#سرچشمه_تصوف_در_ایران
#سعید_نفیسی
📚معرفی اجمالی؛
✍کتاب حاضر که بدون بسمله ونام خدا آغاز گردیده، یادداشت های نویسنده و تقریرات درس تاریخ تصوف وی در دوره دکتری ادبیات دانشگاه تهران است که درسال ۱۳۴۵ منتشر گردیده است.
☑️مولف درباره کتاب خود می نویسد:
"در این کتاب، من تنها به نکاتی پرداختم که دیگران پیش از من یا به آنها توجه نکرده اند ویا برخی تعصّب ها مانع از بیان آنها شده است.
⚠️ نفیسی که به گفته برخی، از خانواده ای با ریشه #یهودی بوده، در چند جای کتابش از #زبان_عربی به عنوان "زبان تازی" یاد می کند و اینگونه بر آن طعنه می زند .او با القاء #تفکرات_ملی_گرایانه کوشیده ، تصوف ایرانی را که مشخصه اش ضدّیت با مذهب وخصوصا اسلام بوده، به عنوان یک #جنبش_آریائی_عرب_ستیز مایه افتخار و هویت هر ایرانی قرار دهد.
🔘به همین منظور، نخست ارتباط تصوف را با تعالیم یهود و مسیحیت (عهدین) پنهان نموده
🔘وسپس در جستجوی سرچشمه ای ایرانی، آن را به #آئین_زرتشت و #مانی و #نژاد_آریائی (بودائیان هند وافغانستان)، رسانده است.
✅ نویسنده در بخش اول به تاثیر تعلیمات بودایی بر فرهنگ ایران پیش از اسلام و بعد از اسلام می پردازد.
🔹 #داستان_بودا در کتب حدیث وتاریخ وشعر وفلسفه با نام های مختلف رواج داشته وبه زبان ها گوناگون ترجمه شده است.
(بوداسف وبلوهر)،(ژوزافات وبارلائام)،(حی بن یقظان)، (پسرطبیعت)،(سلامان وابسال) و...
▪️در دوره اسلامی اولین بار #شیخ_صدوق از این داستان برای اثبات مهدویت استفاده کرده است و #علامه_مجلسی نیز از او نقل کرده است.
▪️حکما نیز از این داستان برای اثبات حقایق فلسفی بهره برده اند.از جمله ابن سینا، ابن طفیل وشیخ اشراق.
✅سپس با اشاره به قرابت زمانی میان #بودا و #زرتشت تاکید می کند که نه تنها بودا رقیب زرتشت نبوده بلکه روابط حسنه ای میان ایرانیان با #بودائیان هند و افغانستان برقرار بوده است وشباهات زیادی میان فرهنگ ایران وهند و افغانستان وجود داشته است.
👈شباهت داستان های "ریگ ودا" با "اوستا"
👈شباهت نام پهلوانان ایرانی وهندی
👈روابط پادشاهان هند وایران
👈تبلیغ آئین بودا توسط ایرانیان در چین
👈تالیف #کلیله_و_دمنه توسط یکی از برهمنان هندی
👈شرح عقائد #مانویان در کلیله ودمنه
👈شباهت مراحل سلوک تصوف ایرانی با طریقه مانی وبودا
👈شباهت #فنا با #نیروانا بودا
👈شباهت سخنان مشایخ صوفیه و بودائیان
👈شباهت داستان ابراهیم ادهم بلخی با بودا
👈استقبال هند از طُرق تصوف ایران که درحال انقراض بودند(چشتی، قادری،نقش بندی،سهروردی)
👈حضور پر رنگ بودائیان در دو شهر افغانستان (نوبهار بلخ وبامیان) وآثار باستانی فراوان
👈۱۰ هزار سُمج(ریاضتگاه بودائان در دل کوه) در شهر سمنگان افغانستان
👈بزرگترین سران تصوف ایرانی، بلخی بودند.
[ابراهیم ادهم، شقیق بلخی، ابراهیم اصمّ]
✅در بخش دوم مولف با تفکیک میان #انواع_تصوف، برای هر کدام خاستگاه وسرچشمه ای جدا گانه ای تعریف می کند.
1⃣ #تصوف_ایرانی(ایران وهند وافغانستان) ⬅️ تعلیمات ایرانی زردشتی ومانوی وبودایی هندی
2⃣ #تصوف_عربی(عراق و جزیره) ⬅️
تعلیمات نصارای نِستوری و یعقوبی(یَعاقبه) و صابئین و اصول مَرقیون و ابن دِیصان و هرمس
3⃣ #تصوف_غربی (مصر وسوریه و اسپانیا وشمال آفریقا) ⬅️ تعلیمات افلاطونیان جدید ویهود وحکمای اسکندرانی
🔻تاکید مولف بر این است که؛
🔹تصوف ایران، از تعلیمات یهود ونصاری گرفته نشده است بلکه تا قرن ۶ هجری کاملاً #آریائی_محض بوده است واندک رابطه ای با #افکار_سامی نداشته واین خود یکی از افتخارات و مواهب آن است‼️
🔸اولین بار #ابن_عربی و شاگردانش(قونوی، مولوی و...) بودند که #اسرائیلیات و #عبرانیات را داخل در تصوف ایرانی کردند وآن را به تصوف غربی استحاله ساختند.
✅نگارنده در بخش سوم ۴ ویژگی #تصوف_ایران که سبب تمایز وجدایی آن از #تصوف_عراق می شود را تبیین می کند.
1⃣ #طریقت_محوری به جای شریعت محوری
2⃣ #خانقاه وآئین ورسوم آن
3⃣ #سماع ورقص ودست افشانی وپای کوبی
💥 #سماع اختصاص به تصوف ایرانی داشته است. زیرا در آثار صوفیه عراق ذکری ازآن نیست و در تصوف مغرب به حرمت آن حکم کرده اند.
4⃣آئین جوانمردی و #فتوت
✅ نویسنده در بخش چهارم، #سلاسل_صوفیان_ایران_و_هند را به اختصار معرّفی کرده وسپس فهرستی از #مشایخ_تصوف_ایران را از قرن ۴ تا ۹ ارائه می دهد.
1⃣ #قادریه 👈(هند،افغانستان،ایران)
2⃣ #نقشبندیه؛
▫️طریقه خواجگان 👈هند وافغانستان
▫️طریقه مجدّدی 👈هند وافغانستان
▫️طریقه جویباری 👈ماوراءالنهر
▫️طریقه خلوتی 👈 کردستان
▫️طریقه خالدی 👈 کردستان
3⃣ #چشتیه؛
▫️طریقه مولویه👈ترکیه
▫️طریقه ذهبیه 👈 ایران
4⃣ #سهروردیه 👈بغداد، جنوب ایران (خوزستان، فارس، کرمان) هند، پاکستان
5⃣ #نعمت_اللهیه 👈جنوب هند وایران
#کتاب #فرقه_شناسی #فارسی #قرن۱۴
🆔 @safiresheytan🕸
🔆 #رازگشا #داستان
🔖بازخوانی اندیشه استاد #علی_صفائی_حائری در نقد تصوف وعرفان(۸)
♨️ #عرفان_مسلمین #نقد_روش_ها》
شریعت، طریقت، حقیقت (بخش اول)
🔮 #ملاقات_با_مرشد_و_صوفی_مشهدی
🚥🚥🚥🚥🚥🚥
▫️روش ها تلقین و ریاضت نیست که تفهیم و آموزش است.و شریعت و طریقت و حقیقت نیست که حقیقت است و سپس آن دو باهم.
💥هنگامی که تلقین و ذکر و ریاضت کنار رفت، ناچار طرح شریعت و طریقت و حقیقت هم، در هم می ریزد.
✅ مادام که حقیقت را نیافته باشیم حرکتی نخواهد بود. میگویی حرکت کن تا به حقیقت برسی، در حالی که تا به حقیقت نرسیده باشیم، حرکتی نیست.
🏠کسی که ضرورت خانه دار شدن را نیافته و این حقیقت را لمس نکرده چگونه به دنبال نقشه می رود و یا در حد عمل دنبال معمار و عَمَله می دود⁉️
💠🔅💠🔅💠🔅💠
👥در مشهد برخوردی رخداد با پیری و مرشدی.چشمانی داشت که نگاهت را می سوزاند و دلت را پر میکرد و ابروانی که بر آن نگاه، سایه ی هیبت می ریخت. صورتش زیبا بود و زلفش سرشار و زبانش گرم بود و کلامش چون زمزمه باران و یا همچون ریزموج های برکه ای آرام!
👈 از خودش می گفت و جوانی اش و عشق هایش و از یک شب و از یک لحظه که در به در، به دنبال آخرین معشوقش، قلبش را از سینه اش بیرون فرستاده بود و خودش را در به در، به کوی و برزن کشانده بود.
👈 از شبی می گفت که #عشق_های_مجازی اش در اوج او را به #عشق_حقیقی رسانده بودند!
👈 از زمزمهای میگفت که در آن شب او را در هم پیچیده بود. از زمزمه ای که به دنبال چه هستی؟ و برای چه هستی؟ این همه شور و طپش برای همین سبزه های زرد و گلهای خار؟
👈 واز رخوتی می گفت که پس از این فریاد گرم، او را در خود گرفته بود و از انقلابی حرف میزد که او را یکسره دگرگون نموده بود.
👈خیلی سنگین و نرم و خیلی عمیق و نافذ، از شروع حرکتش می گفت تا جواب سوالم را که غافلگیرش کرده بودم داده باشد.این شروع را برای #ابراهیم_ادهم و #بودا و #زرتشت و برای همه #قطب ها شنیده بودم و داستانهای #تذکره_الاولیاء در این زمینه حرف هایی داشت.
👈او ادامه داد. اینگونه از عشق های مجازی گذشتم که #المجاز_قنطرة_الحقیقه این مجازها پل حقیقت و نردبان حقیقت شدند...
برای وصال به هر دری زدم...
1⃣ به #شریعت رو آوردم.
نمازها و نافله ها و خضاب ها و عقیق و فیروزه و مراعات ساعت ها و روزها، اینها را لاجرعه سر کشیدم. مستم کرد اما آرامم نکرد. از شریعت گذشتم با توشهای از نظم و مراعات.
2⃣ به #طریقت رسیدم.
به محبت، به عشق خلق، به همنوایی با ذره ذره وجود با تمام هستی.
که عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
3⃣ در طریقت همراه ریاضت ها و خدمت ها و محبت ها، از خویش گذشتم ،که از ما تا دوست جز گامی نیست. قدم بر خود بگذار تا او را بیابی.
از خویش رهیدم ،به دوست رسیدم. به #حقیقت، به حقیقت.
نگاهش همراه زبانش خاموش شد.
▫️پرسیدم: #حقیقت چیست؟
آرام گفت: فناء فناء، وحدت. توحید.
▫️گفتم #دین چیست؟ آیا همان شریعت است یا شریعت و طریقت و حقیقت ؟
فرار میکرد که جوابم را با خود ببرد، اما فراری را تعقیب می کنند. ناچار گفت: دین همان شریعت است، سپس طریقت است، سپس حقیقت.
▫️گفتم: پیامبران هنگامی که زبان باز کردند و دعوت خویش را بلند نمودند، آیا از عقیق و فیروزه گفتند؟ آیا از شریعت گفتند؟ آیا به نافله ها دعوت می نمودند و یا به توحید، به فنا، به حقیقت؟
👊با تندی گفتم: آیا از پشت به طویله میروند؟از شریعت تا حقیقت یا از حقیقت تا شریعت؟
✅ گفتم: تو میگویی شریعت، طریقت، حقیقت و رسول میگفت: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. از حقیقت می گفت و از فناء می گفت تا شریعت و اعمال و تا طریقت و احوال، نوری بگیرند و جایی بگیرند. این حال و مقام آن همه اعمال بدون حقیقت، بدون توحید، بدون عشقِ او چه باری می دهد و چه بهره می آورد؟ جز خستگی و رنج و یا غرور و نخوت؟
ادامه در پست بعدی ...
--------------
📚 روش نقد ج۳ص۹۰_۹۷
🆔 @safiresheytan🕸