🏴 فرزندم…
این ماه، ماه #صفر است؛ ماه داغ و سوگ حسین(علیه السلام) و ماه #پیاده_روی #اربعین.
عمرت را به پای هر چیز مریز، که هر نفس، امانتی است از جانب خدا.
در این جاده، قدمهایت را با ذکر و چشمانت را با اشک دعا روشن کن.
اگر خسته شدی، به یاد حسین(علیه السلام) بخوان؛ و اگر تنها شدی، با قرآن و دعا ، خصوصا صحیفه سجادیه مأنوس شو.
خدمت به همسفر را از دست مده که در خدمت، برکت وقت نهفته است.
بدان که من (#شهید_ثانی) نیز چنین میزیستم، تا آنکه به خون خود وضو کردم
و نشان «#شهید» را در پیشگاه دوست گرفتم…
و تو نیز مباد لحظهای بی یاد محبوب بگذرانی،
که لحظههای بی انس با دعا… عمر نیست ، خسارت محض است!!
✍️#دستورالعمل اخلاقی از شهید ثانی (برگرفته شده از شیوه زندگی نورانی وی اینجا)
#صفر_صحیفه_سجادیه #دلنوشته
🆔 @sahife2
🏴 #صفر… جاده کربلا
#پیاده_روی #اربعین فقط راه رفتن نیست…
یعنی حواسمون باشه وقتمون رو الکی حروم نکنیم.
مثل #سید_مهدی_قزوینی که با قرآن و ادعیه و معارف اهلبیت علیهم السلام مانوس بود و عمرشو گذاشت پای خدمت به مردم و یاد خدا… حتی توی مهمونی هم کتاب دستش بود!
ما هم یادمون باشه:
⏳ عمرمون مثل نفسهامونه… بره، دیگه برنمیگرده.
پس بیاییم #ارزش_عمر هامون را داشته باشیم!!!
#صفر_صحیفه_سجادیه #دلنوشته
🆔 @sahife2
📖 #داستان : سلام به سید مهدی
روایت یک زائر #اربعین از کنار حلّه
👈 حس و حال این چند روز رو اگه بخوام بگم، باید بگم یه ترکیبی از خستگی قشنگ و شادی بیدلیل.
سایه خودم رو روی خاک داغ جاده نگاه میکنم، کف پام تاول زده، خورشید مستقیم میتابه، ولی لبخند از صورتم نمیره.
امروز صبح، بعد نماز، دوباره راه افتادیم.
جمعیت زائرها مثل رودخونهای که داره سمت دریا میره، آرام و مداوم حرکت میکنه.
پلاکاردها، پرچمها، و بچههایی که کنار جاده آب و خرما تعارف میکنن…
توی این مسیر، همهچی بوی عشق میده.
ظهر که شد، جاده پیچ خورد و یکهو تابلوی “حله” از دور معلوم شد.
اولش فقط یک اسم بود روی یک تابلو آبی رنگ، اما برای من انگار دریچهای باز شد به یه تاریخ پر از نور.
از قبل شنیده بودم که اینجا مَسکنِ #سید_مهدی_قزوینی بوده.
میگفتن وقتی به حلّه اومد، مردم اسم شیعه رو داشتن، ولی از معرفت و محبت واقعی اهلبیت خبری نبود.
نه دعای درست، نه مجالس گرم ذکری… چیزی نبود جز یه رسم که مردههاشون رو میبردن نجف دفن کنن.
با خودم گفتم:
«یعنی الان دارم از کنار کوچههایی رد میشم که اون مرد خدا، پا توش گذاشته…
شاید همین باد، روزی نفسهای اون رو به گوش مردم اینجا رسونده.
شاید… دعاهاش هنوز تو این هوا پرسه میزنن.»
پاهام خودبهخود کند شد.
تو ذهنم صحنههایی رو ساختم:
جمعی از مردم حلّه، نشسته روی زیلوها، سید وسط حلقه، صحیفه سجادیه باز روی پایش…
با صدای آرام اما جاندار، دعا میخونه، بعد ترجمه و شرح میکنه.
چند نفر بیصدا اشک میریزن، یکی زیر لب صلوات میفرسته.
ماه رمضونی رو تصور کردم که از افطار تا سحر، مردم میان، قرآن میشنون، خطبه از نهجالبلاغه، و بعد روضه حسین علیهالسلام.
یادم افتاد یه جمله معروف از خودش شنیدم:
“عمر مثل نفس میره، بره دیگه برنمیگرده.”
این جمله اینجا، وسط این جاده، یه سنگینی خاصی پیدا میکنه.
چون این مسیر، خودش مرور عمره… هر قدم یک برگ از دفتر زندگیته که دیگه برنمیگرده.
یه لحظه ملتفت نشدم و پام به یه تکه سنگ گیر کرد، نزدیک بود زمین بخورم.
بلند که شدم، ناخودآگاه گفتم:
«ببین، همین لحظه غفلت… زمینت زد. زندگی هم همینطوره.»
خورشید تیز بود، ولی من سبکتر راه میرفتم.
دستم رو کشیدم روی پرچم کوچیکی که به کولهام بسته بودم.
با خودم عهد کردم که وقتی رسیدم کربلا، به نیابت سید مهدی هم سلام بدم و بگم:
«راه رو ادامه میدیم.
همونطور که تو عمرت رو پای این مسیر گذاشتی، ما هم میخوایم نفسهامون رو خرج حسین کنیم.»
چند قدم آخر کنار حلّه رو که رفتم، حس کردم این خاک شاهد نفسهای زیادیه…
نفسهایی که امروز ما به اسم زائر میکشیم، و اون روزها سید برای زنده کردن دل مردم.»
#داستان_صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
هدایت شده از مثنوی معنوی
✳️«کز نیستان تا مرا ببریدهاند، در نفیرم مرد و زن نالیدهاند…»
دفتر اول مثنوی معنوی
👈مولوی سالها پیش، درد ما را گفته بود؛ همان داغی که شیعه، چهارده قرن با خودش حمل کرده.
از روزی که از کربلا جدا شدیم، هر اربعین نفیرمان بلند بوده؛
گاهی در حسینیهای کوچک در دل روستا،
گاهی در صحن و سرای غریبترین شهرها…
اما امروز، جاده باز است.
✳️ «سینه خواهم شرحه شرحه از فراق، تا بگویم شرح درد اشتیاق…»
👈این سینههای داغدار، حالا در مسیر نجف تا کربلا شرحهشرحه میشوند؛
نه از داغ خستگی،
که از شوق رسیدن به حرم حسینی.
قدمهایمان روی این خاک،
حرف همان نیای است که از نیستان جدا شده
و حالا، با هر نفسی، آواز بازگشت سر میدهد؛
آوازی که تنها در جوار گنبد طلا آرام میگیرد.
#اربعین #پیاده_روی #مثنوی_معنوی_دفتر_اول_1
#منتخب
🆔 @masnavei
🏴 ماه #صفر که میرسه، آدم حس میکنه عمرش داره از لحظههای طلایی رد میشه…
ایام #پیاده_روی #اربعین است؛ روزهایی که هر قدمش میتونه بشه ذخیرهی ابدی.
#شاه_داعى_شيرازى میگه:
«هر کاری برات واجبه، یاد گرفتنش هم واجبه»…
حالا فکر کن، اگه راه کربلا رفتن برات یه عبادته، پس بلد بودن آدابش هم بخش از عمرت رو قشنگتر میکنه.
اینجاست که میفهمی #ارزش_عمر فقط تو نفس کشیدن نیست، تو اینه که چطور قدمها رو برمیداری.
#صفر_صحیفه_سجادیه #دلنوشته
🆔 @sahife2
🏴 « ماه #صفر رسیده، جاده داره پر میشه از آدمایی که رهسپار کربلان…
من اما امسال از #پیاده_روی #اربعین جا موندم. پاهام اینجا، ولی دلم هر روز داره بین ستونای جاده نفس میکشه…
دیشب تا نیمهشب صحیفه سجادیه رو ورق زدم. دعای امام سجاد علیهالسلام رو که خوندم، حس کردم وسط همون موکبا نشستم، زیر پرچم یا حسین، با همون بوی چای عراقی و گرد جاده.
#شاه_داعى_شيرازى یه حرف ناب داره: میگه راه اولیا یعنی خودتو بشناسی، فکرای آشفتهتو بفهمی، و دلتو تسلیم راه حق کنی.
شاید حکمت این جاموندنهام همینه… که این سه تا رو یاد بگیرم قبل از اینکه دوباره پام برسه به جاده.
الان که از پشت صفحهها نگاه میکنم، با هر تصویری که میاد، زیر لب دعا میکنم
دعاهایی که تو صحیفه خوندم رو میفرستم جلوتر، واسه اونایی که الان تو جادهان.
شاید امسال پاهام جا موند، ولی دعام، نفسم، و دلم، از همون روز اول همراه کاروان راه افتاده…»
#صفر_صحیفه_سجادیه #دلنوشته
🆔 @sahife2
📖 #داستان :کولهپشتی ای که هنوز تو جاده کربلاست
👈 سلام…
من همون کولهپشتی مشکیام که پارسال، با صاحبم پا به پای زائرا از نجف تا کربلا رفتم.
یادت هست؟ صبحها که هوا هنوز خنک بود، صدای “لبیک یا حسین” تمام خیابون نجف رو پر میکرد. خورشید که بالا میاومد، سایه ستونها و پرچمها میافتاد رو ما، و گرمای ظهر مچالهمون میکرد.
من نفس سنگینی از پشتش حس میکردم، ولی هر وقت از دور گنبد طلای حرم پیدا میشد، پاهاش جون میگرفت.
راه، پر بود از لحظههایی که با همه خستگی، لبخند میزد. چای عراقی، بوی نان تازه، بچههایی که با پای برهنه شیرینی پخش میکردن. من با همه بند و نخهام، اینا رو قورت داده بودم. میخواستم هیچوقت یادم نره.
ولی امسال…
ماه #صفر که رسید، من هنوز گوشه کمد، ساکت و خاکی بودم. چند بار رد شد، نگاهی کرد، حتی دست کشید رو بندام. انگار دلش میخواست منو برداره… ولی برنداشت.
یک شب، آروم گفت:
«رفیق… آیتالله #جوادی_آملی گفته:
نگویید جاماندهایم. کسی که قلب و روحش رفته، جامانده نیست. جامانده اونیه که عشق و شور و طلب #زیارت_اربعین، حتی به ذهنش هم نمیرسه. اگر شوق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت رو برده؛ باید شاکر بود… پس ما جامانده نیستیم.»
چند روز بعد، منو آورد بیرون. دلم پر زد، اما نه نون گذاشت داخل شکمم، نه قمقمه، نه لباس. فقط یه کتاب آروم گذاشت تو دلم:
📚صحیفه سجادیه.
با یه مکث عمیق گفت:
«این میشه جادهمون، این میشه همسفرمون.»
از همون روز، هر شب منو باز میکنه، صحیفه رو درمیاره. نور زرد چراغ میریزه روی صفحهها و صدای امام سجاد علیهالسلام از بین لبهاش جاری میشه. دعای زائران رو که میخونه، حس میکنم با هر جمله دارم ستونها رو یکییکی رد میکنم.
یک شب، بعد از خوندن، آروم رو جلد کتاب دست کشید و گفت:
#شاه_داعى_شيرازى میگه اول منزل راه، شناختن خودته… پیدا کردن فکرای آشفته، و سپردن این دل سرکش به خدا.
شاید #اربعین امسال من فقط همین باشه
حالا فهمیدم… راه ما جاماندهها از صفحههای دعا رد میشه، موکبهامون اشکهای آروم وسط شباند، پرچمهامون آههاییه که مستقیم میره بالا.
از توی خونه، وقتی فیلم و عکس جاده رو میبینیم، من هم هیجان میگیرم. انگار بوی بغض زائرا و خاک زیر پاشون میاد تو اتاق.
میدونم دعاهایی که از این خونه رفت، از قدمای خاکیِ جاده جلوتر رسید.
امسال شاید جای پاهامون تو خاک جا نمونه. شاید کفِ پاها تاول نزنه.
ولی دل… دل که اگه راه بیوفته، مستقیم میره تا بینالحرمین.
و من، کولهپشتی یه جاماندهم… ولی باری که امسال تو شکمم دارم، سنگینتر از همه سفرای قبله:
یه کتاب کهنه، صدای بغضهای شبونه، و عشقی که تو هیچ زیپی جا نمیشه.
#داستان_صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
هدایت شده از مثنوی معنوی
✳️«هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم »
دفتر اول مثنوی معنوی
1️⃣بازگشت به اصل
مولوی از «اصل» به عنوان سرچشمه وجود یاد میکنه. برای مؤمنِ دلبسته اهلبیت، اون اصل، کربلا و امام حسینه. اربعین، فرصت این بازگشته.
2️⃣روزگار وصل
«روزگار وصل» در عرفان یعنی لحظهی یکی شدن دل با محبوب. برای زائر اربعین، اون لحظه وقتی اتفاق میافته که خودش رو در حرم، زیر گنبد، در مقابل سیدالشهدا میبینه.
3️⃣ناشاد در جمعهای دیگر
شاعر میگه در هر جمعی نالان بودم؛ یعنی حتی بین شادیها، غربت داشته. عاشق حسین هم در هر جمعی هست، اما قرار و آرامش اصلی رو فقط در جمع زائرین اربعین پیدا میکنه.
4️⃣همراهی با خوشحالا و بدحالا
مسیر اربعین جاییه که فقیر و غنی، سالم و بیمار، خوشحال و غمگین، همه کنار هم حرکت میکنن؛ عین همون جفت شدن با «بدحالان و خوشحالان» که مولوی گفته.
5️⃣سفر دل حتی برای جاماندهها
حتی اگر پاها نرن، دل راه میفته؛ این باطن بیتهاست: فاصلهی مکانی اهمیت نداره، چون دلی که مشتاق وصله، با دعا و اشک خودش رو به کاروان میرسونه.
#اربعین #پیاده_روی #مثنوی_معنوی_دفتر_اول_1
#منتخب
🆔 @masnavei
🏴 🌙 فردا اربعینه…
راهها امشب پر از چراغ دلهاییه که تا خود کربلا کشیده شدن.
اینجا اما من، کنار پنجره، دلم رو میفرستم پیاده از نجف تا بینالحرمین…
🎒 کولهپشتی خیالمو بستم، یه پرچم سیاه کوچیک، یه جلد صحیفه سجادیه، و چند خط از حرفای #شاه_داعى_شيرازى…
اون میگه نفس، مثل ماهه؛ خودش نور نداره، ولی اگه رو به آفتاب ربوبیت بایسته، میشه آیینه نور.
بعضی وقتا امّارهس، سمت تاریکی میره…
گاهی لوّامه میشه، سرزنش میکنه که چرا جاموندی…
و خوش به حالش وقتی مطمئنّه بشه، و آروم بگیره کنار دوست.
منم امشب با خودم عهد میبندم، حتی اگه از دور، این مسیر رو ادامه بدم…
تا فردا، وقتی زائرا به بینالحرمین میرسن، دلم تو جمع مطمئنّهها باشه؛
کنار قمر بنیهاشم علیه السلام، زیر سایه پرچم امام #حسین علیه السلام… 🖤
ماه #صفر #اربعین #پیاده_روی #اربعین #انس_با_صحیفه_سجادیه #منازل_الهى_در_كلام_شاه_داعى #دانستن_نفس #کربلا
#صفر_صحیفه_سجادیه #دلنوشته
🆔 @sahife2
📖 #داستان :یک سلام مشترک
👈 منم… روز #اربعین.
حالا هنوز من نرسیدهام، پشت در لحظهها ایستادهام…
ساعتها بیشتر نمانده، و همه میدانند که فردا اربعین است.
امشب آسمان نجف و کربلا پر از چراغ دلهایی است که تا آخرین منزل جاده آمدهاند.
پای زائرها تاول دارد، ولی چشمشان برق دارد.
پیرمردی هست که زیر لب میگوید «فقط چند قدم دیگر تا سلام»…
و کودکی که پرچم «یا حسین» را محکمتر از هر اسباببازی در آغوش گرفته.
اما دل من، روز اربعین، فقط در کف دستان اینها که اینجا هستند، نمیتپد…
صدای جاماندهها را هم میشنوم.
آن جوان که در اتاق کوچک خود چراغی روشن کرده، لبخند کمرنگی روی لبش است و جلد صحیفه سجادیه را روی پاهایش گذاشته.
مادری را میبینم که کنار سماور، زیارت معروفه اربعین را زمزمه میکند:
«السلام علی ولی الله و حبیبه، السلام علی خلیل الله و نجیبه…»
یادش هست که امام حسن عسکری علیهالسلام فرمودهاند نشانههای مؤمن پنج چیز است و یکی از آنها #زیارت_اربعین.
پس آرام میگیرد؛ چون میداند فردا که من بیایم، اسمش میان زائران نوشته میشود، حتی اگر راه را فقط با لبهایش رفته باشد.
در لحظات بین سلامها، صدای #شاه_داعى_شيرازى را میشنود:
«نفس، چون ماه است… نورش را از آفتاب ربوبیت میگیرد.
امّاره که باشد، بیرون میزند از مسیر.
لوّامه که باشد، دل را سرزنش میکند که چرا جا ماندی.
و مطمئنّه که شود، آرام میگیرد کنار دوست.»
امشب، من هنوز پشت لحظهها صبر میکنم…
تا فردا وقتی خورشید از خاک بینالحرمین بالا میآید،
من همه سلامها را، از قلب کوچههای دور گرفته تا سنگفرش داغ کربلا،
یکجا ببرم به پیشگاه حسین.
و فردا، که روز من است، همه دنیا میشنود:
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک… 🖤»
#داستان_صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
@Maddahionlinمداحی آنلاین - زیارت اربعین - حاج منصور ارضی.mp3
زمان:
حجم:
4.11M
✳️ #زیارت_اربعین را مردم
بنشینند
بخوانند،
با حال و با توجه...
👤#مقام_معظم_رهیری
التماس دعا
https://eitaa.com/sahife2/44180
#اربعین #انس_با_زیارت_اربعین
@sahife2
هشتک های زیر توصیه می شود
#کتاب_اربعین #کتاب_امام_حسین علیه السلام #پیاده_روی #اربعین #زیارت_اربعین #متن_زیارت_اربعین #انس_با_زیارت_اربعین. #درس_زیارت_اربعین #سفرنامه #بشارتهای_اربعین
🆔 @sahife2