس علمیه در شارع الطوسی بود و موضع دفاعی آنها ورودی شهر از سمت وادی السلام بود. سلاح تحویل گرفتیم و به جمع مدافعان ملحق شدیم.
نکته ای که در مورد شهید اسماعیلی می خواهم عرض کنم این است که این شهید عزیز؛ تا لحظه ی شهادتش سلاحی نداشت! چون سلاح کم بود به او که جوان تر بود سلاح نرسید! اما داود در تمام صحنه ها حاضر بود و در آوردن مهمات و تجهیزات به بچه ها کمک می کرد.
شب قبل از شهادتش با هم در حرم مولی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نشسته بودیم؛ ازش پرسیدم:
« دوست داری چه جوری شهید بشی؟ »
گفت:
« منظورت چیه؟! »
گفتم:
« یک تیر وسط پیشانی.... یا اول زخمی بشی و مثل اباعبدالله... یک هزار و سیصد و پنجاه زخم بعد سر از تنت جدا کنند؟! »
در حالی که هر دو به شدت منقلب بودیم... گفت:
« دوست دارم مثل اباعبدالله(علیهالسلام) بی سر بشم و مثل حضرت زهرا (علیهاالسلام) غریبانه دفن بشم! »
صبح روز ٢٣ مرداد ٨٣ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک های آمریکایی از سمت وادی السلام در حال پیشروی هستند!
با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادی السلام؛ به داود گفتم:
« تو که سلاح نداری، برای چی میایی جلو؟! »
جواب داد:
« اگر سلاح از دست شما افتاد، من بر می دارم! »
با جمع دوستان ایرانی، خود را به وادی السلام رساندیم؛ ولی قبل از هر اقدامی، مورد اصابت گلولهی تانک قرار گرفتیم و من در دم بیهوش شدم. زمانی که داشتند زخمهای من را پانسمان می کردند، در حرم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به هوش آمدم؛ ابوالقاسم بالای سرم آمد؛ پرسیدم:
« چی شد ابوالقاسم؟ »
گفت:
« داود شهید شده و از سرش هیچی پیدا نکردیم! »
گفتم:
« این چیزی بود که خودش میخواست... »
بعد گفت:
« روح الله هم مجروح شده و دارند پانسمانش می کنند. »
روح الله؛ کمی سوختگی از ناحیه ی دست و صورت داشت که سرپایی درمان شد؛ اما تا زمانی که من را به ایران اعزام کردند، همراه من ماند و زمانی که میخواستند من را به ایران منتقل کنند، به او می گویند:
« تو دِینَت را ادا کردی؛ بیا برگرد ایران! »
جواب می دهد:
« کسادی بازار را تحمل کردم؛ حالا که بازار گرم شده برگردم!؟ »
روح الله برمیگردد نجف و زمانی که با تدبیر آیت الله سیستانی نجف از محاصره آمریکایی ها خارج می شود و تحت کنترل پلیس عراق در می آید، روح الله که اثرات سوختگی در دست و صورتش نشان از حضورش در جمع مدافعان بوده، توسط پلیس عراق دستگیر و بعد بنابر اطلاعاتی موثقی که به ما رسید، تحویل آمریکایی ها می شود و تا امروز هیچ خبری از روح الله نداریم.
روح الله تکه کاغذی که در آن آدرس و شماره تلفن منزل پدرش بود را توسط عراقی هایی که آزاد می شدند به فردی به نام شیخ ریاض رسانده بود و او هم در تهران به من رساند و حالا من مانده بودم مسئولیت سنگین خبر دادن به خانواده ی روح الله!
خدا شاهد است بارها از سر ناچاری جواب تلفن مادر روح الله را ندادم، از بس زنگ می زد و از من بیچاره سراغ فرزندش را می گرفت...
چندبار هم به من گفت:
« امام زاده ی روستا به خوابم آمده و گفته روح الله شهید شده منتظرش نباش! »
راوی: جانباز مدافع حرم هاشم اسدی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم