🍃🌺🍃🕯🍃🌺🍃
هرکسی را همدم غم ها و تنهایی مدان/
سایه هم راه تو می آید ولی همراه نیست
🌸 @sad_dar_sad_ziba 🌸
🌱 ………………………………… 🌱
🍃🌺🍃🕯🍃🌺🍃
فکر نکن دشمن داشتن در زندگی درد و رنجه.
یک آدم عاقل از دشمن هاش
بیشتر یاد میگیره،
تا یک احمق از دوستانش!
🌸 @sad_dar_sad_ziba 🌸
🌱 ………………………………… 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 وقتی رسانه ی ملکه ی انگلیس اعتراف می کند:
#حجاب بهانه ای است تا خانه و کاشانه ی ما را ناامن کنند!
#فانوس
/روشن بینی و روشنگری 🌙 🌕
………………………………………
🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 پاییز، زیبای هزار رنگ
/ شمال ایران
🎵 با موسیقی دلنشین
#ایرانَما
/نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🍃🌺🍃🕯🍃🌺🍃
💚 به صدای قلبت بیش تر گوش بده تا صدای جیبت!
🌸 @sad_dar_sad_ziba 🌸
🌱 ………………………………… 🌱
🌸 زندگی زیباست 🌸
.: ┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «الهه ی عشق» ⏪ بخش ۵۱ : وقتی به هوش آمدم، دوباره روی تخت بیمارستانِ صحرایی بو
.:
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «الهه ی عشق»
⏪ بخش ۵۲ :
خب عزیزان...
در پایان برای این که این وظیفه ی سنگین را به خوبی به پایان رسانده باشم، بر خود واجب میدانم که در پایان این دفتر خاطراتِ عجیب، وصیتنامه ی زیبای مجتبی را که به امانت نزد من بود، برایتان عیناً نقل کنم و شما را به خدا بسپارم.
پس این شما و این هم وصیت نامه ی شهید بزرگوار، مجتبی صالحی:
«به نام خالق عشق»
با سلام و درودِ بی کران بر آقا امام زمان «عجل الله تعالی فرجه» و با سلام و درود بی کران به بزرگ بُت شکن تاریخ، خمینی کبیر.
همو که دم عیسایی اش، جان خفته و گرفتارِ لجنزار مرا بیدار کرد و مرا به سوی عشقِ افلاکی رهنمون ساخت.
«جان و سرم فدای یک نفست، ای امام»
و اما در ادامه، واقعاً نمیدانم که چه بگویم و چه بنویسم.
آخر بنده ای گنهکار و خطاکار که حرفی برای گفتن ندارد.
ولی به هر حال، این جا رسم است که همگی وصیت نامه می نویسند و من هم می نویسم.
در ابتدا خدا را سپاس می گویم که به من حقیر منّت نهاد و این بنده ی آلوده را نجات بخشید و به صراط مستقیم هدایت کرد
و در ادامه، ابتدا وصیت می کنم به ملت شریف، خصوصاً جوانان پرشور ایران که قدر این پیرمرد الهی را بدانید و بدانید که راه نجات از طوفان های سهمگین دنیایی و شیطانی، فقط و فقط نشستن در کشتی نوحی است که سُکاندارِ آن، خمینی کبیر باشد.
پس تا می توانید عجله کنید و خود را به کشتی او برسانید که در غیر این صورت هلاک و نابودیتان یقینی می باشد.
...و اما بعد، این که زدن این حرف ها در حدّ و اندازهی من نیست پس بهتر است که همین جا آن را پایان دهم و سخن دیگری نگویم.
اگرچه که در همین جمله ی آخر،
«هر آنچه شرط بلاغ است با تو گفتم» و باز به قول شاعر «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است».
در ادامه سلامی هم نثار پدر و مادرم می کنم و از زحمات معنوی و آسمانیِ پدرم هم تشکر میکنم که یقیناً به واسطه ی او بود که من راهیِ این سرزمینِ آسمانی شدم.
در ادامه هم به عمو جلال سلام می فرستم و وصیت می کنم که بعد از من، وکالت تام دارد که شرکت را به نام خودش نماید و هر طور که صلاح میداند این اموالِ کذایی را به مصرف برساند؛
اگر چه می دانم که عمو جلال هم بلافاصله بعد از شنیدن پیام من، شرکت را به نام انقلاب و امام خواهد کرد و درآمدِ آن را وقف صرف در راه جبهه و جهاد خواهد نمود که الحق و الانصاف هم کار شایسته همین است.
باز هم در ادامه از برادر عزیزتر از جانم «سید میثم» می خواهم که به قول خودش عمل نماید و در صورت امکان، شرایط کفن و دفن من، مانند همان شرایطی باشد که از او درخواست کرده ام و اگرچه که بعد از رفتن من، دیگر فرقی نمیکند که دیگران بدانند یا ندانند.
شاید هم، بهتر باشد که همه سرگذشت مرا بدانند. لذا در این صورت از میثم عزیز تقاضا می کنم که بعد از من، دفترچه ی خاطراتم را نیز امانت بردارد و سرگذشت پس از مرگم را نیز به روی کاغذ بیاورد.
باشد که روزی روزگاری جوان های این مملکت فرصت کنند و سرگذشت مرا بخوانند و عبرت بگیرند و قدر این پیرِمرد را بهتر از این ها بدانند.
خب به آخر وصیت نامه رسیده ام، چرا که دیگر نمی دانم چه بنویسم.
در پایان خدا را شکر میکنم که من حقیر را از عشق به الهه، به «الهه ی عشق» رساند و نجاتم داد؛ آری الهه ی عشق من، «خمینی کبیر»؛ همو که فقط و فقط با دم مسیحایی او می شود راه نجات و عشق را یافت و بس.
و در پایان برایتان دو بیت غزل می نویسم که به قول بچه ها تا حدودی من در آوردی است.
دو مصرع آن از حافظ است که اکنون کتاب او را باز کرده ام و اشعارش را مرور میکنم و دو مصرع دیگرش هم از ذوقِ بی ذوقِ خودم سرشار شده که البته فی البداهه به ذهنم رسید که از همین جا از شاعران عزیز هم، بابت این تلفیق شعری، معذرت می خواهم و همه را به خدا می سپارم.
ولی آنچه که هست، سعی کرده ام تمام سخنم یا بهتر بگویم تمام سرنوشتم را در این دو بیت خلاصه کنم و آن را پیشکش شما نمایم. پس یاعلی...
زلفِ جانان از برای صید دل، گسترده دام/
لیک غافل گشته از انوارِ آن صبحِ مُدام
عشق بازیّ و جوانیّ و شرابِ لعل فام/
جمله بادا از برای آن مسیحا دم، امام
⏺ پایان
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 زندگی زیبا
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼✨🌻✨✼══┅┄
🌿🍁🌿
این معجزهی توست که پاییز، قشنگ است
هر شاخهی با برگ، گَلاویز، قشنگ است
هر خشخش خوشبختی و هر نمنم باران
تا یاد توام هر کس و هر چیز، قشنگ است
کمصبرم و کمحوصله دور از تو، غمی نیست
پیمانهی من پیش تو لبریز، قشنگ است
موجی که نپیوست به ساحل به من آموخت
در عین توانستن، پرهیز، قشنگ است
بنشین و تماشا کن از این فاصله من را
فوارهام، افتادن من نیز قشنگ است
بنشین و ببین زردم و نارنجی و قرمز
پاییز همین است، غمانگیز قشنگ است
«مژگان عباس لو»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
💠 خردمند باش و حکیم!
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
🌸
وقتی نخواهی به چیزهایِ منفی فکر کنی،
وقتی روزت را با چند صفحه کتاب شروع کنی،
وقتی برای خودت هدف داشته باشی،
می شوی یکی از همان آدم هایِ خوبی
که جهان را زیباتر می کنند؛
همان ها که از وجودشان امید به فکر و روان آدم ها نفوذ می کند و با نگاه و کلامشان حالِ دیگران را خوب می کنند.
مثبت که نگاه کنی همه چیز خوب پیش می رود و هیچ مشکلی آرامش تو را بر هم نمی زند!
مثبت که نگاه کنی
مهم نیست که امروز چه روزی است،
که چندشنبه است،
تو آرام و مهربان و عاشقی؛
عاشقِ زمین، عاشقِ هوا، عاشقِ خدا.
بخواه که خوب ببینی!
بخواه که خوب باشی!
بخواه که حالِ زمین و زمانت خوب باشد!
🌿 @sad_dar_sad_ziba 🌿
🍃
16.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همین چند دقیقه،
همین قدر روشن و آشکار،
برای کسی که می خواهد بداند!
#فانوس
/روشن بینی و روشنگری 🌙 🌕
………………………………………
🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸🍃
🦅 سختکوشی
🌿 #طبیعت
༻🍄 @sad_dar_sad_ziba 🍄༺