eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
وَالصَّافَّاتِ صَفّاً* فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً* فَالتَّالِيَاتِ ذِكْراً سوگند به صف بستگان [مانند فرشتگان، نمازگزاران و جهادگران‏] كه صفى [منظم و استوار] بسته‏اند،* و به بازدارندگان كه [انسان را از گناهان‏] به شدت باز مى‏دارند،* و به تلاوت‏كنندگان وحى. دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ 5 🔴 حقيقت و عظمت (یک) امام على عليه السلام در خطبه اوّل «نهج البلاغه» مى‏فرمايد: «آن گاه خداوند پاك، آسمان‏هاى بر افراشته را از هم باز كرد و ميان آنها را پر از انواع ملائكه ساخت. گروهى از فرشتگان در سجده‏اند و ركوعى ندارند، برخى در ركوع هستند و قيام ندارند، گروهى صف كشيده‏اند و دگرگونى در آنان راه ندارد، تسبيح گويانى هستند كه خستگى و فرسودگى برايشان نيست، بر ديدگانشان خواب نمى‏آيد و عقولشان را اشتباهى نمى‏باشد، سستى در كالبدشان نرود و غفلت به آگاهى آنان نزند، عدّه‏اى را امناى وحى و زبان گويا بر انبيا قرار داد و دسته ديگر را واسطه اجراى فرمان و قضاى ربوبى‏اش، جمعى را نگهبان بندگان و گروه ديگر را پاسبان درهاى بهشت. بعضى از ملائكه پاهايى در سطوح پايين زمين دارند و گردن‏هايى بالاتر از مرتفع‏ترين آسمان‏ها، اعضاى كالبدى گسترده‏تر از پهنه صفحات جهان و دوش‏هايى همسان پايه‏هاى عرش؛ اين موجودات مقدّس در برابر عرش الهى از روى تعظيم چشم به پايين دوخته و در زير عرش حق به بال‏هاى خود پيچيده‏اند. ميان اين فرشتگان و كاينات پايين‏تر، حجابى از عزّت ملكوتى و پرده‏هايى از قدرت فوق طبيعى زده شده است، آنان هرگز خدا را با تصوير و ترسيم‏هاى محدود كننده نمى‏پندارند و صفات ساخته‏ها را به مقام شامخش نسبت نمى‏دهند و او را با تصوّر در جايگاهها محدود نمى‏سازند و با امثال و نظاير اشاره به ذات اقدسش نمى‏كنند». خطبه نودويكم به ترتيب زير فرشتگان الهى را وصف مى‏نمايد: «1- سپس خداوند پاك و منزّه براى اسكان در آسمان‏هايش و آبادى صفحه اعلا از ملكوتش خلقى عالى و زيبا از فرشتگانش آفريد. 2- فرشتگان در آسمان‏ها مشغول انواع ذكر و تسبيح و تقديس هستند. 3- فرشتگانى در پس پرده عزّت و قدرت خداوندى و در حظيره‏هاى قدس و سراپرده‏هاى مجد و عظمت قرار گرفته و مشغول عبادتند. 4- انوار بسيار با عظمتى وجود دارد كه از رسيدن ديد چشم‏ها به آن انوار چشم‏ها خيره و مردود مى‏ماند. 5- خداوند بزرگ آن فرشتگان را در اشكال مختلف و اندازه‏هاى متفاوت آفريد (داراى بال‏ها) و آنان تسبيح گوى حقّند. 6- آن فرشتگان هيچ چيزى از صنع الهى را كه در كارگاه آفرينش ظاهر گشته به خود نمى‏بندند و ادّعائى ندارند چيزى كه تنها خداوند آفريننده آن است به همراه خداوند آن را مى‏آفرينند، بلكه آنان بندگان اكرام شده خداوندى و عامل به‏ دستورهاى او مى‏باشند. اين است عظمت درك و فهم فرشتگان برخلاف انسان‏هاى جاهل و احمق كه اگر مسخره‏شان نكنند حاضرند كه ادّعاى هرگونه اختيار و قدرت در خلّاقيت را به راه اندازند. 7- خداوند بزرگ فرشتگان را در آن جايگاه كه هستند امين وحى خود قرار داده و به وسيله آنان امانت‏هاى امر و نهى خود را به رسولانش رسانيده و آنان را از ترديد حفظ فرموده است. 8- هيچ يك از آن فرشتگان از مسير رضاى خداوندى نمى‏لغزد و خداوند سبحان آنان را از فوايد كمك خود يارى مى‏نمايد. 9- خدواند تواضع و خضوع توأم با وقار و اطمينان را به دل‏هاى آنان براى درك و دريافت وارد ساخته و براى آنان درهاى تمجيدهاى خود را به آسانى باز نمود. 10- خداوند متعال علايم واضح و راهنما را براى وصول به نشانه‏هاى توحيدش براى آنان نصب فرمود. 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 97 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ 5 🔴 حقيقت و عظمت (2) 11- بارهاى سنگين گناهان، آنان را سنگين نساخته است. كنايه از اين كه در عين داشتن نوعى اختيار، از گناه و معصيت پاك هستند. 12- گذشت شب‏ها و روزها در آنان تأثيرى نمى‏نمايد. 13- انگيزه‏ها و اميال، شكّ و ترديدها، استحكام ايمان آنان را متزلزل و مختل نمى‏سازد. 14- گمان‏ها و پندارها به دژهاى محكم يقين آنان ازدحام و هجوم نمى‏آورند. 15- عوامل بر افروزنده حسدها و كينه‏ها نمى‏توانند در ميان آنان به وجود بيايند و تاريكى حيرت سلب نكرده است، آنچه را كه از معرفت خداوندى در دل‏هاى آنان جايگزين گشته و محو نكرده است، آنچه را كه از عظمت و هيبت و جلال خداوندى در لابه لاى سطوح سينه‏هاى آنان راه يافته و تثبيت شده است. 16- وسوسه‏ها طمع در راهيابى به آنان ندارند تا فكر آنان را به كثافت خود بكوبند. 17- گروهى از آن فرشتگان در خلقت ابرهاى پر باران وظيفه انجام مى‏دهند و عدّه‏اى در كوههاى بزرگ و مرتفع، و دسته‏اى در سياهى ظلمت كه راهى براى خروج از آن ديده نمى‏شود. 18- گروهى ديگر از آن فرشتگان هستند كه قدم‏هاى آنان حدود پائين زمين را شكافته است، پاهاى آنان مانند پرچم‏هاى سفيدند كه از شكاف‏هاى هوا نفوذ كرده‏اند. (منظور از بال و قدم و پا قدرت است نه بال و قدم اصطلاحى). در زير آن پاها كه مانند پرچم‏هاى سفيدند بادى است با وزش آرام، كه آنها را در حدود متناهى كه پايان قرارگاه آنهاست نگه داشته است. 19- اشتغالات آن فرشتگان به عبادت الهى، آنان را از همه چيز فارغ نموده است. حقايق ايمان ميان آنان و معرفت خدا را بهم پيوسته است. يقين به وجود ذات اقدس ربوبى آنان را به اشتياق شديد به خدا از همه چيز منقطع ساخته است و رغبت‏ها و اميال آنان از آنچه كه در نزد حق است به آنچه كه در نزد غير خداست تجاوز ننموده است. آنان شيرينى معرفت ربوبى را چشيده، و شربت محبّت خداوندى را با كاسه‏هاى سيراب كننده سركشيدند و در مغز دل‏هاى آنان رگه‏هاى خوف از خدا جايگير شده و استمرار در عبادت، استقامت پشتشان را منحنى نموده است. به طول انجاميدن رغبت و اشتياق به خداوند، مادّه ناله و تضرّع آنان را تمام نكرده است و عظمت تقرّب به بارگاه ربوبى، ريسمان‏هاى خشوع را از گردن جان‏هاى آنان باز ننموده است. عُجْب بر آنان مستولى نشده تا عبادات گذشته را زياد محسوب نمايند و احساس ناتوانى و ناچيزى در دريافت جلال خداوندى براى بزرگداشت حسناتى كه انجام مى‏دهند نصيبى نگذاشته است. و به جهت امتداد طولانى و تكاپو در عبادت، سستى‏ها در وجود آنان راه نيافته است و از اشتياق‏هاى آن فرشتگان چيزى نكاسته است تا از اميد پروردگارشان روى گردان شوند.» «طول مناجات با پروردگارشان اطراف زبان‏هاى آنان را نخشكانيده و اشتغالات ديگرى آنان را مملوك خود نساخته است كه صداهاى بلند آنان را زمزمه‏هاى خفيف تضرّع قطع نمايد، و شانه‏هاى آنان در صفوف عبادت مختلف نگشته است، و گردن‏هاى خود را براى به دست آوردن آسايش از روى تقصير در انجام دستور خداوندى خم نكرده‏اند. كندى غفلت‏ها بر قاطعيّت كوشش و تلاش آنان نفوذى ندارد و عوامل فريبنده شهوات دست به سوى همّت‏هاى آنان نمى‏يازند.» خداوندِ صاحب عرش را براى روز احتياجشان ذخيره نموده‏اند، در آن هنگام كه خلق از خدا منقطع و به مخلوقات متوجّه‏اند فرشتگان فقط خدا را مورد توجّه و گرايش قرار مى‏دهند. براى عبادت حق پايانى تعيين نمى‏كنند. علاقه شديد آن فرشتگان براى التزام اطاعت خداوندى آنان را ارجاع نمى‏كند مگر به موادّى در دل‏هاى آنان كه از رجا و خوف خداوندى گسيخته نمى‏شوند، عوامل بيم آميخته با اشتياق از آنان قطع نمى‏شود تا در تلاش و كوشش سست شوند، و حرص و آزهاى دنيوى آنان را به اسارت نكشيده است تا كوشش‏هاى منتج منافع دنيوى را بر كوشش و جديت برابديّت مقدّم بدارند. آنان اعمال گذشته خود را بزرگ نمى‏شمارند و اگر اعمالشان را بزرگ بشمارند اميد آنان، بيم و هراسشان را از بين مى‏برد. غلبه و اغواى شيطانى موجب اختلاف درباره پروردگارشان نمى‏گردد، جدايى هاى ناروا آنان را از يكديگر متفرّق ننموده و سنگينى و خيانت و حسد بر آنان پيروز نگشته است. عوامل دگرگون كننده شك و پندار آنان را تقسيم به گروه‏ها نكرده و پستى همّت‏ها آنان را از يكديگر جدا نساخته است. فرشتگان وابستگان ايمانند، نه لغزشى آنان را از طناب ايمان بريده است و نه انحراف و مسامحه و سستى. در طبقات آسمان به انداره محل پوستى نيست مگر اين كه فرشته‏اى بر آن در حال سجده است، يا فرشته‏اى در حال سير و حركت براى انجام دستور حق؛ آن فرشتگان با امتداد طولانى اطاعت پروردگارشان بر علم خود مى‏افزايند و به عزّت و عظمت خداوندى در قلوب آنان افزوده مى‏شود.» ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 97 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ 6 🔴 حقيقت و عظمت (3) 🔴 حكيم بزرگوار حاج شيخ در شرح خطبه يكم « » در بحث حقيقت فرشتگان مسأله مهمّى را متذكّر شده‏اند كه جا دارد در پايان اين بخش به آن اشاره شود: 👈«موضوع فرشتگان در اديان گذشته هم با اصطلاحات گوناگون و تعريفات مختلف مطرح بوده است. در دين اسلام با نظر به قرآن و احاديث معتبره، در وجود فرشتگان هيچ گونه جاى ترديد نيست. در قرآن مجيد در سيزده مورد كلمه مَلَك و در دو مورد ملَكَيْن كه تثنيه ملك است و در حدود هفتاد و سه مورد كلمه ملائكه وارد شده است. بعضى از انديشمندان دوران معاصر براى اين كه هر حقيقتى را با چهره طبيعى آن بپذيرند، فرشتگان را انواعى از نيروها و قواى مخفى طبيعت تلقّى نموده، مى‏خواهند استبعاد افرادى را كه در طبيعت نمى‏توانند واقعيّت ديگرى را بپذيرند منتفى بسازند، ولى اين يك سطحى نگرى در شناسايى‏ها است كه ناشى از تفسير نابجاى علم و طبيعت است. مگر آنان كه عناصر را در چهار نوع منحصر مى‏دانستند علم گرايان نبوده‏اند؟ مگر آنان كه صوت را از پديده‏هاى عرضى دانسته، آن را غير قابل انتقال تلقّى مى‏كردند چهره دانشمندى نداشتند؟ آرى، آنان كسانى بودند كه با طرفدارى جدّى از علم، بقاى اعراض مانند صوت را پس از به وجود آمدن، امكان‏ناپذير مى‏دانستند؛ نيز متفكّرانى كه از علم دفاع مى‏كردند و كمترين اطلاعى از جريانات ذرّات بنيادين طبيعت نداشتند اندك نبوده‏اند. اگر طول تاريخ را در نظر بگيريم، همواره با اين پديده روبه رو مى‏گرديم كه علم در هر دوره و هر جامعه‏اى مقدارى از واقعيّت‏ها را در اختيار دانشمندان مى‏گذاشته است، دانشمندان در برابر اين جريان مستمر بر دو گروه بودند: گروه يكم: مردم بى گنجايشى بودند كه توقّع داشتند كه همان مقدار محدود از مسائل علم، تمامى سطوح طبيعت و روابط اجزاى آن را در اختيارشان قرار داده است. اينان نه تنها از حركت به پيش محروم بوده‏اند بلكه از پيشروى ديگران نيز جلوگيرى مى‏كرده‏اند. گروه دوم: متفكّران هشيارى بودند كه با عبارات و بيانات مختلف، محدودّيت علم خود را درك كرده، راه پيشروى را به روى خود و ديگران نمى‏بسته‏اند. اين عبارت از نيوتن مشهور است: «مانند كودك خردسالى هستم كه در ساحل اقيانوس بى‏كرانى ايستاده، تنها چند عدد سنگريزه رنگارنگ در جلو چشمانش زير آب مى‏بيند، ولى اقيانوس بى‏كرانى با محتويات نامحدودش در مقابل ديدگان آن كودك خردسال مجهول است». اينان در ضمن اين كه راه علم را براى آيندگان هموار مى‏كردند، عظمت گنجايش‏ مغز آدمى را هم اثبات مى‏نمودند. به هر حال اين يك روش بنيان كن است كه: ما نخست علم و جهان هستى را محدود مى‏كنيم و سپس در دريايى از وحشت و اضطراب غوطه‏ور مى‏گرديم. آيا كسى نيست از ما بپرسد كه با مشاهدات فراوان در طول تاريخ درباره قالب ناپذيرى اصول و مسائل علمى از يك طرف و با شناسايى انسان و بيكرانه- جويى هايش از طرف ديگر، و نامحدود بودن روابط و اجزاى طبيعت با سيستم باز كه رو به ماوراى طبيعت (متافيزيك به معناى عمومى آن) دارد، چگونه به خود اجازه مى‏دهيد كه علم و جهان هستى را محدود نموده، در برابر مفاهيم و مسائل عالى و با اهمّيت به وحشت و اضطراب و نيهليستى دچار شويد؟! كدامين دليل شما را وادار كرده است كه تارهايى از چند رشته قضاياى محدود مانند تار عنكبوت دور خود بتنيد و سپس بگوييد: «جهان هستى همين است كه من با همين مفاهيم و قضايا آن را شناخته و با آن ارتباط برقرار كرده‏ام»؟! به اصطلاح معمولى بايد گفت: خوشا به حالشان كه خيلى راحت و در آسايشند! مى‏گوييم فرشتگان وجود دارند، و اگر نامحسوس بودن وجود فرشتگان را دليل نيستى آنان بدانيم، نيمه اساسى معلومات خود را كه عبارت است از واقعيّت‏هاى نامحسوس منكر شده‏ايم، و هيچ متفكّر خردمند نمى‏تواند اين قضيّه «نمى‏بينم پس وجود ندارد» را زمينه جهان بينى خود قرار داده و حكم به نيستى بيرون از منطقه حواس نمايد. ما مى‏دانيم كه ارتعاشات صوتى بايستى به حدّ معيّنى برسد تا ما آن را بشنويم، اجسام و اشكال و رنگ‏ها در فاصله معيّنى براى ما مطرح مى‏شوند، دانه‏اى از الكترون و انرژى را تاكنون نديده‏ايم، جاذبيّت محسوس نيست، هيچ يك از فرشتگان از جنس و نوع اجزا و پديده‏هاى عالم طبيعت نيستند، بلكه موجودات مقدّس و داراى ماهيّت‏هاى مخصوصى مى‏باشند. توصيفات ما درباره فرشتگان مستند به منبع وحى است يا به طور مستقيم كه قرآن است و يا به طور غير مستقيم كه از زبان ولىّ اللّه اعظم اميرالمؤمنين و ساير ائمّه معصومين عليهم السلام مى‏باشد. ) ترجمه و تفسيرنهج البلاغه: 1/ 116.( ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 103 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ 1 قرآن مجيد در دو آيه از ملائكه‏اى كه حاملان حقّند ياد مى‏كند: الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ فرشتگانى كه عرش را حمل مى‏كنند و آنان كه پيرامون آن هستند، همراه سپاس و ستايش، پروردگارشان را تسبيح مى‏گويند و به او ايمان دارند و براى اهل ايمان آمرزش مى‏طلبند، [و مى‏گويند:] پروردگارا! از روى رحمت و دانش همه چيز را فرا گرفته‏اى، پس آنان را كه توبه كرده‏اند و راه تو را پيروى نموده‏اند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار. وَالْمَلَكُ عَلَى‏ أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ و فرشتگان [براى اجراى دستورهاى حق‏] بر كناره‏ها و اطراف آسمان قرار مى‏گيرند، ودر آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل مى‏كنند. و در يك آيه از ملائكه‏اى كه گرداگرد عرش حضرت ربّ العزّه هستند ياد مى‏نمايد: وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ و فرشتگان را مى‏بينى كه پيرامون عرش حلقه زده‏اند، پروردگارشان را همراه ستايش تسبيح مى‏گويند، و در ميان اهل محشر به حق داورى شود، و [پس از پايان كار قيامت‏] گويند: همه ستايش‏ها ويژه خداست كه پروردگار جهانيان است. در هيجده آيه در سوره‏هاى اعراف 54- توبه 129- يونس 3- رعد 2- اسرا 42- طه 5- انبيا 22- مؤمنون 86 و 116- فرقان 59- نمل 26- سجده 4- غافر 15 زخرف 82- حديد 4- تكوير 20- بروج 15- هود 7- از عرش حضرت حق با اوصاف: عظيم، كريم، مجيد، سخن به ميان آمده است: قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ بگو: مالك آسمان‏هاى هفتگانه و پروردگار بزرگ كيست؟ لاإلهَ إلّاهُوَ ربُّ الْعَرْشِ الْكَريمِ هيچ معبودى جز او نيست، [او] پروردگار عرش نيكو و باارزش است. ذُوالْعَرْشِ الْمَجيِدُ صاحب عرش و ارجمند [و عالى صفات‏] است. 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 107 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ 2 معنا و مفهوم عرش‏ عرش و كرسى در آيات كتاب خدا و روايات و اخبار فراوان استعمال شده است. به طور صريح و روشن و آشكار از قرآن مجيد و روايات استفاده مى‏شود كه عرش و كرسى دو موجود از موجودات حق و دو حقيقت از حقايق الهيّه‏اند. قرآن كريم از توضيح مفهوم هر دو واقعيّت ساكت است و در روايات و اخبار براى هر يك مفاهيم و مصاديقى بيان شده كه با تتبع در آيات و اخبار به اين نتيجه مى‏رسيم كه هر دو كلمه طاقت تحمّل تمام معانى ملكوتى و باطنى و ظاهرى را دارند. در «الخصال» و «معانى الاخبار» و «الدُرّ المنثور»، ضمن حديث ابوذر است از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود: اى ابوذر، هفت آسمان در برابر كرسى نيستند جز حلقه‏اى افتاده در زمين بيابان پهناور، و فضل و فزونى عرش بر كرسى چون فزونى بيابان پهناور است بر آن حلقه. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه از آن جناب پرسيدند: چرا كعبه را كعبه نام شد؟ فرمود: چون چهارگوش است. گفته شد: چرا چهار گوش شده؟ فرمود: چون برابر بيت المعمور است كه چهار گوش است. و گفته شد: چرا بيت المعمور چهار گوش است؟ فرمود: چون برابر است كه چهار گوش است. گفته شد: چرا عرش چهار گوش شده؟ فرمود: چون مسلمانى بر چهار كلمه سازمان يافته: سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّه، وَلا إلهَ إلَّااللّهُ، وَاللّهُ أكْبَرُ. در عقايد شيخ صدوق آمده است: «اعتقاد ما در عرش اين است كه آن همه و همه آفريده‏هاست. و به وجه ديگر همان دانش است. و از امام صادق عليه السلام پرسش شد از قول خداوند عز و جل: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى‏ [خداى‏] رحمان بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره و مسلّط است. فرمود: نسبت او با هر چيز مساوى است و چيزى بدو نزديكتر از چيزى نيست. امّا عرش به معنى دانش را هم چهار از پيشينيان بر دوش داشته‏اند و چهار از آخرين. اما آن چهار نخست: نوح، ابرهيم، موسى و عيسى:؛ و امّا چهار آخر: محمّد صلى الله عليه و آله، على، حسن و حسين. و به سندهاى صحيح از ائمّه عليهم السلام درباره عرش و حاملانش چنين روايت شده است: و همانا اينان حاملان عرش علم شدند؛ زيرا همه پيامبران پيش از پيغمبر ما محمّد صلى الله عليه و آله بر چهار شريعت چهار پيامبر پيشين بودند: نوح، ابراهيم، موسى‏ و عيسى‏:، و دانش از اين چهار بدانها رسيد. و همچنان دانش پس از محمّد و على و حسن و حسين: به امامان پس از حسين رسيد». 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 107 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ 3 شيخ مفيد فرموده: « به معناى سلطنت و پادشاهى است. ذُوالْعَرْش يعنى صاحب قدرت و استيلا و سلطنت بر تمام موجودات هستى». هشام بن حكم مى‏گويد: زنديق از امام صادق عليه السلام پرسيد: كرسى بزرگتر است يا عرش؟ فرمود: هر چه خدا آفريده درون كرسى است جز عرش او كه بزرگتر از آن است تا كرسى او را فرا گيرد. «3» در «معانى الاخبار»، صدوق به سندش از بن عمر روايت كرده كه گفت: از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه عرش و كرسى چيستند؟ فرمود: عرش به يك معنا همه آفريده‏هاست و كرسى جاى آنهاست، و از نظر ديگر همان دانشى است كه خدا پيامبران و رسولان و حجج خود را بدان آگاه كرده، و كرسى دانش مخصوص به خود اوست. «4» شيخ صدوق در كتاب «التوحيد» خود به سندى كه دارد از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه: وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمواتِ وَالْأَرْضَ تخت [حكومت، قدرت و سلطنت‏] ش آسمان‏ها وزمين را فرا گرفته و نگهدارى آنان بر او گران و مشقت‏آور نيست؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است. آورده كه حضرت فرمود: آسمان‏ها و زمين و آنچه ميان آنهاست در كرسى است، عرش همان دانشى است كه كسى آن را اندازه نتواند. «2» امام صادق عليه السلام از حضرت باقر عليه السلام از جدّش روايت كرده كه: در عرش نمونه هر آنچه خدا در خشكى و دريا آفريده، هست. فرمود: اين است تأويل قول خدا: وَإِن مِّن شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ و هيچ چيزى نيست مگر آن كه خزانه‏هايش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معين نازل نمى‏كنيم. و ميان دو ستون عرش هزار سال پرش پرنده سريع «4» فاصله است. و هر روز هفتاد هزار رنگ از نور بر عرش پوشند كه هيچ آفريده تاب ديدن آنها را ندارد. همه چيزها در برابر عرش چون حلقه‏اى است در ميان بيابان. خدا را فرشته‏اى است به نام حزقائيل، هيجده هزار بال دارد كه ميان هر دو بالش پانصد سال راه است؛ به خاطرش رسيد كه آيا بالاى عرش چيزى است؟ خدا بال‏هايش را دو برابر كرد و دارى سى و شش هزار بال شد كه ميان هر دو بال پانصد سال راه بود، و بدو وحى كرد: اى فرشته، پرواز كن. بيست هزار سال پريد و بر سر يك ستون عرش نرسيد. خدا بال و نيرويش را دو چندان كرد و سى هزار سال ديگر پريد و باز هم نرسيد و خدا به او وحى كرد: اى فرشته، اگر تا دميدن صور بپرى به ساق عرشم نرسى. آن فرشته گفت: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى‏ نام پروردگار برتر و بلند مرتبه‏ات را [از هرچه رنگ شرك خفى و جلى دارد] منزّه و پاك بدار. و خدا آن را بر پيامبر فرستاد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آن را ذكر سجده كنيد 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 107 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ 4 علّامه بزرگ، ملّا محمّد باقر در پايان احاديث مربوط به و كرسى در جهت تحقيق در آن اخبار و جمع بين آنها مى‏فرمايد: «بدانكه تخت شاهى در اين جهان مظهر قدرت پادشاهان است، ولى خداى سبحان از مكان و قرارگاه منزّه است، نه تختى دارد و نه كرسى كه بر آن بنشيند و اين دو (عرش و كرسى) بر برخى آفريده‏هاى او به حسب مناسبت اطلاق شدند به چند معنى: 1- دو جسم بزرگ فراز هفت آسمان. و همانا به اين دو نام خوانده شدند براى اين كه احكام و تقديرات خدا از آنها تراود و فرشته‏هاى كروبيان و مقرّب و ارواح‏ پيامبران و اوصيا گرد آنهايند، و هر كه را خدا خواهد به خود نزديك سازد بدآنها بالايش برد، چنانكه فرمان‏ها و احكام شاهان و آثار سلطنت و عظمت آنان از تخت و كرسى آنهاست و مقرّبان آستان و خاصّان آنها به گرد آنها چرخند، و نيز چون آن دو بزرگترين آفريده جسمانيند و انوار عجيب و آثار غريبه مخصوص به خود دارند دلالتشان بر وجود خدا و علم و قدرت و حكمتش بيش از اجسام ديگر است و از اين رو مخصوص بدين نام شدند، و حاملانشان در دنيا گروهى فرشته‏اند و در آخرت يا فرشته‏هايند يا انبياى اولواالعزم و اوصياى برگزيده چنانكه دانستى، و بسا مقصود از حمل در آخرت اين باشد كه در قيامت، عرش بديشان بر پاست و اينان حكّام و نزديكان به آنند. 2- علم و دانش. چنانكه در بسيارى از اخبار بدان تفسير شدند، چون منشأ ظهور خدا بر خلقش دانش و شناسايى است و آن وسيله تجلّى خداست بر عباد، و گويى عرش و كرسى باشند و حامل آن پيغمبر و ائمه اند كه خزّان علم اويند در آسمان و زمينش، خصوص آنچه مربوط به شناخت اوست. 3- حقيقتى محيط به همه آفريده‏هاى او چنانكه صدوق فرموده و از برخى اخبار استفاده مى‏شود؛ زيرا هر چه در زمين و فراز آنهاست آيات وجود خدا و نشانه‏هاى قدرت اويند و آثار وجود و فيض حكمت آن حضرت، پس همه آفريده‏ها عرش عظمت و جلال او هستند و وسيله تجلّى صفات كمالش بر عارفان. و اين معنايى است كه به خاطرم رسيد در قول معصوم: وَارْتَفَعَ فَوْقَ كُلِّ مَنْظَرٍ. و او بالاتر از هر ديدگاهى است. 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 107 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ 5 4- هر يك از اوصاف كمال و جلالش عرش اوست؛ زيرا قرارگاه عظمت و جلال‏ اويند و وسيله ظهورش بر بنده‏هايش به اندازه استعدادشان، و او را عرشِ دانش است و عرشِ قدرت و عرشِ رحمانيّت و عرشِ رحيميّت و عرشِ وحدانيّت و عرشِ تنزّه، چنانكه در روايات گذشت. 5- دل پيامبران و اوصيا و مؤمنان كامل كه قرارگاه محبّت و معرفت خدايند، چنانكه در روايت آمده: قَلْبُ الْمُؤمِنِ عَرْشُ الرَّحْمنِ. دل مؤمن عرش خداوند رحمان است. و هم در حديث قدسى است: لَمْ يَسَعْنى سَمائى وَلا أرْضى، وَوَسَعَنى قَلْبُ عَبْدِىَ الْمُؤمِنِ. آسمان و زمين گنجايش وجود مرا ندارد، اما قلب مؤمن ظرفيت وجود مرا دارد. در هر صورت اطلاق عرش و كرسى بر برخى معانى به واسطه تصريح در خبر يا قراين ديگر منافات ندارد با وجوب اعتراف به معنى اوّل كه از ظاهر اكثر آيات و روايات ظاهر مى‏گردد، چنانكه در سطور گذشته به اين معنا اشاره شد كه اين دو لفظ تحمّل جميع معانى ظاهرى و باطنى را دارند. ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 107 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ 6 صاحب «الميزان» در توضيح و حاملان آن، بحث مشروحى دارد كه در تفسير آيه 54 سوره اعراف آمده، مقتضى است براى توضيح بيشترى نسبت به‏ رواياتى كه گذشت به گوشه‏اى از آن اشاره شود: «ما قبول داريم كه جمله: ثُمَّ اسْتَوَى‏ عَلَى الْعَرْشِ آن گاه بر تخت فرمانروايى [و حكومت بر آفرينش‏] چيره و مسلط شد. به منزله كنايه است، امّا كنايه بودن منافات ندارد با اين كه يك حقيقت و واقعيّتى اين تعبير را ايجاب كرده باشد و استواى پروردگار بر عرش از قبيل سلطنت و استيلا و ملكيّت و امارت و رياست و ولايت و سيادت داير ميان خود ما، امرى اعتبارى و قرار دادى و خالى از حقيقت نبوده باشد. درست است كه ظواهر دينى از حيث بيان، نظير بيانات ما و به صورت امورى اعتبارى است اما خداى سبحان در همه اين بياناتش حقايق و واقعياتى را بيان مى‏كند. به عبارت ديگر، گرچه معناى ملك و سلطنت و احاطه و ولايت و امثال آن در خداى سبحان همان معنايى است كه ما خود از اطلاق اين الفاظ نسبت به خود مى‏فهميم، ولكن مصداق‏ها با هم متفاوتند. مصاديق اين الفاظ در نزد خداى تعالى امورى واقعى و حقيقى ولايق به ساحت قدس اويند و در نزد ما اوصافى ادّعايى، ذهنى و امورى اعتبارى و قرار دادى هستند كه يك سر سوزن از عالم ذهن و وهم به خارج سرايت نمى‏كنند. مثلًا، اگر كسى را رئيس خود مى‏ناميم از اين باب است كه تابع اراده و تصميم اوييم نه اين كه راستى جامعه ما بدنى است و او سر آن بدن است. و همچنين اگر كسى را عضو اجتماع مى‏خوانيم براى اين نيست كه او راستى دست جامعه و يا دل و يا قلوه آن است بلكه از اين باب است كه او نيز مانند دست و دل كه در تشكيل‏ بدن مؤثّرند در تشكيل اجتماع ما تأثير دارد. و از همين جهت كه زندگى ما متشكّل از يك سرى امور اعتبارى است خداى تعالى در آيه: وَما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إلّالَهْوٌ وَلَعِبٌ و اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازى نيست. زندگى دنيايى ما را لهو و لعب ناميده چون مقاصد دنيوى ما و مال و اولاد ما و رياست و حكومت ما جز عناوينى پندارى چيز ديگرى نيست و جز در عالم وهم، تحقّق و واقعيّتى نداشته، سر و دست شكستن ما براى به دست آوردن آن هيچ تفاوتى با مسابقه اطفال در بازى‏هاى خود ندارد. و حاشا بر خداى سبحان كه زندگى ما را به خاطر اين كه امورى است وهمى بازيچه بشمارد، آن وقت خودش هم مانند ما بازيگر بوده باشد. (« تفسير الميزان: 8/ 159- 162، ذيل آيه 54 سوره اعراف.» ) ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 107 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ 7 سخن كوتاه، اين كه فرمود: ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ آن گاه بر تخت فرمانروايى [و حكومت بر آفرينش‏] چيره و مسلط شد. در عين اين كه مثالى است كه احاطه تدبير خداى را در ملكش مجسّم مى‏سازد، دلالت بر اين هم دارد كه در اين ميان حقيقتى هم در كار هست و آن عبارت است از مقامى كه زمام جميع امور در آنجا متراكم و مجتمع مى‏شود و آيات: وَهُوَ رَبُّ الْعَرشِ الْعَظيمِ و او پروردگار عرش بزرگ است. الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ فرشتگانى كه عرش را حمل مى‏كنند و آنان كه پيرامون آن هستند. وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئذٍ ثَمانِيَةٌ ودر آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل مى‏كنند. وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حافّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ و فرشتگان را مى‏بينى كه پيرامون عرش حلقه زده‏اند. نيز دلالت بر اين معنا دارند؛ چه از ظاهر اين آيات بر مى‏آيد كه عرش حقيقتى است از حقايق خارجى. معنائى را كه ما براى كلمه عرش در آيه: ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ آن گاه بر تخت فرمانروايى [و حكومت بر آفرينش‏] چيره و مسلط شد. كرده و گفتيم: اين كلمه به معناى مقامى است موجود كه جميع سرنخ‏هاى حوادث و امور در آن متراكم و جمع است از آيه: ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأمْرَ ما مِنْ شَفيعٍ إلّامِنْ بَعْدِ إذْنِهِ به خوبى استفاده مى‏شود، چه اين آيه استواى بر عرش را به تدبير امور تفسير نموده و از وجود چنين صفتى براى خداى تعالى خبر مى‏دهد، و چون اين آيه در مقام توصيف ربوبيّت و تدبير تكوينى خداى تعالى است لاجرم مراد از شفاعتى هم كه در آخر آن است شفاعت در امر تكوينى خواهد بود. پس مفاد جمله: ما مِنْ شَفيعٍ إلّامِنْ بَعْدِ إذْنِهِ . [كار] هيچ واسطه‏اى [در همه جهان هستى براى جابجايى عناصر وتركيب اجزا وبه جريان انداختن امور] جز پس از اذن او نيست. اين مى‏شود كه هيچ سببى از اسباب تكوينيّه كه واسطه‏هايى بين خدا و بين حوادث عالمند از قبيل سببيّت آتش براى حرارت و حرارت براى ذوب كردن اجسام و امثال آن، سببيّتشان از خودشان نيست و به اذن خداست، كه هر يك از آنها در ايجاد حادثه‏اى از حوادث تأثير مى‏كنند، و اين جمله توحيد ربوبيّتى را مى‏رساند. پس عرش همان طورى كه مقام تدبير عامّ عالم است و جميع موجودات را در جوف خود جاى داده، همچنين مقام علم نيز هست، و چون چنين است قبل از وجود اين عالم و در حين وجود آن و پس از رجوع مخلوقات به سوى پروردگار نيز محفوظ است، همچنان كه آيه: وَتَرَى الْمَلائِكَةَ حافّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ و فرشتگان را مى‏بينى كه پيرامون عرش حلقه زده‏اند. محفوظ بودن آن را حتّى در قيامت، و آيات مربوط به خلقت آسمان‏ها و زمين، موجود بودن آن را مقارن با وجود عالم، و آيه: وَهُوَ الَّذى خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأرْضَ فى سِتَّةِ أيّامٍ وَكانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِو او كسى است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد، در حالى كه تخت فرمانروايى‏اش بر آب [كه زيربناى حيات است‏] قرار داشت. موجود بودنش را قبل از خلقت اين عالم مى‏رساند.» « تفسير الميزان: 8/ 159- 162، ذيل آيه 54 سوره اعراف.» ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 107 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2