eitaa logo
🌹سید روح الله موید🌹
1.3هزار دنبال‌کننده
305 عکس
108 ویدیو
87 فایل
کانال اشعار سید روح الله موید ارتباط با سید روح الله موید 👇👇👇👇 @seromo 👆👆👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
عمر زهرا اگر امان می داد و خدا هم به او توان می داد جلوه های غدیر مولا را به همه منکران نشان می داد ساکنان مدینه را آنروز با همان آسیاب، نان می داد سفره ای می گشود روی زمین که از آن هم به آسمان می داد هم چنان خطبه ی غدیر نبی خطبه می خواند و شرح آن می داد آن چنان از علی سخن میگفت که تن کعبه را تکان می داد پیرها را به فکر می انداخت ایده بر مردم جوان می داد ولی افسوس عمر او کم بود عمر کوتاه او پر از غم بود گرچه زهرا تجلی توحید، سالروز غدیر یار ندید باز هم در معرفی غدیر تا نفس داشت دم به دم کوشید شب به شب با همان تن مجروح با همان پیکری که درد کشید رفت پیش مهاجر و انصار یک به یک خانه های شان کوبید نه که از حال خود بگوید نه! نه که از محسنش که گشت شهید، حرف او بود از کلام خدا از رسول و غدیر خم پرسید! یادتان رفته حرف پیغمبر!؟ یادتان رفته آن همه تاکید!؟ یادتان رفته بیعت آن روز؟! آسمان بود با دوتا خورشید فاطمه گفت و گوششان کر بود دلشان غرق بغض حیدر بود آی ای شیعه ی علی برخیز جان به راه غدیر دوست بریز خرج کردن ز مال، خوب ولی آبرو خرج کن برای علی هر که در این مسیر غیرت داشت بیشتر از بقیه همت داشت اجر او پربهاتر از همه است گل لبخند های فاطمه است گام اول نشاط کاشانه است جشن و شادی میان هر خانه است سر در خانه پرچمی بگذار بر دل دشمنان غمی بگذار گام دوم محله آرایی است پیش همسایه، شوق افزایی است شربت آماده کن به نام غدیر نوش کن شربتی ز جام غدیر همتی بیشتر مهیا کن کودکان را اسیر مولا کن کودکان را گره بزن به غدیر دستشان را بده به دست امیر بازی کودکانه باید ساخت از غدیرش نشانه باید ساخت آخر قصه اینکه برخیزید جان به پای غدیر او ریزید! @s_r_moayed
23.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمر زهرا اگر امان میداد و خدا هم به او توان میداد جلوه های غدیر مولا را به همه منکران نشان میداد ساکنان مدینه را آنروز با همان آسیاب، نان میداد سفره ای می گشود روی زمین که از آن هم به آسمان میداد همچنان خطبه ی غدیر نبی خطبه می خواند و شرح آن میداد آن چنان از علی سخن میگفت که تن کعبه را تکان میداد پیرها را به فکر می انداخت ایده بر مردم جوان میداد ولی افسوس عمر او کم بود عمر کوتاه او پر از غم بود گرچه زهرا تجلی توحید، سالروز غدیر یار ندید باز هم در معرفی غدیر تا نفس داشت دم به دم کوشید شب به شب با همان تن مجروح با همان پیکری که درد کشید رفت پیش مهاجر و انصار یک به یک خانه هایشان کوبید نه که از حال خود بگوید نه! نه که از محسنش که گشت شهید، حرف او بود از کلام خدا از رسول و غدیر خم پرسید! یادتان رفته حرف پیغمبر!؟ یادتان رفته آن همه تاکید!؟ یادتان رفته بیعت آن روز؟! آسمان بود با دوتا خورشید فاطمه گفت و گوششان کر بود دلشان غرق بغض حیدر بود آی ای شیعه ی علی برخیز جان به راه غدیردوست بریز خرج کردن ز مال، خوب ولی آبرو خرج کن برای علی! هر که دراین مسیر غیرت داشت بیشتر ازبقیه همت داشت اجر او پربهاتر از همه است گل لبخند های فاطمه است سر درِ خانه پرچمی بگذار بر دل دشمنان غمی بگذار شربت آماده کن به نام غدیر نوش کن شربتی ز جام غدیر کودکان را گره بزن به غدیر دستشان را بده به دست امیر بازی کودکانه بایدساخت از غدیرش نشانه بایدساخت آخر قصه اینکه برخیزید جان به پای غدیر او ریزید! @s_r_moayed