نتانیاهو دستور داده تو سواحل و مراکز خرید سرزمین اشغالی، صف زنان و مردان از هم جدا باشه تا به آموزههای یهود عمل کنند!
حالا اگه همین اتفاق در ایران باشه چه واکنشی دارند؟ صهیونیستها به فسادی که در تمام دنیا پخش کردن کاملا باور دارند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید زینالزاده شب قبل از شهادت به مادرش چه گفت؟
مادر شهید حسین زینالزاده:
🔹حسین کلا دو بار از من خواست که دعا کنم یه بار داشتم به برادرش غسل شهادت یاد میدادم روز جمعه بود برادرش چهارده سالش هست حسین آمد کنار ما خندید گفت مامان دعا میکنید من هم شهید شوم گفتم نگو مامان تنم میلرزد اینجوری میگی؛ تقریبا ۱۰روز قبل شهادتش بود.
🔹یک بار هم سه روز قبل شهادتش از من خواست که دعا کنم کلا این دوبار یعنی اصلا اسم شهادت رو جلوی من نمیآورد دفعه دوم سه روز قبل شهادتش بود که آمد خانه دستش و پایش ضرب خورده بود و ورم کرده بود که گفتم که بیا برایت ببندم. که حسین گفت نه مامان اینا چیزی نیست. به من گفت مادر دعا کن فقط شهید بشیم؛ مامان اگر من برم میتونم یک نسل رو نجات بدم.
🔹خوشحالم فرزندم به آرزویش رسید و مایه افتخار است برای من. انشاالله من را نیز شفاعت کند.
🔻واکنش «دالیچ» به همراه داشتن تسبیح در مسابقات
سرمربی تیم ملی کرواسی:
🔹من همیشه یک تسبیح را با خودم حمل میکنم و زمانی که احساس میکنم شرایط حساس و سخت است، دستم در جیبم میرود و آن را لمس میکنم که این به من آرامش میدهد.
🔹تمام کارهایی که در زندگی و حرفهای انجام دادهام مدیون ایمانم هستم و خدای عزیزم را شاکرم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اختصاصی | از پروژه ایران ضعیف چه میدانید ؟
پروژهای با هدف تضعیف اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ایران
چرا
مجید رضا رهنورد که
بچه مذهبی بود
#قاتل شد:
مراقب خود، اطرافیان و #فرزندان مان باشیم.
امروز صبح که خبر اعدام #مجیدرهنورد را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم دست داد
#خوشحال نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه
تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بودکه از زندگی او #مستندی تهیه کرده بود و در جریان باز جویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است.
مادرش به #عشق امام رضا علیه السلام
نامش را مجیدرضا گذاشت
از کودکی #مسجدی و هیئتی بود
همیشه تلاش میکرد
صف اول #نمازجماعت
خودش را جاکند حتی برای ثواب بیشتر نماز،
عبا بر شانه می انداخت
#ولی از 15 سالگی که وارد #فضای_مجازی شد
کم کم تحت تاثیر قرار گرفت
آنچنان شست و شوی #مغزی شد که نماز را #ترک می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام حسین ع و حضرت فاطمه س را کنار گذاشته و حتی #مسخره می کند:
خودش میگوید ۸ سال رسانه #مغز من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود،
روز حادثه با دیدن آن گروه #صدنفره اغتشاش در خیابان آن جرقه زده شد
اول در خانه #وصیت نامه اش را می نویسد که
برای من #گریه نکنید
سر قبرم #قرآن نخوانید،
هر #چاقویی که زده به خاطر کینه ای بوده که از حزب اللهی ها داشته،
او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما #زجرکش و تکه تکه اش میکنند
برای همین موقع دستگیری میگوید مرا #زود اعدام کنید
اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را می بیند که با #رفتار دینی با او تعامل می کنند
تمام #معادلات ذهنی اش به هم می ریزد
بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه اش بدهند،
با او #صحبت می کنند
از زندگیش می پرسند
برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او #کتاب می دهند بخواند
و خلاصه مجرم و بازجو باهم #گریه میکنند.
آخر تازه فهمیده که این ۸سال چه قدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این #جنایت برند،
به مادرش می گوید،
با مادران #شهدا صحبت کن،
طلب #عفو نکن
فقط طلب #حلالیت کن
من مثل یک #حیوان برادرم را کشتم،
مجید رضا میگوید چند #حسرت به دلم مانده،
یک بار دیگر دست #مادرم را ببوسم به مادرم کادو بدهم:
بعداز ۸ سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیه السلام برسد(این حرف را با گریه و زجه میزند و باز جو هم همراهش گریه و زجه میزند)
او بسیار پشیمان و شکسته شده بود.
در حقیقت می شود گفت
#دشمن دوتا جوان ما را شهید نکرد
بلکه دوتا جوان را شهید کرد
ویک جوان را #کشت،
دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان عج باشد را تبدیل به یک #قاتل کرد.
مراقب خود، اطرافیان و #فرزندان مان در فضای مجازی باشیم.
دکتر اصغری نکاح
روانشناس و دانشیار
دانشگاه فردوسی مشهد
یامهدی:
✅❌برخلاف تصور برخی، هر ریایی حرام نیست.
💠 قرآن درباره انفاق میفرماید: گاهی باید این انفاق #مخفی باشد
و گاهی هم #آشکار و علنی:
«سراً و علانیةً».
( بقره: ۲۷۴)
*✅ امام حسین میتوانست ظهر عاشورا نماز خود را در خیمه بخواند؛ ولی مخصوصاً بیرون خیمه خواند تا اعلام کند، انجام کاری مانند جهاد هم نباید شما را از نماز غافل کند؛ او به مردم یاد داد که با هیچ قیمتی و در هیچ شرایطی نماز تعطیل شدنی نیست.*
📚شیوه های دعوت به نماز ص٢٢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️فیلم کامل کتک خوردن دختران چادری به دست آشوبگران در مترو در فاطمیه😭
💔دختر کم حجابی که به حمایت از دختران چادری کتک میخورد
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در روز مرگ پابلو اسکوبار قاچاقچی معروف کوکائین که به انجام جنایت بار ترین اقدامات و تروریسم بیسابقه در کلمبیا مشهور است، مادرش گفت: پسرم آدم خوبی بود!
حالا BBC و .. که با ایجاد چرخه خشونت، شرور های بالقوه را تبدیل به تروریست های بالفعل کردند، با فیلمهای مادران معدومین ترحم میخرند
مثل فیلمی که مادر دکتر قاتل
روح روح الله عجمیان پسر قاتل خود را یک خیر و انسان خوب توصیف کرده تا دل همه انسان های کوته بین را به رحم آورد
👇👇👇👇👇
📌دو تا زن رو به جرم بمبگذاری گرفتن، یکی تو ایران و یکی تو ترکیه
📌بمبگذار ترکیه محجبهست؛ اما وقتی گرفتنش نهتنها حجاب براش نمیذارن، بلکه لباس New York هم تنش میکنن که بگن کار آمریکا بوده. برای اینکه تحقیرش کنن و باقی رو بترسونن صورت شکنجه شدهش رو بدون سانسور نشون میده و از معرفیش ابایی نداره.
📌بمبگذار ایران اما در حالت عادی بیحجابه؛ اما وقتی دارن فیلمش رو پخش میکنن نه تنها مقنعه سرشه، بلکه چادر هم سرش کردن. علاوه بر اینکه چشمبند هم گذاشتن برای حفظ آبروش صورتش رو هم تار کردن! در کنار تخریب چادر و توهین به اون، تصویری که فرد بمبگذار تو ذهن مخاطب باقی میمونه، یه زن محجبهست!
📌 جناب قوه قضاییه نکنید آقا نکنید عزیز نکنید از این راه غلط برگردید. کمی رسانه بفهمید...
📌 وقتی چادر در دادگاه لباس مجرم و در صدا و سیما برای زن بدبخت باشد وضعیت حجاب به اینجا میرسد. حداقل کارهای غلط واضح را تکرار نکنید.
📌 هیچ قانونی برای پوشش چادر برای زنان مجرم در دادگاه نیست پس جلوی این کار غلط را بگیرید.
🔺 از اتاق فرمان خبر دادن فوری به شکرخوری افتاده و پست رو حذف کرده 😂
🔺 شجاعت عنقلابیون دواعش و فواحش تو حلق دونالد ترامپ 😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر مظلوم سوری بدون پدر در سرمای زمستان عجب روضه خوانی می کند😭😭😭
☑️رمان امنیتی #ستاد114 ☑️
🔻قسمت نوزدهم🔻
کمیل را صدا میزنم تا آرش که از دستگیر شدگان عضو کومله است را دریابد و خودم نیز بالای سر نسرین میمانم. سه دکتر کنارش زانو زدهاند و مدام از جبعهی پزشکی کنار دستشان سرنگ برمیدارند و به رگهای نسرین تزریق میکنند.
دکتر میپرسد:
-آقا عماد کسی بهشون دسترسی داشته؟
با چشمانی متعجب نگاهش میکنم:
-میخوای بگی چیزی خوردن دکتر؟
دکتر شانهای بالا میاندازد و از خانم پرستار میخواهد فورا ماساژ قلبی را شروع کند.
بلافاصله به خانم جعفری اشاره میکنم تا از اتاق بیرون بیاید، سپس به او میگویم:
-خانم جعفری اینا ساعت شش صبح رسیدن اینجا، الان حدود یازده و نیمه. برو دوربینهای این اتاق رو چک کن که از ساعت شش تا یازده و نیم چیکار کردن. فقط خیلی حواست رو جمع کن چون نتیجهی کارت میتونی این دو نفر رو به ما برگردونه.
خانم جعفری دوان دوان به سمت سیستم میرود و من نیز به بالای سر نسرین برمیگردم. تیم پزشکی سعی دارد تا کار شست و شوی معده را شروع کند. شقیقههایم نبض میزند. کمیل را صدا میزنم و از او میخواهم تا وضعیت آرش را شرح دهد. کمیل جواب میدهد:
-خوب نیست آقا، معلوم نیست چی شدن؟ مگه قرنطینه نبودن آخه؟
جوابی نمیدهم، به جایش با حرص لبهایم را به یکدیگر فشار میدهم. میدانم که ایستادنم در اتاق مشکلی را حل نمیکند، پس از اتاق خارج میشوم تا به سراغ دوربینها بروم که ناگهان خط سازمانیام زنگ میخورد. حاج صادق است، بلافاصله جواب میدهم:
-سلام رئیس.
با صدایی که از شدت عصبانیت میلرزد، میگوید:
-معلومه چه خبر شده عماد؟ مسئولیت زنده بودن اون دو نفر مستقیما به عهدهی خودته. یعنی نتونستی از دو تا زندانی با دستهای بسته مراقبت کنی؟ اصلا معلومه تو چت شده پسر؟
کلمات حاج صادق شبیه گلولههایی است که به سمت سرم شلیک میشود. ناخواسته چند قدم به عقب میروم و در حالی که سعی میکنم تا تلفن را در دستم نگه دارم، به دیوار میچسبم. کمرم روی دیوار سر میخورد و روی زمین پخش میشوم. سپس با آرامی میگویم:
-هنوز نمیدونم چی شده آقا؛ ولی درستش میکنم... قول میدم بهتون.
تلفن قطع میشود. تصاویر شبیه یک فیلم در سرم به عقب برمیگردد... به جایی که با خوشحالی مطمئن شدم که دیگر به شاهماهی رسیدهام؛ اما به یک باره همه چیز خراب شد...
دروازهی تیم من در واپسین ثانیههای یکی از حساسترین بازیهای زندگیام در حالی باز شد که اصلا انتظارش را نداشتم؛ اما یک حسی در دلم زنده است که میتواند همچون کورسوی نوری در دل تاریکی یک شب برفی باشد... یک حسی که به من یادآوری کند که آدم شکست خوردن نیستم.
خانم جعفری از طریق بیسیم توی گوشم صدایم میکند:
-آقاعماد لطفا بیاید اینجا.
نمیدانم چطور از سر جایم بلند میشوم؛ اما با سرعت هر چه بیشتر خودم را به اتاق مانیتورینگ میرسانم. خانم جعفری فیلم دوربینها را عقب میزند و با سرعت توضیح میدهد:
-آقا این دو نفر راس ساعت شش و هشت دقیقهی صبح وارد بازداشتگاه شدن و به دستور آقا کمیل توی قرنطینه به شما تحویل داده شدن. شما هم که فرمودید همزمان ازشون بازجویی بشه و انگار که اونها این نکته رو میدونستن و قرارشون هم این بوده که همزمان با ورود بازجوها یه قرص بخورن.
با هیجان میپرسم:
-سیانور بوده؟
خانم جعفری که سوابق تحصیلی پزشکی نیز دارد، میگوید:
-بعیده، سیانور علائم مشخصی داره و خیلی زود میتونه با یه آمپول ضدسیانور خنثی بشه.
با حرص میپرسم:
-پس چه کوفتی بوده؟
خانم جعفری ناامیدانه جواب میدهد:
-فعلا نمیدونم.
نفسم را به سختی خالی میکنم:
-چجوری قرص رو با خودشون آوردن توی بازداشتگاه؟
خانم جعفری میگوید:
-انگار زیر زبونشون پنهان کردن، یا شاید هم ته حلقشون نگه داشتن... میدونید که این یکی از آموزشهای موساد برای مامورهایی که مثل یه دستمال بهشون نگاه میشه.
کمی مکث میکنم تا راه حل مناسبی پیدا کنم. سپس میگویم:
-بگرد دنبال کسی که این قرص رو به اینا داده، از تمام ظرفیت سازمان استفاده کن تا هر چه زودتر ما رو بهش برسونه.
هنوز از اتاق مانیتورینگ خارج نشدهام که کمیل با خبری که از طریق بیسیم حلزونی درون گوشم میگوید، تنم را یخ میکند:
-آرش تموم کرد آقا، عملیات پزشکی رو متوقف میکنیم.
نویسنده:
#علیرضا_سکاکی
انتشار از کانال رمان امنیتی:
@RomanAmniyati
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
❌کپی بدون قید آیدی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست❌