#تنها
آخرین بیل خاک را داخل گودال ریخت.سطح آن را هموار کرد،هم سطح زمین.کوچک و بزرگ پیر و جوان دورش را گرفتند.انگشتانشان را روی خاک می گذاشتند.زیر لب فاتحه ای می خواندند.آهی میکشیدند.بلند می شدند.از قبر فاصله می گرفتند. اندکی دورتر مؤدبانه می ایستادند.خورشید آخرین نفس هایش را میکشید.
زینب پریشان به سویش آمد.کنارش نشست. قرآنش را باز کرد.بدون اینکه به اطراف دقت کند و رفتن ها را تماشا کند،خواندن را شروع کرد. سیل اشک از چشمانش جاری بود.صفحه قرآن تار شد.از حفظ میخواند.صدای هق هق گریه اش را فرو می خورد تا سوزش دلی را برنیانگیزد و نخواهند از او جدایش کنند.هنوز یک صفحه نخوانده بود که دستی به طرفش دراز شد.زیر کتفش را گرفت و تکان محکمی به او داد.میخواست از کنار خاک بلندش کند.چشمان سرخش را از صفحه قرآن گرفت.به سوی دست برگشت.پدر شوهرش بود.با التماس گفت:«بابا من حالم خوب است. تو را به خدا بگذارید کنارش بنشینم.»
پدر احمد بغضش را فرو خورد.با مهربانی گفت:«بابا نشستن اینجا دیگر احمد را برنمی گرداند.باید برویم و برای مراسم ختم حاضر شویم.مردم برای عرض تسلیت می آیند.زشت است صاحب عزا نباشد.»
زینب بغض کرد.مثل دخترکی که می خواهند عروسکش را به زور از او بگیرند و نمی تواند نه بگوید،امّا دست از مقاومت برنمی دارد،گفت:«آخر بابا روایت داریم هر کس از دنیا رفت نزدیکترین کس به او نباید تنهایش بگذارد تا به تنهایی قبر عادت کند.»
محمود آقا از زینب دور شد. چند دقیقه نگذشته بود که زینب حضور کسی را کنارش حس کرد.سرش را از روی قرآن بلند کرد. برادرش بود. دستش را روی خاک گذاشت.فاتحه ای خواند.رو به زینب شد و گفت:«شما بلند شو برو.من اینجا می مانم.»
چون و چراهای زینب فایده نداشت.سوار ماشین پدر شوهرش شد و رفت.رفت.رفت.
احمد از داخل قبر، رفتنش را دید.آهی کشید.با حسرت گفت:«تو هم تنهایم گذاشتی، زن؟!»
#داستانک
#آرامش
@sahel_aramesh
باران رحمت_2.mp3
9.68M
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خداوندا
ای خدای تنهایی، آن #زمان که همگان به #انسان #پشت می کنند #تنها #حضور تو تنهایی را #طراوت می بخشد، خودت را از ما #دریغ مکن.
#خدایا
ای خدای #اجابت هیچ خواستنی در #آستان تو بی اجابت نمی ماند، ما را #خواستن بیاموز.
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤️ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خدایا
ما همه #بیچاره ایم و #تنها تو #چاره ای و ما همه #هیچکاره ایم و #تنها تو #کاره ای.
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤️ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خدایا
به خاطر تمام #لحظه هایی که تو با من بودی و من فکر می کردم #تنها هستم ، به خاطر تمام #ثانیه هایی که منتظرم می ماندی و من نمی آمدم ؛ مرا ببخش.
به خاطر تمام روزهایی که تو برای من #بهترین ها را خواستی و من برای رسیدن به #بدترین ها ناامیدت کردم ، به خاطر تمام درهایی که کوبیدم و هیچ کدام در #خانه تو نبود ؛ مرا ببخش.
به خاطر تمام لحظه هایی که #ماهی قلب من #خلاف جریان #مسیر تو #حرکت می کرد و #پرنده روح من #پرواز نمی کرد و در #آسمان رسیدن به تو گم نمی شد ؛ مرا ببخش . به خاطر تمام #گِله هایم ؛ مرا ببخش.
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤️ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خدایا
این #خصلت هایی که می شمارم به #نفع من تغییر ده ؛ شدت #کینه دشمنان را به #محبت ، #حسد متجاوزان را به #مودّت ، #بدگمانی و #تهمت اهل صلاح را به #اطمینان ، #دشمنی نزدیکان را به #دوستی ، #مخالفت خویشان را به #خوش رفتاری، #تنها و بی یار گذاشتن نزدیکان را به #یاری .
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤️ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خدایا
شدت #کینۀ دشمنان را به #محبّت و حسد #متجاوزان را به مودّت و #بدگمانی و تهمت اهل #صلاح را به #اطمینان و دشمنی نزدیکان را به #دوستی و مخالفت خویشان را به خوشرفتاری و #تنها و بییار گذاشتن نزدیکان را به یاری و دوستی #فریبکاران را به درست شدن دوستی بدل کن.
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤️ #مناجات
📝 @sahel_aramesh