eitaa logo
صالحین تنها مسیر
219 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#ایام_فاطمیه_در_راه_است 💥 بستۀ کامل «منزلت حضرت زهرا سلام‌ الله علیها» (گزینشی از گفتارهای آیت‌الله میرباقری دربارۀ منزلت حضرت زهرا سلام الله علیها) 🔸 بخش اول: مقام و شخصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) 1⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/401 2⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/403 3⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/404 4⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/405 🔸 بخش دوم: رفتار سیاسی حضرت زهرا (سلام الله علیها) 5⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/407 6⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/408 7⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/409 8⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/410 9⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/411 🔟 https://eitaa.com/jariehekmat/412 🔸 بخش سوم: شرح زیات‌نامه حضرت زهرا (سلام الله علیها) 1⃣1⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/414 1⃣2⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/415 1⃣3⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/416 1⃣4⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/418 🔸 بخش چهارم: مقیاس تصرفات حضرت زهرا (سلام الله علیها) 1⃣5⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/456 1⃣6⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/457 1⃣7⃣ https://eitaa.com/jariehekmat/458 1⃣8⃣ http://eitaa.com/jariehekmat/459 🔸 بخش پنجم: بسترها و مبانی معرفتی خطبه فدکیه 1⃣9⃣ http://eitaa.com/jariehekmat/462 2⃣0⃣https://eitaa.com/jariehekmat/464 2⃣1⃣ http://eitaa.com/jariehekmat/465 2⃣2⃣ http://eitaa.com/jariehekmat/466 2⃣3⃣ http://eitaa.com/jariehekmat/467 2⃣4⃣ http://eitaa.com/jariehekmat/469 🔗 قطعه‌های صوتی ▶️ https://eitaa.com/jariehekmat/470
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🌷🌱 شهید مطهری رحمه الله : می گویند که به منتهی نشود ، . علمی که کشف عالم بیرون است و برای عالم بیرون و برای در عالم بیرون است ، همه ارزشش ، ارزش شناخت بیرون است اگر مقدمه ای برای عمل در بیرون نباشد وبال است فقط یک باری است بر دوش انسان ، که (مثل الذین حملوا التوراه ثم لم یحملوا ها کمثل الحمار یحمل اسفارا) آن وقت می شود مثل یک حیوان که نه محقق بود نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند آن وقت ، کسی می شود که از عالم عین و عالم بیرون خیلی شناخت دارد ، ولی در همان مانده است شناخت را به و به نرسانده است و حال آنکه این ، به آن است . 🌱🌷🌱🌷
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام الْخِلَافُ‌ يَهْدِمُ‌ الرَّأْيَ‌. امام عليه السلام فرمود: اختلاف، تصميم‌گيرى و تدبير را نابود می کند‌.
شرح و تفسير ثمرۀ شوم اختلاف امام عليه السلام در اين كلام نورانى و كوتاه و پرمعنا به يكى از عواقب سوء اختلاف اشاره مى‌كند و مى‌فرمايد:«اختلاف، تصميم‌گيرى و تدبير را نابود مى‌كند»؛ (الْخِلَافُ‌ يَهْدِمُ‌ الرَّأْيَ‌) . همه مى‌دانيم اختلاف سرچشمۀ همۀ بدبختى‌هاست. هيچ قوم و ملتى نابود نشدند مگر بر اثر اختلاف و هيچ جمعيتى پيروز و كامياب نگشتند مگر در سايۀ اتفاق. كلام حكيمانۀ بالا دو تفسير مى‌تواند داشته باشد: نخست اين‌كه گاه مى‌شود عده‌اى مى‌نشينند و بر سر موضوع مهمى تصميم‌گيرى مى‌كنند؛ ولى ناگهان فرد يا افرادى نظر مخالفى ابراز مى‌كنند و تصميم‌گيرى پيش گفته را به هم مى‌زنند و كار ابتر مى‌ماند. همان‌گونه كه در داستان جنگ صفين، على عليه السلام و جمعى از دوستان خبير و آگاه اصرار داشتند كه جنگ به مراحل نهايى رسيده و آن را تا پيروزى ادامه دهند و غائله را ختم كنند؛ ولى مخالفت افرادى ناآگاه و جاهل و بى‌خبر اين تصميم را بر هم زد و مسلمانان با عواقب بسيار دردناك آن روبرو شدند. تفسير ديگر اين‌كه اختلاف سبب مى‌شود كه رأى‌گيرى هيچ‌گاه به جايى نرسد و تدبيرها عقيم بماند. جمع ميان اين دو تفسير نيز مانعى ندارد كه اختلاف هم مانع از تصميم و تدبير باشد و هم اگر تدبير و تصميم صحيحى منعقد شد، آن را بر هم بزند. روشن است براى انجام هر كار مهمى احتياج به فكر و انديشه و تدبير و تصميم‌گيرى صحيح است و اين كار تنها در فضايى ممكن است كه اختلاف در آن نباشد، بلكه تمام كسانى كه در آن تصميم‌گيرى شركت دارند هدفشان رسيدن به نقطۀ واحد و حتى الامكان دور از هر گونه خطا و اشتباه باشد. اما گاه يك نغمۀ مخالف كه يا بدون مطالعه اظهار شده و يا از غرض و مرضى ناشى گشته مى‌تواند تمام تصميم‌ها و تدبيرها را به هم بريزد. گاهى نيز رئيس جمعيت بر حسب تدبير خود تصميمى مى‌گيرد؛ اما مخالفت بعضى از پيروان آن را عقيم مى‌كند چنان كه در داستان قلم و دوات كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در آخرين لحظات عمرش درخواست كرد آن را بياورند و فرمانى دربارۀ جانشين خود كه قطعاً على بن ابى‌طالب عليه السلام بود بنويسد و آنچه را قبلاً گفته بود تأكيد كند، مخالفت يك نفر (خليفۀ دوم) سبب شد كه گروه ديگرى نيز نغمۀ خلاف سر دهند و جلوى اين كار گرفته و حتى به ساحت قدس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اهانت زشتى شود كه شرح آن در چندين جاى صحيح بخارى و كتب ديگر حديث و تاريخ آمده است. ١ در جنگ احد نيز همين حادثۀ شوم اتفاق افتاد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله و جمعى از ياران اصرار داشتند مسلمانان در مدينه بمانند و در برابر دشمن از خود دفاع كنند، زيرا در آنجا بهتر مى‌شد دشمن را زمين‌گير كرد؛ ولى گروهى از جوانان پرشور مخالفت كردند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به احترام نظرات آنها لشكر اسلام را به بيرون و در كنار كوه احد آورد و سرانجام به سبب اين موضوع و پاره‌اى از اسباب ديگر ضربۀ سختى بر پيكر لشكر اسلام وارد شد. در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم: «ما اخْتَلَفَتْ‌ أُمَّةٌ‌ بَعْدَ نَبِيِّها إلّا ظَهَرَ أهْلُ‌ باطِلِها عَلى‌ أهْلِ‌ حَقِّها ؛هيچ امتى بعد از پيامبر خود اختلاف نكردند مگر اين‌كه اهل باطل بر اهل حق در ميان آنها پيروز شدند». ١ در كلام حكيمانۀ شمارۀ ١٧٩ نيز امام عليه السلام به اين حقيقت اشاره فرموده بود كه: «اللِّجاجَةُ‌ تَسُلُّ‌ الرَّاْىَ‌ ؛لجاجت فكر و رأى انسان را نابود مى‌كند».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫خدایا بیاموز به من که لحظه ها در گذرند! بیاموز به من که هیچ حالتی پایدار نیست که می گذرد! اگر در سختی ام اگر دلتنگم و در تمام این لحظه ها تو در کنار منی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ❣اغلب وقتی امیدت رو از دست میدی و فکر میکنی که این آخر خطه، خدا از بالا بهت لبخند میزنه و میگه: آرام باش عزیزم، این فقط یک پیچه نه پایان وقتی خدا مشکلات تو رو حل میکنه تو به توانایی‌های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمیکنه او به توانایی های تو ایمان داره...! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😊👆 وقتی مردم قدرتمند و ولایتمدار باشند اینجوری به تن دشمنشون لرزه میاندازند 👌وعده های زیارت عاشورا محقق میشود
⭕️ مقام امنیتی سابق آمریکا: پیوستن ایران، روسیه و چین به یکدیگر، سناریویی آخرالزمانی است/ این کابوسی وحشتناک برای ایالات متحده است 🔺کِی تی مک فارلند، معاون پیشین مشاور امنیت ملی آمریکا گفته: این حقیقتا یک سناریوی کابوس‌وار است، ما هفتادوپنج سال را صرف کردیم تا مطمئن شویم که روس‌ها و چینی‌ها ائتلافی تشکیل ندهند/همگی ما باید شدیدا از ائتلاف ایرانی-چینی- روسی نگران باشیم. این واقعا سناریوی آخرالزمانی است! 🔺جمع شدن این سه کشور کنار هم و پیوستن ظرفیت‌های نظامی روسیه، موقعیت مکانی و نفت ایران، و ثروت و مزیت فناوری چین به یکدیگر، سناریوی کابوس‌وار کامل و مطلقی برای ما است، مخصوصا اگر این سه کشور بخواهند زمانی یک ائتلاف نظامی داشته باشند ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فتنه_88 #9دی #برجام 📌 بازخوانی سخنان استاد طائب در مورد 9 دی 🔹 لبه تیغ 9 دی بر گردن فتنه‌گران و حامیان آن‌ها بوده و هست. 🔹 هدف فتنه 88 بر اندازی کامل اسلام انقلابی بود. 🔹 دشمنان حاضرند همه ایرانیان نماز شب خوان و روضه خوان باشند ولی با آمریکا و اسرائیل کاری نداشته باشند. 🔹 برجام فتنه‌ای پیچیده‌تر از فتنه 88 بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پارت۷۴ - آهااان ! رفیق ما می خواد از خجالت سوپرمن دربیاد. می گم چرا اینجور ساکت بودی. تریپ ندامت بود؟ - با رفتاری که دیشب کردم یه مدت نبینمش بهتره - بی خیال. این بابا حافظش دو ساعته است. دیدی که. انگار نه انگار. تو که نمی خواستی بزنیش. خودش فداکاری کرده شروین وارد کلاس شد و گفت: - وقتی از چیزی خبر نداری نظر نده سعید ابرویی بالا برد، ساکت شد و در کلاس را بست... * تا چند روز بعد از آن ماجرا شروین سعی می کرد خیلی به شاهرخ نزدیک نشود. فقط گاهی از دور دستی برای هم تکان می دادند یا سلام علیکی مختصر. دو روز قبل از امتحان بود. سر کلاس چندتایی از بچه ها سوال داشتند اما وقت نشد. انتهای وقت شاهرخ گفت: - هرکس سوالی داره که بی جواب مونده بیاد دفترم. تا ساعت 4 اونجا هستم ... سینی غذایش را داد تا برایش غذا بریزند. سعید تکه ای از ته دیگ توی ظرفش گذاشت و گفت: - تو داری قضیه رو زیاد کش میدی بعد ظرفش را روی میز گذاشت، نشست و ادامه داد: - این بابا بی خیال تر از این حرف هاست. با اینکه ازش خوشم نمیاد ولی خدایی این رفتارش خیلی خوبه شروین نگاهی به سعید که با حرص و ولع مشغول غذا خوردن بود انداخت. سعید همان طور که لقمه را در دهانش می چرخاند سری تکان داد. - به جون شروین تکه ای از گوشت خورشت را سر چنگال زد و دهانش گذاشت... جلوی در اتاق شاهرخ بود. چندتایی برگه را دستش گرفته بود و باهاش ور می رفت. مردد بود که وارد بشود یا نه که در اتاق باز شد. شاهرخ همراه پسری جوان که کمی از شاهرخ کوتاه تر بود دم در ایستاد ه بود. با دیدن شروین سلام کرد و بعد رو به پسری که کنارش بود گفت: - خیلی ممنون هادی جان. حتماً سلام برسون. بگو واقعاً دلتنگیم چهره پسر آشنا بود. قبلا هم اورا کنار شاهرخ دیده بود. لحظه ای با پسر چشم در چشم شدند. چشم هایش تصویری مبهم را در ذهن شروین روشن کرد. پسر جوان خداحافظی کرد و رفت. شاهرخ دستی پشت شروین که همچنان در فکر بود گذاشت و گفت: - تشریف نمیارید داخل؟ شروین من من کنان گفت: - چند تا سوال داشتم - اگه بیای داخل راحت تر میشه حل کرد روی مبل جلوی میزکار شاهرخ نشست. راحت نبود. دوباره مشغول ور رفتن با کاغذهایش شد. شاهرخ با لبخندی فکورانه گفت: - خب؟ و دست دراز کرد تا برگ ها را بگیرد. شروین بدون اینکه نگاهش کند برگه ها را دستش داد: - این چند تا سوال حل نشد شاهرخ نگاهی به برگه ها کرد. - عجیبه! اینا که از مسئله های قبلی راحت تره بعد کنار شروین نشست، برگه را روی میز کوچک جلوی مبل گذاشت، خودکارش را درآورد و مشغول توضیح دادن شد. شروین به جای برگه ها به شاهرخ خیره شده بود. - این یکی شبیه مسئله چهار فصل دومه. اول باید انتگرال بگیری، درسته؟ شروین توی عالم خودش بود. شاهرخ که جوابی نشیند سرش را بلند کرد و شروین را دید که به او خیره شده. در خودکارش را بست و صدایش زد. - شروین؟ شروین که تازه به خودش آمده بود سرش را به طرف میز چرخاند. - حالت خوبه؟ شروین بدون آنکه نگاهش کند آرام گفت: - بابت رفتار اون شب معذرت می خوام شاهرخ لبخندی زد و شروین ادامه داد: - رفتار من درست نبود. تو به خاطر من اون کارو کردی اما من ... نباید عصبانی می شدم - اگر ضربه ای که خوردم باعث همین یه تصمیم بشه ارزشش رو داشته شروین سرش را به طرف شاهرخ چرخاند و شاهرخ ادامه داد: - ولی یادت باشه همیشه فرصت معذرت خواهی و جبران پیدا نمی کنیم. زود قضاوت نکن بعد سر خودکارش را باز کرد تا مسئله ها را حل کند. شروع به توضیح دادن کرد. - اینجا x مساوی میشه با 5 ادامه دارد.... ✍ میم مشکات
پارت۷۵ ساکت شد. کمی به مسئله نگاه کرد. - جور در نمیاد سرش را چرخاند و شروین را دید که تکیه داده و با نگاهی عاقل اندر سفیه به او نگاه می کند. از نگاهش همه چیز را فهمید. - مسئله من درآوردی؟ بعد تکیه داد و به برگه ها اشاره کرد. - اقلاً مسئله اختراع می کنی ببین حل می شه یا نه. قبلابهتر سوال می آوردی شروین شکلاتی از توی ظرف برداشت و همانطور که متفکرانه پوست شکلات را باز می کرد گفت: - به نظر تو مشکل من چیه؟ - از کدوم لحاظ؟ - سعید می گه به خاطر تنهائیه - تا تنهایی از چه لحاظ مد نظر باشه. هر چند منظور سعید تقریبا روشنه - به نظرت راست می گه؟ شاهرخ بلند شد و همانطور که در قفسه لای کتاب ها می گشت گفت: - تو باید بگی. مشکل تو واقعاً اینه؟ - نمی دونم. خودمم گیجم - فکر نمی کنم راه حل های اون به درد تو بخوره - ولی امتحانش هم ضرری نداره - مطمئنی بی ضرره؟ شروین به شاهرخ چشم دوخت - خب تو بگو درست چیه؟ شاهرخ کتابی را از قفسه برداشت، در قفسه را بست و در حالیکه رو به شروین به قفسه تکیه می داد دست هایش را به سینه زد و گفت: - ببین شروین، من نمی دونم سعید چی بهت گفته، نمی خوام هم بدونم چون خودت باید بتونی راه درست رو تشخیص بدی. اگر من بهت بگم چه کاری رو بکن، چه کاری رو نکن هیچ وقت از زندگی لذت نمی بری. چون خودت هیچ تلاشی نکردی. به عقلت رجوع کن بعد نگاهی به ساعتش کرد و گفت: - ببخشید من باید برم وقتی می خواستند جدا بشوند شاهرخ دست شروین را دو دستی در دستانش گرفت و با لحنی ملایم و متفاوت با همیشه گفت: - مواظب خودت باش. هرچیزی که می درخشه طلا نیست. فصل شانزدهم توی بوفه داشت قهوه می خورد که سعید وارد بوفه شد و طبق معمول با سر و صدا با همه سلام و احوالپرسی کرد. روی صندلی روبروی شروین نشست. تو نمی میری اینقدر قهوه می خوری؟ - فعلا که زنده ام - یه خبر خوب برات دارم - از دانشگاه اخراجم کردن؟ - نه. بهتر - می خوای بمیری؟ - بالاخره قرار گذاشتم - با عزرائیل؟ - با مزه! شروین خندید. - برای فردا عصر بعد از امتحان قرار گذاشتم. به ریخت و قیافت برسی ها - مگه می خوام برم پیش رئیس جمهور؟ - ببین می تونی خرابش کنی یا نه - حتماً باید ماشینم ببرم کارواش؟ سعید داد زد: - کارواش؟ می خوای با اون لگن بری دنبالش؟ - نه میرم ماشین مخصوص کرایه می کنم. خب ماشینم همینه دیگه - می گم طرف از اون مایه دارهاست. کلی زور زدم برات جورش کردم. می خوای آبروی منو ببری؟ - ماشین من قراضه باشه آبروی تو می ره؟ خیلی خب ماشین مامان رو می آرم سعید با کلافگی گفت: - این دختره کمتر از ماکسیما سوار نشده تو می خوای با زانتیا بیای دنبالش؟ - قراره با من حرف بزنه یا ماشینم؟ تحفه پیدا کردی؟ - خیر سرت بابات نمایشگاه ماشین داره - نباید دفعه اول که همه چیز رو رو کنم. اگرواقعا پولدار باشه ماشین براش فرق نمی کنه سعید حرفی نزد. فقط دستش را زیر چانه اش گذاشت و به شروین خیره شد. شروین ته قهوه اش را سر کشید و گفت: - قول نمیدم. راضی کردن بابام سخته. جونش رو بگیری بهتر از اینه که از ماشینش جداش کنی ادامه دارد.... ✍ میم مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 چه دل انگیز است... ☀ صبحی دیگر از راه رسیده باشد و مژده ی ظهور تو دمیده شده باشد و برخیزم، رو به سوی تو کنم و دستهایم را روی سینه گذارم و به تو سلام کنم... سلامی از عمقِ جان... سلامـی از روی مِهر و سلامـی از سَرِ شوق... سلام آقاجان... ✋🌹 صبحت بخیر ای عزیزتر از جانم ❤🌼 ما را ببخش،‌ اگر در دلمان سیاهی است...😔 🌼 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَجْ 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 امام علیه‌السلام فرمودند : 🔺 يَكْتَسِبُ الصَّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلَاثاً حُسْنَ الثِّقَةِ بِهِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُ وَ الْمَهَابَةَ عَنْه 🔻 راستگو با راستگويى خود، سه چيز را به دست می‌آورد: 1⃣اعتماد 2⃣ محبت 3⃣ شكوه (در دلها) 📚 تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص ۲۱۹ ، ح ۴۳۵۸ 🌹 امام خمینی (ره): 🔺بارها تذکر دادیم که باید ایرانی بسازیم که بتواند بدون اتکاء به آمریکا و شوروی و انگلستان این جهان خواران بین‌المللی استقلال سیاسی نظامی فرهنگی اقتصادی خویش را به دست گیرد و روی پای خود بایستد و هویت اصیل خویش رابه جهان عرضه کنند. 🔺افسوس که عده‌ای از روشنفکران نمی‌توانند دست از غرب و یا شرق بکشند و این دو را سرمشق کارهای خود قرار داده‌اند امیدواریم باتحول فرهنگ حاکم اسلامی، این گروه به خود مشغول و از مردم بریده به خود آیند و اصالت خویش را دریابند و از وابستگی نجات پیدا کنند. 📚صحیفه نور ، جلد ۸ ، صفحه ۹۱ 🌹 امام خامنه‌ای: 🔺 نخبگان بدانند هر حرفی، هر اقدامی، هر تحلیلی که به دشمن کمک بکند، این حرکت در مسیر خلاف ملت است. همه‌‌ی ما خیلی باید مراقب باشیم؛ خیلی باید مراقب باشیم: مراقب حرف زدن، مراقب موضع‌گیری کردن، مراقب گفتن‌ها، مراقب نگفتن‌ها. یک چیزهائی را باید گفت؛ اگر نگفتیم، به آن وظیفه عمل نکرده‌ایم. یک چیزهائی را باید بر زبان نیاورد، باید نگفت؛ اگر گفتیم، برخلاف وظیفه عمل کرده‌ایم. نخبگان سر جلسه‌ی امتحانند؛ امتحان عظیمی است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است. اگر بخواهیم به این معنا دچار نشویم، راهش این است که خرد را، که انسان را به عبودیت دعوت میکند، معیار و ملاک قرار بدهیم؛ شاخص قرار بدهیم. ۱۳۸۸/۴/۲۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا