•. یک غزل
تو مثل شبنمی در جان گلها... دوستت دارم
تو از من دست میشویی من اما دوستت دارم
شبیه قصه های کودکی میخواهمت امروز
اگر از من بپرسی چند؟ ده تا دوستت دارم
تو در تقویم دنبال شب دل دادنم هستی
من اما از ازل، از صبح دنیا دوستت دارم
میان موج های زندگی سر میرسی ناگاه
تو را ای تخته چوبی بین دریا! دوستت دارم
شبیه لحظهای که بعد چندین سال یکدختر
برای بار اول گفت: 'بابا!' دوستت دارم
اگر خوابی اگر وهمی اگر تنها خیالی تو
چرا من بیشتر از هرچه رویا دوستت دارم؟
میان خاک پنهان کرده بودم عشق را اما
شده هربیت در شعرم شکوفا دوستت دارم
- امیرحسین پورعزیز
- ساعت نیامدن
| از خواندههایم:
همیشه در قلب ننهمنظر نگران جایگاه اول بودم. جایگاه دوم برایم هیچ بود. ارزش نداشت. حق هم داشتم، مقام دوم شاید در میدان ورزش یک مقام حساب شود، این مقام در قلب، مضحک است. چقدر سخت است در قلب کسی که دوستش داری مقام دوم برای تو باشد. خیلی طول کشید که به این باور برسم.
شمسی میگوید:" در قلب انسانها دهها مقام اول میتواند وجود داشته باشد" خیلی مزخرف است.
📗 از کتابِ روی سیم تار
👤نوشتهی حسین قربانزاده
بسم الله الرحمن الرحیم
-_به پیشگاه امیرالمؤمنین
چهسان گویم چو خورشیدش چهسان خوانم چُنان ماهش؟
فلک وقتی که افتادهست مثل خاک بر راهش
بلندای کلامش عقلها را میکند حیران
جهانی در شگفت از جملههای نغز کوتاهش
تمام راهها را رفتم و دیدم که بیراهند
به غیر از کوچهای که منتهی میشد به درگاهش
به شیخی که بدون حب مولا گرم تسبیح است
بگو کفریست پنهان، در دل هر قل هواللهش
علی معیار ارزشمندی جانهاست! میبینی؟
هزاران کوه زر زانو زده نزد پر کاهش
میان ظلمت نفسم درخشیدهست مهر او
منور شد دل ویرانهام با عشق دلخواهش
زمین آبستن غم شد، جهان لبریز از اندوه
از آن روزی که پیچیدهست در چاه زمان آهش
تو را با قیمت جانم خریدارم! بیا ایمرگ!
اگر با تو میسر میشود دیدار ناگاهش
#امیرحسین_پورعزیز
@s_nayamadan
[ساعت نیامدن!]
بسم الله الرحمن الرحیم -_به پیشگاه امیرالمؤمنین چهسان گویم چو خورشیدش چهسان خوانم چُنان ماهش؟
پ.ن¹:
برای رسولالله شعر ندارم اما یکی از اعمال امروز، زیارت امیرالمؤمنین بود. کاش نجف بودیم...
عیدتان مبارک🌼
پ.ن²:
وقتی در جمعی میگویند مدح علی بخوان میفهمم هنوز نمُردهام...
•.هدیه سر جلسه امتحان!
توی ترم اول واحد درسی مباحث اساسی روانشناسی رو با دکتر حمیدرضا پوراعتماد، پدر اوتیسم ایران، داشتیم.
استاد متوجه شدن من شعر میگم. امر کردن که در وقت استراحت برای کلاس شعر بخونم. منم دوتا شعر خوندم براشون: یه شعر در مدح امیرالمؤمنین و یه شعر عاشقانه!
ایشون پرسیدن که کی اینجا خوشنویسی میکنه و میتونه شعر منو بنویسه؟ و یکی از همکلاسیهای ما گفتن مادرشون خوشنویس هستن و میتونن بنویسن.
لطف ایشون شد این تابلو اما استاد گفتن به خودت نمیدیم اینو😅 اهدا میکنیم به دانشکده تا یادگاری بمونه.
خیلی دلم میخواست برای خودم باشه...
سرجلسه امتحان یهو استاد تابلو رو آوردن و فرمودن: میخوام این تابلو رو تقدیم کنم به خود شاعرش
و این تابلو شد يادگاری من از کلاس مباحث اساسی روانشناسی با دکتر پوراعتماد، ترم اول روانشناسی :)
-_خط از خانم طیبه ازندریانی
-_متن شعر:
مرا تکان بده با چشمهای خویش که بیآن چو بیدیام که برای جنون بهانه ندارم نگفتم از همهی عاشقان تو سرم اما خودت بسنج! که با ادعا میانه ندارم@s_nayamadan
[ساعت نیامدن!]
|
متن کامل شعر:مرنج از من اگر شعر عاشقانه ندارم توانِ وصف تو را آه ای یگانه ندارم شبست موی تو؟ دریاست؟ چیست؟ من چه بگویم؟ که واژه درخور آن خیل بیکرانه ندارم مرا تکان بده با چشم های خویش که بیآن چو بیدیام که برای جنون بهانه ندارم نگفتم از همه عاشقان تو سرم اما خودت بسنج! که با ادعا میانه ندارم بجز همین دو سه بیتی که نذر چشم تو کردم مرا ببخش که از عشق تو نشانه ندارم بساط طبع مرا جمع کن ببر که پس از تو بجز ملال نصیبی از این ترانه ندارم #امیرحسین_پورعزیز @s_nayamadan
هدایت شده از " آقــــای مــــــیــر"
•||پادپخش | هزارعاشقدیوانه
•||گوینده: آقای میر
•||شاعر:#امیرحسینپورعزیز
_مانند بادبادکیام دست سرنوشت،
برباد رفته است نخ اختیار من!
|🎙|@AGHAYE_MIR
هدایت شده از " آقــــای مــــــیــر"
بربادرفته(2).mp3
2.3M
•||پادپخش | هزارعاشقدیوانه
•||گوینده: آقای میر
•||شاعر:#امیرحسینپورعزیز
|🎙|@AGHAYE_MIR
-_
آذین به قدوم آشنا خواهد شد
این شهر پر از عطر خدا خواهد شد
کافیست بیاید گل زهرا، آنروز
هر پنجره رو به باغ وا خواهد شد
-امیرحسینپورعزیز@s_nayamadan | ساعت نیامدن