eitaa logo
کتابخانه نقد تصوف و عرفان🕸صفیر شیطان🕸
524 دنبال‌کننده
378 عکس
85 ویدیو
104 فایل
📚اولین کتابخانه دیجیتال نقد تصوف و عرفان 🌟معرفی آثار تخصصی و دانلود رایگان جستجو بر اساس مولف، موضوع،زبان، قرن 🛡 تلگرام: 🆔 https://telegram.me/safiresheytan 🛡 ایتا: 🆔 https://eitaa.com/safiresheytan وبلاگ: 🌐 http://safiresheytan.blogfa.com/
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼 🗯 💋چه مي جوئي تو شاعر از 💋چه خواهي از بت و از و 💥كجا از شرع آمد اين مجازات 💥كجا لائق بوَد اينها بر آن ذات ❌ مجازات ركيك ❌ كجا بر رخصتش داري جوازي 🔆 اگر مقصود، است 🔆 كجا لائق بر او لفظِ نگار است 📛 به جز در شاعري، 📛 از اين الفاظ كِي، ديدي شعاري ⚡️برو بيچاره اَندر فكر دين باش ⚡️نه فكر اصطلاح آن و اين باش ☯ اگر عرفان به است و عقيدت ☯ چه سود از اصطلاح بي 🧙‍♂ برو كه اين نباشد 🧙‍♂ ايمان نباشد 🌀اگر صدها كني تأويلِ يك زشت 🌀بود باقي همان زشت و همان زشت 🌠 نگردد قَحبه در معني عفيفه 🌠 نه لفظ فاحشه باشد شريفه 🗿اگر صدها بگوئي بت است 🗿بت، اي صوفي است و ضلالست ☢ بلي آن و ☢ بود لائق به الفاظِ مخالف 💎 هر آن چيزي كه باطل شد اساسش 💎 ز باطل ها بوَد زيب و لباسش 🚨 تو خود گوئي كه و ابرو 🚨 به جاي خويش هر چيزيست نيكو 🕸 چرا پس خود نگوئي اين خرافات 🕸 ندارد نسبتي با آن 🔥 و كفر را تأويل كرديد 🔥 به هر فسقي يكي تعليل كرديد ☠ اگر تأويل آيد در ميانه ☠ شود هر كفرِ كافر ، ♨️ بوَد تأويل در و آيات ♨️ نه در و و خرافات ⚠️ تو ميخواهي كني تأويل ناحق ⚠️ خرافَت را هَمي خواهي كني حق 🗣 چه داغي است بر گفت 🗣 كه تا محتاج كردي خود به 🍷 چه ذوق است آنكه گوئي يكسره است 🍷 شراب و شاهد و همه اوست ❌ عباراتِ شما بر حقّ روا نيست ❌ كه اين اسماء، نيست ☀️ منزه هست ذات پاك ☀️ ز تعبيرات سوء 👹 مگر عارف ،به تو شريك است 👹 چرا لفظ شما زشت و ركيك است 🕯 و شمع و ذوق فسق است 🕯 اگر چه گوئي اين از ذوق عشق است 🔮 نه پيغمبر بي خودي خورد 🔮 نه بر عرشش ،حق اندر بي خودي برد 🥛"سقاهم ربّهم" جز اين شرابست 🥛طهوراً ،غيرِ مست و دل خرابست 😈 خراباتي شدن از رهائي است 😈 كه وضعش برخودي و است 🔥 به شد، خرابات 🔥 كه خود گفتند "" 👺 آن مكان ناكسانست 👺مكانِ هرزه گر و بي مكان است 👾 همه وهم است و پندار 👾خراباتي همه شعر است و اشعار 📿 به جاي و سجّاده ، 📿 فِكنده و زِنّار بر خويش ✝ از آن دارد بت و زنار را دوست ✝ كه است و مذهب اوست 🕎 بگويد و تقوي، شِيد و قيد است 🕎 و ليكن و ميخانه نه قيد است 👨‍🔧همي گويد مكرّر از بت و يار 👨‍🔧نگويد هيچ او از صنعت و كار 📛 فكنده ملتي را در 📛 بياورد است افكارِ 🔯 ز ملت گشته او شاد 🔯 کند از هر دمي ياد ❌ هزاران بار بر آن كيش، ❌ كه بت شدش، از و 🕋 بت و و يكي كرد 🕋 مي و و يكي كرد ❤️ بر آن عشقي تُفو صد بار باشد ❤️ كه عقدِ خدمتش زِنّار باشد ⚠️ برو بترس از حق بي چون ⚠️ بكن بيا از شرك بيرون ❎ اگر " " را ديده باشي ❎ بزرگاني زِ خود كِي مي تراشي 🌅 برو اي ، فكر وطن باش 🌅 نه مثل شاعران، در ما و من باش 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۸) ♨️ 》 شریعت، طریقت، حقیقت (بخش اول) 🔮 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 ▫️روش ها تلقین و ریاضت نیست که تفهیم و آموزش است.و شریعت و طریقت و حقیقت نیست که حقیقت است و سپس آن دو باهم. 💥هنگامی که تلقین و ذکر و ریاضت کنار رفت، ناچار طرح شریعت و طریقت و حقیقت هم، در هم می ریزد. ✅ مادام که حقیقت را نیافته باشیم حرکتی نخواهد بود. می‌گویی حرکت کن تا به حقیقت برسی، در حالی که تا به حقیقت نرسیده باشیم، حرکتی نیست. 🏠کسی که ضرورت خانه دار شدن را نیافته و این حقیقت را لمس نکرده چگونه به دنبال نقشه می رود و یا در حد عمل دنبال معمار و عَمَله می دود⁉️ 💠🔅💠🔅💠🔅💠 👥در مشهد برخوردی رخداد با پیری و مرشدی.چشمانی داشت که نگاهت را می سوزاند و دلت را پر می‌کرد و ابروانی که بر آن نگاه، سایه ی هیبت می ریخت. صورتش زیبا بود و زلفش سرشار و زبانش گرم بود و کلامش چون زمزمه باران و یا همچون ریزموج های برکه ای آرام! 👈 از خودش می گفت و جوانی اش و عشق هایش و از یک شب و از یک لحظه که در به در، به دنبال آخرین معشوقش، قلبش را از سینه اش بیرون فرستاده بود و خودش را در به در، به کوی و برزن کشانده بود. 👈 از شبی می گفت که اش در اوج او را به رسانده بودند! 👈 از زمزمه‌ای می‌گفت که در آن شب او را در هم پیچیده بود. از زمزمه ای که به دنبال چه هستی؟ و برای چه هستی؟ این همه شور و طپش برای همین سبزه های زرد و گلهای خار؟ 👈 واز رخوتی می گفت که پس از این فریاد گرم، او را در خود گرفته بود و از انقلابی حرف می‌زد که او را یکسره دگرگون نموده بود. 👈خیلی سنگین و نرم و خیلی عمیق و نافذ، از شروع حرکتش می گفت تا جواب سوالم را که غافلگیرش کرده بودم داده باشد.این شروع را برای و و و برای همه ها شنیده بودم و داستانهای در این زمینه حرف هایی داشت. 👈او ادامه داد. اینگونه از عشق های مجازی گذشتم که این مجازها پل حقیقت و نردبان حقیقت شدند... برای وصال به هر دری زدم... 1⃣ به رو آوردم. نمازها و نافله ها و خضاب ها و عقیق و فیروزه و مراعات ساعت ها و روزها، اینها را لاجرعه سر کشیدم. مستم کرد اما آرامم نکرد. از شریعت گذشتم با توشه‌ای از نظم و مراعات. 2⃣ به رسیدم. به محبت، به عشق خلق، به همنوایی با ذره ذره وجود با تمام هستی. که عبادت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست 3⃣ در طریقت همراه ریاضت ها و خدمت ها و محبت ها، از خویش گذشتم ،که از ما تا دوست جز گامی نیست. قدم بر خود بگذار تا او را بیابی. از خویش رهیدم ،به دوست رسیدم. به ، به حقیقت. نگاهش همراه زبانش خاموش شد. ▫️پرسیدم: چیست؟ آرام گفت: فناء فناء، وحدت. توحید. ▫️گفتم چیست؟ آیا همان شریعت است یا شریعت و طریقت و حقیقت ؟ فرار می‌کرد که جوابم را با خود ببرد، اما فراری را تعقیب می کنند. ناچار گفت: دین همان شریعت است، سپس طریقت است، سپس حقیقت. ▫️گفتم: پیامبران هنگامی که زبان باز کردند و دعوت خویش را بلند نمودند، آیا از عقیق و فیروزه گفتند؟ آیا از شریعت گفتند؟ آیا به نافله ها دعوت می نمودند و یا به توحید، به فنا، به حقیقت؟ 👊با تندی گفتم: آیا از پشت به طویله می‌روند؟از شریعت تا حقیقت یا از حقیقت تا شریعت؟ ✅ گفتم: تو می‌گویی شریعت، طریقت، حقیقت و رسول می‌گفت: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. از حقیقت می گفت و از فناء می گفت تا شریعت و اعمال و تا طریقت و احوال، نوری بگیرند و جایی بگیرند. این حال و مقام آن همه اعمال بدون حقیقت، بدون توحید، بدون عشقِ او چه باری می دهد و چه بهره می آورد؟ جز خستگی و رنج و یا غرور و نخوت؟ ادامه در پست بعدی ... -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۹۰_۹۷ 🆔 @safiresheytan🕸