AUD-20220303-WA0000.mp3
4.62M
#شکرانه ۲۳
اگـ☝️ـه بتونی عادت کنی،
خدا رو لابلای نعمتهات ببینـی؛
یه اتفاق قشـ🌸ـنگ و بزرگ در درونت میفته؛
پشتت به خدا گرم میشه،
اونقدر که دیگه از آینده و خطراتش نمی ترسی.
🔴 سکوت مرگبار !!
احسان علیخانی و علی ضیاء دو مجری و تهیه کننده صداوسیما از جمله کسانی هستند که از نقش اول فیلمی که به #امام_رضا و مقدسات اسلامی توهین کرده حمایت کردند!! (البته علیخانی متن خود را بدون هرگونه عذرخواهی یا توضیحی پاک کرد)
مسئولین صداوسیما اگر در غم این افتضاح بمیرند رواست.
آیا آقایان برخورد مناسبی با جسارت این دو نفر انجام می دهند یا کماکان به سکوت مرگبار خود ادامه خواهند داد؟!! ...
#همه_خادم_الرضاییم
#نفوذ
✍"قاسم اکبری"
✍️ حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) :
✅ بدانید هیچ چیزی مؤمن را به خدا نزدیک نمی کند، مگر آنکه :
⇦ نماز شب
⇦ تسبیح و تهلیل گفتن
⇦ استغفار و گریه های نیمه شب
⇦ خواندن قرآن تا طلوع فجر
⇦ متصل نمودن نماز شب به نماز صبح
پس هر که چنین باشد ، او را بشارت می دهم به فراوانی روزی که بدون رنج و زحمت و زور بازو به دستش آید .
📚 ارشاد القلوب ، ج ۲ ، ص ۱۷
┏━🍃🌺🍃━┓
#امام_حسین_ع_شهادت
این اشکِ قطره قطره کفایت نمیکند
بر پیکری که خورده بر آن نیزه مو به مو!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
14.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِالله الْحُسَيْن(ع)
سلام بر حرم تو؛سلام بر شب جمعه
بسمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا
سلام میدهمت با دوچشم تر؛شب جمعه
فقط دعای فرج؛تحت قُبّه ی تو بخوانم
#شب_زیارتی_ارباب
#اللهم_ارزقنا_کربلا 💔
صالحین تنها مسیر
#نمنمعشق فصلدوم #قسمت_شصت_و_سه مهسو سه روز ازاون ماجرای معده درد یاسرمیگذره و یه جورایی من باها
#نمنم_عشق
فصل_دوم
#قسمت_شصت_و_چهار
مهسو
امروز سی امین روز اقامت ما توی این کشور لعنتی بود…
کشوری که خودش امنیت نداره ولی برای من امنه…چرا؟
جدیدا سردردهای شدیدی به سراغم میاد که خیلی آزارم میده..ولی بااینحال بازهم حاضر نیستم به یاسر بگم…چون خیلی ازم دوری میکنه و سردشده باهام…فقط درحدسلام و احوالپرسی باهام همکلام میشه…مثلا محافظ منه،ازهمه عصبی ترو پراسترس تر و بدخلق تره…
ازهمه مهمتر…ازهمه کم پیداتره…
طنازهم که با امیرحسین خوشه…
این وسط فقط من اضافیم،گاهی دلم میخواد ازین زندون فرارکنم،زندونی که عشقم توشه،آره،عشقم،که اعتراف میکنم به یاسرباتمام کم محلیاش،بی محبت بودناش دل بستم…وابسته شدم…
اینه حجم از تنهایی بهم فشارمیاره…من قبلا هم تنهابودم…به اندازه کل عمرم تنهابودم…ازهیچکس محبت ندیدم…ولی همیشه خونوادم رو دوست داشتم…
ولی یاسر یه چیز دیگه است،وقتی فهمیدم که عاشقشم،ترسیدم از این تنهاییام…که همه اش یک معناداره…
#یاسردوستمنداره…
یاسر
بعداز دوروزاومدم خونه،خیالم بابت مهسوراحت نبود…
درسته که به امیرحسین سپردمش…ولی زنم بود..عشقم بود…نمیتونستم تنهاش بزارم…
ولی مجبوربودم،بخاطرخودش…
خودش که ازهمه بی خبرتره…بی گناه تره…روحشم از هیچی خبرنداره..ولی خطر فقط برای اونه…انتقام از اونه…
و مقصر فقط منم…
منه لعنتی…
وسط راهرو یکی از خدمتکارارودیدم…
_صبرکن…
باصدای من ترسید و ایستاد..
+سلام اقا،خوش آمدید..بفرماییدآقا
_مهسوکجاست
+توی اتاق مشترکتونن آقا…
سری به معنای فهمیدن تکون دادم وگفتم
_میتونی بری…
با من من گفت
+اقابراتون یه بسته اومده
باصدای بلندی گفتم
_چچچچی؟بسته؟کسی که آدرس مارو نداره
+نمیدونم آقا
_مطمئنی برای ماست؟
+بله اقا،حتی پستچی نیاورد،یه پیک شخصی بودانگار،گفت فقط به خودتون تحویل بدم…
با کلافگی آشکاری گفتم
_خیلی خب،بیارش..بعدهم امیرروصدابزن،یالا…
#توبودیآندعاییکههمیشهمادرممیکرد
#همانخوشبختشیمادرهمانکهخوبمیدانی
✍نویسنده: محیا موسوی
🍃کپی با ذکر صلوات...🌈
.*°•❤️❤️🔥⃝⃡✨💕❥•°*.
.....◍⃟💖.....🌊⃟💙¦••