「🍃「🌹」🍃」
🌱 رشد کن!
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روانشناس
🗞 #مجلهی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «فرنگیس» ⏪ بخش ۱۳۹: زن به علامت ندانستن سری تکان داد. از پشت یکی از خانههای گِلی،
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «فرنگیس»
⏪ بخش ۱۴۰:
یک روز صبح بود که عده ای وارد روستا شدند و توی اتاقک نزدیک منبع آب جا گرفتند. مردم را صدا کردند. کسانی که آن جا بودیم، رفتیم. نیروهای بازسازی بودند. گفتند بنیاد جنگزدگان توی گیلان غرب است و همه برویم ارزاق و خشکبار و آرد بگیریم.
وقتی از بنیاد آرد گرفتم و به خانه برگشتم، خیلی خوشحال بودم. حالا دیگر میتوانستم توی روستا بمانم. تشت را برداشتم و آب گرم در آن ریختم. آرد را قاطی کردم. بچهها دور دستم میچرخیدند و خوشحالی میکردند. خوشحال بودند از این که دارم نان میپزم. رحمان و سهیلا خمیر میخواستند. یک تکه خمیر دادم دستشان. رحمان گفت:
«من تفنگ درست میکنم.»
سهیلا هم گفت:
«من یک تانک درست میکنم.»
وقتی تشت خمیر، حاضر شد، با چیلیهایی که کنده بودم، آتش درست کردم و ساج را روی آتش گذاشتم. گلولههای خمیر را توی دستم ورز دادم و شروع کردم به نان پختن.
علیمردان آمد بالای سرمان. لبخند زد و گفت:
«خدایا شکر فرنگیس توی خانه ی خودش دارد کنار بچههایش نان میپزد.»
بوی نان که توی هوا پیچید، انگار دنیا مال ما بود. سهیلا و رحمان با خوشحالی گفتند:
«ما هم میخواهیم شکلهایی را که درست کردیم، بپزیم.»
خمیرها را از دستشان گرفتم و روی ساج گذاشتم. دو تایی با خوشحالی کنار ساج نشستند و منتظر پختن شکلهایشان ماندند.
تانک و تفنگشان که پخت، دست گرفتند و با خوشحالی شروع کردند به جنگ بازی. دلم گرفت. از عروسکهایی که درست کرده بودند، غصهام گرفت. بی چاره بچههایم، از وقتی چشمشان را باز کرده بودند، تانک دیده بودند تفنگ و جنگ. سرم را روی ساج گرفتم و شروع کردم به هم زدن آتش. سهیلا و رحمان با تعجب نگاهم میکردند و گفتند:
«دا، گریه میکنی؟»
سرم را تکان دادم و گفتم:
«نه، چرا گریه کنم؟ مگر نمیبینید دود به چشمم رفته.»
نمیدانم چرا بهشان دروغ گفتم.
بعد از ده پانزده روز، خانوادهام هم برگشتند. از این که پدر و مادر و برادر و خواهرهایم را میدیدم، خوشحال بودم. به خانه آوردمشان و بعد از این که خستگیشان در رفت، با آن ها به آوهزین رفتم.
اولش پدرم حسابی گیج شده بود. روی خرابهها نشسته بود و سرش را روی کاسهی زانو گذاشته بود. کمک کردم تا خانه را دوباره بسازد و سراپا کند. کم کم همهی مردم آمدند. نیروهای سپاه هر بار می آمدند، اعلام میکردند که فقط از جادههای اصلی عبور کنید، چون زمینهای اطراف را مین کاشتهاند. مردها میپرسیدند:
«پس چه طوری کشاورزی کنیم؟»
گفتند:
«باید صبر کنید تا زمینها پاکسازی شوند.»
به دنبالش، نیروهای زیادی برای پاکسازی مینها آمدند.
یک جفت گوشواره داشتم. آنها را فروختم چهار هزار تومان. گاوی خریدم. بیست هزار تومان هم از بانک گیلان غرب وام گرفتم. گاو دیگری خریدم تا بتوانم خرج زندگیام را بدهم. شیرش را میفروختم. ماست و کره و چیزهای دیگری را هم میفروختم و زندگیمان را میچرخاندم.
سال اول، به ما پتو و علاء الدین و آرد و آذوقه و چادر و زیلو دادند و توانستیم با چیزهایی که داده بودند، زندگی کنیم.
بعد چیزهای دیگری هم به سهمیهمان اضافه شد. خواربار میدادند؛ گوشت و تخم مرغ مواد خوراکی و پوشیدنی.
◀️ ادامه دارد ...
.................................
🔺 #توجه:
«فرستادن داستان به دیگر رسانه ها تنها با ذکر نشانی همین کانال، مجاز است.»
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
هدایت شده از ارج
📷 #گزارش_تصویری
جشن زادروز امام جواد و روز پسر
سخنرانی با موضوع «انسان و آرزو (۲)»
💠 اندیشه + رفتار + جهاد = ارج
💠 http://eitaa.ir/arj_e_ensan
هدایت شده از ارج
انسان و آرزو (۲). صابر دیانت (2).m4a
77.37M
🌿
☘ #انسان_و_آرزو
🎙 «صابر دیانت»
🕰 ۲۰ دی ماه ۱۴۰۳
هیئت فاطمیون شهرستان قیروکارزین
💠 اندیشه + رفتار + جهاد = ارج
🔹 http://eitaa.ir/arj_e_ensan
●▬▬▬✨✨▬▬● .
🌙
تو خارج از این قاعده و فلسفههایی
☘ #چَکامه
«زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
╔🌸🍃═══════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
📖 «سورهی مریم آیهی ۶۴»
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
🌿 «زندگی زیباست»
🍃 @sad_dar_sad_ziba
🍀🍁🍀
سخت است قلم باشی و دلتنگ نباشی
با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی
سخت است دلت را بتراشند و بخندی
هی با تو بجنگند و تو در جنگ نباشی
از درد دل شاعر عاشق بنویسی
با مردم صد رنگ، هماهنگ نباشی
مانند قلم، تکیه به یک پا کنی اما
هنگام رسیدن به خودت لنگ نباشی
سخت است بدانی و لب از لب نگشایی
سخت است خودت باشی و بیرنگ نباشی
وقتی که قلم داد به من حضرت استاد
می گفت: خدا خواسته دلتنگ نباشی
«نغمه مستشار نظامی»
#شور_شیرین_شعر
/ فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
「🍃「🌹」🍃」
آن قدر قوی باش تا هر روز
با نگاه تازهای با زندگی رو به رو شوی.
زندگی یک مسابقه نیست،
زندگی سفری است که هر قدم از مسیر آن را باید لمس کرد،
چشید
و لذت برد.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روانشناس
🗞 #مجلهی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویر ماهوارهای از حجم ویرانی در لسآنجلس 🇺🇸
┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی
╭─┅═💠🌏💠═┅─
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═💠🌎💠═┅─