🌼 #شعر
🗯 #ابوالفضل_برقعه_ای
#کفر_عارفانه #الفاظ_هوس_آلود
💋چه مي جوئي تو شاعر از #لب_يار
💋چه خواهي از بت و از #زلف و #زنار
💥كجا از شرع آمد اين مجازات
💥كجا لائق بوَد اينها بر آن ذات
❌ مجازات ركيك #عشق_بازي
❌ كجا بر رخصتش داري جوازي
🔆 اگر مقصود، #ذات_كردگار است
🔆 كجا لائق بر او لفظِ نگار است
📛 به جز در شاعري، #بي_بند_و_باري
📛 از اين الفاظ كِي، ديدي شعاري
⚡️برو بيچاره اَندر فكر دين باش
⚡️نه فكر اصطلاح آن و اين باش
☯ اگر عرفان به #علم است و عقيدت
☯ چه سود از اصطلاح بي #حقيقت
🧙♂ برو #صوفي كه اين #عرفان نباشد
🧙♂ #شعار_عارفان ايمان نباشد
🌀اگر صدها كني تأويلِ يك زشت
🌀بود باقي همان زشت و همان زشت
🌠 نگردد قَحبه در معني عفيفه
🌠 نه لفظ فاحشه باشد شريفه
🗿اگر صدها بگوئي بت #جمال است
🗿بت، اي صوفي #ضلال است و ضلالست
☢ بلي آن #وحدت و #توحيد_عارف
☢ بود لائق به الفاظِ مخالف
💎 هر آن چيزي كه باطل شد اساسش
💎 ز باطل ها بوَد زيب و لباسش
🚨 تو خود گوئي كه #خط_و_خال و ابرو
🚨 به جاي خويش هر چيزيست نيكو
🕸 چرا پس خود نگوئي اين خرافات
🕸 ندارد نسبتي با آن #مقامات
🔥 #فجور و كفر را تأويل كرديد
🔥 به هر فسقي يكي تعليل كرديد
☠ اگر تأويل آيد در ميانه
☠ شود هر كفرِ كافر ، #عارفانه
♨️ بوَد تأويل در #اخبار و آيات
♨️ نه در #كفر و #حماقات و خرافات
⚠️ تو ميخواهي كني تأويل ناحق
⚠️ خرافَت را هَمي خواهي كني حق
🗣 چه داغي است بر گفت #اباطيل
🗣 كه تا محتاج كردي خود به #تأويل
🍷 چه ذوق است آنكه گوئي يكسره #هو
است
🍷 شراب و شاهد و #ساقي همه اوست
❌ عباراتِ شما بر حقّ روا نيست
❌ كه اين اسماء، #اسماء_خدا نيست
☀️ منزه هست ذات پاك #يزدان
☀️ ز تعبيرات سوء #اهل_عرفان
👹 مگر عارف ،به تو #شيطان شريك است
👹 چرا لفظ شما زشت و ركيك است
🕯 #شراب و شمع و #شاهد ذوق فسق است
🕯 اگر چه گوئي اين از ذوق عشق است
🔮 نه پيغمبر #شراب بي خودي خورد
🔮 نه بر عرشش ،حق اندر بي خودي برد
🥛"سقاهم ربّهم" جز اين شرابست
🥛طهوراً ،غيرِ مست و دل خرابست
😈 خراباتي شدن از #دين رهائي است
😈 كه وضعش برخودي و #خودنمائي است
🔥 به #اسقاط_شريعت شد، خرابات
🔥 كه خود گفتند "#اسقاط_الاضافات"
👺#خرابات آن مكان ناكسانست
👺مكانِ هرزه گر و بي مكان است
👾 #خراباتي همه وهم است و پندار
👾خراباتي همه شعر است و اشعار
📿 به جاي #سبحه و سجّاده ، #درويش
📿 فِكنده #خرقه و زِنّار بر خويش
✝ از آن دارد بت و زنار را دوست
✝ كه #جاسوس است و #ترسا مذهب اوست
🕎 بگويد #زهد و تقوي، شِيد و قيد است
🕎 و ليكن #پير و ميخانه نه قيد است
👨🔧همي گويد مكرّر از بت و يار
👨🔧نگويد هيچ او از صنعت و كار
📛 فكنده ملتي را در #خرافات
📛 بياورد است افكارِ #خرابات
🔯 ز #استعمار ملت گشته او شاد
🔯 کند از #عشق_و_مستي هر دمي ياد
❌ هزاران بار بر آن كيش، #لعنت
❌ كه بت #مظهر شدش، از #عشق و #وحدت
🕋 بت و #بتخانه و #كعبه يكي كرد
🕋 مي و #ميخانه و #مسجد يكي كرد
❤️ بر آن عشقي تُفو صد بار باشد
❤️ كه عقدِ خدمتش زِنّار باشد
⚠️ برو #عارف بترس از حق بي چون
⚠️ بكن #توبه بيا از شرك بيرون
❎ اگر " #حافظ_شكن" را ديده باشي
❎ بزرگاني زِ خود كِي مي تراشي
🌅 برو اي #برقعي، فكر وطن باش
🌅 نه مثل شاعران، در ما و من باش
🆔 @safiresheytan🕸
🔆 #رازگشا #داستان
🔖بازخوانی اندیشه استاد #علی_صفائی_حائری در نقد تصوف وعرفان(۸)
♨️ #عرفان_مسلمین #نقد_روش_ها》
شریعت، طریقت، حقیقت (بخش اول)
🔮 #ملاقات_با_مرشد_و_صوفی_مشهدی
🚥🚥🚥🚥🚥🚥
▫️روش ها تلقین و ریاضت نیست که تفهیم و آموزش است.و شریعت و طریقت و حقیقت نیست که حقیقت است و سپس آن دو باهم.
💥هنگامی که تلقین و ذکر و ریاضت کنار رفت، ناچار طرح شریعت و طریقت و حقیقت هم، در هم می ریزد.
✅ مادام که حقیقت را نیافته باشیم حرکتی نخواهد بود. میگویی حرکت کن تا به حقیقت برسی، در حالی که تا به حقیقت نرسیده باشیم، حرکتی نیست.
🏠کسی که ضرورت خانه دار شدن را نیافته و این حقیقت را لمس نکرده چگونه به دنبال نقشه می رود و یا در حد عمل دنبال معمار و عَمَله می دود⁉️
💠🔅💠🔅💠🔅💠
👥در مشهد برخوردی رخداد با پیری و مرشدی.چشمانی داشت که نگاهت را می سوزاند و دلت را پر میکرد و ابروانی که بر آن نگاه، سایه ی هیبت می ریخت. صورتش زیبا بود و زلفش سرشار و زبانش گرم بود و کلامش چون زمزمه باران و یا همچون ریزموج های برکه ای آرام!
👈 از خودش می گفت و جوانی اش و عشق هایش و از یک شب و از یک لحظه که در به در، به دنبال آخرین معشوقش، قلبش را از سینه اش بیرون فرستاده بود و خودش را در به در، به کوی و برزن کشانده بود.
👈 از شبی می گفت که #عشق_های_مجازی اش در اوج او را به #عشق_حقیقی رسانده بودند!
👈 از زمزمهای میگفت که در آن شب او را در هم پیچیده بود. از زمزمه ای که به دنبال چه هستی؟ و برای چه هستی؟ این همه شور و طپش برای همین سبزه های زرد و گلهای خار؟
👈 واز رخوتی می گفت که پس از این فریاد گرم، او را در خود گرفته بود و از انقلابی حرف میزد که او را یکسره دگرگون نموده بود.
👈خیلی سنگین و نرم و خیلی عمیق و نافذ، از شروع حرکتش می گفت تا جواب سوالم را که غافلگیرش کرده بودم داده باشد.این شروع را برای #ابراهیم_ادهم و #بودا و #زرتشت و برای همه #قطب ها شنیده بودم و داستانهای #تذکره_الاولیاء در این زمینه حرف هایی داشت.
👈او ادامه داد. اینگونه از عشق های مجازی گذشتم که #المجاز_قنطرة_الحقیقه این مجازها پل حقیقت و نردبان حقیقت شدند...
برای وصال به هر دری زدم...
1⃣ به #شریعت رو آوردم.
نمازها و نافله ها و خضاب ها و عقیق و فیروزه و مراعات ساعت ها و روزها، اینها را لاجرعه سر کشیدم. مستم کرد اما آرامم نکرد. از شریعت گذشتم با توشهای از نظم و مراعات.
2⃣ به #طریقت رسیدم.
به محبت، به عشق خلق، به همنوایی با ذره ذره وجود با تمام هستی.
که عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
3⃣ در طریقت همراه ریاضت ها و خدمت ها و محبت ها، از خویش گذشتم ،که از ما تا دوست جز گامی نیست. قدم بر خود بگذار تا او را بیابی.
از خویش رهیدم ،به دوست رسیدم. به #حقیقت، به حقیقت.
نگاهش همراه زبانش خاموش شد.
▫️پرسیدم: #حقیقت چیست؟
آرام گفت: فناء فناء، وحدت. توحید.
▫️گفتم #دین چیست؟ آیا همان شریعت است یا شریعت و طریقت و حقیقت ؟
فرار میکرد که جوابم را با خود ببرد، اما فراری را تعقیب می کنند. ناچار گفت: دین همان شریعت است، سپس طریقت است، سپس حقیقت.
▫️گفتم: پیامبران هنگامی که زبان باز کردند و دعوت خویش را بلند نمودند، آیا از عقیق و فیروزه گفتند؟ آیا از شریعت گفتند؟ آیا به نافله ها دعوت می نمودند و یا به توحید، به فنا، به حقیقت؟
👊با تندی گفتم: آیا از پشت به طویله میروند؟از شریعت تا حقیقت یا از حقیقت تا شریعت؟
✅ گفتم: تو میگویی شریعت، طریقت، حقیقت و رسول میگفت: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. از حقیقت می گفت و از فناء می گفت تا شریعت و اعمال و تا طریقت و احوال، نوری بگیرند و جایی بگیرند. این حال و مقام آن همه اعمال بدون حقیقت، بدون توحید، بدون عشقِ او چه باری می دهد و چه بهره می آورد؟ جز خستگی و رنج و یا غرور و نخوت؟
ادامه در پست بعدی ...
--------------
📚 روش نقد ج۳ص۹۰_۹۷
🆔 @safiresheytan🕸