eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار وز او به عاشق بی‌دل خبر دریغ مدار به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار کنون که چشمه قند است لعل نوشینت سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار مکارم تو به آفاق می‌برد شاعر از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار چو ذکر خیر طلب می‌کنی سخن این است که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار غبار غم برود حال خوش شود تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار 🔅 برنامه ی روزانه ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت را در خانۀ پیرزنی فرتوت (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 5 🌺 احمدا خود کیست اسپاه زمین ماه بین بر چرخ و بشکافش جبین تا بداند سعد و نحس بی‌خبر دور تست این دور نه دور قمر دور تست ایرا که موسی کلیم آرزو می‌برد زین دورت مقیم چونک موسی رونق دور تو دید کاندرو صبح تجلی می‌دمید گفت یا رب آن چه دور رحمتست آن گذشت از رحمت آنجا رؤیتست غوطه ده موسی خود را در بحار از میان دورهٔ احمد بر آر گفت یا موسی بدان بنمودمت راه آن خلوت بدان بگشودمت که تو زان دوری درین دور ای کلیم پا بکش زیرا درازست این گلیم قسمت 5 👈ادامه دارد ... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #یافتن_پادشاه_پرنده_باز را در خانۀ پیرزنی فرتوت (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش
🔴 احمدا خود کیست اسپاه زمین ماه بین بر چرخ و بشکافش جبین ⏹ معنای لغات ماه بین بر چرخ و بشکافش جبین:اشاره دارد به آیهْ شریفهْ« اقتربتِ الساعةُ وانشقَّ القمر»[ قمر، ایه 1] سعد و نحس: خوب و بد، مبارکى و شومى، که منجمان براى برخى ستارگان مى‏پنداشتند. و سعد و نحس در این بیت مقصود کسانى‏اند که معتقد به سعد و نحس ستارگان و اثر آنها در زمین و زمینیان‏اند. دَور قمر: آخرین دور هفت سیاره است و دور هر سیاره را هفت هزار سال دانند. هزار سال به خودى خود و شش هزار سال به مشارکت شش سیاره دیگر، و دور آدم آغاز دور قمرى است. و گفته‏اند در پایان این دور قیامت آغاز شود و این دور دور نحوست و بلاست. موسى کلیم و دور پیغمبر (ص): اشارت است به حدیثى که در تفسیر ابو الفتوح آمده است، و خلاصه آن اینکه: «چون موسى الواح را گرفت، پروردگار فرمود بستان و محافظت کن و چنان ساز که بر دوستى محمد (ص) پیش من آیى، موسى پرسید: محمد (ص) کیست؟ گفت: بر گزیده من است از جمله خلقان. موسى پرسید: هیچ اُمّت از اُمّت او فاضل‏تر هست؟ گفت: فضل امّت او بر دگر امّتان چنان است که فضل من بر خلقانم. موسى گفت: کاشکى من ایشان را بدیدمى. گفت: ایشان را نبینى و اگر خواهى تو را آوازشان بشنوانم. گفت: خواهم. حق تعالى فرمود تا امّت محمد (ص) از اصلاب جواب داد». در این معنى میبدى را تعبیرى لطیف است در تفسیر «سُبحانَ الَّذِى أَسرَى بِعَبْدِهِ»: دیگر معنى آن است که تا کرامت مصطفى و شرف وى بر خلق عالم جلوه کند و تا عالمیان بدانند که مقام وى مقام ربودگان است بر بساط صحبت، نه مقام روندگان در منزل خدمت... نبینى که موسى را گفت: «جاءَ مُوسى لِمِیقاتِنا» و مصطفى را گفت: «أسرَى بِعَبْدِهِ» موسى آینده است به خویشتن رونده، محمد (ص) برده است از خود ربوده. 👈 مولانا می‏‏گوید: قدرت همه انبیا فرع قدرت پیامبر اسلام است. قدرت حق می‏‏تواند هر آفریده‌ای را به کارهای خارق‌العاده توانا کند. قدرت همه انبیا بازتاب قدرتی است که پروردگار به رسول‌الله(ص) داده است. مولانا می‏‏گوید: ماه در آسمان بزرگ‌تر از ستاره‏های دیگر دیده می‏‏شود و ممکن است که این ستاره‏های سعد و نحس، ماه را سرور و پادشاه خود بدانند. تو ماه را بشکاف تا این ستاره‏ها که خود از سعد و نحس بودن هم بی‌خبرند؛ ببینند که دور دور توست. مضمون این سخن برگرفته از آیهْ شریفهْ قرآن است: « اقتربتِ الساعةُ وانشقَّ القمر» این آیهْ به معجزهْ معروف پیامبر در شکافتن ماه اشاره دارد. «تجلی»، یعنی جلوه‌کردن پروردگار بر بندگان که موسی چنین سعادتی را نداشت و جواب {لن ترانی} شنید، اما محمد (ص) در معراج به پیشگاه حق بار یافت و از مرتبهْ رحمت پیش رفته و به کمال قربت رسیده است: «فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى»: نجم،ایه9 تا آنکه فاصله او (با پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود؛ مولانا می‏‏گوید: پروردگار از موسی دلجویی می‏‏کند: من راه روزگار محمد را به این دلیل به تو نشان دادم که تو یکی از مردمان آن روزگاری که در این روزگار به جهانت آورده‌ام، اما نمی‏‏توانی به آن دوران برسی. این گلیم از پای تو درازتر است. امّت او نیز دور بهترین امّتان است که «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ » [ آل عمران،آیه 110 ] موسى (ع) چون کرامت محمد و دور او را دید گفت: پروردگارا، دور محمد (ص) از دور رحمت گذشته است، دور رؤیت قدرت و عظمت توست و دور کمال و رسیدن به قرب حضرت تو. و آرزو کرد تا خدا او را به دریاهاى رحمت خود برد و غوطه دهد و در دور احمدش ظاهر گرداند. قسمت 5 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار وز او به عاشق بی‌دل خبر دریغ مدار به شکر آن که شکفتی به کام بخت
🔴جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار 👈اهل معرفت لزوماً کسانی نیستند که سالها درس خوانده،دودِچراغ تحمّل کرده ومراحلِ سیروسلوک را پشت رانهاده اند. بلکه اهل معرفت ممکن است ازهمین مردم کوچه وبازار، عادی، بیسواد وعامی بوده باشدکه مورد عنایت قرارگرفته ووجودش راعشق فراگرفته است. دنیای عشق دنیای عجیب وغریبیست.! بعضی ها مسیر پُرسنگلاخ وناهمواررسیدن به حق را، با سختی ومشکلات فراوانی طی می کنند ودرنهایت دچارلغزش شده وازرسیدن به سرمنزل مقصود بازمی مانند.! درمقابل بعضی دیگر، پاکدل،ساده وبی آلایشانی هستند که ناگهان با یک آیه ، حدیث و حتی بیت شعری به منزل رسیده وبه معرفت ودانایی می رسند.! 🔴اگرچه گوشه نشینی ملازم با معرفت نیست، ولی کسی که میخواهد اهل معرفت شود باید معاشرت را مخصوصا با اهل غفلت و اهل دنیا(دنیا طلبان) کم کند و فرش هر مجلسی نباشد.همچنین برای کسی که میخواهد اهل معرفت شود، لازم است که در خوردن حلال، میانه رو باشد و افراط نکند، بلکه تا گرسنه نشده سر سفره حاضر نشود، و تا اشتها دارد دست از غذا خوردن بردارد و از لحاظ خواب و سخن گفتن باید حد اعتدال را مراعات نماید. 👤علامه ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در و طلب خير از خداوند " ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
بند پایانی دعای سیدالساجدین (ع ) در هنگام : 🔹و اخْتِمْ لَنَا بِالَّتِى هِىَ أَحْمَدُ عَاقِبَةً، وَ أَكْرَمُ مَصِيرا، إِنَّكَ تُفِيدُ الْكَرِيمَةَ، وَ تُعْطِى الْجَسِيمَةَ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِيدُ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ🔹 🔸و سرانجام كار ما بدان كشد كه ستوده تر بود و نيكو فرجام تر كه تو نعمت بزرگ مى بخشى و عطاى سترك مى دهى و هر چه مى خواهى به جاى آرى و بر هر چيز توانايى🔸 🔗کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح تصویری در 6 جلسه دعای اللَّهُمَّ إِنِيِّ أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اقْضِ لِي بِالْخِيَرَة 1️⃣ https://www.aparat.com/v/0o58M?playlist=274929 2️⃣ https://www.aparat.com/v/j0qFG?playlist=274929 3️⃣ https://www.aparat.com/v/fI9Ww?playlist=274929 4️⃣ https://www.aparat.com/v/GQUEC?playlist=274929 5️⃣ https://www.aparat.com/v/eHITq?playlist=274929 6️⃣ https://www.aparat.com/v/s3cdM?playlist=274929 🔗کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ ( قسمت اول ) جناب آقای حاج محمد سنقری یکی از دوستان و رفقای صمیمی و چندین ساله رسولِ ترک بوده است. او هم اکنون در بازار تهران فروشگاه پارچه فروشی دارد. حاج محمد سنقری از حدود سال 1324 تا 1339 هجری شمسی در حدود پانزده سال با رسول ترک دوستی و رفاقت داشته است. رسول ترک از چشم های حاج محمد سنقری بسیار خوشش می آمده است. خداوند چشم های حاج محمد سنقری را به گونه ای خلق کرده است که او هر چند ساعت هم که گریه کند باز هم اشکی برای ریختن دارد. بنابر این او یکی از افرادی بوده است که رسول ترک را در گریه های چند ساعته اش همراهی می کرده است. زمانی که با حاج محمد سنقری درباره گریه های رسول ترک صحبت می کردم او در حالی که منقلب شده بود می گفت: وقتی با حاج رسول در صبح های جمعه به جلسه روضه و عزای امام حسین علیه السلام می رفتیم، به طور معمول، جلسه ها از ساعت 5 صبح که شروع می شد بعضی مواقع تا ساعت 12 ظهر طول می کشید و ما در کنار حاج رسول تا ظهر یک سره گریه می کردیم. گریه ها و گریه انداختن های پی در پی و یک سره حاج رسول گاهی هفت هشت ساعت طول می کشید و تازه گاهی آن گریه ها تمام شدنی نبود و بعضی مواقع واقعاً ما را به زور از مجلس بیرون می کردند! 👈 ادامه دارد ... 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ ( قسمت دوم ) آقای حاج محمد سنقری می گفت: من تا قبل از سال 1331 هجری شمسی از راه گالش فروشی و این جور چیزها به کسب و کار مشغول بودم و مغازه ام در ابتدای خیابان بوذر جمهر قرار داشت. آن مغازه اجاره ای بود و من در هر ماه 155 تومان اجاره می دادم. در ضمن من از همان جوانی، آدمی عیالمند به حساب می آمدم. وظیفه مراقبت و نگهداری از مادر و مادربزرگم، دو تا از خاله هایم و خواهرم نیز بر عهده من بود. الحمدللَّه از وضعیت کسب و کارم راضی بودم و زندگی را با کم و زیادش می گذراندیم، تا اینکه در حدودهای سال 1331 چند عامل به مرور باعث شدند که اوضاع و احوال من دگرگون شود. از طرفی مقداری از سرمایه ام به خاطر ازدواج خواهرم خرج شده بود و از طرفی در کسب و کارم نیز کم آورده بودم. همچنین در همان اوضاع و احوال، شرایط و مقدّمات تشرّف به مکّه معظمه برای من مهیا شد و من هم فرصت را غنیمت شمردم و با پولی که برای من باقی مانده بود به زیارت خانه خدا مشرّف شدم. امّا از همه مهم تر و سخت تر این بود که یک روز صاحب مغازه به سراغم آمد و گفت: می خواهم اجاره مغازه را افزایش بدهم و از این به بعد اجاره این مغازه به جای 155 تومان 300 تومان خواهد بود. من به هیچ وجه نمی توانستم اجاره 300 تومانی را قبول کنم ولی هر چه مخالفت کردم و چانه زدم هیچ فایده ای نداشت و صاحب مغازه اصرار و تأکید داشت ارزش اجاره مغازه اش ماهی 300 تومان است. عاقبت من مجبور شدم مغازه را خالی کنم و آن را به صاحبش پس بدهم. خلاصه اینکه کم کم در طول چندین ماه وضعیت مالی و معیشتی ما به هم ریخت و من بی مغازه و بیکار شدم و هیچ درآمدی نداشتم. واقعاً وضعیت آشفته ای پیدا کرده بودم و نمی دانستم چه کار باید بکنم. با آنکه تنگدستی و بیکاری خیلی آزارم می داد ولی موضوعی که بیشتر از هر چیز ناراحتم می کرد تمسخر و شماتت های بعضی از دوستان و آشنایان بود. آنها به خاطر سفر حج و پولی که صرف زیارت خانه خدا کرده بودم مرا خیلی سرزنش و شماتت می کردند. مدّتی چرخه روزگار به این شکل گذشت و هیچ گشایش و تغییری برای ما حاصل نشد تا اینکه یکی از صبح های جمعه سال 1331 طلوع کرد و خانه ما پذیرای حاج رسول و بعضی از رفقای هیئتی گشت. آن روز نوبت به ما رسیده بود تا هیئت و جلسه روضه در خانه ما باشد و من نمی دانستم با آن وضعیت چگونه باید جلسه را برگزار کنم. آن روز یکی از روزهای برفی و سرد زمستان بود و حال و هوای آشفته ای بر خانه ما سایه افکنده بود. مشکلات و کمبودها همه اهل خانه را غمگین کرده بود. با وجود اینکه من بسیار دقّت و مواظبت می کردم تا اهل هیئت و میهمانها به هیچ وجه متوجه مشکلات و ناراحتی های ما نشوند ولی خودم نیز از درون بسیار ناراحت و دلگیر بودم. خوب در یادم هست آن روز وقتی برف می آمد من به ناچار لحاف بزرگی را برداشتم و بر روی کفش های اهل هیئت پهن کردم تا برف بر روی کفش های آنها ننشیند تا بعد آن لحاف را خشک کنیم. 👈 ادامه دارد ... 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2