eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
170 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت هفدهم بعد از خوردن غذا، به سمت سفارت ایران ک
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت هجدهم با همۀ نزدیکی بیروت تا دمشق، چقدر فاصله میان این طبیعت آرام و رؤیایی، با طبیعت به هم ریخته و خیابانهای زخم خورده دمشق بود. ابوحاتم که آرامش و شادی بیروت را می‌دید حالا مثل اینکه دلش بیشتر برای مردم سوریه می‌سوخت، با اندوهی که علیرغم سعی او در لحنش پیدا بود، گفت: اگر سی سال پیش بذر حزب الله در اینجا پاشیده نمی‌شد، تکفیری ها اینجا رو هم مثل سوریه ویران و ناامن می‌کردن. با ته مایه ای از شکایت جوابش دادم که: خب شما که اینو می‌دونید چرا توی سوریه، به حزب الله دیگه درست نمی‌کنین؟ نکنه جوونایی مث جوونای حزب الله ندارین؟ ابوحاتم انگار که بهش برخورده باشد بلافاصله گفت: چرا داریم، ولی تا امروز یکی مثل سردار متوسلیان نداشتیم که همه جوره آموزشمون بده که شکر خدا با اومدن ابووهب این مشکلمون هم داره حل میشه! ان شاء الله ابووهب، حزب الله دوم رو توی سوریه تشکیل می‌ده. البته کار خیلی مشکلیه، ابووهب چند ماه پیش که اومدن سوریه، از آقای بشار اسد خواستن تا جلسه ای با سران ارتش داشته باشن. من به عنوان راننده ایشون رو به محل ستاد ارتش بردم. وقتی وارد اونجا شدیم، صحنه ای دیدیم که حتی من هم به عنوان یه سوری باورم نمی‌شد. ژنرالهای ارتش با زیرپوش و خیلی بی خیال، اونجا نشسته بودن. یکی روی صندلیش ولو شده بود و پاهاش رو انداخته بود روی میز، اون یکی قلیون می‌کشید، بیشترشون سیگار می‌کشیدن. لحظه ورودمون، اون قدر دود سیگار و توتون فضا رو پر کرده بود که ابووهب به سرفه افتاد و ژنرالها زدن زیر خنده، اما ایشون هیچ عکس العملی نشون ندادن، حتى لبخند ملیحی هم روی لبشون اومد. بعد از آشنایی با فرمانده ها و گرم گرفتن با اونا، بهشون گفت، این نوع جمع شدن شما که آمرای ارتش هستید اصلا کار درستی نیست، اگه خدای نکرده به انتحاری بین شما نفوذ کنه،کار ارتش تمومه! ژنرال‌هام که خب خودشون رو کسی می‌دونستن توجهی به حرف‌های ایشون نکردن، خندیدن و چیزهایی گفتن که مایه های طعن و تمسخر داشت. سر ظهر وقتی ناهار آوردن؛ ابووهب لب به غذا نزد. پا شد و همون جا شروع کرد به نماز خوندن .کجا؟! توی ستاد ارتشی که با نماز و نمازخون میتونه خوبی نداشتن!؟ وقت خداحافظی باز هم ابووهب به رئیس ستاد ارتش سفارش کردن که، فرماندهان اگه این طوری به جا جمع نشن بهتره. جالب اینجاست که چند روز بعد شنیدیم یکی از انتحاری‌ها، خودش رو با یه خودروی پر از مواد منفجره، به محل اجتماع ژنرال‌های ارتش کوبونده و چند نفرشون رو کشته. بعد از این اتفاق ابووهب رفت پیش رئیس جمهور و گفت که با این ارتش نمیشه کار رو پیش برد، باید یه فکری به حال اصلاح ارتش کرد و به نیروی مردمی خدامحور تشکیل داد. همان طور که ابوحاتم شیرین و شنیدنی خاطراتش را از حسین تعریف می‌کرد، به وضوح حس افتخار را در نگاه دخترهایم می‌دیدم. برای من هم خطاب ابووهب از سوی ابوحاتم، دلنشین و غرورآفرین بود. وهب پسر بزرگم بود که اسمش را حسین انتخاب کرد و دوست داشت من از ام وهب آن شیرزن واقعه عاشورا، الگو بگیرم. حالا در دمشق به این فکر میکردم که اگر دفاع از ناموس اهل بیت، رسالت حسينیِ حسين است، چه بار سنگینی برای پیامبری آن به عهده من ضعیف خواهد بود! آیا امتحانی مثل امتحان ام وهب، قسمت من خواهد بود؟ توی بیروت چند جوان از طرف حزب الله آمدند و ما را به محل اسکانمان بردند. محل اسکان ساختمان چند طبقه ای بود نزدیک سفارت ایران که چند خانواده ایرانی دیگر هم آنجا زندگی می‌کردند. از همان لحظه ورود عرق از سرو رویمان جاری شد. هوای بیروت شرجی و گرم بود و برخلاف تصورمان نصف روز از برق خبری نبود تا لااقل بشود با باد کولر کمی این هوا را تحمل کرد. بعد از ساعتی زهرا و سارا بی حال افتادند. زهرا گفت: مثل سوسک‌های پیف پاف خورده، زنده ایم ولی دست و پای راه رفتن نداریم. سارا هم کلافه گفت: مامان! زنگ بزن به بابا بگو بیاد ما رو از اینجا ببره. حق به جانب گفتم: خودتون خواستید بیاید اینجا، مگه بابا نگفت که برگردید ایران؟» سارا به دفاع از خودش گفت: الآن هم میگیم هوای برگشتن به ایران نداریم، ولی اینجا هم جای موندن نیست، به بابا بگو که..... نگذاشتم ادامه بدهد و گفتم: مجبوریم که بمونیم. ابوحاتم هم که برگشت. دمشق دیگه کسی نیست تا ما رو برگردونه اونجا، پس باید تحمل کنید. روز اول تا غروب مثل بچه یتیم ها نشستیم توی خانه. مقداری پول داشتیم که از بیرون غذا تهیه کنیم. دخترها گفتند: حداقل بزنیم بیرون. هوای بیرون بهتر از هوای دم کرده این حمامه! چادرهایمان را که سر کردیم، در زدند. زهرا در را باز کرد، چند نفر که کت و شلوار رسمی به تن داشتند و یقه پیراهن‌های سفیدشان مثل دیپلمات‌ها بود، پشت در ایستاده بودند. ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
خانه‌ی امن هنجارشکن‌ها‼️ ▫️تصویر بالا نظرسنجی است که یک کانال مستهجن در روبیکا تنظیم کرده است و همانطور که میبینید اکثریت شرکت‌کنندگان در این نظرسنجی خواهان ادامه‌ی فعالیت این کانال در روبیکا بوده اند و نه مهاجرت به لجن‌گرامی به نام تلگرام! ▫️پیامی که در پس این نظرسنجی وجود دارد کاملا مشخص است و ما همچنان منتظریم ببینیم مسئولین روبیکا چه زمانی پاسخگوی فضای یله و رهای این برنامه خواهند بود! ✍میلاد خورسندی
2_144178960579036710.mp3
1.66M
🏴 ویژه ماه ♨️شیعه شدن نویسنده سنی بخاطر امام حسین(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام @saghebin
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🔰اصل پنجاه و دوم 2⃣5⃣ 🔘بودجه سالانه کل‌ کشور به ترتیبی که در قانون مقرر می‌شود ازطرف دولت تهیه و بر
🔰اصل پنجاه و سوم3⃣5⃣ 🔘کلیه دریافت های دولت در حساب های خزانه‌داری ‌کل متمرکز می‌شود و همه پرداخت ها در حدود اعتبارات مصوب به‌ موجب قانون انجام می‌گیرد. @saghebin 
💠 خواندن روضه های دروغ 💬 پرسش: خواندن روضه های دروغ و نامعتبر که موجب تمسخر و هتک می شود، چه صورتی دارد؟ ✅ پاسخ: 🔹 اگر دروغ و موجب هتک و تمسخر باشد، جایز نیست (آیت الله خامنه ای). 🔹 خواندن روضه های دروغ جایز نیست (آیات عظام بهجت،صافی و مکارم). 🔹 اگر دروغ یا موجب هتک باشد، جایز نیست (آیت الله سیستانی). 🔺 سید محسن محمودی، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ج۳، خواندن روضه های دروغ، ص ۳۱ @saghebin
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید ⏳امروز    ۲۹ تیر ۱۴۰۲ ▫️دوم محرم سال ۱۴۴۵ (ه ق) .‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ از حضرت رضا علیه‌السلام روایت شده: 🌴چون ماه محرّم فرا می‌رسید، کسی پدرم را خندان نمی‌دید و پیوسته تا روز دهم اندوه و حزن بر او چیره بود، چون روز عاشورا می‌شد روز مصیبت و حزن و گریه‌ی او بود و می‌فرمود: ▫️ امروز روزی است که حسین علیه‌السلام  شهید شد. 📚مفاتیح الجنان 🌸  ذکر روز:  لااله الله ملک الحق المبین @saghebin
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
به نام خدای خالق حسین ضمن عرض سلام و ادب محضر شما اول محرم و آغاز ایام حزن و اندوه برای مولا امام ح
به نام خداوند کربلا سلام از آیه فوق در پست پیشین که اولین آیه تلاوت شده توسط امام حسین علیه السلام است نکات زیر قابل برداشت است 1- حضرت موسى در دربار فرعون، عامل نفوذى و طرفدار داشت. 2- كمك به ظالم در هر شكلى حرام است؛ ولى ورود و نفوذ در دستگاه براى كمك به اهل ايمان كارى پسنديده است. مانند مومن آل فرعون (حضور علىّ ابن‌يَقطين يكى از ياران امام كاظم عليه السلام در دستگاه ظلم بنى‌عبّاس نيز از همين باب بود.) 3- طاغوت‌ها براى امنيّت و آسايش بيشتر خود، در ميان مردم و مركز شهر زندگى نمى‌كنند. 4- در حفظ جان رهبران و نخبگان جامعه، نهايت تلاش خود را بكار ببريم. 5- گاه، خبررسانى به موقع و سوز و سرعت در كار، سرنوشت يك ملّت را عوض مى‌كند. (چه بسا كه اگر اين مرد، اخبار را به موسى عليه السلام نمى‌رساند و آن حضرت از شهر بيرون نمى‌رفت، به دست مأموران فرعون كشته مى‌شد.) 6- يك انسان انقلابى مثل موسى، جبهه‌ى كفر و مهره‌هاى آن را به اضطراب و تكاپو مى‌اندازد. 7- اطرافيان طاغوت‌ها و ظالمین نيز در جرم آنها شريك هستند. 8- افشاى توطئه‌ها و طرح‌هاى خائنانه واجب است. 9- مصلحان جامعه بايد همواره آمادگى هجرت و آوارگى را داشته باشند. 10- به هشدارهاى دلسوزانه بها دهيم و نصيحت ديگران را بپذيريم. 11- شجاعت، به معناى در دسترسِ دشمن قرار گرفتن نيست. 12- زندگى انبيا غالباً با آوارگى و سختى همراه بوده است. 13- سعى و همّت خود را بكار بريم؛ ولى نتيجه را از خداوند بخواهيم. (از شهر خارج شد ولی از خدا خواست که او را از قوم ظالم نجات دهد) 14- دعا بايد با تلاش و حركت همراه باشد. (هم از شهر خارج شد و هم دعا کرد) 15- رهبران الهى، در همه حالات از خداوند استمداد مى‌كنند. ✍مشاور @saghebin
هفت شهر عشق قسمت سوم.mp3
1.15M
📚کتاب صوتی هفت شهر عشق ✍️مهدی خدامیان 🎙امین اخگر قسمت سوم3️⃣ @saghebin
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⚫️ کربلا، نماد همه ت
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ ⚫️ کربلا، نماد همه تاریخ - قسمت دوم ▪️ سال دهم هجری حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم رحلت کردند، پنجاه سال بعد یعنی سال شصتم هجری یزید لعنت الله علیه به حکومت رسید، در این پنجاه سال خیلی انحرافات پیش آمد، کسی را به جانشینی پیامبر انتخاب کرده بودند که علناً مشروب می‌خورد و سگباز و میمون باز بود، عیاش و فاسد بود، و از این بالاتر اصلاً اعتقادی به اسلام نداشت، می‏‌گفت «لا خبر و لا وحی نزل» نه خبری بوده و نه وحی نازل شده، اصلاً منکر توحید بود، یک کافر به تمام معنی، در این پنجاه سال اصحاب پیامبر از دنیا رفته بودند، نسلی جدید آمده بود، نسلی که پیامبر را ندیده بودند، در این حین معاویه ملعون هلاک شد و یزید ملعونتر از خودش به خلافت رسید، یزید به تمام فرمانداران بلاد اسلامی دستور داد از مردم برای من بیعت بگیرید، اما فرمانش به والی مدینه متفاوت بود، به والی مدینه پیام فرستاد که خیلی به مردم مدینه کاری نداشته باش، فقط حواست به حسین ابن علی باشد، تو از او بیعت بگیر... وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ✍️ حبیب‌الله یوسفی @saghebin
🌐تاریخ به افق کربلا روز: دوم محرم @saghebin
✍امام حسين عليه السلام: شكرگزارىِ تو بر نعمت گذشته، زمينه ساز نعمتِ آينده است 📚 نزهة الناظر صفحه80 @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 | ۲۹ تیرماه ۱۴۰۲ 💫 : مردم ما به توفیق الهى، به هدایت الهى، به دستگیرى الهى، مردم مومنى هستند؛ هم آگاهند، هم مومنند، هم حاضر در صحنه‌اند، پا به رکابند در هر جائى که لازم باشد. 🗓 ۱۳۸۸/۰۴/۰۷ @saghebin
⭕️لایو امشب با موضوع: محرم؛ فرصت تفکر درباره جامعه کوفه استاد: مجتبی شفیعی زمان: ساعت ۲۱ مکان: کانال ثاقبین
🔻داستان واقعی 👈ملاقات خانم خانه دار با امام زمان ارواحنافداه در مجلس روضه! 🔰 ایام عزاداری سید الشهدا علیه السلام نزدیک بود،هر سال یک دهه عزاداری داشتند در حسینیه،امسال اما شور و اشتیاق عجیبی از امام زمان ارواحنافداه در دلش افتاده بود، ‌قبل از شروع عزاداری ها نشست روبه قبله و با آقایش خلوتي کرد،با خواهش و تمنا از مولا خواست بخاطر جد غریبش هم که شده امسال به مجلس آنها هم بیاید، به دلش الهام شد خبری در راه است... 🌀شب اول عزاداری رسید، قبل از شروع مراسم، بالای مجلس پتوی نویی را چهارلا کرد و یک پشتی استفاده نشده روی آن گذاشت، به شوهرش سفارش کرد کسی اینجا نشیند، شوهرش پرسید چرا؟ جواب داد، این، جای آقایم است... شوهر تبسمی کرد و گفت:چشم... 🔰شبهای عزاداری یکی یکی سپری میشد، هر شبی که می رسید در طول مراسم همه ی حواسش به همان جای خالی بود، مدام پرده را کنار میزدو قسمت مردانه را وارسی میکرد، چشم میدوخت به همان جای خالی... شب آخر هم آمد، خبری نشد، عزاداری هم تمام شد، خبری نشد،موقع صرف غذا شد، رفت به آشپزخانه، بغض گلویش را فشار میداد، دلش داشت میترکید، اشکش سرازیر شد، گفت برای بار آخر بروم آن جای خالی را ببینم، پرده را کنار زد،سید معمم جلیل القدری را دید، همان جا نشسته بود،او جمعیت را میدید اما انگار هیچکس او را نمیدید، همه مشغول صحبت کردن بودند، توجهی نداشتند به او، روضه خوان دعای آخر مراسم را میخواند، جوان خوش سیما دستانش را به سمت آسمان بلند کرده بود و بعد از هر دعایی با لحن ملیحی آمین میگفت، غذارا آوردند، چند لقمه ای از غذا به آرامی در دهان گذاشت،چندین بار با مهربانی به سمت آشپزخانه نگاه میکرد و تبسم... بوی عطر عجیبی حسینه را پرکرده بود... 💎 یکی از خانم ها که در آشپزخانه مشغول بود گفت چه بوی عطر فوق‌العاده ای در فضا پیچیده، دوباره پرده را کنار زد،نگاهش را به جای همیشگی انداخت اما کسی را ندید، از درب خروج هم هیچکس خارج نشده بود، شوهرش را سریع صدا زد، تو کسی را با این مشخصات ندیدی در قسمت مردانه، نشسته بود همان جایی که آماده کرده بودم، شوهرش جواب داد نه ولی عطر بسیار خوشی در قسمت مردانه پیچیده بود که همه متوجه شدند، این صحبت را که از شوهرش شنید خیلی منقلب شد، صحبت حضور مولا در مراسم دهن به دهن در حسینیه پیچید،جمعیت منقلب شده بود، صدای ناله ی یا صاحب الزمان تا ساعت‌ها بعد شنیده میشد... صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را.. ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم.. @saghebin
| ◽️خوشا بحالت سردارآغوش اربابت گوارایت باد. 🌹هر شب جمعه تو را با قلب و ذهن پر گناهمان یاد میکنیم تا تو در محضر ارباب، با قلب و ذهن پاکت یادمان کنی، حالا که واسطه نیاز است، بگذار تو واسطه ما باشی 🌹ارباب، به قاسمت ما را ببخش. @saghebin
هدایت شده از 🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
⭕️لایو امشب با موضوع: محرم؛ فرصت تفکر درباره جامعه کوفه استاد: مجتبی شفیعی زمان: ساعت ۲۱ مکان: کانال ثاقبین
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🔰اصل پنجاه و سوم3⃣5⃣ 🔘کلیه دریافت های دولت در حساب های خزانه‌داری ‌کل متمرکز می‌شود و همه پرداخت ها
🔰اصل پنجاه و چهارم4⃣5⃣ 🔘دیوان محاسبات کشور مستقیماً زیر نظرمجلس شورای اسلامی می‌باشد. سازمان و اداره امور آن در تهران و مراکز استان ها به موجب قانون تعیین خواهد شد. @saghebin
💠بیمه کارگر 💬با توجه به اینکه عرف و قانون با شرایطی بیمه‌کردن کارگر توسط کارفرما را لازم می‌داند، آیا بیمه‌نکردن کارگر از نظر شرعی اجحاف در حق کارگر است و حرام است؟ 📚منبع:پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری @saghebin
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ  آغاز کنید ⏳امروز    ۳۰ تیر  ۱۴۰۲ : 🔅امام حسين عليه السلام: 🌴ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه درسلام بُخل ورزد 📚بحارالانوار جلد ۹۳ صفحه ۲۹۴ 🌸ذکر روز: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @saghebin
🍂ای آخرین سلاله‌ی زهرا تبارها ای وارث شکسته دلِ ذوالفقارها... 🍂بی تو چهار فصلِ دلِ من، خزانی است چشم انتظارِ آمدنِ تو بهارها... 🍂آقا فدای شال عزای محرمت چشم تو خون شده ز غمِ روزگارها... تعجیل در فرج مولایمان صلوات @saghebin
به نام خدای امیدواران سلام خداوند مهربان در قرآن میزان فرمودند وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ همین که حضرت موسی رو به جانب شهر مدین آورد، با خود گفت: امید است که خدایم مرا به راه راست هدایت فرماید. سوره قصص آیه 22 امام حسین علیه السلام همین که از مدینه خارج شد و بعد از 5 روز به مکه رسید این آیه شریفه را تلاوت فرمودند. «مَدْيَن» شهرى در جنوب شام و شمال حجاز، و نزديك تبوك است كه در آن زمان از قلمرو حكومت فرعون، بيرون بوده است. این آیه شریفه به نکات ارزشمند زیر اشاره دارد. 1- تحرّك، هجرت و بكارگيرى تاكتيك‌هاى متفاوت، از لوازم يك انقلاب است. 2- اوّل حركت كنيم، سپس دعا كنيم و اميدوار باشيم. (امیدواری خود بخش مهمی از مسئله زندگی است) 3- اميدوارى، در همه‌ى حالات پسنديده است. (خداوند بعد از کفر هیچ گناهی را بالاتر از ناامیدی از درگاهش نمی داند) 4- فراز و نشيب‌ها، يك سنّت الهى در راه تربيت انسان‌هاست. وَ لَمَّا تَوَجَّهَ‌ ... قالَ عَسى‌ رَبِّي‌ 5- كار خود را با استمداد از پروردگار آغاز كنيم. (موسی گفت امیدوارم خدا راه درست را به من نشان دهد و با اینکه مسیر مدین را بلد نبود بخاطر انجام وظیفه هدایت در مسیر قرار گرفت) 6- در محيطهاى طاغوت‌زده كه زمينه‌ى انحراف و تصميمات نابخردانه فراهم است، از خداوند، هدايت بجوييم. ✍مشاور @saghebin