eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
945 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• اصلا چیزی بالاتر از این هست آخه؟ :)🫶🏻✨ | SAHELEROMAN | ساحل رمان
•• امروز و فردا رو استراحت بدیم به عکاسای فعال کانال نظرتونه؟ از سوم با قدرت دوباره برگردید!🦾🕶 | ••
ساحل رمان
•• موضوع: سفره یازده سین دست و پا کن!⏰ • #ظهر_پنجم | #حالا_چلیک SAHELEROMAN | ساحل رمان
•• اینم از برگزیده‌های [روز پنجم] دلم می‌خواد یه تومن به حساب اونی که سین متفاوتش ساحل رمان بود، بزنم. ولی فقط دلم می‌خواد🤌🏻😂 یادمون هست که قراره به همه شرکت‌کننده‌ها جایزه بدیم. تا شب پیوی‌هاتون چراغونی میشن!💡=) ••
رفقای ساحل رمانی! لیست کامل کتاب‌های سرکار خانم رو ازمون خواسته بودید. ایشون‌ هستن!👐🏻😎 . . [قصه‌ی قهرمانان وطن🇮🇷] • از او - قصه شال • از او - عبدالمهدی • از او - ناخدا رحمت • از او - مادر شمشادها • از او - هنوز سالم است • از او - چهار قصه شورانگیز ● [جیبی‌های شگفت‌انگیز🪄] • پدر • مادر • سعید • خواهر • امیر من • امام من • معصومه • امام رئوف • حاج‌قاسم ۱ • حاج‌قاسم ۲ • محبوب من • سفر بیستم • میر و علمدار • دل های امیدوار • صاحب پنجشنبه‌ها • میر و علمدار مصور • آرزوی شیرین ● [رمان‌هایی از زندگیِ تو🫂] • اپلای • من نه ما • راز تنهایی • شطرنج‌باز • از کدام سو • هــــــوای من • سو من سه • مثبت یـــک • سیاه‌صورت • رنج مقدس۱ • رنج مقدس۲ • زنان عنکبوتی • عشق و دیگر هیچ
•🌼• غیر ممکن‌های امسالت رو بنویس؛ و ببین تا آخر سال چندتاشون تیک می‌خورن!=) |
•• 💯[خبر ممممممهههههمممممممم]💯 ••
٠٠ تو کانال vipمون رمان بگذارید خودم باشم به اتمام رسید!😎😎😎 خواستی درخواست بدی هستم! ••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساحل رمان
••🌙 ✒️... جواد با حرف آرشام خواب از سرش می‌پرد. سر می‌گذارد روی متکای مصطفی و مات سقف می‌گوید: -
••🌙 ✒️... صبح برای همه‌ای که خواب بودند معنا نداشت، ظهر اما یکی یکی بلند شدند! مصطفی زودتر و بقیه دیرتر. مصطفی وضو گرفته و عطر زده و شانه به موهایش کشیده، با یک لگد آرام و چند غُر حساب شده همه را بیدار کرد: - مسافرخونه داش مصطفی تعطیله! پاشید من دارم می‌رم مسجد! وحید چشم باز نکرده دهانش به خنده باز شد: - قربون آدم مخلص! تو برو ما این‌جا رو حفظ می‌کنیم! مصطفی تا همه را بلند نکرد نرفت! هر چند همه را هم همراه خودش کشاند! آرشام نالید: - هم نماز، هم روزه! سخته، خدا هم راضی نیست! ولی برای تفریح امروز بد نیست! امام جماعت بین دو نماز ایستاد رو به جمعیت و چند کلمه‌ای گفت: - روزه گرفتید قبول باشه، بعضیاتون نیمه شب بلند شدید کنار سحری مناجات هم خوندید قبول باشه، همت کردید و جلوی شهوت چشم و گوش و شکم رو هم از حرام گرفتید و زبان رو غلاف کردید قبول باشه، اما خدا از زبان پیامبرش یه مژده می‌ده که: هرکس کارهای بالا رو که گفتم انجام بده در طول این ماه، حتما بعد از رمضان از گناهانش پاک و جدا شده! جواد سرش را که پایین انداخته بود، به ضرب بالا می‌آورد و دیگر چیزی نشنید... تشنه‌ی همین بود! | @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• گفتم به هیچ‌کس دل خود را نمی‌دهم اما دلم برای همان هیچ‌کس گرفت...🪨 |
ساحل رمان
این شما و این پویشِ [متفاوت بتاب!] ●برای توعی که خیلی وقته دنبال خودت می‌گردی و میون اینهمه شلوغی،
•• [ یه سوالی رو این روزها زیاد ازمون پرسیدید که درمورد بود. ] همونطور که تو این پوستر گفتیم براتون، به مناسبت ماه مبارک این چند هشـتگ کاملا ویژه به کـــانال اضافه شدن و برنامه‌ی خـاص این ۳٠ روز هستن.💎 هـم یه روایت و مـاجرای جدید از شخصیت‌های اصلیِ چهار جــلــدیِ هســت کـــه جایی چاپ نشده و نویسنده،آنلاین برای شما قلم می‌زنن.✍🏻🤓 هشتگ‌های بعدی هم به مرور در کانــال قـرار می‌گــیرن و توضیــحات لازم در موردشون داده میشه. و در آخر، خوشحالیم که داریم‌تون!🤍🌱 ◕‿◕ ••
•• چه شد در من نمی‌دانم فقط دیدم پریشانم فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستت دارم ...!🪐:) |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساحل رمان
••🌙 ✒️... صبح برای همه‌ای که خواب بودند معنا نداشت، ظهر اما یکی یکی بلند شدند! مصطفی زودتر و بقیه د
••🌙 ✒️... کوچه را تنهایی دوست داشت تا آخر برساند، هر چند که آرشام هم همین را می‌خواست و وحید هم و عليرضا هم! روزه بی‌حالشان کرده بود و ساکت. مصطفی این سکوت را دوست داشت که جواد گفت: - با این همه وعده‌های خوب خدا، شوق از ته دل می‌زنه بالا ولی خب... خب یه ترسی هم هست دیگه که اول باید تکلیف ترسه روشن باشه تا لذتِ شوق باقی بمونه! - ترس چی؟ علیرضا پرسید و جواد ایستاد وسط کوچه و گفت: - یکی مثل من که یه عمر بی‌ادب زندگی کرده، یه عمر فقط خودش رو دیده، یه عمر فقط هر کاری راحت بوده و لذت سطح پایین داشته انجام داده، حالا دعوتش کردن بیاد، اومدی هم خیالت راحت، همه جوره هوا تو داریم! اونم کی من! آدمی که ضعیفه، هیچی از خودش نداره، بدن ضعیف، قلب مریض، میزبان کیه؟ خدا. اول یه دور آب دهن رو قورت بدید بعد بگید خدا! اصالت قدرت، اصلاً همه چی! می‌گه بیا، تحویل هم می‌گیره وعده هم می‌ده، هدیه هم می‌ده. خب، خب این ترس داره، نکنه خراب کنم، قدر ندونم، ناراحتش کنم! می‌گوید و پا تند می‌کند و می‌رود! | @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• سلام و درود عیدتون مبارک و دل‌تون خوش!😌🌱 امروز حسابی حواس‌تون رو بدید به کانال که خبری در راه است!👀 ••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••• نوبتی هم که باشه، نوبت عیدی نویسنده به اهالی ساحله!💸 • 🎈[۳٠ درصد تخفیف، ویژه ایام نوروز!] 🎈 با خرید سه کتاب، ارسال هم رایگانه! • تو وضعیت گرونی کتاب، این ! رفقات رو هم خبر کن که خرید دسته‌جمعی یه صفای دیگه داره! 🛍🤓 • کلیک کن و تو هم به جمع ساحل‌رمانی‌ها بپیوند تا یه نوروز متفاوت رو تجربه کنی!👐🏻🤩 SAHELEROMAN | ساحل رمان
•• و اما امروز بازدید این بنر رو قراره باهم برسونیم به 4k!📱 برا ده نفر از مخاطبین وگروه‌هاتون بفرستید تا توو قرعه‌کشی‌مون شرکت‌داده بشید! شاید اینبار تو یکی از سه برنده ما باشی!😃🎁 ••
-🌦'• نوشت: - خدا بعضی از ما رو برای بعضی دیگه، مثل رزق می‌فرسته. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساحل رمان
••🌙 ✒️... کوچه را تنهایی دوست داشت تا آخر برساند، هر چند که آرشام هم همین را می‌خواست و وحید هم و
••🌙 ✒️... جواد که رفت، همهٔ نگاه‌ها رفت سمت مصطفی که خندان رفتن جواد را نگاه می‌کرد. رو که برگرداند و دید هر سه نفر میخ او هستند، شانه بالا انداخت و گفت: - این جواد خیلی حالیشه رو نمی‌کنه! منم فکر می‌کنم رمضان هر سال مزهٔ خودشو داره؛ اگه امسال اثری تو زندگیمون و زندگی بقیه بذاریم باقی می‌مونه، اگر هم خراب کنیم دیگه می‌گذره و جبران نمی‌شه! وحید راه می‌افتد و می‌گوید: - غیر از این‌که غیر رمضان اوضاعمون خیط‌تره! اگه این ماه یه کاری برای اوضاع و احوال به هم ریختمون نکنیم، بعدش به فنائیم! - از خودم بدم میاد، آدم بلند پروازی نیستم، مثل جوجه مرغم، آب و دونه و لونه! علیرضا گفت و ادامه داد: - یه کم آدم باشیم حرمت مهمونی خدا نگه داریم، آدم‌تر می‌شیم برنامه‌ریزی هم می‌کنیم. وحید دست از جیب در می‌آورد و زمزمه می‌کند: - ولی خیلی بدبختیه، یه همچین دری خدا باز کرده با کلی طرح‌های تشویقی، بعد از اون بی‌نصیب بیایم بیرون هیچ، یه کامیون گناه هم پشتش! آرشام می‌پرسد: - از ما هم قبول می‌کنه؟ مصطفی می‌خندد: - خدا عاشق یه همچین آدمائیه! اول هم به همین حس‌ها نگاه می‌کنه! یه آدمائین که همین‌جوری نماز و روزه رو می‌دن بره اصلاً هم به رضایت خدا کار ندارن! خدا هم کارشون نداره. مثل آدمایی که زوری بیل دستشون می‌دن، شب که می‌شه بیل رو میندازه و می‌ره. اما تو آرشام خدا رو دوست داری که دلشوره داری می‌پسنده یا نه! نگرانیت رو عشقه! وحید دم می‌گیرد: - مژده بده مژده بده یار پسندید مرا... | @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا