ناحلہ
قسمت_سی_و_ششم
+من دارم میرم ،کاری نداری؟
_نه مامان خدانگهدار
+مراقب خودت باش عزیزم!خداحافظ
به ساعت نگاه کردم ۲ بود زمان از دستم در رفته بود.
محکم شیمیو بستم و رفتم سراغِ زیست که تلفنم زنگ خورد!!!
با خوشالی جواب دادم
_بح بح سلام عروس خانوم
+سلام عزیزم خوبی؟
_هعی بدک نیسم تو خوبی؟ آقات خوبه؟
+مام خوبیم خدا رو شکر!!!
چه خبرا؟
_ سلامتی
+یه چیزی بگم؟
_دوچیز بگو!
+قراره فردا شهید بیارن اونم گمنام!
هیئتِ داداشم اینا مراسم دارن تووووپ!!
گفتم اگه دوس داری با خانواده یا بی خانواده تشریف بیاری !
_بازم شهید میارن؟
دم عیدی اخه؟
چرا؟
+وا!!! مگه چندتا شهید آوردن؟ تازه!دم عید که بهتره .
حالا اصراری نمیکنم .
داداشم گفت به دوستام اطلاع بدم که هیئت شلوغ شه مراسمِ شهداس زشته !
_اها قبول باشه ان شالله ولی من که مشغول درسم فعلا!
+اها باشه . هر طور مایلی عزیز.
ببخشید مزاحمت شدم به خانواده سلام برسون .
کاری نداری ؟
_نه مرسی بابت تلفنت !
+خواهش میکنم. خداحافظ
_خدانگهدار
تلفنو قطع کردم . نمیدونم چرا از حرفی که زدم تنم لرزید! دلم یجوری شد.
نمیدونم چرا احساس پشیمونی می کردم.
چه حسِ غریبی!
من تا حالا مراسم هیچ شهیدی نرفته بودم .نمیدونم چرا ایندفعه دلم شکست!
سرم گیج رف!
رو تخت دراز کشیدم
صفحه اینستاگراممو بازکردمو مشغول چک کردن پُستا شدم.
چشمم به پست محمد خورد .
عکس چندتا تابوت بود
روشم نوشته بود ۱۸!!!
چقدر آشنا بود برام.دلم لرزید ...
پست وبا دقت نگاه کردم زیرش نوشته بود "هر که شد گمنام تر زهرا خریدارش شود "
نمیدونم چم شده بود .
فوری تلفن ریحانه رو گرفتم .
بعد سه تا بوق جواب داد.
+جانم عزیز چیشده؟
_سلام گفتی مراسم کیه؟
+فردا چطور
_ساعت چند؟
+هفت غروب شروع میشه.
_اها باشه مرسی
+چیشد نظرت عوض شد؟
_نه همینجوری.
+اها باشه
_کاری نداری؟
+نه عزیز خداحافظ
فوری تلفنو قطع کردمو شیرجه زدم پایین .
_مامان مامان
+جانم
_میخان شهید بیارن فردا
میشه بریم؟
+بله بله؟ شهید؟اونوقت کی میخواد بره؟ شما؟ فاطمه خانم؟
_اذیت نکن دیگه اره . خواهش میکنم
+سرت به سنگ خورده یا آسمون به زمین اومده؟
_هیچکدوم . یه خواب عجیبی دیدم.
+که اینطور .عجب.
حالا کِی ؟
_نمیدونم ریحانه گفت ساعت هفت
مراسمشون تو هیئت شروع میشه!
+اها خوبه پس. اگه بابا بیاد میریم
قیافمو کج و کوله کردمو
_اههه بابا که صدساله دیگه نمیاددد
+خب اول اجازشو بگیر بعد!
کِنِف شدم با ی لحن خاص گفتم
_باوشه
راهمو کشیدم رفتم تو اتاق
حس خوبی داشتم .
یجورایی دلم شاد شد .
تایم زیادی نداشتم .میخواستم درسایِ فردامم جبران کنم به همین خاطر خیلی تند و فشرده درس خوندم .
حتی واسه شامم پایین نرفتم .
دیگه پلکم از خواب میپرید
به نگاه به ساعت کردم .
ساعت دو و چهل و پنج دقیقه . بعله !
چراغای اتاق و خاموش کردم و رو تختم دراز کشیدم .
یه قل هوالله خوندم که دیگه خستگی امونِ ادامو نداد و سر سه سوت خوابم برد.
با صدای آلارمِ گوشیم از خواب پریدم .
منگِ خواب بودم .
به زور پاشدم وضو گرفتمو نمازمو خوندم .
خواستم مامان اینارم بیدار کنم که دیدم از خواب اصلا نمیتونم رو پام بایستم.
رفتم رو تخت و دیگه چیزی نفهمیدم .
به سرو صورتم آب زدم که صدای قارو قورِ شکمم اجازه ی هر کار دیگه ای و ازم گرفت .
رفتم تو آشپزخونه که دلم ضعف رفت .
مامان سوسیس تخم مرغ درست کرده بود .
نشستم رو میز و مشغول شدم .
بعد اینکه حسابی سیر شدم از جام پاشدم ویه لیوان چایی ریختم برا خودم و نوش جان کردم .
با اینکه هنوز خوابم میومد ولی دلم نمیخواست درسام باعث شه امشب نَرَم.
پله ها رو دوتا یکی رفتم بالا ساعت ۷ و نیم صبح بود .
کتابامو برداشتم و ولو کردمشون رو زمین .به ترتیبی که میخواستم بخونم چیدم و شروع کردم .
هم مامان امروز نبود هم بابا برا همین راحت بودم .
___
دم دمای ساعت ۵ غروب بود که بابا اومد خونه .
با شنیدن صداها رفتم پایین و با یه لحن مهربون گفتم
_سلام بر پدر عزیزم
خیلی جدی گفت
+سلام خوبی؟
_شما خوب باشین عالی .
همینطور که داشت کمربند شلوارشو باز میکرد یه نگاه عجیب بهم انداخت و
+چیزی شده؟
_نه اصلا
نهار میخورین؟
+نه با دوستان خوردیم امروز!
_عجب!
مظلوم نگاش کردم و
_بابا جون؟ امشب جایی تشریف میبرین؟
+ اره جایی کار دارم چطور؟
_اخه چیزه!
میخان شهید بیارن این جا
+خب به سلامتی من چیکار کنم؟
_گفتم اگه میشه باهم منو شما و
مامان بریم ببینیمشون.
لبشو کج کرد
+شهید؟بریم ببینیم؟سینماس مگه؟
_عه باباجون اذیت نکنین دیگه خواهش میکنم.
+ما میخوایم بریم خونه ی آدمِ زنده تو نمیای!!!
اونوخ میخوای بری مرده ها رو ببینی؟
_اینجوری نگین تو رو خدا
ناحلہ
قسمت_سی_و_هفتم
_نمیدونم دیشب یه خواب عجیبی دیدم
+خلاصه من که نیستم!
مامانتم همینطور
پس در نهایت نمیتونی بری!
_مامان هم نیستتت؟ کجاست؟
+گفت امشب شیفتِ!
_اهههه لعنت ب این شانس.
شما ساعت چند میاین خونه؟
+من الان میرم شاید ۸ یا ۸ و نیم!
_اووفف!!!!باشه.
اینو گفتمو دوییدم سمت اتاقم.
حوصله ی هیچکیو نداشتم.
کتابامو با پام شوت کردم یه سمتِ اتاق و رو تختم دراز کشیدم و گوشیمو گرفتم دستم.
که بابا با چندتا ضربه به در اتاق وارد شد!
+حالا ساعت چند هس؟
_هفت!
+خب من سعی میکنم زودتر بیام تو آماده باش که هر وقت اومدم سریع بریم!
پریدم پایین و با جیغ گفتم
_مرسییی بابایِ خوبم
در اتاق و بست و رفت
مشغول چک کردن تلگرام و اینستاگرامم شدم که دیدم ریحانه از تشییع شهدا یه پست گذاشته!
با دقت نگاش کردم اما به خاطر کیفیت بدِ دوربین ریحانه خیلی فیلم داغونی بود وواضح نبود
چهره های آشنا میدیدم ولی دور وایستاده بودن
همه دورِ تابوتُ گرفته بودن و راه میرفتن
تو کپشنشم نوشته بود"شهید گمنام سلام. خوش اومدی مسافرِمن خسته نباشی پهلوون خوش اومدی به شهرمون!"
پستش یِ حس و حالِ خاصی داشت.
۵ بار ۱۰ بار یا شایدم بیشتر از اول این فیلمِ یک دقیقه ایُ دیدم
حس خوبی بهم میداد!
یه حسّ پر از آرامش
تو حال و هوای خودم بودم و مشغول دیدن فیلم که دیدم اشکام رو گونم سر خورد. دلیلِ اشکامونمیفهمیدم ولی بیشترازهمیشه آروم بودم
بالاخره هر جور که بود دل از فیلمِ کندم
به ساعت نگاه کردم تقریبا نزدیکای ۶ بود رفتم سمت کتابخونه که کتاب ریاضیمو بردارم و به فرمولش نگا بندازم و تست بزنم که کتابی که بابااز دادگاه اورده بود نظرموجلب کرد
دستمو دراز کردمو برش داشتم
به جلدش نگا کردم که نوشته بود"دخترِ شینا"
بیخیالش شدم انداختمش رو تخت برگشتم پایین تایه چیزی بخورم
در یخچالو بازکردم ولی چیزی پیدا نکردم
کابینتارم گشتم ولی بازم چیزی نبود
از تو یخچال پاکت شیرُ یه موزدر اوردم و ریختمشون تو مخلوط کن و مثلا شیرموز درست کردم
ریختم تولیوان قشنگِ صورتیمُ با اشتیاق رفتم تو هال نشستم روکاناپه و تلویزیونُ روشن کردم کانالا رو بالا پایین کردم میخواستم خاموشش کنم که یه دفعه روکانال افق مکث کردم
یه خانمی رو نشون میدادکه گریه میکرد دقیق که شدم فهمیدم همسرِشهیدِ!
دست نگه داشتمو تا اخرِبرنامه رو نگاه کردم بادقت چقدر دلم براش میسوخت زنِ بیچاره
چه صورتِ ماهُ خوشگلیم داش
اخه مگه دیوونن مردم که برا پول میرن خارج از کشور میجنگن میمیرن بی جنازه و هیچی اخه یعنی چی
معلوم نی فازشون چیه
چشونه؟
خدایی پول انقدرارزش داره
تو دلم اینو گفتم که همون لحظه گریه خانومه شدت گرف
دقت کردم ببینم چی میگه
حرفاش که تموم شدفیلمُ روبچه ای که تو بغلش بود زوم کردن
نمیدونم چرا یه دفعه دلم یه جوری شد
به ساعت نگاه کردم
فیلمِ تقریبا تموم شده بودُ تیتراژِپایانی شروع شده بودُ اسما بالامیرف
تلویزیونُ خاموش کردم ورفتم بالاسمت اتاقم. ساعت دیگه هفت شده بود
دلشوره گرفته بودم
کمدموُ واکردم یه مانتویِ بلند سرمه ای که خیلی ساده بودبا یه شلوار مشکی کتان برداشتم و پوشیدم
از کمدشال و روسری هم یه روسری سرمه ای بلندبرداشتم
موهاموسفت بستمو روسریُ سرم کردم
یه کیفِ اسپورت هم برداشتمووسایلمو ریختم توش
یه ادکلن خوشبو از رومیزآرایشم برداشتم و دوتا فِش به لباسم زدم
این دفعه بدون هیچ آرایش
نمیدونم چراولی وجدانم اجازه نمیداد ارایش کنم
کیفمُ گرفتم ورفتم پایین نشستم رومبلُ منتظر بابا شدم
عقربه دقیقه شمار نزدیک ۱۲میشدو من بیشتراسترس میگرفتم
میترسیدم که نرسم
تلفنُ برداشتمُ چندبار شماره بابا رو گرفتم جواب نمیداد کلافه پوفی کشیدم و دوباره تلویزیونو روشن کردم
کانالارو جابه جا کردم و بی حوصله رو یه شبکه نگه داشتم که هشداربرای کبرا ۱۱میداد
از گرسنگی دل ضعفه گرفتم تازه یادم افتاد که شیرموزم مونده رومیز رفتم برش داشتمُ همشُ بایه قورت فرستادم سمت معده ی عزیزم
به تهِ خالیِ لیوان نگاه کردم
تازه فهمیدم بهش شکر نزده بودم
به ساعت نگاه کردم هشت و نیم بود
_مثلا میخواست به خاطر من زودتر بیاد
با شنیدن صدای بوق ماشین بابا چراغارو خاموش کردم و پریدم بیرون
با عجله کفشمو پوشیدم و بندشو نبسته رفتم تو ماشین
ترجیح دادم غر نزنم که نظرش عوض نشه
باشناختی که ازش داشتم تا همین جاشَم لطف کرده بود بنده ی خدا رو قوانینش پا گذاشته بود
با عجله سلام کردم و ادرس و بهش دادم
اونم با ارامش پاشو گذاشت رو گاز و حرکت کرد
که گفتم
_اینجور که شما میرونین شاید هیچ وقت نرسیم بابا جون
و یه لبخند مضخرف زدم
بدون اینکه به من نگاه کنه گف
+چه فرقی میکنه ما میریم یا میرسیم یا نمیرسیم دیگه
هم فالِ هم تماشا
تا قسمتمون چی باشه
اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي وَ يَقِيناً حَتَّي أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يُصِيبَنِي إلاَّ مَا كَتَبْتَ لِي
خدايا از تو ايماني مي خواهم كه دلم با آن همراه باشد، و باوري مي جويم كه بدانم هرگز چيزي به من نمي رسد، جز آنچه تو برايم نوشتي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام صبح بخیر
🌺امروزتون پراز موفقیت
🌸لحظاتتون سرشاراز آرامش
🌺دلتـون از محـبت لبـریـز
🌸تنتون از سلامتی سرشـار
🌺زندگیتون از بـرکت جـاری
🌸وخــدا پشت پناهتون باشـه
❣
امام رضا علیهالسلام:
هرکس در ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند، مثل این است که در ماههاى دیگر تمام قرآن را تلاوت کرده است.
◦🌸 اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ 🌸◦
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
❣﷽❣
🌺 #به_رسم_هر_روز_صبح 🌺
🍃🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🍃
🌹#سلام_بر_حسین_ع 🌹
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨
🌺 #دعای_سلامتی_امام_زمان_عج🌺
✨"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"✨
🌺 #دعای_عصر_غیبت_امام_زمان_عج🌺
✨ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى✨
❤️ #السلام_علیــک_یا_امـام_الـرئـــوف ❤️
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
#دعای_مخصوص_حفظ_ایمان_در_آخر_الزمان🌺
✨« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک»
(ای تغییردهندهی قلبها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)✨
#دعـــاے_پــر_فیــۻ_قـــرآن
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
خدایا منور کن قلبهایمان را به نور قرآن
و مزین کن اخلاق مارا به زینت قرآن
خدایا روزیمان کن شفاعت قرآن💎
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
❣ مولای من امام زمانم ❣
🍂 با چه رویی بنویسم که بیا مولاجان...
شرم دارم خِجِلَم من ز شما مولاجان...
🍂 چه کریمانه به یادهمهی ماهستی...
آه از غفلت روز و شب ما مولاجان...💚
#سلام_حضرت_دلدار
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🌺سبک زندگی قرآنی :🌺
🍂 صابر باشید. 🍂
🔶الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ
(بقره/١۵۶)
⚡️ترجمه :
(صابران) كسانى هستند كه هرگاه مصيبتى به آنها رسد، مى گويند: ما از آنِ خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم.
❌صابران، به جاى خود باختگى وپناهندگى به ديگران، تنها به خدا پناه مى برند.
زيرا از ديد آنها، تمام جهان كلاس درس و ميدان آزمايش است كه بايد در آن رشد كنيم.
💥دنيا جاى ماندن نيست، خوابگاه و عشرتكده نيست و شدايد و سختى هاى آن نيز نشانه ى بى مهرى خداوند نيست. ناگوارى ها براى آن است كه زير پاى ما داغ شود تا تندتر و سريعتر حركت كنيم، بنابراين در تلخى ها نيز شيرينى است. زيرا شكوفا شدن استعدادها، وكاميابى از پاداش هاى الهى را بدنبال دارد.
🍁ريشه ى صبر، ايمان به خداوند، معاد واميد به دريافت پاداش است.
#سبک_زندگی_قرآنی
🌺نگاهی به دعای روز چهاردهم ماه رمضان :🌺
🍂 اَللَّـهُمَّ لا تُؤاخِذْني فيهِ بِالْعَثَراتِ وَاَقِلْني فيهِ مِنَ الْخَطايا وَالْهَفَواتِ، وَلا تَجْعَلْني فيهِ غَرَضاً لِلْبَلايا وَالاْفاتِ، بِعِزَّتِكَ يا عِزَّ الْمُسْلِمينَ.
1⃣خدایا بخاطر لغزشهایم مؤاخذه ام نفرما. زیرا زندگیم پراز لغزش است و اگر بخواهی توبیخم کنی، وضعیتم خیلی بد میشود.
2⃣خدایا اصلا لغزشها و خطاهایم را ببخش و محو کن تا از عواقب خطاها و گناهانم در امان بمانم.
چراکه گناه، تبعاتی دارد و منجر به نزول بلا و گرفتاری میشود.
3⃣پس خدای من! بعد از بخشیدن گناهانم، مرا هدف و آماج تیرهای بلایا و آفات مکن و درامانم بدار.
☘خدایا تو عزیز و شکست ناپذیری و کسی را یارای ایستادن در برابر اراده تو نیست.
🍃با عزت و قدرتت، جامعه مسلمین را از بلاها دور فرما و به قدرت برسان.🍃
#دعای_روزهای_ماه_رمضان
🌺نکته ای از آیات جزء چهارده:🌺
🔸إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَي الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَي الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ
(نحل/٩٩ و ١٠٠)
⚡️ترجمه :
البته شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگارشان توكل مى كنند، غلبه و سلطه اى نيست.
غلبه وسلطه ى شيطان تنها بر كسانى است كه (با پيروى از او) سلطه و ولايت او را مى پذيرند، و (بر) كسانى است كه آنان (به واسطه فريب شيطان) به خدا شرك آورده اند.
🍁 شيطان به سراغ همه مى آيد، امّا در همه تأثيرگزار نيست.
🔴 ايمان و توكّل، قلعه اى است كه انسان را از آسيب پذيرى حفظ مى كند.
🚫مقدّمات سلطه ى شيطان را خودمان فراهم مى كنيم.
❌ هركس به غير خدا تکیه کرد، نفوذ پذير مى شود.
#جزء_چهارده
فرار
#یادشهدا
به یاد شهید #عبدالحسین_برونسی
سربازیش را باید داخل خانه ی جناب سرهنگ می گذراند،آن هم زمان شاه ،
وقتی وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان سرهنگ افتاد بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید،آماده کرد.
جریمه اش تمیز کردن تمام دست شویی های پادگان بود.هیجده دستشویی که در هر نوبت،چهار نفر مامور نظافتشان بودند! را یک نفره انجام میداد
هفت روز از این جریمه سنگینش می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت: بچه دهاتی!سر عقل آمدی؟
عبدالحسین که نمیخواست دست از اعتقادش بکشد گفت"این هیجده توالت که سهله،اگه سطل بدی دستم و بگی همه ی این کثافت هارو خالی کن توی بشکه،بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه،با کمال میل قبول می کنم ولی دیگه تو اون خونه پا نمیگذارم".
بیست روزی این تنبیه ادامه داشت اما وقتی دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند،کوتاه آمدند و فرستادنش گروهان خدمت.
#سیره_شهدا
شهید عبدالحسین برونسی
(منبع:کتاب خاک های نرم کوشک)
•┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_چهاردهم
آیت الله مجتهدی ره
شرح مختصر دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان.....
#صلوات
🌷 @IslamLifeStyles
🔴 خلاصه الزمات رسیدن به اهداف شعار سال
۱. همکاری همه دستگاهها
۲. پیگیری مستمر مأموریتها و برنامههای
۳. ثبات در سیاستها و قوانين پولی و مالی
۴. مشارکت دادن مردم در طرح و برنامهها و زمینه سازی حضور مردم
۵. نقشه راه دانش بنیان کردن کارها و اقدامات(چجوری، چگونه و چه کسانی و ...)
۶. ساختار سازی برای حضور مردم در کارها
۷. امکان درآمد سازی برای همه مردم
✅بدون سانسور 👈 عضو شوید
@BDON_SANSOR
🔴خلاصه الزامات رونق اقتصادی در بیانات امروز رهبر انقلاب
۱. مبارزه با فساد راس همه امور اقتصادی است. بدون ملاحظه و رودربایستی
۲. انضباط مالی(اصلاح ساختار بودجه اولین اقدام است و مدیریت منابع درآمدی و مصارف و صرفه جویی...)
۳. مدیریت بهرهوری(رشد اقتصادی از طریق بهرهوری و ...)
۴. تنظیم رابطه منطقی دستگاههای مسئول با شرکتهای دولتی
۵. حمایت از مدیران فعال(توسعه بازار و کمک به توان رقابتی)
۶ تعيين وظایف و نقش شرکتهای دولتی
۷. حذف حاکمیت دلار از اقتصاد کشور
۸. قدرت پیشبینی نظام برنامه ریزی(جلوگیری از کمبود کالا و خدمات)
۹. تقویت اقدامات کلیدی که به رشد اقتصاد کمک میکند(لوازم اقتصاد دریاپایه، مسیرهای ترانزیتی اقتصادی و ...)
۱۰. احیا معادن کشور
۱۱. مسئله مسکن (کارآفرین است)
✅بدون سانسور 👈 عضو شوید
@BDON_SANSOR
🔴 خلاصه بیانات رهبری دربارهی تحولات جهانی
۱. تحولات جهان در جهت تضعيف دشمنان انقلاب اسلامی است.
۲. تحولات بسیار سریع است.
۳. افزایش تحرکات دستگاه سياست خارجی کشور
۴. آمریکا ضعیف است
🔹دچار افول در طی دورانهای مختلف است
🔹بحران سیاسی رژیم صهیونیستی رو نتوانست حل کند
🔹نتوانست علیه ایران جبهه متحد عربی ایجاد کند و برعکس اتفاق افتاد
🔹فشار تحریم نتوانست برنامه هستهای ایران رو تضعیف کند
🔹در جنگ اوکراین، فاصله متحدان آمریکا از آمریکا زیاد شده است
🔹آمریکای لاتین علیه آمریکاست
🔹در ونزوئلا شکست خورد
🔹دلار در دنیا رو به ضعف است
۵. رژیم صهیونیستی دچار گرفتاریهای هولناک است
🔹تزلزل سیاسی
🔹ائتلاف احزاب تشکیل نداده متلاشی میشود
انحلال احزاب سیاسی
🔹دچار دو قطبی شدید در سرتاسر است
🔹خروج ۲ میلیون یهودی از فلسطین اشغالی به زودی
🔹اعتراف مقاماتشان به نزدیکی فروپاشی
🔹تقويت چند ۱۰ برابری قدرت گروههای فلسطینی
🔹فلسطین اسلو به فلسطین اسود
✅بدون سانسور 👈 عضو شوید
@BDON_SANSOR
🔴 خلاصه بیانات رهبری درباره مسائل مرتبط داخل ایران
۱. غربیها توطئههایی به اسم زن علیه داخل تدارک دیدند درحالی که خودشان در مسئله زن میلنگند.
۲. برترین شأن برای زن، در جمهوری اسلامی است
۳. فریب خوردگان داخلی درباره مسائل زن هوچیگری کردند
۴. مسائل زن فقط پوشش نیست
۵. زنها در جمهوری اسلامی آزادی کامل دارند برای حضور در تمام ارکان نظام
۶. حضور زنان در تمام عرصههای مختلف کشور آزادانه است.
۷. مسئله حجاب، شرعی و قانونی است/ کشف حجاب، حرام سیاسی و شرعی است.
۸. پشت ترویج بیحجابی سرويسهاي جاسوسی است
۹. بسیاری از این زنها اهل دعا و تضرع هستند و نمیدانند چه کسانی پشت مسئله هستند.
۱۰. این مسئله(بیحجابی) حل خواهد شد.
۱۱. باید مانند دشمن، با برنامه و نقشه وارد شویم
۱۲. اقدامات بیقاعده نباید انجام شود.
🔴انتخاب آخر سال
۱. انتخابات مظهر قدرت ملی است
۲. راهبرد مشارکت، امنیت، سلامت، رقابت انتخاب رو مشخص کنید
🔴رسانه
۱. تخریبها، سیاهنمایی و ... دشمن باید افشا و روشنگری شود.
✅بدون سانسور 👈 عضو شوید
@BDON_SANSOR