❃﷽❃
#شب_سوم_محرم
#شعر_روضه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#رقیه_سعیدی_کیمیا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
سه ساله ام شده ام ، مثـل مادرت ، بابا
خــرابــه منــزل ویــران دختـــرت ، بابا
به یاد غــربت تو گریه می کنم هر شب
کنــــار عمــــهٔ نــالان و مضـطــرت بابا
و کــربــلا به مــن آمــوخت واژهٔ "بـابـا"
دوبخــش می شود از خط حنجرت بابا
سرت به روی طبق ، بخش اول باباست
کجـا رهـا شده آن بخش دیگــرت بابا
دلــم برای عمـــویم چقــدر تنــگ شده
کجاست سـاقی طفـلان ، برادرت بابا؟
و عمــه گفت کشیدند داغ بر جگـــرت
دَمــی کــه ذبـح نمــودند اکبـــرت بابا
جواب"هَڶ مِن ناصِر"درآخرین لحظات
صـــدای گریــهٔ بی تاب اصغـــرت بابا
خضــاب خون خدا بر محاسنت داری
فدایِ صــورتِ درخون شنــاورت بابا
شبیــه مــادرت از پا فتــادم از سیلـی
رسیــده هــالهٔ نیلــی به کـوثــرت بابا
شبی که من به هوای تو راه گم کردم
مـرا رســاند به گـودال ، مـــادرت بابا
گرفت دست مرا و در آن شب تاریک
دوباره مـرثیــه ای خواند در بَرَت بابا
به ناله های" بُنَــیَّ" گریست دشت بلا
نشـاند بوسـه به رگهـای حنجــرت بابا
مرا برای زیــارت ببــر به کرب و بلا
که اربعیــن برسم پیش پیکـرت بابا
به "کیمیا" نظری کن که زائرت بشود
مران تو شاعر دلخستــه از درت بابا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
✍شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ڪانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
❃﷽❃
#شب_سوم
#زمزمه_با_امام_زمان_عج
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
قلبــــم گواهی می دهد دلدار می آید
تسکیـــن قلب دختری غمحوار می آید
هرجا که بزم غم به نام عمه جان باشد
صــاحب عزا با گریه ای خونبار می آید
آن طالب خون خدا بر انتقــامی سخت
با ذوالفقــــار حیــــدر کـــرّار می آید
با اینکه می دانیم سخت است انتظارش
اما یقیــــن داریـم روزی یار می آید
در انتــــظار یار ، باید خــون دل باشد
با انتــــظار واقعــــی دلـــدار می آید
باید بیـــاموزیم اصــــرار از رقیه ، چون
دانســت بابا ، با کمــــی اصـــرار می آید
تاریکی شب بود ، اما خوب می دانست
خورشید در این شــامگاه تار می آید
تعبیـــر شد خواب رقیـه ، دید بابایش
با ســر ، برای آخــــرین دیدار می آید
از بس شبــیه مادرش زهرا شده ، گویا
بانویی از بیـــن در و دیــوار می آید
آهنگ تشییـــع شـــبانه از مدینـه تا
ویرانســــرا تکـرار در تکـرار می آید
از کاروان جــاماند ،اما اربعــین هر سال
همـــراه صــدها دستــــهٔ زوّار می آید
مثل رقیــــه در سرم ، شور حرم دارم
با او که باشم راههـــا همـوار می آید
باید به خاتون سه ساله عرض حاجت برد
هر جا که بر ما کارها ، دشوار می آید
هرکس که خاک درگهش شد"کیمیا“ گردد
اعجـــازها از خــاک این دربار می آید
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
به نام خدا
#اوخشاما_ترکی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
*******************
رقیه یم نی کیمی گلمیشم نوایه عمه
اوچ یاشیمدا گؤر نه دؤشؤب باشیم بلایه عمه
اگر بابام بو گِئجَه ده خرابیه گَلمَسَه
دور شامیدن بیر یول سالاخ کرب وبلایه عمه
***************
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۱۹
@saeidikimya
❃﷽❃
#مدح_روضه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
رقیه دختر سلطان عشق است
رقیه غنچهٔ باغ دمشق است
دمشـــق آباد از نام رقیه است
دمشـــق آگَه ز آلام رقیه است
حریمـــش حرمت بسیـــار دارد
دوا بر درد هـــر بیمـــــار دارد
بـزن دل را به درگـــاه رقیـــــه
اثـر دارد غــــم و آه رقیـــــه
دَم بـــاب الحــــوائج دارد آری
ز دستـــانش کــرم می بارد آری
کــرامت ، آبرو می گیـــرد از او
قیـامت می کند آن دست و بازو
مقام و جایگاه او عظیـــم است
به دریای کرم ، دُرّ یتیـم است
کَــرَم ، شایستـــــهٔ دســت رقیه
دلـــم گــردیده پابـست رقیه
رقیه ، داغِ دل ، چون لاله دارد
نشان از یاس هجده ساله دارد
رُخش نیلی،تن پاکش کبود است
گناه این گل زیبا چه بوده است؟
چه زجری داده زجری صورتش را
ندیده در نگـاهــش حســرتش را
به هــر جــایی که برده نام بابا
نشـــسته بر رخش سیـلی ِ اعدا
میان خواب و بیــداریست انگار
که دستش را گرفتــه روی دیوار
پرید ازخـواب ، ناگَـه در دلِ شب
هراسان شد،صدا زد عمه زینب!
بیا عمـــه! پدر را خـواب دیدم
ســـرش در هــالهٔ مهتــاب دیدم
پدر آمــد مرا هـم با خودش برد
دلم از غــربت ویــرانه پـژمرد
بگو تعبیــر خوابم چیست عمه؟
جواب اضــطرابم چیست عمه؟
ولی این بار خــوابم فرق دارد
و جنس اضطـرابم فرق دارد
جواب بی قراری های من چیست؟
بگو معنای این رویای من چیست؟
میــان این ســؤال بی جـــوابش
طَبَـــق شد معنــی و تعبیر خوابش
رسیــــد از راه ، یار دلنـــوازش
شکـــوفا شد گل از رخســار نازش
چو از روی طبــق برداشت سرپوش
گرفت آن رأس خونین را در آغوش
نــوازش کـرد با دســـتان لـــرزان
خوشـــامد گفت با چشمان گریان
اشــــارت کرد بر لبهــای پاره
هــزاران حـــرف دارد این اشاره
ســـلامی داد با آهنــگ محزون
برآن رویِ پر از خاکستــر و خون
ســلام من بر آن شَیبُ الخَضیبت
نموده مستم امشب ، عطر سیبت
منــــور کرده ای ویــــرانه ام را
صفــــا دادی دلِ غمـــخانه ام را
به دیــدار آمــدی الحمـــــدلله
به ما هــــم سر زدی الحمــــدلله
مــرا آب حیـــات آوردی امشب
دلــم را نـــور باران کردی امشب
یتیمـم خوانده اند عیبــی ندارد
که دارد دخترت جان می سپارد
اگر رویم کبـــود و ارغـــوانیست
همه از صـــورت مادر نشانیست
سنان هر بار ، سیلی ، بی هوا زد
شبیــه مادرت در کوچه ها زد
بریدم دیگـــر از دنیــای بی تو
که من می ترسم از فردای بی تو
من از این فاصله می گریم اینجا
ز ترس حرملــــه می گریم اینجا
مرا با خود ببر دیگر توان نیست
توان ماندنم در این مکان نیست
ز بس نالیـــد در ویرانه جان داد
زمیــن و آسمــانها را تکان داد
غمـی تازه ســـراغ زینـــب آمد
فلـــک لرزید و در تاب و تب آمد
شبــانه ناله ها در شـــام پیچید
نـــوای مـــادر آلام پیــچیــــد
به وقت غســـل یاد مـــادر افتاد
به یاد نالــه و میـــــخ دَر افتاد
رقیـــه کشتـــهٔ دور از وطــن شد
رقیـــه مثــل بابا بی کفــن شد
جهان ،یک قطره و دریا رقیه است
برات "کیمیــا" هــم با رقیه است
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
(بسم رب الحسین)
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سبک:خوش اومدی تو از سفر بابا...
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
خوش اومدی گوشهٔ ویرونه
خــرابه هـــم با تو چراغونه
دلم از این غربتــمون خـونه
بابای مظلوم
بابای مظلوم و غریبم وای(۳)
بابای مظلوم
دیدنم آخر اومـــدی بابا
چرا تو با سر اومدی بابا
بدون پیـــکر اومدی بابا
چرا بابایی؟
بابای مظلوم و غریبم وای(۳)
بابای مظلوم
بس که کشیدم انتظار ، بابا
پیشم بمون همین یه بار بابا
آروم شـــه قلب بیقرار ، بابا
بابا بابایی
بابای مظلوم و غریبم وای(۳)
بابای مظلوم
یه دشت خون و تن بی سر رو
لای عبــــا پیـــکر اکبـــــر رو
زخــم گلـــوی علــی اصغــر رو
نبردم از یاد
بابای مظلوم و غریبم وای(۳)
بابای مظلوم
هرجا که اسم تو رو می بردم
کتــک با تازیـونه مـی خوردم
به خــاطر تــو طاقــت آوردم
بابا بابایی
بابای مظلوم و غریبم وای(۳)
بابای مظلوم
عمـــه برام شده سپـــر بابا
خسته شدم از این سفر بابا
دیگه منــو با خود ببــر بابا
بابا بابایی
بابای مظلوم و غریبم وای(۳)
بابای مظلوم
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۲/۴/۲۱
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
❁﷽❁
#شب_سوم
#سینه_زنی_فارسی_ترکی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سبک:به تماشابیا ای پسر فاطمه...
یا امام زمان شیعه ده احساسه باخ...
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
#بنــــــدفارسی:👇
السلام علیک سه ساله ، بنت الحسین
نور چشـــم همـــه ، تاج ســر عالمین
دختر شاه عشق
ای نگین دمشق
یا رقیه (۴)
باب حاجاتی و گره گشا دست تو
عاشقانت شدن یکسره پابست تو
حرمت باصفاست
مقصد عاشقاست
یا رقیه (۴)
چه جفـــاها به تو از غـم دوران رسید
در همین عمر کم ، غصه ، فراوان رسید
شدی از دنیا ، سیر
از غم و غصه ، پیر
یا رقیه (۴)
عمه قربان آن دو چشم گریان تو
من بمیــرم برای دســت لرزان تو
ای گــــل پرپرم
عشق اهل حرم
یا رقیه (۴)
صورت ماهت از هالهٔ نیلی گرفت
دلم از دیدن ضربت سیلی گرفت
یاس نیلوفری
مادر دیگــری
یا رقیه (۴)
آخـــرش همســـفر بــا ســـرِ بابا شدی
راحت از این همه جور و جفاها شدی
جان به لبها رسید
روح تو پر کشید
یا رقیه (۴)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
#بنــــــدترکی:👇
سنی اکبر جانی ناله چکیب آغلاما
قلبیمی یاندیران سؤزلرینن داغلاما
نازلی جیران بالام
ئؤرگی قــان بالام
یا رقیه (۴)
دل ویـــرانه ده اوخشـــیار عمّـــون سـنه
بِئلَه جان وئرمگون نیسگیل اولوبدور منه
نیه صُولدون گؤلؤم
سنــــه تِزدی ئولؤم
یا رقیه (۴)
نِئجَه دفن ایلیوم سن کیمی نیلوفری
تاپشوروم تُپــراقا بو یاره لی پیکـری
یارالی یاسمــن
ای غریب وطن
یا رقیه (۴)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
#محرم1402
۱۴۰۲/۴/۲
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
به نام خدا
#مدح
#مربع_ترکیب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست
تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست
دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست
پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست
بردم دوبـاره نـامِ تو ، بانوی قهـرمان!
تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان
بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است
اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است
شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است
باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است
تا باز خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت
تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت
ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب
پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب
ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب
ای وارثِ جلالــتِ زهـــرا و بـوتـــراب
هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود
هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود
پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است
یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است
شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است
سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است
بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین
بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین!
ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن !
ای مظــهـر صبــوریِ بانـوی مُـمتَـحـــَن
ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن
ای یار شــاه بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن
داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان
دریا شبیـه قطـره ، تو دریـای بیکــــران
آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه!
احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه!
داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه
زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه
بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی
یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی
ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد
ای راوی ِ روایــتِ ســـرخِ ســـرِ شهیــد
وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد
بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید
(ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من)
(وی صیددست وپازده درخون حسین من)
همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم
می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم
همــراهِ گریه های تو، سیــلابِ اشک غـم
می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم
با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل!
این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل
وقتــی که نوبــتِ دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد
دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد
حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد
دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد
می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو
آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ تو
سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است
اشکم ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است
درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است
داریم هر چه ، از تو و مـاه محرم است
بنیــان گذارِ مکتــبِ کرب و بـلا شـــدی
تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۹/۱۸
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─┅═༅ ❃༅࿇༅❃ ༅═┅─
❃﷽❃
#سینه_زنی_ترکی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
لایلای ای گؤل بدنی یارَه لی تُپراقه گِئدَن
گِئجَه گؤندؤز بابا وای ناله سی آفاقه گِئدَن
نگران یوللارا باخدوقجا صُولا صاقه گِئدَن
یتیشوب مقصده آخر ،علی اکبر مارالی
یارالی/جان یارالی/ جان یارالی/ جان یارالی(۲)
عمری آز اُولدی ولی مِحنتی چوخ اُولدی بالام
غصه دن تازه گؤلؤم تِئز سارالوب صُولدی بالام
یارالی باش قوجاقیندا نه غریب اؤلدی بالام
آناسی فاطمه تک گِئتدی مزارَه یارالی
یارالی/جان یارالی/ جان یارالی/ جان یارالی(۲)
آی منیم نازلی بالام ،خسته قناریم گؤزون آچ
زینبه روح وروان ،دیلده قراریم گؤزون آچ
سارالان گؤل کیمین اللرده بهاریم گؤزون آچ
بِئلَه ویرانه ده یاتما ئوز اِئلوندان آرالی
یارالی/جان یارالی/ جان یارالی/ جان یارالی(۲)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
❃﷽❃
#اوخشاما_ترکی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
رقیــه یم بنــی هاشـــم مـارالی
دؤشدؤم آخر ،اِئل لریمنن آرالی
دِییــل لر چــوخ فاطمـیَه بَنزَرَم
قبــره گِدیب گـؤل بدنیم یارالی
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
رقیـــه یــم ویــرانـه منـــزلیـــم دی
کرب و بلا یوللاری نیــسگیلــیم دی
عمـــه م کیمـین باشـــی بلالی ام من
آز عمریمده چوخلی غم حاصیلیم دی
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
رقیه یم نی کیمی گلمیــــشم نوایه عمــه
اوچ یاشیمدا گؤر نه دؤشؤب باشیم بلایه عمه
اگر بابام بو گِئـــجَه ده خرابیــه گَلمَــسَه
دور شامیدن بیر یول سالاخ کرب و بلایه عمه
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─