eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2هزار دنبال‌کننده
541 عکس
174 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅✵﷽✵┅┄ : خمیده خمیده رسیدم به تو.... ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ ســــلام ای دیار شَـــهِ کربلا سلام ای شهیدان راه حسین سلامی بر آن پیکر سر جدا سلامی به ماهِ سپاه حسین رســــیدن به دشــت بلا کاروان غمی توی چشمای زینب نشست قـــرار از دل بچــــه هــا پر زد و دل زینب از غربت و غم شکست سیدنا العطشان( حسین جان۳) چه صحرای پر وحشتیه داداش دلم داره می لرزه از اضــطراب رباب و دارم می بینـــم از الان که میگرده دنبال یک قطره آب نگو موندگاریم همین جا حسین پریشون نکن این دل خسته مو دارم میخونم از نگات غصه رو دارم می بینم دستای بسته مو سیدنا العطشان( حسین جان۳) صدایی به گوشم داره می رسه داره نوحه می خونه با زمزمه میخونه بُنــیَّ بُنـــیَّ حســـین مث روضهٔ مــادرم فاطمـــه پریشـــونیِ مـــادرا رو ببـــین ببیـــن بیقــرارن همه بچه ها دلم خیـــلی تنگِ مدینه شده نزن خیمه ها رو تو دشت بلا سیدنا العطشان( حسین جان۳) ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۳/۴/۱۷ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅✵﷽✵┅┄ : خمیده خمیده رسیدم به تو.... ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ تو خواب دیده بودم که امشب میای چه خوب کردی آخر به ما سر زدی تو خوابم تو بودی روی ذوالجـناح ولــی حـــالا روی طبــــق اومدی نخـــور غصـــه بابا برا دختـــرت نبینی که اشک از چشام می بارم میگم فردا به دخــترک های شام منـم مثـــل اون وقتـــا بابا دارم (بابای مظلومم بابایی)۳ میــگه عمـــه ، هستم مث مادرت ببــین رد ســـیلی روی صـــورتم منم دست به دیوار می گیرم بابا می بینی دیگه خــم شده قامتم به من زهـــرای ثانی میــگن بابا آخه مثــل مادر ، کبــــوده تنــم باید من هم امشب وصیت کنم بِدَن غســـلو از زیر پیـــراهنم (بابای مظلومم بابایی)۳ اگه دختـــرت شد خرابه نشیـــن نخــور غصـــه بابا فـــدای ســرت ســـرت رو به دامــن گرفتــم ولی سؤالم اینه پـس کجاس پیکرت؟ چرا ردِ خاکســـتره رو موهات؟ نشسته روی صــورتت رد خون شکستن چــرا دندونت رو بابا؟ نگو خورده روی لبات خیزرون (بابای مظلومم بابایی)۳ الهی بمیــــرم برا عمــــه جـون بهـــش جای مــن ، تازیونه زدن چقد زجرمون داده زجر و سنان زن و بچـــه رو بی بهــونه زدن از این دنیای بی تو سیــرم بابا منو با خودت هر جا رفتی ببر ببر تا کمـــی عمـه راحت بشه اذیت شـده خیلی تو این سفر (خرابه شد خونه م بابایی بی تو نمی مونم بابایی)۳ (بابای مظلومم بابایی)۳ ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۳/۴/۱۷ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا ┄┅═✼✵𖠇✵✼═┅┄ جانَــه حسینـین قیــزی جانانَه دور عشـق حسین ، شمعینه پروانَه دور گــؤل یارانیــب گلشـــن پیغمبــرَه باغ بهشتَـــه گــؤلِ ریحــانَــه دور گؤلْ قدمی عرشَه سالوب زمزمه شرم و حیا بحرینَه ، دُردانَه دور عالَمَــه گَلمَــز بِئلَـــه باب المـــراد درگهی هر ، دردَه دواخــانَه دور باب حوائج ، اَلـی مشکــل گشا سفره سی معنایِ کرمخانَه دور خورداجا اَلدَن نَه کرامت یاغیر وارث دستــان کـریمــانَـه دور اؤچ یاشی وار ، سینه سی دریا ولی علم و ادب درسینَــه فرزانَه دور زینب و زهــرادَن آلیب دَرسینی عالِمـــهٔ مکـتــب ریحــــانَه دور راحتی جانِ حسینــدور بوقیــز عمه سینَــه شمع حرمخانَه دور کربوبلانیـن گؤزَل آهـو سیدی اشکِ تری گوهـــر یکــدانَه دور گؤل یؤزؤنَه مادری زهرا کیمین رَدّی قالان ، سیلیِ خصمانَه دور عمر کمیندَه ، غم دوران گؤرؤب سینَه سی سوزان ،دیلی غمخانَه دور واردی اَیاقلاردا تیکان یارَه سی تورش اولونان خارمغیلانَه دور مادرَه بَنــزَر  یارالــی پیکـــری یـاس کبـــودِ دل ویــرانَه دور اِیلَه دیر آبــاد آدی ویرانــه نی همّتــی زهرا کیمی مردانَه دور شهر دمشقیــن مَهِ تابانیــــدور گؤل حـرمی درگَه شـاهانَه دور دردون اگر اولسا یاپوش دامنیــن چون آدی هردردَه ، شفاخانَه دور ┄┅═✼✵𖠇✵✼═┅┄ 📝رقیه سعیدی(کیمیا) ┄┅═✼✵𖠇✵✼═┅┄ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال ایتا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ :می گذرد کاروان... ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ عمه شدم بی قرار خسته ام از انتظار جان به لبـــم آمده از تب این اضطرار خواب دیدم مهمانم می رسد آرام ایــن جـــانم می رسد عمــه بگـو یک جواب معنـی و تعبیـر خواب رفتـــه قــــرار از دلـم مُردم از این اضطراب می آید بر گوشـــم زمزمه لالایی می خــواند فاطمه این طبــقِ غـرقِ نور بوی پـــدر مــی دهد این سر خونین بر آن عطر سفـــر می دهد مهمان داریم امشب عمه جان من هـــم بابا دارم شـــامیان ! عمه ببین نیمه شب قــرص قمــــر آمده شـــام سیــــاه مرا نــور سحــــر آمده انتـــظارم دیگر سر رسید آخـــر بابایم با سـر رسید قـــاریِ قـــــرآن من زینـــت دامـــان من خوش آمدی از سفر شـدی تو مهمان من سلامٌ علَی الشَیبِ الخَضیب سلامٌ علَی الخَـــدّ ِ التَّـــریب رقیـــه قـــربـــان آن لبهــای عطشـــان تو چه کرده آن خیزران بــا لب و دنـــدان تو آه از طشت و چوب خیزران آه از گریـــه های عمـــه جان بکـــن نگــاهم بابا ببیـــن تو آهم بابا مرا ببــر با خودت خستـــهٔ راهم بابا بیزار از شام و بازار شدم نالان از بزم اغیـــار شدم بابای مظلومم یاحسین(۲) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ قارداشیمیـن شیرین دیلی رقیه قــالدی ائلینـدن آیریلــــی رقیه سارالدی صُولدی کنج ویرانه ده اولــدی خــــرابه منــــزلی رقیه ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ سیلی دَیَن صورتیــوه آغلارام ئورگیمی بو دردینـن داغلارام گؤل بدنون قبر ائوینه قویاندا قانه دولان گؤزلریمی باغلارام ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ سن کیمی محنت لی باشی بلالی اولماز آچیلمامیش غنچه چمن ده بِئلَه صولماز کم اولدی عمرون ولی نیسگیلون چوخ اولدی هیچ بالانون شیشهٔ عمری بئله دولماز ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ :حسین جان!به یادلبت یک شبم خواب راحت نداشتم.... ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ بابایی! چقــد منتــظر بودم امشب بابایی، بابایی بــرا خـــاطـــر عمـــه زینــب بیایی، بابایی بپــــا کردی اینــجا عجب کربلایی، بابایی بابایی! از اون وقتــی که بودی بالای نیزه یامظلوم تو می دیدی اشکامو در پای نیزه یامظلوم چه زخم عمیـــقی شده جای نیزه یامظلوم بابایی! ببین صورت نیلی دخترت رو بابایی ببین غنچــهٔ زخمیِ پرپرت رو بابایی دل سوختهٔ کوثــر دیگرت رو بابایی بابایی! کتک خوردم از بس کبوده تن من ببیـن آتیش افتــاده رو دامــن من ببین پاره شد معــجر و پیرهن من بابایی! چـــه کردن بابا با لب و دنــدون تو، عزیزم که داره می ریزه هنوزم خــون تو، عزیزم روی صــــورت زخمــی و گلگون تو، عزیزم بابایی! منم مثـــل مادر از این دنیـا سیرم،بابایی تنم زخمیه دست به دیوار می گیرم،بابایی ببر راحتـم کن که بی تو می میرم ،بابایی بابایی! دیگه عمـــه رو خستـــه کردم با اشکام چه حرفا شنـــیدیم از این مردم شـــام خاکستر می ریختن رو سرهامون از بام بابایی! بی بی جان! رسیده دیگه عمه وقت جدایی،بی بی جان دارم میرم امشب سفر با بابایی،بی بی جان خداحافظ ای عمـهٔ نینـــوایی،بی بی جان بی بی جان! چقد زحمـتت دادم ای عمه جونم،ببخشم دیگه طاقتم نیست نمیشه بمونم،ببخشم حـــلالم کن ای عمـــهٔ قد کمــونم،ببخشم بی بی جان! ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_12454352758.mp3
12.51M
🔸 ماه روی نیزه 🎤 با نوای مجموعه نماهنگ باکاروان ۴ شب سوم، ماه روی نیزه سر بزن به دخترت 🔻گلچین ویژه @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست بردم  دوبـاره نـامِ تو ،  بانوی قهـرمان! تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان  بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است تا باز  خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب ای وارثِ  جلالــتِ   زهـــرا  و  بـوتـــراب هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین! ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن ! ای مظــهـر صبــوریِ  بانـوی  مُـمتَـحـــَن ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن ای یار شــاه  بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان دریا شبیـه  قطـره ، تو دریـای بیکــــران آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه! احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه! داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد ای راوی ِ روایــتِ  ســـرخِ  ســـرِ  شهیــد وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید (ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من) (وی صیددست وپازده درخون حسین من) همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم همــراهِ گریه های تو،  سیــلابِ اشک غـم می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل! این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل وقتــی که نوبــتِ  دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ  تو سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است اشکم  ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است داریم هر چه ، از تو و  مـاه محرم است بنیــان گذارِ مکتــبِ  کرب و بـلا شـــدی تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۹/۱۸ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کانال اشعار ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅ ❃༅࿇༅❃ ༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀﷽❀ تضمین ازشعر شیخ اجلّ ، سعدی شیرازی ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ می بینمش بالای نِی ، جانِ جهانم می رود سیلاب غم در غربتش از  دیدگانم می رود با دیدن سرها به نِی ،تاب و توانم  می رود ((ای ساربان آهسته ران ، کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود)) مانده به صحرا پیکرش ، اما سرش شد دور از او می تابد از  بالای نی ، بر آسمانها  نور از  او افتاده در جان جهان در اشتیاقش شور از او ((من مانده ام مهجور از او ، درمانده و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود)) از بس جسارت دیده ام از دشمن خوار و زبون از کوفه تا شام بلا دردم  شده از حد فزون بر چشمه اشکم شده ، جاری زِ  دل ، دریای خون ((گفتم به نیرنگ و فسون ، پنهان کنم ریش درون پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود)) منزل به منزل می روم ، تا مقصدی بی آشیان دیگر نمانده  طاقتی بر جسم و جان کودکان بر حال  زار ما  چرا ، رحمی ندارد  ساربان؟ ((محمل بدار ای ساربان ! تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان ، گویی روانم می رود)) درگلشن زینب دگر از گل نمانده یک نشان با رفتن گلها  شده ، باغ و  بهار او ،  خزان هستم به دنبال سری ، افتان وخیزان،نیمه جان ((او می رود دامن کشان ،من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان ، کز دل نشانم می رود)) دیدم به صحرای جنون ، هر دَم ، مصیبات و مِـحَـن گشتم اسیر موجِ غم ، در غربتی دور از وطن وقت وداعِ پیکرت ، دیگر درآمد جان زِ تن ((در رفتن جان از بدن گویند  هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود)) این  روزها بر هر زبان  افتاده  نام  کربلا آنجا که دارد تربتش ، بر دردها حکم شِفا دستم به دامان تو و دریای لطفت ، زینبا! برگ برات کربلا ، روزی نما بر "کیمیا" هر دَم به یاد کربلا ، آه از نهانم می رود ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۱۴ لینک کانال اشعار در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀﷽❀ :سلامٌ عَلیٰ ساکن کربلا ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ ســلامٌ عَلیٰ بنتِ خَیرالنـساء ســلامٌ علیٰ زینت مـرتضــا(۲) ســـلامــی به بــانـوی دشــت بلا پیـــــام آورِ نهـــضــتِ کـــربـلا ســلامی به بـانــوی صبــر آفرین ســلامی بر آن خـواهر بی قرین ســلامٌ عَلیٰ بنتِ خَیرالنـساء ســلامٌ علیٰ زینت مـرتضــا(۲) ســلامی بر آن بانــوی عـالمـــه تداعـــی‌ گــرِ مکتــب فـاطمـــه ســلامی برآن دُخت حیـدر نشان به ماننـد حیــدر به نطق و بیان ســلامٌ عَلیٰ بنتِ خَیرالنـساء ســلامٌ علیٰ زینت مـرتضــا(۲) اگــر کـربلا ، کــربـلایـی شـــده دل عــاشقـانش خــدایی شـــده اگر دم ز عشق حسیـن می زنیم اگر جان به راهـش فدا می کنیم اگر مَحـــرَمِ خیمـهٔ غــم شــدیم عــزادار مـــاه مُحـرم شــدیم دلیلـــش علمـــداریِ زینب است گــذشت و فـداکاری زینب است دلیلش همان صـولت حیدریست پیــامش نشـانی ز پیغمبــریست ســلامٌ عَلیٰ بنتِ خَیرالنـساء ســلامٌ علیٰ زینت مـرتضــا(۲) الهـــی ! به آن خواهر قد کمان به بــانــوی دلخســتهٔ کــاروان به درد آشنـــای شَــهِ عالمیــن به احیــاگر کـربــلای حسیـــن الهــــی ! به حق شَـــهِ کــربـلا به حــق شهیـــدان راه خـــدا به خون سلیـــمانیِ قهــرمــان فــدایـیِ بانوی قامت کمــــان به سـردار دلهای خونین قسم به جان برکفـانِ رهِ دین قسم که من هم فدایــیِ زینب شوم شهید همین راه و مکتب شوم ســلامٌ عَلـیٰ ســاکنِ کربلا (۴) امیری حسین ونعم الامیر(۴) ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c1204 ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
به نام خدا سبک : صل الله علیک یافاطمه(تسبیحات) ‌‌‌°°°°°°°°°°°🏴🏴°°°°°°°°°°°° سلام ما بر بانوی قهرمان زینب ای سالارکاروان زینب ای دریای بیکران زینب الله اکبر این  چه  صبریه!! که در قلب بانوی کربلاست الله اکبر این چه  شورییه!! که در دشت خونین نینواست السلام ای  بانوی  کربلا(۴) در اوجِ غم کوه  استقامتی  بانو دنیای  شهامتی  بانو دریای   نجابتی  بانو ای  شور آفرین  عاشورا ای بانوی پاک و بی همتا افتاده  عَلَم  به دوش تو پرچمدار  حضرت   زهرا(س) السلام ای  بانوی  کربلا(۴) در کربلا بودی اُسوه ی  شکیبایی ندیدی   به  غیرِ   زیبایی خطبه های  تو  تماشایی سبحان الله از این بیان تو از خطبه های  بی امان تو آتش زد  بر  قلب  یزیدیان گفتار  حیدر  از  زبان  تو السلام ای  بانوی  کربلا(۴) دستایِ ما عقیله العرب به دامانت الهی جان ما به  قربانت کرم نما به این  محبانت الحمدلله  زیرِ  سایَه تیم ما رو آوردی بین عاشقات بانو ! بر ما کن یک عنایتی ماهم باشیم جزء مدافعات السلام ای بانوی کربلا(۴) ‌°°°°°°°°°°°🏴🏴°°°°°°°°°°° ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا