#ج_مثل_جوان
همسایه ابدی سردار
فائقه بزاز
بزرگى مى فرمود: «شیطان این دشمن قسم خورده انسان ها، جزو به روزترین هاست و با ابزارها و امکانات هر عصرى شرایط گناه، فریب و امتحان را براى انسان هاى آن عصر فراهم مى کند.» اما گناهى وجود دارد که بدون در نظر گرفتن امکانات و پیشرفت هاى بشرى، همواره مورد ابتلاترین گناهان بوده، با وجود آن گناه شیطان همیشه امیدوار است. آن امتحان چیزى نیست جز امتحان «نگاه به نامحرم و پاکدامنى» که فصل الخطاب این روایات قصه فرار از گناه حضرت یوسف علیه السلام و ابن سیرین است. یکى به عزیزى مصر رسید و دیگرى به تأویل خواب و رؤیا. با این مقدمه پنجره دیگرى را به روى عرفان خاص شهید یوسف الهى مى گشاییم. حتما او نیز به گونه اى گره در زلف یار داشته که به مقامات کشف و شهود رسیده و سردار حاج قاسم وصیت کرده ایشان را کنار او دفن کنند. در «ج مثل جوان» این هفته میخواهیم محمد حسین یوسف الهی را بیشتر بشناسیم. در بخشی از این یادداشت میخوانیم:
پنجمین بار که مجروح و شیمیایى شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبافى نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهى تهران شدیم. ساعت 10 شب به بیمارستان رسیدیم. با اصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمى دانستیم کجا برویم. جوانى جلو آمد و گفت: شما برادران محمدحسین یوسف الهى هستید؟ با تعجب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفت برادران من الأن وارد بیمارستان شدند، برو آن ها را بیاور این جا. وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین سوخته ولى مى تواند صحبت کند.
اوّلین سؤال ما این بود: از کجا دانستى که ما آمدیم؟ او لبخندى زد و گفت: چیزى نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را مى دیدم! محمدحسین حتى رنگ ماشین و ساعت حرکت را گفت.
متن کامل این مطلب را میتوانید در مجله زن روز بخوانید.
@zane_ruz