#خشونت_در_اسلام
#قسمت_سیزدهم
#برخورد_امیرالمؤمنین_با_یهودی
یه روز #امیرالمؤمنین (ع) در #کوفه مشغول سخنرانی بودن و فرمودن: «قبل از اینکه منو از دست بدید، هرچی رو میخواید از من بپرسید». در این موقع یه مردی که از ظاهرش معلوم بود یهودیه، بلند شد و با صدای بلند داد زد: «تو مدّعی چیزی هستی که ازش خبر و فهمی نداری ...». در این موقع اصحاب از چند طرف به سمت اون #یهودی حمله کردن و خواستن باهاش درگیر بشن. حضرت #علی (ع) تا این صحنه رو دید، اونا رو دور کرد و بلند گفت: ولش کنید! با #خشونت که نمیشه مطالب دینی رو به طرفِ مقابل فهموند. بعد به سمت اون یهودی برگشت و فرمود: بدون هیچ ملاحظه ای سؤالاتت رو بپرس. من هم - به امید خدا - جوابت رو با دلیلهای عقل پسند و محکم میدم.
یهودی شروع کرد سؤالاتش رو پرسید و حضرت هم یکی یکی اونا رو به شکلی منطقی جواب داد. در آخر اون یهودی اونقدر به وَجد اومد که چهار بیت شعر در #فضیلتِ مولا علی (ع) خوند.
#امیرالمؤمنین
#کوفه
#یهودی
#علی
#خشونت
#فضیلت
پ.ن: برداشتی از کتاب «إرشاد القلوب ديلمی»، ج2، ص377-378.
«ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇»
https://eitaa.com/sahat_andisheh