eitaa logo
ساحت اندیشه
180 دنبال‌کننده
101 عکس
62 ویدیو
45 فایل
«گفتمانی پیرامون دین و اندیشه دینی» کلیه حقوق مادی و معنوی این کانال محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلا اشکال است. راه ارتباطی؛ @hossein_m_m
مشاهده در ایتا
دانلود
یه روز  (ع) در  مشغول سخنرانی بودن و فرمودن: «قبل از اینکه منو از دست بدید، هرچی رو میخواید از من بپرسید». در این موقع یه مردی که از ظاهرش معلوم بود یهودیه، بلند شد و با صدای بلند داد زد: «تو مدّعی چیزی هستی که ازش خبر و فهمی نداری ...». در این موقع اصحاب از چند طرف به سمت اون حمله کردن و خواستن باهاش درگیر بشن. حضرت  (ع) تا این صحنه رو دید، اونا رو دور کرد و بلند گفت: ولش کنید! با  که نمیشه مطالب دینی رو به طرفِ مقابل فهموند. بعد به سمت اون یهودی برگشت و فرمود: بدون هیچ ملاحظه ای سؤالاتت رو بپرس. من هم - به امید خدا - جوابت رو با دلیلهای عقل پسند و محکم میدم. یهودی شروع کرد سؤالاتش رو پرسید و حضرت هم یکی یکی اونا رو به شکلی منطقی جواب داد. در آخر اون یهودی اونقدر به وَجد اومد که چهار بیت شعر در  مولا علی (ع) خوند. پ.ن: برداشتی از کتاب «إرشاد القلوب ديلمی»، ج2، ص377-378. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
عجيبه اونايي كه به و (ص) تهمت میزنن و میگن: اسلام میگه هر غیر مسلمانی رو باید کشت!! چرا به این سؤال جواب نمیدن که «اگه واقعاً نظر اسلام اینه که هر غیر مسلمانی رو باید گردن زد، چرا با وجود اینکه این همه قبیله ی ، اطراف و بودن، پس چرا پیامبر (ص) حتی با یکی از اونا – بخاطر بودن، و یا و بودنشون – نجنگید؟! اصلاً اگه کل تاریخ پیامبر و امیرالمؤمنین (ع)رو زیرورو کنیم، یجا رو پیدا نمیکنیم که اونها شروع کننده ی جنگ باشن؛ یعنی تا وقتی که یه گروه یا قبیله ای دست به شمشیر نبردن و خیانت نکردن، به هیچ وجه پیامبر و حضرت علی (ع) دست به شمشیر نشدن. تازه اون موقعی هم که طرف مقابل میومد و صف آرایی میکرد برای جنگ، تمام سعی و تلاش پیامبر (ص) و امام علی (ع) این بود که جنگ شروع نشه و اگه به ناچار جنگ شروع میشد، همش دنبال این بودن که تا اونجایی که ممکنه افراد کمتری از دو طرف کشته بشن. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
-----¦﷽¦----- ⭕️ دو خاطره ی خواندی و جالب از زبان و ، دستاويزى براى و من نجف كه بودم، يک نفر از همين افراد (مجاهدین خلق) آمد پيش من. شايد بيست یا بیست و چهار روز، هر روز 😳 [مى‏]آمد آنجا، و روزى شايد دو ساعت از و صحبت [می]كرد. همه حرفهايش را زد. من يك قدرى به نظرم آمد كه اين وسيله (وسیله گول زدن است) است؛ و وسيله براى مطلب ديگرى است، و شايد بايد يادم بياورم آن مطلبى كه مرحوم به آن گفته بود؛ می ‏گويند يک يهودى در مسلمان شده بود. بعد خيلى به آداب اسلام پايبند شده بود؛ خيلى زياد! اين موجب سوء ظن مرحوم آسيد عبدالمجيد - كه يكى از علماى همدان بود - شده بود كه اين قضيه چيست!؟! 🤔 يكوقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا می ‏شناسى؟ (یهودی) گفت: بله. گفت: من‏ كی هستم؟ (یهودی) گفت: شما آقاى آسيد عبد المجيد. گفت: من از اولاد پيغمبرم؟ گفت: بله. (سپس آقا سید عبدالمجید گفت:) تو كى (هستی)؟ (گفت:) من يك يهودى بودم، پدرانم يهودى بودند و تازه مسلمان شده‏ ام. (آسید عبدالمجید)گفته بود: نكتهء اينكه تویِ تازه مسلمان - كه همه پدرانت هم يهودى بودند و من هم سيد و اولاد پيغمبر و ملّا و اين چيزها -، تو از من بيشتر مقدّسى، نكته اش چيست!؟! 🧐 شنيدم كه يهودى گذاشت و رفت! معلوم شد حُقّه زده. می‏خواسته با صورت (ظاهرِ) اسلامى كارش را بكند. من به نظرم آمد كه اين قضيه (هم چنین چیزی است). خُب، من هم يك طلبه هستم؛ من اين قدر و خوان نبودم كه ايشان بود! ده- بيست روز ماند. من گوش كردم به حرفهايش. جواب به او ندادم؛ همه ‏اش گوش كردم. (او) آمده بود كه تأييد بگيرد از من [تأیید برای سازمان مجاهدین]. من گوش كردم و يک كلمه هم جواب ندادم. بعد هم معلوم شد كه مسأله همان طور بوده. بعد هم كه آقايانی آمدند، که از ايران اشخاصى به آنها سفارش كرده بودند كه اينها را تأييد كنيد، اينها (افرادی فلان و بهمان) هستند. (با این وجود) من باور نكردم. حتى از آقايان خيلى محترم تهران سفارش كرده بودند كه اينها مردم چطور هستند؛ و من باورم نيامده بود. اينهايى كه اين قدر از قرآن و از نهج البلاغه و از ديانت زياد دم می ‏زنند و بعد فقرات قرآن و نهج البلاغه را يكجور ديگرى غير از آنچه بايد معنا می ‏كنند، اينها را نمی توانيم ما خيلى رويشان اطمينان داشته باشيم. 📚 صحيفه امام، ج‏8، ص143-144 (با تصحیح اندک عبارات) ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇 «https://eitaa.com/sahat_andisheh