⭕️آن کفش های وصله دار مناسب پای حاکم نیست! ✅در وصف مولایی که عمری از ترس توصیفش، او را غیرقابل وصف خوانده اند منبرها خلیفه نیستی سلطان هم فقط امام اول مظلومانی و جای پنج سال می‌شد که پنجاه سال حاکم باشی می‌شد که شامات را چون دندانی کند و پراکند که سهم بچه‌های ابوسفیان باشد و در امارت کوفه کاری هم به «ابن‌ملجم» و «قطام» داد می‌شد هر سال به هند و پارس به چین و ماچین دعوت شد سلطان روم به افتخار حضورت برپا کند چیزی شبیه همین ضیافت‌های شام در تالارهای آینه و مرمر و پشت درهای بسته می‌شد حسین و حسن را با خود همراه کرد یکی مشاور اعظم یکی وزیر خزانه‌داری کل می‌شد کاری کرد که جعده هم مشاورت امور بانوان را عهده‌دار باشد یا کاره‌ای که زهر نریزد یا نه حکومت ایران هم می‌شد که سهم حسن باشد حکومت عراق، سهم حسین حتی عقیل را می‌شد سه چهار سالی با آن روز به اندلس فرستاد می‌شد محمد حنفیه سفیر باشد مانند این پسرخاله‌ها که تا هنوز و تا همیشه سفیرند! می‌شد کنار رود فرات کاخی سبز ساخت برای تابستان‌ها سری به بغداد زد بر بالای کوه ابوقبیس کاخی سپید داشت چیزی شبیه کاخ شبیه کاخ کاخی بلندتر از خانه‌ خدا می‌شد که بعد خود به فکر پادشاهی فرزندان بود مثل همین ملک حسین و ملک حسن مثل همین و اف بر این دنیا... می‌شد که امام علی بود و با تمام جهان ارتباط داشت مثل همین می‌شد با خانم دست داد می‌شد انبان خویش را پر کرد از شیر مرغ و جان آدمیزاد از وعده و وعید و افطاری داد از و جامه‌های اطلس و ابریشم پوشید با میمون و سگ بازی کرد رقاصه‌های روم را دعوت کرد با چشم‌بندی و آتش‌بازی شب را به صبح رساند در برج‌های سهمی داشت در بازار بورس دستی نشست بالای تختی و کلاهی از مروارید و زر بر سر گذاشت یا دست کم هر روز یک اسب پیش‌کش قبول کرد یک شمشیر مرصع که نام تو بر آن حک شده باشد این تحفه‌ها از هند است آن جامه‌ها از روم این فرش‌های ابریشمین از ایران... جشنی بگیر بگو که شاعران قصیده بخوانند شب را زود بخواب که و سونامی در راه است برای کندن چاه به بردگان سیاه فرمان بده به شرکت‌های چند ملیتی برای بردن نان فرصت نیست این را به سازمان غله و نان بسپار! این وقت شب نشسته‌ای و به من لبخند می‌زنی می‌دانم این‌گونه شعرها خوب نیستند اما مولای من! آن کفش‌های وصله‌دار هم مناسب پای حضرت حاکم نیست! ✅به تریبون مستضعفین بپیوندید: http://Eitaa.com/teribon_ir