┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_یوسف_فدایی_نژاد🌹🕊
☄️بخش پایانی
قسمتی از وصیت نامه شهید
... به یگان خودمان هم یک #کتانی سالامون، دو پتو و ... بدهکارم بگویید #حلال کنند.
یک سطل زباله جلوی گردان بود که #یک روز در آن یک کاغذ در حال سوختن انداختم که قسمتی از سطل آشغال سوخت و من #مسبب آن بودم. این مورد را هم خواهشا درست کنید.
☄️☄️☄️
در مجموع از مادر، پدر، برادر و خواهر خوبم می خواهم که مرا کاملا #حلال کنید و برایم دعا کنید که پاک، سفید و کاملا بندهوار در #پیشگاه خدا حاضر باشم و برای مخصوصا #حق الناس و تمام حقوقی که به گردنم است دعا کنید که از شما انتظار دعای جدی دارم.
راه حق، یعنی راه خدا را در پیش گیرید و ثابت قدم باشید تا به خدا برسید.
روحش شاد. یادش گرامی🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش سوم🔹
#آرزويي نداشت به جز #شهادت🕊
ديگر هيچ آرزويي ندارم به جز شهادت. اين #جمله پاياني شهيد «سيد محمدحسين ميردوستي» #يك شب پيش از شهادت است، به نقل از يكي #همرزمانش كه هنگام شهادت دركنارش بوده است. او كه همچون ديگر همرزمانش تمايلي ندارد تا نامش برده شود ميگويد: «سيد محمدحسين انگار #ميدانست كه قرار است پيش از #عاشورا شهيد شود، او واقعاً شجاعانه و با رشادت ايستادگي كرد و روز شهادت هم از ديگر رزمندهها #پيشي گرفت و براي مقابله با يورش دشمن پيشتاز بود.»
#يكي ديگر از همرزمان شهيد ميردوستي ميگويد: «سيد محمدحسين علاوه بر شجاعتش خوشفكر بود و موقعيت خطر را خوب شناسايي ميكرد، تا زماني كه با ما بود راهنماييمان ميكرد كه در حمله دشمن چطور حركت و به چه شكلي عمل كنيد، از دشمن #نميترسيد و در نهايت شهادت نصيب او شد و ما به عقب برگشتيم.»
#نوبت خود را به ديگران ميداد
خودش تنها يكي دوبار با خانواده تماس گرفت و فرصت ارتباط و صحبت با خانوادهها را به ديگر همرزمانش ميداد. اين #گفتههاي يكي ديگر از دوستان سيد محمدحسين است. او #ميگويد: «شهيد ميردوستي بسيار مهربان بود و با اينكه #وابستگي زيادي به خانوادهاش داشت اما كمتر با خانوادهاش تماس ميگرفت و با ديدن دلتنگي #بقيه، اجازه ميداد تا آنها با خانوادهشان تماس بگيرند و در واقع از نوبت خودش #ميگذشت تا خيال ديگر دوستان همرزمش با شنيدن صداي اعضاي خانوادهشان آسوده شود.
#عاشق_حسينم و #پيرو_ولايت
همكار و همرزمي هم كه در دوره #آموزشي با سيد محمدحسين همراه بوده از #فداكاري و از خودگذشتگي شهيد ميردوستي ميگويد، اينكه به آرامش و راحتي بقيه اهميت ميداد طوري كه شبها بعد از تمرين بهدليل محدود بودن فضاي استراحت براي راحتي و آسايش ديگر بچهها بيرون ميرفت و ميخوابيد و خوشحالم كه او را همراهي ميكردم. محمدحسين #ميگفت: «دشمن جرئت رودررو شدن با جوانان ايراني را ندارد و ما با #ايمان و ولايتپذيريمان و عشق به اهلبيت(ع) از حرمين دفاع خواهيم كرد.»
#ادامه_دارد..
#یادگاه_شهدای_صابرین✨
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_ظهیری🌹🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت_سوم
🕊همچنین سید علیرضا شفیعی، شاعر حماسه سرای خوزستانی نیز غزلی را برای شهید محمد ظهیری، سرود که در زیر تقدیم میشود.
#شد بسته راه تابش چشمان دیگر
#بر سینه آمده غم هجران دیگری
#لبریز گریه ام که از سمت آسمان
#نازل شده ست سوره باران دیگری
#رفتی که باز راه نیفتد بی پناه
#با دست های بسته اسیران دیگری
#رفتی که چشم دشت نبیند رها شده ست
#در دست باد موی پریشان دیگری
#سر داده ای که باز نبینی به روی نی
#رفته ست پیش چشم تو قرآن دیگری
#می شد هزار بار فدای مسیر دوست
#در پیکر تو بود اگر جان دیگری
#میخواستی که سر نگذاری به وقت مرگ
#جز دامن حسین به دامان دیگری
#در امتداد راه شهیدان کربلا
#دارد حسین فاطمه یاران دیگری
#یک لحظه هم سلاح تو روی زمین نماند
#دارد حرم همیشه نگهبان دیگری
⏮پایان