eitaa logo
کتابخانه نقد تصوف و عرفان🕸صفیر شیطان🕸
523 دنبال‌کننده
378 عکس
85 ویدیو
104 فایل
📚اولین کتابخانه دیجیتال نقد تصوف و عرفان 🌟معرفی آثار تخصصی و دانلود رایگان جستجو بر اساس مولف، موضوع،زبان، قرن 🛡 تلگرام: 🆔 https://telegram.me/safiresheytan 🛡 ایتا: 🆔 https://eitaa.com/safiresheytan وبلاگ: 🌐 http://safiresheytan.blogfa.com/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 ♨️ 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان (۱) 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 👤استاد از دانشمندان صاحب سبک وخلّاق در حوزه معارف اسلامی می باشند که قلم وبیان جذاب ایشان در میان نویسندگان کم نظیر است و آثار ایشان توانسته طیف هنردوستان را به خود جذب کند. ✅ تسلّط ایشان بر قرآن وحدیث وذوق هنری وشاعرانه ایشان ، امتیاز آثار استاد علی صفائی است و معمولا مطالعه کنندگان آثار ایشان به تفاوت قلم نویسنده در مقایسه با دیگر اندیشمندان، معترف اند . 🔸ایشان در جلد سوم از سری کتابهای روش نقد ، به پرداخته اند . در این کتاب استاد صفائی ، ابتدا به توصیف عرفان وتصوف پرداخته وسپس اهداف ، عقیده ها، روش ها،انگیزه ها و آثار این مکتب را به نقد کشیده اند . بخشی هایی از این کتاب را با هم مرور خواهیم کرد . ⚠️تذکر: بیان اندیشه های اندیشمندان به معنا تایید تمام افکار و ابعاد شخصیتی ایشان نمی باشد . 💠🔅💠🔅💠🔅💠🔅💠 🗒 فهرستی از نقد های ایشان به تصوف و ☑️ : در تصوف هدف های آزادی و عشق و آگاهی و قدرت و وحدت، وجود داشت؛ 👈این آزادی و زهد، زهدِ رها کردن و گذاشتن است نه زهدِ برداشتن . 👈و این عشق، صلح کلّی است. بی در و پنجره است ،نه مرز آفرین و سازنده . 👈و این آگاهی‌ها به خاطر رسیدن به تسخیر و قدرت است، نه جهت دادن به اینها. 👈 و این قدرت ،فقط قدرت است. نه عزت و نه قدرتِ بر قدرت و تسلّط بر قدرت ها و حاکمیت بر توانایی‌ها . 👈و این وحدت ، وحدت تخیل است، نه برهانی است ونه عملی. ☑️ : 👈عرفان میان عقل و عشق جنگ می‌اندازد که این دو زبان یکدیگر را نمی فهمند.در حالیکه عقل وعشق درگیری ندارند. 👈فکر و عقل و عشق و رنج وعجز هم کوتاه هستند . 👈شرع تنها شریعت نیست که از آن بی‌نیاز شویم. 👈هیچ کس نمی تواند به خویش بخواند و در خود نگه دارد و به خود دعوت کند. ☑️ : 👈روش ها تلقین وریاضت نیست که تفهیم وآموزش است . 👈 وشریعت و طریقت و حقیقت نیست که حقیقت است و سپس آن دو باهم. ☑️ : تنوع وتلقین مسخ انسان است .تحرک وانتخاب، موجب رشد آدمی می گردد. ☑️ : صلح کل ودرون گرائی 🌟تفصیل مطالب را در پست های بعدی باهشتک دنبال کنید . 🔘جهت آشنایی بادیگر تفکرات استاد علی صفائی به کانال ایشان به آدرس @einsad مراجعه نمائد . 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۲) ♨️ 》آزادی(زهد) 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 🔻می گویند؛ ▫️دنیا بد است، آن را رها کن. ▫️دنیا رنج است، از آن بگذر. ▫️دنیا مردار است، از آن فرار کن. ☑️ درحالی که دنیا بد نیست، که کم است، باید آن را زیاد کرد. باید با آن تجارت کرد.💯 🌾گندمی است که باید به خاکش سپرد و آبیاری اش کرد و خرمنش را برداشت. 🔘بعضی، گندم را نگه می دارند و فقط به آن عشق می ورزند و به آن افتخار می‌کنند. 🔘بعضی گندم را رها می‌کنند و از آن می‌گذرند. 🔘اما آنها که وسعت خسیس زمستان را دیده اند، یک گندم را بارور می کنند، آن را به خاک می دهند تا از خاک برخیزند و زمستان را گرسنه نمانند. 🔹چند کیلو گندم کم است، خوراک چند روز بیشتر نیست. پس باید زیادش کرد. باید به کارش گرفت. البته برای این زیاد کردن، در اول به خاک دادن است و گندم را زیر خاک پوشاندن. 🔸اما فقط همین نیست، که سپس برداشت کردن است و به خاطر برداشت، آبیاری و پرستاری و نگهداری ها هم هست. ✅ اینها در واقع از گندم ها و از دنیا نگذشته اند که آن را برداشته اند. آن را بد نمی دانند که کم می شمارند و به زیاد کردنش مشغول می‌شوند. 🔹 دنیا می‌شود کشتزار شان، 🔸می شود بازارشان، 🔹 می شود مایه ی کارشان. 🌀و این است که آن را می‌فروشند و به دنبال خریداری هستند. و نه تنها دنیا را که خودشان را هم زیاد می کنند از کمی در می آورد. 💥 اینها همیشه دارا هستند. نه فقط یک ماه، که دنیا دارها و گندم خوارها بیش از یک ماه گندم ندارند و بهره ندارند. اما اینها با گندمی که به خاک سپرده اند همیشه تامین هستند و با تجارتی که شروع کرده‌اند همیشه سرشار و غنی. ♨️دنیا بد نیست، کم است.♨️ 👈دنیا رنج است اگر اسیرش باشی و سود است، اگر امیرش بشوی. 👈دنیا پا است اگر با آن راه بروی و بار است اگر او تو را راه ببرد. 👈 دنیا نور است و همچون خورشید است. اگر با آن نگاه کنی می بینی، اگر به آن نگاه کنی کور می شوی و رنج می بری و می سوزی. 👈و دنیا مردار است اگر ذبحش نکنی و به کارش نگیری. 👈و مرداب است اگر به جریانش نیندازی. 🌅ما با دنیا و ثروتمان، بخواهیم یا نخواهیم، مردار زمین و مرده زمان خواهیم بود مگر آنجا که حرکتی بگیریم و حیاتی به دست بیاوریم و سپس، خویش را ذبح کنیم و ذبیح الله شویم. -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۷۰ ▫️قل متاع الدنیا قلیل (نساء/۷۷) ▫️فَما مَتاعُ الحَياةِ الدُّنيا فِي الآخِرَةِ إِلّا قَليل (توبه/۳۸)ٌ 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۳) ♨️ 》عشق( ) 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 🔻می گویند: 🔅 به جهان خرّم از آنم، که جهان خرّم از اوست 🔅عاشقم بر همه عالَم، که همه عالَم از اوست ⚠️همه جا منزل یار است چه مسجد، چه کِنِشت(عبادت گاه یهودیان)‼️ ♧♧♧♧♧ ❤️ این عشق بزرگ و این و صفا ناچار بار دارد و ثمر دارد. ✅کسی که عاشق چیزی شد، عاشقِ رشدِ آن و بِهرُوزی آن است.عاشقِ ادامه آن و جریانِ آن است و در این سطح عشق یک چهره ندارد . 🌟و عشق بی تفاوتی و سازشگری نمی‌آورد؛ که عشق حتی می سوزاند و عشق، حتی و و می آفریند.💯 🧕مادری که فرزندش را دوست دارد او را می زند و دستش را می سوزاند تا تمام وجودش نسوزد و نَهیبش می زند و می ترساند تا هستی اش بر باد نرود. ✅ کسی که به تمام هستی عاشق است اگر در گوشه‌ای از هستی که قانونمند است و سنت دار است و همراهِ با نظام است، ناهماهنگی دید و ضدّ سنّتی دید و غیر نظامی، دید چشم نمی‌بندد و آرام نمی‌گیرد... 🔸در جامعه مرتبط و در هستی مرتبط بی‌تفاوت نمی ماند چون در این جمع که ریشه ای در گذشته و تاریخ دارد و ادامه ای در آینده و نسل ها، در این جمعیت یک فساد یک فساد نمی ماند و یک ناهماهنگی در همان جا حبس نمی‌شود... 🔹 در هستیِ هماهنگ و در جامعه ی مرتبط و قانونمند، بی حساب نمی توان بود و بی حسابی ها را نمی توان تحمل کرد. ✅ کسی که عاشق هستی است، گند آن را تحمل نمی‌کند و در برابر با صلح و صفا نمی‌ماند که؛ 🌟عشق با نمی سازد و نمی‌آورد💯 ✅ عاشق مهم را فدای مهم تر می کند و هنگام گرفتاری ها به این گونه راه می‌رود . انسان با شناخت خودش و با شناخت رابطه اش با هستی و با جامعه به نقش خویش پی می‌برد صالح می‌شود مصلح و در نتیجه و . 🌟و این است که عشق او است و است نه و وِل... 📛 با عاشق دنیا و دشمن حق همدم نمی‌شود و حتی او باعث کوبیدن و ساختن و سوختن او می شود؛ مانند که شکل‌های گوناگون می گیرد و چهره های متفاوت. 🐣هیچ کبوترها را دیده ای که چگونه به جوجه هایشان غذا می رسانند، چگونه نوک در نوک می‌کنند و با چه محبتی آنها را پاسداری می کنند⁉️ 🦅 همین ها پس از یک مرحله رشد، به جوجه های دیروزشان حمله می‌کنند و آنها را می‌زنند و از خانه بیرون می کنند و ... و در این بیرون راندن به استقلال رساندن است .و هیچگاه محبت یک شکل ندارد که گاهی سوختن برای ساختن است. -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۷۳ 📍در يك دل، دو دوستى متضادّ جمع نمى‌شود. مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ (احزاب/۴) 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۴) ♨️ 》 آگاهی(شهود وغیب دانی) 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 🔻می گویند: دل پاک دار و (قطب واستاد) را خدمتکار باش تا به آگاهی ها برسی❗️ ♧♧♧♧♧ ⚠️ آنجا که انسان به خاطر رسیدن به و و قدرت ها و ها گام برمی‌دارد، آن آگاهی هم یاری نخواهد داد؛ ▪️چه از راه علم باشد و . ▪️و چه از راه دل باشد و . ✅ مهم آگاهی ها نیستند، مهمّ هدف این آگاهی‌ها و هدف این هاست . 🗿آنها که به خاطر قدرت، به ریاضت ها رو می‌آورند و به آگاهی ها می رسند، این آگاهی شان می شود شان و سنگ حرکتشان. آنها که به عرفانِ عمیق‌تر می رسند از آگاهی و شناخت، نه خود شناخت را می خواهند ونه بهره‌برداری و قدرت را؛ ▪️ که شناخت به‌خاطر شناخت، فلسفه است . ▪️ و به خاطر بهره برداری و قدرت و تسخیر، علم. ✅ اما شناخت به خاطر جهت دادن و رهبری کردن قدرت ها و تسخیر ها، آن شناخت و عرفانی است که انسان را می سازد و در بن بست نگه نمی‌دارد. ⚠️ انسان با عرفان، از بن‌بستِ بیرون می رَهد اما در بن‌بستِ درون خویش می ماند و از آنجا بیرون نمی‌آید مگر هنگامی که بتواند رهبری کردن و جهت دادن به این همه آگاهی و قدرت و عشق را بیابد[۱]. ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ 👨‍🔬کسانی هستند که نیروهای عظیم انسان و قانون های حاکم بر پدیده ها را شناختند و با وسیله هایی همراه شده‌اند که ؛ 💥می‌توانند حتی از نگاه ها، حرکت های ذهنی و حالت الکترون های مغز تو را ببینند 💥و می‌توانند با نگاه خویش این حرکت ها را برای تو توضیح بدهند 💥و تو را از تصمیم هایت مطلع کنند و رازت را بگویند. ☑️ این آگاهی‌ها و اطلاع ها نه غیر علمی هستند و نه ضدّ علمی، که خود توضیح علمی خواهند یافت و توجیه خواهند شد. ☢انسان امروز با کنترل اشعه های گوناگون، دستگاه هایی دارد که برای او خبرها را جمع می‌کنند. 🧙‍♂ و اینها(صوفیان) هم با دستورها و کارها و ورزش‌های خویش، نیروهای را مسخّر می‌کنند که به آنها خبر می‌دهند وبر آنها می کنند وبه اشاره بر آنها می خوانند...[۳]. ✅این اطلاعات دلیل حقانیت کسی نیست، همانطور که صنعت ها و وسایل علمی حقانیّت دارنده آن را اثبات نمی‌کنند... 👈اینها می‌توانند از کارهای پنهان وفکرهای نو خبر بدهند و این طبیعی است،همانطور که دستگاه‌ها می‌توانند این کارها را انجام بدهند . 👈و باز می توانند از آینده پیشگویی کنند و از علت ها به معلول ها برسند همانطور که در پیشگویی های علمی و تخمین خسوف و کسوف[۴]. -------------- 📚 [۱]. روش نقد ج۳ص۷۵ [۲]. همان ، ص۳۶ و۳۸ [۳]. وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ (انعام/۱۲۱) [۴].روش نقد ج۳ص۳۹ 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۵) ♨️ 》 قدرت(کرامت) 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 💪قدرت چهره ها دارد و مرحله ها دارد. از قدرت ماهیچه گرفته تا قدرت ماشین،از قدرت نگاه ها گرفته تا قدرت اراده . 🔹ممکن است که نیروهایی داشته باشی و به قدرت‌هایی رسیده باشی، اما قدرتِ کنترل آن را نداشته باشی، اسیر آن باشی و ذلیلِ آن . 🔸تو به دنبال قدرت، به دنبال دست و زبانت باشی نه آنها به دنبال تو. آنها تو را ببرند و اسیر کنند و به هر کجا که رفتند، تو را روانه کنند. این قدرت است و اما عزت، آن قدرتی است که ذلیلِ تو باشد . ☑️ عزیز کسی است که هم قدرت دارد و هم اسیر آن نیست که امیرِ آن و حاکمِ بر آن است و آن را به دنبال می‌کِشد و در جایگاه مناسبش، آن را به کار می‌گیرد . ▪️قدرت به اضافه "حکمت"، می‌شود عزّت و ▪️قدرت به اضافه "تسلط" می‌شود عزّت . ▫️قدیر کسی است که توانایی دارد و ▫️عزیر کسی است که می‌تواند این توانایی را با حکمت همراه کند و آن را در جایگاه خود بگذارد . ✊توانایی دارد که با یک مشت، طرف را اعلامیه بر دیوار کند. 💥با یک نگاه او را به خاک بنشاند . 💥با یک کلمه جان او را بگیرد و 💥با یک امضا هستی او را ساقط کند اما نمی کند و از این توانایی می‌گذرد و به این فکر می‌کند که با چه وسیله ای باید با او طرف شد و او را ساخت و در نتیجه اگر او را می‌کوبد نه از غیظ و خشم است و اگر او را می نوازد نه از ترس و عجز. ❤️و این عزت برای خداست، برای پیغمبر است، برای آنهایی است که به رسیده‌اند و بر عشق‌ها و محبت‌ها _محبت به دنیا و به نفس و ... تسلط یافته‌اند و این عشق ها را، در راه آن عشق بزرگ تر به جریان انداخته اند.[۱] 👈 اینها هستند که به قدرتها می‌رسند، اما این قدرت را وسیله چپاول و و نمی‌کنند. 👈 نیروهایی دارند و این نیروها را خود نخواسته‌اند که در راه و در حرکت به این همه رسیده‌اند و به آن‌ها شده و حتی خود به آن بی‌توجه هستند و از کرامت ها غافل هستند 👈و اگر جایی کسی از آنها مشاهده ای کرد، او را به سکوت و پنهان کردن دعوت می‌کند تا نشوند و خلق را اسیر نسازند. ✅ قدرت ها مهم نیستند، مهم این است که با این قدرت چه چیزی را دنبال کنیم و چه چیزی را بخواهیم و چه کسی را نشان بدهیم ؛ ▫️خویش را و یا او را ▫️خود را و یا خدا را . ⭐️قدرت مسئله ای نیست که تسلّط بر قدرت و امیر بودن و عزیز بودن مطلوب است . آنها که قدرت‌ها را در دست دارند بزرگتر از آنهایی هستند که قدرت‌ها آنها را در دست دارند. -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۷۶ [۱].وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ (منافقون/۸) وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ (بقره/۱۶۵) 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۶) ♨️ 》 وحدت(توحید) 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 ▫️موجود ها، یا وابسته هستند و محتاج و یا آزاد و بی‌نیاز ▫️یا قیوم و یا متقوم ▫️یا فقیر و عین ربط و عین وابستگی و یا غنا و فیض و جوشش . آنها که فقر خویش را یافتند به سوی غنا می‌شتابند . و آنها که قیوم را شناختند، او را حاکم می گیرند و با او یکی می شوند . 🌟و این وحدت، نه است و نه که است و غناءخواسته ها و در یک کلمه توحید.فقر و غنا وحدتی ندارند و ترکیبی ندارند. (بین خالق ومخلوق) 🔘 نه "حلولی"، می‌تواند باشد،(زیرا) که در او نیست. 🔘و نه "اتحادی" که در او نیست 🔘و نه " " که اینها هستند و محتاج و وابسته. 🦋اگر نازی کند در هم فرو ریزند قالب‌ها. ❇️ اینها به هر اندازه که از فقر و وابستگی خویش آگاه شوند و خویش را بیابند، به همان اندازه او را حاکم می گیرند و از غیر، فارغ می شوند و به همان اندازه از شرک ها می‌رَهَند و به می‌رسند،که توحید، الله را و قیوم را یافتن و او را حاکم گرفتن و از غیر او رَهیدن و از بت‌ها بریدن است . ▫️و این توحید، هم هدف است ▫️و هم راه است و صراط ▫️و هم پا و وسیله. 🌄باید او را خواست و به سوی او رفت و در این رفتن جز او راهی نیست و به سوی او جز او وسیله ای نیست.❶ ♨️منصور می‌زند ♨️من صور حقّ حقّ میزنم ✖️"انا الحق" هنوز ترکیب دارد. ➖ من ، حق ، هستم . ➖ مسند، مسندالیه، اِسناد . 🤔آیا وجود ربطی و این همه دعوی⁉️ تو چیزی نیستی. نه مسندی و نه مسندالیه. تو عین اِسنادی .پس خاموش❗️ 👺آنها که کوچکتر از یافته‌هاشان هستند ، وقتی سرشار شدند بانگ بر می‌دارند. تو اگر بزرگتری، دَم فرو بند و اگر عین ربطی ، پس خاموش❗️ -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۷۸ ❶. لا وَسیلهَ لَنا اِلَیکَ اِلّا انتَ (مفاتیح الجنان،مناجات هفتم از دعای خمسه عشر) 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۷) ♨️ 》 تلقین وریاضت ⚡️ریاضت خودساخته یا بلا آسمانی⁉️ 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 ▫️روش ها تلقین و ریاضت نیست که تفهیم و آموزش است.💯 ▫️و شریعت و طریقت و حقیقت نیست که حقیقت است و سپس آن دو باهم.💯 🔘 ، مسخ انسان است و غلطاندن انسان است و در نتیجه روشی انسانی نیست، گرچه مفید و موثر هم باشد. 🔘و اما مادام که همراه شناخت ها نباشد و در زمینه عشق ها و علاقه ها نباشد، اثری نخواهد گذاشت بلکه عطش بیشتری هم خواهد آفرید. 🔹مادام که وازدگی، از درون انسان مایه نگیرد و هماهنگ با علاقه انسان نباشد، این محرومیت جز عطش بیشتر و اشتیاق زیادتر، دنباله ای نخواهد داشت. 🔸و این است که و ضربه پس از مرحله و ایمان است .هر کس عاشق تر است جام بلایش سرشارتر.❶ 🔅هرکه در این بزم مقربتر است 🔅جام بلا بیشترش می دهند 👈کسی که سلامت را نمی‌خواهد،دوا را تحمّل نمی‌کند و بلا را نمی‌فهمد. 👈ماشینی که راه را نمی‌خواهد و حرکتی را نمی طلبد، به جاذبه‌ای نیازش نیست و فشاری و محرّکی لازم ندارد. ✴️این است که ریاضت ها را از بالا اندازه می‌گیرند(نه ازسوی قطب واستاد) و همین است که و گرچه موثر باشد مفید نیست. 📛 اثر و قدرتی که از این ریاضت به دست می‌آید، خود، هدف مرتاض می شود بت او و درنتیجه قتلگاه دلش. ✅ مادام که شناخت و عشق در دل خانه نگیرد، این تلقین ها و ریاضت ها جز مسخ و نفی انسان و جز خستگی و او، بهره ای نخواهند داشت. ⚠️عرفانی که با 💥ذکر بدون فکر و با 💥تلقین بدون شناخت و با 💥ریاضت بدون عشق و ایمان به دست می‌آید خود است و دستاویز . آنجا که و شناخت و در انسان مایه گرفت، دیگر ضربه ها و بلاها از بالا حواله می شوند این آیه؛ ♨️وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ.❷ ریاضت هایی را وعده می‌دهد که سازنده است و مفید. است و . این است که کمال را بهره می دهد و انسان را نگه می دارد . ✴️هنگامی که تلقین و ذکر و ریاضت کنار رفت ،ناچار هم، در هم می ریزد. ☑️مادام که را نیافته باشیم، حرکتی نخواهد بود. می‌گویی حرکت کن تا به حقیقت برسی، در حالی که تا به حقیقت نرسیده باشیم حرکتی نیست.💯 کسی که ضرورت خانه دار شدن را نیافته و این حقیقت را لمس نکرده چگونه به دنبال نقشه می رود و یا در حد عمل دنبال معمار و عمله می دود⁉️ -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۸۷ ❶. إنّ أشدَّ النّاسِ بلاءً الأنبياءُ، ثُمّ الّذين يَلُونَهُم ، ثُمّ الأمْثَلُ فالأمثلُ و يُبْتَلَى اَلْمُؤْمِنُ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ حُسْنِ عَمَلِهِ فَمَنْ صَحَّ إِيمَانُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اِشْتَدَّ بَلاَؤُهُ.(اصول کافی ج۲باب صبر وبلا) ❷بقره،۱۵۵ 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۸) ♨️ 》 شریعت، طریقت، حقیقت (بخش اول) 🔮 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 ▫️روش ها تلقین و ریاضت نیست که تفهیم و آموزش است.و شریعت و طریقت و حقیقت نیست که حقیقت است و سپس آن دو باهم. 💥هنگامی که تلقین و ذکر و ریاضت کنار رفت، ناچار طرح شریعت و طریقت و حقیقت هم، در هم می ریزد. ✅ مادام که حقیقت را نیافته باشیم حرکتی نخواهد بود. می‌گویی حرکت کن تا به حقیقت برسی، در حالی که تا به حقیقت نرسیده باشیم، حرکتی نیست. 🏠کسی که ضرورت خانه دار شدن را نیافته و این حقیقت را لمس نکرده چگونه به دنبال نقشه می رود و یا در حد عمل دنبال معمار و عَمَله می دود⁉️ 💠🔅💠🔅💠🔅💠 👥در مشهد برخوردی رخداد با پیری و مرشدی.چشمانی داشت که نگاهت را می سوزاند و دلت را پر می‌کرد و ابروانی که بر آن نگاه، سایه ی هیبت می ریخت. صورتش زیبا بود و زلفش سرشار و زبانش گرم بود و کلامش چون زمزمه باران و یا همچون ریزموج های برکه ای آرام! 👈 از خودش می گفت و جوانی اش و عشق هایش و از یک شب و از یک لحظه که در به در، به دنبال آخرین معشوقش، قلبش را از سینه اش بیرون فرستاده بود و خودش را در به در، به کوی و برزن کشانده بود. 👈 از شبی می گفت که اش در اوج او را به رسانده بودند! 👈 از زمزمه‌ای می‌گفت که در آن شب او را در هم پیچیده بود. از زمزمه ای که به دنبال چه هستی؟ و برای چه هستی؟ این همه شور و طپش برای همین سبزه های زرد و گلهای خار؟ 👈 واز رخوتی می گفت که پس از این فریاد گرم، او را در خود گرفته بود و از انقلابی حرف می‌زد که او را یکسره دگرگون نموده بود. 👈خیلی سنگین و نرم و خیلی عمیق و نافذ، از شروع حرکتش می گفت تا جواب سوالم را که غافلگیرش کرده بودم داده باشد.این شروع را برای و و و برای همه ها شنیده بودم و داستانهای در این زمینه حرف هایی داشت. 👈او ادامه داد. اینگونه از عشق های مجازی گذشتم که این مجازها پل حقیقت و نردبان حقیقت شدند... برای وصال به هر دری زدم... 1⃣ به رو آوردم. نمازها و نافله ها و خضاب ها و عقیق و فیروزه و مراعات ساعت ها و روزها، اینها را لاجرعه سر کشیدم. مستم کرد اما آرامم نکرد. از شریعت گذشتم با توشه‌ای از نظم و مراعات. 2⃣ به رسیدم. به محبت، به عشق خلق، به همنوایی با ذره ذره وجود با تمام هستی. که عبادت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست 3⃣ در طریقت همراه ریاضت ها و خدمت ها و محبت ها، از خویش گذشتم ،که از ما تا دوست جز گامی نیست. قدم بر خود بگذار تا او را بیابی. از خویش رهیدم ،به دوست رسیدم. به ، به حقیقت. نگاهش همراه زبانش خاموش شد. ▫️پرسیدم: چیست؟ آرام گفت: فناء فناء، وحدت. توحید. ▫️گفتم چیست؟ آیا همان شریعت است یا شریعت و طریقت و حقیقت ؟ فرار می‌کرد که جوابم را با خود ببرد، اما فراری را تعقیب می کنند. ناچار گفت: دین همان شریعت است، سپس طریقت است، سپس حقیقت. ▫️گفتم: پیامبران هنگامی که زبان باز کردند و دعوت خویش را بلند نمودند، آیا از عقیق و فیروزه گفتند؟ آیا از شریعت گفتند؟ آیا به نافله ها دعوت می نمودند و یا به توحید، به فنا، به حقیقت؟ 👊با تندی گفتم: آیا از پشت به طویله می‌روند؟از شریعت تا حقیقت یا از حقیقت تا شریعت؟ ✅ گفتم: تو می‌گویی شریعت، طریقت، حقیقت و رسول می‌گفت: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. از حقیقت می گفت و از فناء می گفت تا شریعت و اعمال و تا طریقت و احوال، نوری بگیرند و جایی بگیرند. این حال و مقام آن همه اعمال بدون حقیقت، بدون توحید، بدون عشقِ او چه باری می دهد و چه بهره می آورد؟ جز خستگی و رنج و یا غرور و نخوت؟ ادامه در پست بعدی ... -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۹۰_۹۷ 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۸) ♨️ 》 شریعت، طریقت، حقیقت (بخش دوم) 🔮 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 ▫️گفتم: تو خودت از حقیقت شروع کردی و به شریعت و طریقت رو آوردی.تو خودت را باختی و او را یافتی و دیدی که نباید با سبزه های زرد پیمان بست. نباید به گلهای پرپر، دل داد. همین درک تو و همین شناخت تو بود که تو را به مقایسه میان محبوبها واداشت و عشقِ حق را در تو ریخت و تو را از عشق هایت جدا کرد. مادام که این عشق در تو نجوشیده بود، تو به جایی نمی‌رسیدی. ☑️کسی که چیزی ندیده،چطور از چیزها می گذرد؟! 👿 با خشم گفت: تو اشتباه می‌کنی. ما بر حق هستیم. ما قدرت ها داریم و از قدرت هایش شمرد و از من اقرار گرفت. ▫️گفتم: من بیشتر از این قدرت ها را هم می توانم باور کنم، ولی برای من قدرت مهم نیست، مهم این است که تو با قدرت و توانایی هایت چه کسی را تثبیت می کنی؟ چه کسی را نشان می دهی؟ ▫️گفتم: برای من قدرت تو و علم و فقه فلان، وضعیت و نیروی اتمی بَهمان و ثروت و دارایی بسیار، هیچ تفاوت نمی کند.همه اینها بت هایی هستند که گرفتار آن‌ها هستید و ❌تو آنقدر ضعیفی که با آن همه عظمت، با یک تندی به خشم نشستی. عظمت تو دستخوش یک کلمه بود.♨️ 🔮 آرام شد و با زرنگی پرسید: می خواهی از آنچه دارم به تو بدهم⁉️ می خواست اسارتم را نشانم بدهد، که برادر تو هم می خواهی اما دستت نمی رسد! خندیدم و گفتم آنها که خواستند رفتند و آنها که رفتند رسیدند. اگر می‌خواستیم رسیده بودیم. ▪️دوباره به عقب بازگشت و گفت: تو می گویی اول حقیقت، سپس طریقت و شریعت و گفت‌: تو شریعت و طریقت را راه حقیقت نمیدانی، پس برای رسیدن به حقیقت، از کجا باید شروع کرد⁉️ ▫️گفتم به خودت باز گرد. به همان داستانی که برای من سرودی. به همان فکر کن. 🧠فکرِ تو و ارزیابیِ تو و عقلِ تو و سنجش تو، تو را به مقایسه واداشت و زیبایی او را و محبت او را و بخشش او را نشانت داد و تو هم به او دل دادی و تو به عشق رسیدی و این عشق تو را به راه انداخت اما در راه ماندی و اسیر قدرت ها و ها ووو شدی، ♨️ که عشق آسان نمود اول،ولی افتاد مشکل ها. ☑️برای رسیدن به حقیقت جز تفکر و شناخت و عشق راهی نیست و این عشق بدون شناخت به دست نمی آید. 💠[تفاوت عشق و محبت]: کسی که شناخت خوبی و زیبایی ندارد عاشق نیست و ما آن جذبه ها و کشش هایی که در بعضی برخوردها تو را به خود می کشند، این عشق نیست که تمام هستی با چنین پیوندی و جاذبه ای به هم گره خورده است و حتی ذرات یک اتم با این نیرو، همدم یکدیگرند. ❤️این جاذبه ها را عشق نمی گویند که عشق، و کشش آگاهانه است و نه یک که در تمام هستی است و عشق انسان انتخاب اوست، نه غریزه او و جاذبه ی طبیعی. جاذبه و غریزه چیزی هستند و عشق انسان چیزی دیگر. 🧠 این عشق از شناخت مایه می‌گیرد، آن هم نه از شناخت بودن و ، که از شناخت چگونه بودن و شناخت خوبی و زیبایی. ⚠️کسانی که میان و و فرق نمی گذارند دچار سطحی‌نگری هستند؛ همان دردی که خیلی‌ها گرفتار آن شده‌اند. انسان و عظمتی دارد و عمقی که با این نگاه های سطحی نمی توان لمسش کرد. ☑️ انسان می‌بیند و سپس به راه می‌افتد. دوست، همراه هر ذره، وجود دارد و این بقا و دیدار برای تمام هست. پس از این مرحله انسان به شناخت و می رسد و قرب و لقا را می‌خواهد. اگر او ندیده بود، نمی خواست. ⚜و برای رسیدن به این ، 🔘 از فکر و ذکر و عهد به عمل و اطاعت می رسند و با این اطاعت به یقین❶ و با یقین به دیدار.❷ 🔘 پس از این مرحله، از اطاعت و عمل، قرب به دست می‌آید، که «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» (نحل،۱۲۸) 🔘 و پس از این معیت و لقاء، انسان شروع می‌شود و حضور مداوم سر می‌رسد. اینها مراحل لقاء هستند. «هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ» (حدید،۴) «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْاَ» (نحل،۱۲۸) «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر،۵۵) -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۹۰_۹۷ ❶. وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ(حجر،۹۹) ❷.لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ اليقين لَتَرَوُنَّ الجحيم .(تکاثر،۶)؛ مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا (کهف،۱۱۰) 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۹) ♨️ 》 🔮 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 ✴️ عقل و عشق درگیری ندارند 💯 🔹فکر و عقل و عشق با هم همدم اند. و هر یک زمینه دیگری را می سازد. این فکر است که زمینه سنجش(عقل) را فراهم می‌کند و این سنجش است که کار عشق را آماده می سازد. 🔸میان عقل عاشق و عشق او تعارضی نیست.تضاد از آن جا بر می خیزد که ما عقل فارغ را با عشق عاشق می‌سنجیم. ❤️ ما می بینیم که جان در سر شیرین گذاشتن معقول نیست و اسماعیل را سر بریدن معقول نیست، گرچه این را عشق می فهمد.اما ابراهیم کاملاً منطقی و عاقلانه اسماعیل ها را و مرگ ها را و خدا را و بقا را سنجیده و اسماعیل را در بهترین راه به جریان انداخته. 🧠 این حکم عقل است که مهم را فدای مهم تر کن.💯 🌀 ابراهیم به مهمتر رسیده و در این دید دیگر تناقضی نیست. تناقض میان دید من و عشق ابراهیم است. من هنوز اسماعیل هایم برایم مهم تر هستند. 🔘 و این است که همه چیز را فدایشان می کنم. 🔘 و این است که کار ابراهیم را نمی فهمم . 👈 ، معبود ها را می یابد و 👈 ، آنها را می‌سنجد و 👈 ، بهترین را انتخاب میکند 🤔 پس تناقض در کجاست⁉️ 💠🔅💠🔅💠🔅💠 🔰[پیوند عقل وعشق در سلوک توحیدی در سوره حمد]؛ 👣 برای حرکت با فکر می توان شروع کرد و به شناخت هایی از بقاء و فناء رسید و عشق بقاء را و حب بقاء را رهبری کرد. با فکر و ارزیابی معبود ها، می توان به سنجش آنها پرداخت و بهترینشان را انتخاب نمود. 1⃣بهترین که است نه اخّاذ. 2⃣ و است که داده هایش از محبتش مایه می‌گیرد نه ازشیطنتش. سبزی نمی‌دهد که شیر بگیرد و پرواز نمی کند که سر ببرد. 3⃣و مهمتر، است که با داده هایش و در کنار بخشش و محبتش، تربیت می‌کند، آن هم نه یک دسته را و برای یک مرحله که همه را، برای تمام عوالم، که است. 4⃣و بالاتر پس از پذیرش تربیت او و پذیرش بخشش و رحمت او دوباره می بخشد و دوباره محبت می کند، که لئن شکرتم لأزیدنکم آنها که شکر کرده‌اند به زیادتی می‌رسند و دوباره رحمانِ رحیم را می بینند و تکرارها را می‌یابند. 5⃣ که او با دادن هایش کم نمی‌آورد و با بخشیدنش از دست نمی دهد، که محدود نیست، حتی پس از دادن، است. 6⃣ با این دید معبود انتخاب می شود . 🔘 این ، صراط مستقیم و نزدیک ترین راه تا رشد انسان است. 🔘 و این است که رفته ها را به دست می‌آورد و پراکنده ها را جمع می کند و در نتیجه به قدرت می رساند و به می کشاند. 💥در این مرحله، توحید؛ تنها او را معبود گرفتن، با فکر و عقل به دست آمده و ، مشخص شده و عشق به بقاء و بهتر طلبی انسان، او را به رسانده و در این سطح عقل به عشق دست داده و تا نصف را تمام شده است. ✅ برای رسیدن به و با فکر و ارزیابی و با سنجش و انتخاب و با عشق و ایمان شروع می‌کنیم و با این ایمان است که انسان به راه افتاده و این عشق است که مشکل ها را آسان نموده و گذشتن ها را سهل کرده است. و با این ایمان است که رسیدن به عبودیت و صراط مستقیم امکان گرفته است.❶ -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۹۹ و ۸۲ ❶. وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(حج،۵۴) 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۱۰) ♨️ 🔮 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 ✴️ شرع، تنها شریعت نیست که از آن بی نیاز شویم💯 🛣آنها که به حقیقت می رسند و راه را طی می‌کنند، آنها مجبورند که تمام حرکت ها و حالت ها را، با نظام عالی هستی همگام و هماهنگ کنند و این است که در این سطح با شرع هماهنگ می‌شوند. 🌟هر کس که پخته تر شده و دَور بیشتر گرفته، دقت بیشتر خواهد داشت؛ حتی در رفت و آمد و آمیزش و غذا خوردن و تطهیر کردنش، حتی در ناخن گرفتن و عقیق به دست کردنش.💯 🔆در این سطح دیگر تقلید و تحمیل نیست که فهم و دید است، در این سطح تعادلی که از شعاع عقیق و اثری که در فلان لحظه از زمان و فلان مرحله از نور خورشید و ماه در سلول ها و اتم های وجود انسان می افتد ،مشهود است و نمودار و پیدا. 🔹امروز که بی اعتنایی به این ها و ارتکاب سیاهی ها ما را سیاه نمی کند، لباسمان لباسی آلوده است و لباس آلوده کثافت را می‌بلعد و نشان نمی‌دهد. 🔸آنها که به لطافت و طهارت می رسند، آنها اثر یک لبخند، یک نگاه و سیاهی یک تخیل را، حتی برای خویش مشاهده می‌کنند و اینها با این دید، بار سنگین تکالیف را به دوش می‌کشند. 🌎 در هستی قانونمند نمی‌توان بی قانون راه رفت و بی حساب زندگی کرد. 🤔چگونه می توان از قانون ها مستغنی شد و چگونه میتوان از شرع گذشت⁉️ انسان پس از گذشت ها، به شرع می رسد و با این دید ها به شرع رو می‌آورد. ☑️آنها که به آزادی می رسند و از آزادی آزاد می شوند، تازه به مذهب و به شرع رسیده‌اند. -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۱۰۱ 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۱۱) ♨️ 🔮 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 🧿 با رنج ها و درد های انسان با آرزوهای بلند و عظیم او همگام است و پس از هر دوره اِتراف(خوشی) و پس از هر دوره بحران چهره‌اش مشخص تر و نمودار تر است. ⚔ پس از جنگ ها و حمله ها چه و ، چهره مشخص این جریان را می بینیم و پس از رسیدن انسان به قدرت ها و اعتراف ها باز فرار این انسان را از قدرت های محدود و گرایش او را به عشق و آزادی می یابیم.❶ 💥 ریاضت بود و ورزش، تلقین بود و . و انسان هیچ گاه تا آخر نمی ماند و مسخ را نمی‌پذیرد و را تحمل نمی‌کند که می شورد و عصیان آن می کند و آزادی و انتخاب را می طلبد که برای او از و آگاهی‌ها و قدرت ها مطلوب تر است❷ ✳️ عرفان عمیق، نمی‌تواند از دردها و رنج ها و یا تحمل و اِتراف و بحران‌ها مایه بگیرد. آنها که با این پاها حرکت می کنند، زود می لنگند. 🔹انسان جز انگیزه ی تحرک طلبی و انتخابش، نمی تواند انگیزه ای مستمر داشته باشد. 🔸 آنها که کارشان تحرک نیست و انتخابشان نیست، تنوع ها سرشار شان نمی کند. ❌و حتی عرفان می شود بازیچه و دلخوش کنکشان. ↔️ انسان در حالی که از جبر های گوناگون مایه می گیرد، انسان در حالی که مجبور است، محکوم نیست؛ چون زمینه‌ساز انتخاب او می شوند. 🔰انسان اگر از یک جبر برخوردار بود، محکوم می‌شد و توجیه برمی داشت، اما پس از توجه به جبر ها، مسئله ی انتخاب مطرح می‌شود و انسان آزاد است که چگونه انتخاب کند. 🤔 این که می گویند: هر کس در این زمینه قرار می‌گرفت، اینگونه می‌شد و اینگونه انتخاب می‌کرد، مغالطه ای همراه دارد؛ چون باید گفت هر کس در این زمینه قرار می گرفت، می‌توانست اینگونه باشد و می توانست اینگونه انتخاب کند. این توانایی و اختیار انسان را نمی توان نادیده گرفت. ☯ مادام که انتخاب انسان نباشد، چیزی جز ، جز ، به دست نخواهد آمد و این چنین عرفانی اصالتی نخواهد داشت. 🔻 و برای تحقق انتخاب: 👈 ارزیابی (تعقل) و 👈آموزش و 👈ایجاد زمینه راهی نیست که تلقین ها، مسخ انسان هستند.❸ 🔖چکیده مطلب: عرفان اصیل: تحرک+ انتخاب= رشد عرفان بازیچه: تنوع+ تلقین= مسخ 📍توضیح بیشتر را اینجا ببین. --------------------- 📚 ❶ روش نقد، ج۳.ص۴۹. ❷همان،ص ۶۱. ❸همان،ص۱۰۵. 🆔 @safiresheytan🕸