صالحین تنها مسیر
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 103 #فصل دوازدهم اینو خدا گذاشته که دو طرف روحشون به هم پیوند بخوره
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 105
#فصل سیزدهم
بچه ها من تو زندگی به اون چیزی که میخواستم رسیدم.
واقعا دیگه چیزی از خدا نمیخوام جز معنویات بیشتر.
وگرنه اگه به هر دلیلی از دنیا برم افسوسی نیست. به اون چیزی که میخواستم رسیدم.
اگه قسمت بود و موندم که رسالتمو ادامه میدم و ازدواج میکنم و از لحاظ معنوی خودمو غنی تر میکنم.
اگرم قسمت نبود اشکالی نداره.
من تا همینجاشم راضی ام.
خالصه حلال کنید.
واقعا میگم.
لطفا اگه چیزی شد و ناپدید شدم منو از یاد نبرید.
ممنون که با خوبی و بدی من ساختین.
من دیگه از این دنیا چیزی نمیخوام.
البته میخواما...
😊
ولی بستگی به خدا داره..
شد شد نشدم نشد.
مهم نیست.
من کلا رها شدم.
همین الانم وصیت خودمو نوشتم...
ممنون که تو این پنج سال تنهام نذاشتین.
امیدوارم بمونم و این مسیرو ادامه بدم.
اما اگه نشد بدون که داداش رضا این آخری ها واقعا از زندگیش داشت لذت میبرد.
لذت واقعی تو #باخدا_بودنه...
اینو یه روز همه میفهمن....
فقط امیدوارم دیر نشه...
امام زمان رو فراموش نکنید ...
گناه نکنید...
خدارو یادتون نره...
دستنویس شبانه #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 106
#فصل سیزدهم
حلال کنید
چند روزی میشه که احساس میکنم رها شدم.
😌
نمیدونم چجوری این حسمو توضیح بدم.
من همه رو بخشیدم و حلال کردم...
هیچ کس به من بدی نکرد...
خودم بودم که اشکال داشتم.
ولی تونستم همه گذشتمو به خیر و خوبی تبدیل کنم...
اینا همش لطف خدا بود.
تقریبا چند روزی میشه که حس پرواز دارم.
انگاری رها شدم...
همه چی برام فیلم شده...
احساس رسیدن به مقصد دارم...
انگاری پازل های ذهنیم تکمیل شده.
زندگی من به دو قسمت تقسیم میشه...
قبل کربلا..و بعد کربلا...
😭😭😭
احساس تهی بودن از سیاهی ها دارم.
دیگه از این دنیا گذشتم.
رها شدم....
اسماعیل رو قربانی کردم...
راستی اسماعیل تو چیه؟
🤔🤔
راستی...تو هنوزم فکر میکنی ترسناک ترین جای دنیا زندانه ؟
اوهوم...
منم قبلا همین فکرو میکردم...
میگفتم تو زندان پر از آدمای قاتل و جانی و دزده...
همش میترسیدم اونجا برم...
اما بعدا نظرم عوض شد...
ترسناکترین جای دنیا زندان نیست...
☑️ترسناکترین جای دنیا اینه که درون #زندان_گناه باشی...
🔥🔥☑️
دستنویس شبانه #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 107
#فصل سیزدهم
اینو بعد ها فهمیدم...
زندان فقط میله و یه جای خاص نیست...
نه...
زندان میتونه درون تو باشه...
وقتی روحتو با کاری که اشتباست اذیت میکنی ...
دقیقا داری تو زندان زندگی میکنی...
زندان گناه بدترین زندانه...
از زندان دنیا راحت تبرئه شدم....
اما از زندان نفسم به سختی....
😞😞
بچه ها...
حرفام تموم شد...
اما بدونید که حرف زیاده...
ولی باشه بعدا ...
خیلی دوست داشتم این کتابو قبل حرکتم سمت کربلا تموم کنم که خدارو شکر تموم شد...
برای همتون عاشقانه دعا میکنم...و از امام حسین میخوام شما رو هم بطلبه...
با اجازتون من وسایلمو جمع کنم تا برم مرز مهران که از اونجا برم نجف و بعدشم اربعین کربلا...
😭☺️
نمیدونید چقدر از نوشتن این کتاب خوشحالم...
خدایا شکرت... 🙏🙏
خیلی دوست دارم بیای تو سایت و نظر خودتو نسبت به این کتاب بدی...
پس منتظرم...ممنونم که هستید...
یا علی علیه السلام
خداحافظ
داداش رضا
پایان جلد اول 🌺
دستنویس شبانه #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
قبل از خواب چه اعمالی انجام دهیم که آرامش کامل داشته باشم؟
اعمال مستحب فراوان است، شما هر ذکر و دعایی را که قبل از خواب انجام دهید نافع است چرا که تنها نام خداست که آرامبخش دلهاست اگر میتوانید شبها قبل از خواب، دو رکعت نماز و سوره «ملک» را بخوانید و «زیارت عاشورا» را زمزمه کنید در کسب آرامش مؤثر خواهد بود.
در هر حال شما هر کار مستحبی را قبل از خواب انجام دهید در کسب آرامش مؤثر خواهد بود. از صلوات غافل نباشید که حلّال مشکلات است؛ «دعای فرج» را زمزمه کنید و در نهایت در رختخواب کارهای روزتان را مرور نمایید. هرکدام اشتباه بوده سعی کنید جبران کنید و به فکر آن باشید که دیگر تکرار نشود و یا اگر قابل اصلاح است اصلاح کنید.
#پیام_قرآنی👇👇👇
✍عبادات کلید گشایش درهای مشکلات است. مهمتر اما این است که پیش از بسته شدن درها، کلید آن را بسازیم:❣
🌷﴿وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا (۲) وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ﴾ [طلاق: ۲-۳]🌷
🌸(و هر کس از خدای مهربان پروا کند برای او راه برون رفتی قرار میدهد (۲) و از جایی که حسابش را نمیکند به او روزی میرساند).🌸
#یه_نکته
💢دیدی وقتی دچار سرماخوردگی هستی👇👇
نه عطر گلها رو می فهمی
و نه مزه غذاهای خوشمزه...🤔
ویروس گناه👇♨️
هم باعث میشه ما عطر عبادت
رو نفهمیم❌
و مزه لذیذ ترین خوراک روح که نمازه رو نچشیم💢⛔️
♻️🔅♻️🔅♻️🔅♻️
صالحین تنها مسیر
🌸〰🌸〰〰🌸〰〰🌸〰🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #تاریخ_تحلیلی_اسلام۱۰۵ سلام خوبین بابت دیروز که نبو
🌸〰〰🌸〰〰🌸〰〰🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#تاریخ_تحلیلی_اسلام۱۰۶
سلام خوبین
آخرین سالهای حضور پیامبر و یارانش در مکه 👇
دوضایعه ی اسفناک برای رسول خدا اتفاق افتاد 😰
حضرت ابوطالب عموی پیامبر
و
حضرت خدیجه همسر بزرگوارپیامبر
👈 از دنیا رفتند
پیامبر آن سال را ☆عام الحزن ☆نامیدند
😢😭
این دو بزرگوار خیلی مظلوم بودند در تاریخ
ابوطالب که برای دفاع از رسول خدا مجبور بود مسلمان بودن خود را مخفی کند
تا پشت پیامبر بایستد
برای همین اصلا خیلیها تهمت شرک به او زده اند 😱
احادیثی جعل کردند در جهنمی بودن این آقای ایثارگر بزرگوار 😱
از طرف دیگر فرزند او علی ابن ابیطالب در مکان مقدسی چون کعبه به دنیا آمده بود
معلوم است کسانی که تحمل علی را ندارند 😬❌
✅بی تردید مظلومیت ابو طالب به خاطر فرزندش بود
مظلومیت خود پیامبر هم بیشتر برای همین بود 👇
🌀 پیغمبر نمی توانست خوبیها وفضائل علی را بیان کند
خیلی اوقات کتمان می کرد 🌘
اولیای خدا که نمی توانند از خودشان تعریف کنند
✅تحمل غربت برای آنها سهل است از تعریف خودشان
حضرت خدیجه بیشترین کمکها را به پیامبر اسلام کردند 💪
در خواست تمام بزرگان طوایف که خواستگارش بودند رارد کرد ❌
و
💞 از ابوطالب خواست که او را برای
برادر زاده اش خواستگاری کند
❌در باره ی سنش اغراق شده
❌در باره ی این که قبلا ازدواج کرده بوده
بچه داشته است
💔برای زدن شخصیت این بانوی بزرگوار است
وقتی داستان زندگی رسول خدا را که مطالعه می کنیم
چیزی که دستگیر ما می شود 👇
یک رنجهایی را رسول خدا باید تحمل کند چون مقرب است 😰
رنجهای پیامبر عجیب بر انسان اثر دارد💔
به نظر شما بیشترین رنج را بر پیامبر وارد میکرد ❓
بی هیچ تردیدی 👈عمویش ابولهب
تا پیامبرمیرفت سراغ قومی که به مکه آمده بودند
و
دعوتشان می کرد به اسلام 🙋♂
ابولهب پشت سر پیامبر می دوید و به آنها می گفت 👇
این جوان فرزند برادر من است
او دیوانه است گوش به حرف او ندهید😱😱😱
آنها هم به حضرت می گفتند 👇
تو در میان قوم خود اعتبار نداری
💔
ما چگونه حرف تو را بپذیریم ⁉️
دلیل تاریخی این ادعا 👇
تا فتح مکه اتفاق افتاد و قریش ایمان آوردند
تمام قبایل مسلمان شدند✅
❎ در مطالعه ی زندگی پیامبر غرق فتوحات پیامبر نباید شد
این فتوحات همه برای این بود که خود حضرت بیشترین سختیها را تحمل
می کرد 😨😰
ببینیم پیامبر چقدر سختی کشیده ما هم کمی حاضر به تحمل رنج می شویم 💪
به خاطر سوء تبلیغات ابولهب پیامبر در مکه نتوانست کاری از پیش ببرد ❌
تصمیم گرفت سفر کند به طائف
شهری در نزدیکی مکه که میوه ها و محصولات آن را مردم مکه می خریدند
🍇🍓🍏🍎🍑🍊
چون به مکه رفت و آمد داشتند
هیچ کدام دعوت پیغمبر را نپذیرفتند❌
و
رسول حق را از شهر بیرون کردند 🚶
😭😭😭
باز هم از دعوت خود فرستاده ی راستین خدا دست بر نداشت
سنگ از پشت بام بر سر حضرت انداختند
سر همراهانش زخمی شد 💔
بعضیها گفتند فقط یک غلام مسلمان شد😢
الان کار خوب کنیم و دعوت کنیم
بی نتیجه نمی ماند 💝
کار نمی کنیم ❌
یک نفر حسابی آدم شود خدا می گوید 👇
با بقیه کاری ندارم
حضرت امام چقدر زحمت کشیدند ⁉️
از اول که همه حضرت امام نمی گفتند ❌
رهبری چه رنجها و چه زحمتهایی کشیدند💪
😱😱
پیامبر فرمودند👇
✨ما اوذی نبی مثل ما اوذی ✨
هیچ پیغمبری به اندازه ی من اذیت نشده است ❌
قحطی در مکه شایع شد 😱
طوری که مادرها بچه های خودشان را خوردند😱
لاشه های مردار می خوردند 😱
و..و..و...
همه فهمیدند که این غصه های رسول خداست که موجب بلاها ست 🤔😰
ابوسفیان نزد پیامبر آمد و گفت 👇
وضع مردم را می بینی ✅
دعاکن خدا درست کند
و به برکت دعای حضرت خداوند بلا را برداشت ✳️
ولی باز هم درست نشد ند مردم
یک وقتها خادم مسجد اجازه نمی داد توی مسجد جلسه ی دعا بگیریم 😱🙄
بله کارت درست باشد اینها طبیعی هست ✅
ممنون که تحملم کردید 🙏
تابعد🙌
صالحین تنها مسیر
شروع جلد دوم #از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی ✅✅❤️🌹
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 1
#فصل مقدمه
#جلد دوم
سلام دوستان خوبم...
به جلد دوم کتاب از سفیر ابلیس تا سفیر پاکی خوش اومدین...
میخوام یکم درمورد جلد اول کتاب از سفیر ابلیس تا سفیر پاکی بگم
میخوام یه حقیقتی رو بگم...
راستش من تو این پنج سال همیشه با خودم کلنجار میرفتم که بگم یا نه...
همیشه بچه ها ازم میپرسیدن رضا تو چی شد که عوض شدی .. اون اتفاق چی بود؟
بگو چرا ...
منم چون نمیتونستم بگم اصولا سکوت میکردم ...
بچه ها ؟
واقعا سختم بود بگم...
خیلی سختم بود...
نمیدونم میتونی درکم کنی یا نه...
یکی از دلایلی که سختم بود بگم بخاطر این بود که سختی کشیدم و یاد آوری اون لحظات اذیتم میکرد...
بخاطر همین اصلا نمیخواستم این قضیه فاش بشه...
تا اینکه یهو احساس قدرت کردم و به خودم گفتم : رضا ؟
خب بگو...مگه چیه ؟
تو که الان اینهمه حالت خوبه و به خدا وصل شدی...
تو که الان اینهمه آدم از حرفات الهام
میگیرن...
خب چرا نمیگی... بگو و از هیچی نترس...
خیلی با خودم حرف زدم.
تقریبا دو هفته قبل از سفرم به پیاده روی اربعین بود که این شهامت رو خدا بهم داد تا بتونم پرده از یه حقیقت بزرگ بردارم.
انصافا خدا این قدرت رو بهم داد...
وگرنه فکر کردن درموردش منو اذیت میکرد...
چه برسه به اینکه بیام با جزئیات براتون توضیحش بدم...
دستنویس شبانه #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 2
#فصل مقدمه
#جلد دوم
خالصه با تموم ترس و لرز اومدم کتاب از سفیر ابلیس تا سفیر پاکیو به لطف خدا نوشتم و به صورت کاملا رایگان منتشرش کردم.
این کتاب اصلا قرار نبود حق نشرش رایگان باشه...
اما خدا به من گفت رضا این کتاب رو نذر امام زمان کن و هیچ هزینه ای از هیچکس نگیر.
و بذار تو سایت تا بچه ها بخونن...
من این کارو کردم.
باورتون نمیشه...
وقتی این کتاب منتشر شد پیام ها و ایمیل ها و نظراتی به دستم رسید که ... هیچی نگم بهتره...
فقط در همین حد بدونید که خیلی ها از این کتاب انگیزه گرفتن...
خیلی ها...خیلی ها ...
خیلیهااااااااااااااااااااااااا...
من همیشه میگفتم اگه حقیقت رو بگم شما دیگه منو داداش رضا صدا نمیکنید و از من متنفر میشید
😞😔
و کلا دیگه به حرفام گوش نمیدید...
همیشه شیطون اینارو به من میگفت...
میگفت رضا هیچی نگو...
بذار همه فکر کنن خواب دیدی
متحول شدی...
اینجوری بهتره...
بگو یهو قرآن باز کردم متحول شدم...
اینجوری کسی قضاوتت نمیکنه و ازت متنفر نمیشه...
یه روزی واقعا خسته شده بودم...
گفتم خدایا ؟
آخه چرا نباید بگم...
خدایا این شهامت رو به من بده تا اینو بگم...
من پسر صادقی ام...سختمه یه چیزی تو دلم بمونه...
وقتی کل حقیقت رو گفتم بعدش کلی پیام اومد و متوجه شدم کار من خیلی درست بود...
و نه تنها بچه ها از من متنفر نشدن...
بلکه بیشتر از گذشته دوستم دارن و بهم افتخار میکنن و میگن : رضا ؟ دمت گرم.
دستنوشته شبانه #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی