وَالصَّافَّاتِ صَفّاً* فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً* فَالتَّالِيَاتِ ذِكْراً
سوگند به صف بستگان [مانند فرشتگان، نمازگزاران و جهادگران] كه صفى [منظم و استوار] بستهاند،* و به بازدارندگان كه [انسان را از گناهان] به شدت باز مىدارند،* و به تلاوتكنندگان وحى.
دعای #سوم #دعا_سوم_1
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #روایات_و_فرشتگان 5
🔴 حقيقت و عظمت #فرشتگان_در_نهج_البلاغه (یک)
امام على عليه السلام در خطبه اوّل «نهج البلاغه» مىفرمايد:
«آن گاه خداوند پاك، آسمانهاى بر افراشته را از هم باز كرد و ميان آنها را پر از انواع ملائكه ساخت.
گروهى از فرشتگان در سجدهاند و ركوعى ندارند، برخى در ركوع هستند و قيام ندارند، گروهى صف كشيدهاند و دگرگونى در آنان راه ندارد، تسبيح گويانى هستند كه خستگى و فرسودگى برايشان نيست، بر ديدگانشان خواب نمىآيد و عقولشان را اشتباهى نمىباشد، سستى در كالبدشان نرود و غفلت به آگاهى آنان نزند، عدّهاى را امناى وحى و زبان گويا بر انبيا قرار داد و دسته ديگر را واسطه اجراى فرمان و قضاى ربوبىاش، جمعى را نگهبان بندگان و گروه ديگر را پاسبان درهاى بهشت.
بعضى از ملائكه پاهايى در سطوح پايين زمين دارند و گردنهايى بالاتر از مرتفعترين آسمانها، اعضاى كالبدى گستردهتر از پهنه صفحات جهان و دوشهايى همسان پايههاى عرش؛ اين موجودات مقدّس در برابر عرش الهى از روى تعظيم چشم به پايين دوخته و در زير عرش حق به بالهاى خود پيچيدهاند.
ميان اين فرشتگان و كاينات پايينتر، حجابى از عزّت ملكوتى و پردههايى از قدرت فوق طبيعى زده شده است، آنان هرگز خدا را با تصوير و ترسيمهاى محدود كننده نمىپندارند و صفات ساختهها را به مقام شامخش نسبت نمىدهند و او را با تصوّر در جايگاهها محدود نمىسازند و با امثال و نظاير اشاره به ذات اقدسش نمىكنند».
خطبه نودويكم به ترتيب زير فرشتگان الهى را وصف مىنمايد:
«1- سپس خداوند پاك و منزّه براى اسكان در آسمانهايش و آبادى صفحه اعلا از ملكوتش خلقى عالى و زيبا از فرشتگانش آفريد.
2- فرشتگان در آسمانها مشغول انواع ذكر و تسبيح و تقديس هستند.
3- فرشتگانى در پس پرده عزّت و قدرت خداوندى و در حظيرههاى قدس و سراپردههاى مجد و عظمت قرار گرفته و مشغول عبادتند.
4- انوار بسيار با عظمتى وجود دارد كه از رسيدن ديد چشمها به آن انوار چشمها خيره و مردود مىماند.
5- خداوند بزرگ آن فرشتگان را در اشكال مختلف و اندازههاى متفاوت آفريد (داراى بالها) و آنان تسبيح گوى حقّند.
6- آن فرشتگان هيچ چيزى از صنع الهى را كه در كارگاه آفرينش ظاهر گشته به خود نمىبندند و ادّعائى ندارند چيزى كه تنها خداوند آفريننده آن است به همراه خداوند آن را مىآفرينند، بلكه آنان بندگان اكرام شده خداوندى و عامل به دستورهاى او مىباشند. اين است عظمت درك و فهم فرشتگان برخلاف انسانهاى جاهل و احمق كه اگر مسخرهشان نكنند حاضرند كه ادّعاى هرگونه اختيار و قدرت در خلّاقيت را به راه اندازند.
7- خداوند بزرگ فرشتگان را در آن جايگاه كه هستند امين وحى خود قرار داده و به وسيله آنان امانتهاى امر و نهى خود را به رسولانش رسانيده و آنان را از ترديد حفظ فرموده است.
8- هيچ يك از آن فرشتگان از مسير رضاى خداوندى نمىلغزد و خداوند سبحان آنان را از فوايد كمك خود يارى مىنمايد.
9- خدواند تواضع و خضوع توأم با وقار و اطمينان را به دلهاى آنان براى درك و دريافت وارد ساخته و براى آنان درهاى تمجيدهاى خود را به آسانى باز نمود.
10- خداوند متعال علايم واضح و راهنما را براى وصول به نشانههاى توحيدش براى آنان نصب فرمود.
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 97
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #روایات_و_فرشتگان 5
🔴 حقيقت و عظمت #فرشتگان_در_نهج_البلاغه (2)
11- بارهاى سنگين گناهان، آنان را سنگين نساخته است. كنايه از اين كه در عين داشتن نوعى اختيار، از گناه و معصيت پاك هستند.
12- گذشت شبها و روزها در آنان تأثيرى نمىنمايد.
13- انگيزهها و اميال، شكّ و ترديدها، استحكام ايمان آنان را متزلزل و مختل نمىسازد.
14- گمانها و پندارها به دژهاى محكم يقين آنان ازدحام و هجوم نمىآورند.
15- عوامل بر افروزنده حسدها و كينهها نمىتوانند در ميان آنان به وجود بيايند و تاريكى حيرت سلب نكرده است، آنچه را كه از معرفت خداوندى در دلهاى آنان جايگزين گشته و محو نكرده است، آنچه را كه از عظمت و هيبت و جلال خداوندى در لابه لاى سطوح سينههاى آنان راه يافته و تثبيت شده است.
16- وسوسهها طمع در راهيابى به آنان ندارند تا فكر آنان را به كثافت خود بكوبند.
17- گروهى از آن فرشتگان در خلقت ابرهاى پر باران وظيفه انجام مىدهند و عدّهاى در كوههاى بزرگ و مرتفع، و دستهاى در سياهى ظلمت كه راهى براى خروج از آن ديده نمىشود.
18- گروهى ديگر از آن فرشتگان هستند كه قدمهاى آنان حدود پائين زمين را شكافته است، پاهاى آنان مانند پرچمهاى سفيدند كه از شكافهاى هوا نفوذ كردهاند. (منظور از بال و قدم و پا قدرت است نه بال و قدم اصطلاحى).
در زير آن پاها كه مانند پرچمهاى سفيدند بادى است با وزش آرام، كه آنها را در حدود متناهى كه پايان قرارگاه آنهاست نگه داشته است.
19- اشتغالات آن فرشتگان به عبادت الهى، آنان را از همه چيز فارغ نموده است. حقايق ايمان ميان آنان و معرفت خدا را بهم پيوسته است. يقين به وجود ذات اقدس ربوبى آنان را به اشتياق شديد به خدا از همه چيز منقطع ساخته است و رغبتها و اميال آنان از آنچه كه در نزد حق است به آنچه كه در نزد غير خداست تجاوز ننموده است.
آنان شيرينى معرفت ربوبى را چشيده، و شربت محبّت خداوندى را با كاسههاى سيراب كننده سركشيدند و در مغز دلهاى آنان رگههاى خوف از خدا جايگير شده و استمرار در عبادت، استقامت پشتشان را منحنى نموده است.
به طول انجاميدن رغبت و اشتياق به خداوند، مادّه ناله و تضرّع آنان را تمام نكرده است و عظمت تقرّب به بارگاه ربوبى، ريسمانهاى خشوع را از گردن جانهاى آنان باز ننموده است.
عُجْب بر آنان مستولى نشده تا عبادات گذشته را زياد محسوب نمايند و احساس ناتوانى و ناچيزى در دريافت جلال خداوندى براى بزرگداشت حسناتى كه انجام مىدهند نصيبى نگذاشته است. و به جهت امتداد طولانى و تكاپو در عبادت، سستىها در وجود آنان راه نيافته است و از اشتياقهاى آن فرشتگان چيزى نكاسته است تا از اميد پروردگارشان روى گردان شوند.»
«طول مناجات با پروردگارشان اطراف زبانهاى آنان را نخشكانيده و اشتغالات ديگرى آنان را مملوك خود نساخته است كه صداهاى بلند آنان را زمزمههاى خفيف تضرّع قطع نمايد، و شانههاى آنان در صفوف عبادت مختلف نگشته است، و گردنهاى خود را براى به دست آوردن آسايش از روى تقصير در انجام دستور خداوندى خم نكردهاند. كندى غفلتها بر قاطعيّت كوشش و تلاش آنان نفوذى ندارد و عوامل فريبنده شهوات دست به سوى همّتهاى آنان نمىيازند.»
خداوندِ صاحب عرش را براى روز احتياجشان ذخيره نمودهاند، در آن هنگام كه خلق از خدا منقطع و به مخلوقات متوجّهاند فرشتگان فقط خدا را مورد توجّه و گرايش قرار مىدهند. براى عبادت حق پايانى تعيين نمىكنند. علاقه شديد آن فرشتگان براى التزام اطاعت خداوندى آنان را ارجاع نمىكند مگر به موادّى در دلهاى آنان كه از رجا و خوف خداوندى گسيخته نمىشوند، عوامل بيم آميخته با اشتياق از آنان قطع نمىشود تا در تلاش و كوشش سست شوند، و حرص و آزهاى دنيوى آنان را به اسارت نكشيده است تا كوششهاى منتج منافع دنيوى را بر كوشش و جديت برابديّت مقدّم بدارند.
آنان اعمال گذشته خود را بزرگ نمىشمارند و اگر اعمالشان را بزرگ بشمارند اميد آنان، بيم و هراسشان را از بين مىبرد.
غلبه و اغواى شيطانى موجب اختلاف درباره پروردگارشان نمىگردد، جدايى هاى ناروا آنان را از يكديگر متفرّق ننموده و سنگينى و خيانت و حسد بر آنان پيروز نگشته است.
عوامل دگرگون كننده شك و پندار آنان را تقسيم به گروهها نكرده و پستى همّتها آنان را از يكديگر جدا نساخته است. فرشتگان وابستگان ايمانند، نه لغزشى آنان را از طناب ايمان بريده است و نه انحراف و مسامحه و سستى.
در طبقات آسمان به انداره محل پوستى نيست مگر اين كه فرشتهاى بر آن در حال سجده است، يا فرشتهاى در حال سير و حركت براى انجام دستور حق؛ آن فرشتگان با امتداد طولانى اطاعت پروردگارشان بر علم خود مىافزايند و به عزّت و عظمت خداوندى در قلوب آنان افزوده مىشود.»
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 97
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
خطبه 91 نهج البلاغه.pdf
559.9K
#فرشتگان_در_نهج_البلاغه
#نهج_البلاغه_خطبه_91
دعای #سوم #دعا_سوم_1 #نهج_البلاغه
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #روایات_و_فرشتگان 6
🔴 حقيقت و عظمت #فرشتگان_در_نهج_البلاغه (3)
🔴 حكيم بزرگوار حاج شيخ #محمّد_تقى_جعفرى در شرح خطبه يكم « #نهج_البلاغه» در بحث حقيقت فرشتگان مسأله مهمّى را متذكّر شدهاند كه جا دارد در پايان اين بخش به آن اشاره شود:
👈«موضوع فرشتگان در اديان گذشته هم با اصطلاحات گوناگون و تعريفات مختلف مطرح بوده است.
در دين اسلام با نظر به قرآن و احاديث معتبره، در وجود فرشتگان هيچ گونه جاى ترديد نيست. در قرآن مجيد در سيزده مورد كلمه مَلَك و در دو مورد ملَكَيْن كه تثنيه ملك است و در حدود هفتاد و سه مورد كلمه ملائكه وارد شده است.
بعضى از انديشمندان دوران معاصر براى اين كه هر حقيقتى را با چهره طبيعى آن بپذيرند، فرشتگان را انواعى از نيروها و قواى مخفى طبيعت تلقّى نموده، مىخواهند استبعاد افرادى را كه در طبيعت نمىتوانند واقعيّت ديگرى را بپذيرند منتفى بسازند، ولى اين يك سطحى نگرى در شناسايىها است كه ناشى از تفسير نابجاى علم و طبيعت است.
مگر آنان كه عناصر را در چهار نوع منحصر مىدانستند علم گرايان نبودهاند؟ مگر آنان كه صوت را از پديدههاى عرضى دانسته، آن را غير قابل انتقال تلقّى مىكردند چهره دانشمندى نداشتند؟ آرى، آنان كسانى بودند كه با طرفدارى جدّى از علم، بقاى اعراض مانند صوت را پس از به وجود آمدن، امكانناپذير مىدانستند؛ نيز متفكّرانى كه از علم دفاع مىكردند و كمترين اطلاعى از جريانات ذرّات بنيادين طبيعت نداشتند اندك نبودهاند.
اگر طول تاريخ را در نظر بگيريم، همواره با اين پديده روبه رو مىگرديم كه علم در هر دوره و هر جامعهاى مقدارى از واقعيّتها را در اختيار دانشمندان مىگذاشته است، دانشمندان در برابر اين جريان مستمر بر دو گروه بودند:
گروه يكم: مردم بى گنجايشى بودند كه توقّع داشتند كه همان مقدار محدود از مسائل علم، تمامى سطوح طبيعت و روابط اجزاى آن را در اختيارشان قرار داده است. اينان نه تنها از حركت به پيش محروم بودهاند بلكه از پيشروى ديگران نيز جلوگيرى مىكردهاند.
گروه دوم: متفكّران هشيارى بودند كه با عبارات و بيانات مختلف، محدودّيت علم خود را درك كرده، راه پيشروى را به روى خود و ديگران نمىبستهاند.
اين عبارت از نيوتن مشهور است:
«مانند كودك خردسالى هستم كه در ساحل اقيانوس بىكرانى ايستاده، تنها چند عدد سنگريزه رنگارنگ در جلو چشمانش زير آب مىبيند، ولى اقيانوس بىكرانى با محتويات نامحدودش در مقابل ديدگان آن كودك خردسال مجهول است».
اينان در ضمن اين كه راه علم را براى آيندگان هموار مىكردند، عظمت گنجايش مغز آدمى را هم اثبات مىنمودند.
به هر حال اين يك روش بنيان كن است كه: ما نخست علم و جهان هستى را محدود مىكنيم و سپس در دريايى از وحشت و اضطراب غوطهور مىگرديم.
آيا كسى نيست از ما بپرسد كه با مشاهدات فراوان در طول تاريخ درباره قالب ناپذيرى اصول و مسائل علمى از يك طرف و با شناسايى انسان و بيكرانه- جويى هايش از طرف ديگر، و نامحدود بودن روابط و اجزاى طبيعت با سيستم باز كه رو به ماوراى طبيعت (متافيزيك به معناى عمومى آن) دارد، چگونه به خود اجازه مىدهيد كه علم و جهان هستى را محدود نموده، در برابر مفاهيم و مسائل عالى و با اهمّيت به وحشت و اضطراب و نيهليستى دچار شويد؟!
كدامين دليل شما را وادار كرده است كه تارهايى از چند رشته قضاياى محدود مانند تار عنكبوت دور خود بتنيد و سپس بگوييد: «جهان هستى همين است كه من با همين مفاهيم و قضايا آن را شناخته و با آن ارتباط برقرار كردهام»؟! به اصطلاح معمولى بايد گفت: خوشا به حالشان كه خيلى راحت و در آسايشند!
مىگوييم فرشتگان وجود دارند، و اگر نامحسوس بودن وجود فرشتگان را دليل نيستى آنان بدانيم، نيمه اساسى معلومات خود را كه عبارت است از واقعيّتهاى نامحسوس منكر شدهايم، و هيچ متفكّر خردمند نمىتواند اين قضيّه «نمىبينم پس وجود ندارد» را زمينه جهان بينى خود قرار داده و حكم به نيستى بيرون از منطقه حواس نمايد.
ما مىدانيم كه ارتعاشات صوتى بايستى به حدّ معيّنى برسد تا ما آن را بشنويم، اجسام و اشكال و رنگها در فاصله معيّنى براى ما مطرح مىشوند، دانهاى از الكترون و انرژى را تاكنون نديدهايم، جاذبيّت محسوس نيست، هيچ يك از فرشتگان از جنس و نوع اجزا و پديدههاى عالم طبيعت نيستند، بلكه موجودات مقدّس و داراى ماهيّتهاى مخصوصى مىباشند.
توصيفات ما درباره فرشتگان مستند به منبع وحى است يا به طور مستقيم كه قرآن است و يا به طور غير مستقيم كه از زبان ولىّ اللّه اعظم اميرالمؤمنين و ساير ائمّه معصومين عليهم السلام مىباشد. ) ترجمه و تفسيرنهج البلاغه: 1/ 116.(
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 103
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #فرشتگان_حاملان_عرش 1
قرآن مجيد در دو آيه از ملائكهاى كه حاملان #عرش حقّند ياد مىكند:
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ
فرشتگانى كه عرش را حمل مىكنند و آنان كه پيرامون آن هستند، همراه سپاس و ستايش، پروردگارشان را تسبيح مىگويند و به او ايمان دارند و براى اهل ايمان آمرزش مىطلبند، [و مىگويند:] پروردگارا! از روى رحمت و دانش همه چيز را فرا گرفتهاى، پس آنان را كه توبه كردهاند و راه تو را پيروى نمودهاند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.
وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ
و فرشتگان [براى اجراى دستورهاى حق] بر كنارهها و اطراف آسمان قرار مىگيرند، ودر آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل مىكنند.
و در يك آيه از ملائكهاى كه گرداگرد عرش حضرت ربّ العزّه هستند ياد مىنمايد:
وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
و فرشتگان را مىبينى كه پيرامون عرش حلقه زدهاند، پروردگارشان را همراه ستايش تسبيح مىگويند، و در ميان اهل محشر به حق داورى شود، و [پس از پايان كار قيامت] گويند: همه ستايشها ويژه خداست كه پروردگار جهانيان است.
در هيجده آيه در سورههاى اعراف 54- توبه 129- يونس 3- رعد 2- اسرا 42- طه 5- انبيا 22- مؤمنون 86 و 116- فرقان 59- نمل 26- سجده 4- غافر 15 زخرف 82- حديد 4- تكوير 20- بروج 15- هود 7- از عرش حضرت حق با اوصاف: عظيم، كريم، مجيد، سخن به ميان آمده است:
قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ
بگو: مالك آسمانهاى هفتگانه و پروردگار #عرش بزرگ كيست؟
لاإلهَ إلّاهُوَ ربُّ الْعَرْشِ الْكَريمِ
هيچ معبودى جز او نيست، [او] پروردگار عرش نيكو و باارزش است.
ذُوالْعَرْشِ الْمَجيِدُ
صاحب عرش و ارجمند [و عالى صفات] است.
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 107
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #فرشتگان_حاملان_عرش 2
معنا و مفهوم عرش
عرش و كرسى در آيات كتاب خدا و روايات و اخبار فراوان استعمال شده است.
به طور صريح و روشن و آشكار از قرآن مجيد و روايات استفاده مىشود كه عرش و كرسى دو موجود از موجودات حق و دو حقيقت از حقايق الهيّهاند.
قرآن كريم از توضيح مفهوم هر دو واقعيّت ساكت است و در روايات و اخبار براى هر يك مفاهيم و مصاديقى بيان شده كه با تتبع در آيات و اخبار به اين نتيجه مىرسيم كه هر دو كلمه طاقت تحمّل تمام معانى ملكوتى و باطنى و ظاهرى را دارند.
در «الخصال» و «معانى الاخبار» و «الدُرّ المنثور»، ضمن حديث ابوذر است از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود:
اى ابوذر، هفت آسمان در برابر كرسى نيستند جز حلقهاى افتاده در زمين بيابان پهناور، و فضل و فزونى عرش بر كرسى چون فزونى بيابان پهناور است بر آن حلقه.
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه از آن جناب پرسيدند: چرا كعبه را كعبه نام شد؟ فرمود:
چون چهارگوش است. گفته شد: چرا چهار گوش شده؟ فرمود: چون برابر بيت المعمور است كه چهار گوش است. و گفته شد: چرا بيت المعمور چهار گوش است؟ فرمود: چون برابر #عرش است كه چهار گوش است. گفته شد: چرا عرش چهار گوش شده؟ فرمود: چون مسلمانى بر چهار كلمه سازمان يافته:
سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّه، وَلا إلهَ إلَّااللّهُ، وَاللّهُ أكْبَرُ.
در عقايد شيخ صدوق آمده است:
«اعتقاد ما در عرش اين است كه آن همه و همه آفريدههاست. و به وجه ديگر همان دانش است.
و از امام صادق عليه السلام پرسش شد از قول خداوند عز و جل:
الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى
[خداى] رحمان بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره و مسلّط است.
فرمود:
نسبت او با هر چيز مساوى است و چيزى بدو نزديكتر از چيزى نيست. امّا عرش به معنى دانش را هم چهار از پيشينيان بر دوش داشتهاند و چهار از آخرين. اما آن چهار نخست: نوح، ابرهيم، موسى و عيسى:؛ و امّا چهار آخر:
محمّد صلى الله عليه و آله، على، حسن و حسين.
و به سندهاى صحيح از ائمّه عليهم السلام درباره عرش و حاملانش چنين روايت شده است:
و همانا اينان حاملان عرش علم شدند؛ زيرا همه پيامبران پيش از پيغمبر ما محمّد صلى الله عليه و آله بر چهار شريعت چهار پيامبر پيشين بودند: نوح، ابراهيم، موسى و عيسى:، و دانش از اين چهار بدانها رسيد. و همچنان دانش پس از محمّد و على و حسن و حسين: به امامان پس از حسين رسيد».
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 107
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #فرشتگان_حاملان_عرش 3
شيخ مفيد فرموده: « #عرش به معناى سلطنت و پادشاهى است. ذُوالْعَرْش يعنى صاحب قدرت و استيلا و سلطنت بر تمام موجودات هستى».
هشام بن حكم مىگويد: زنديق از امام صادق عليه السلام پرسيد: كرسى بزرگتر است يا عرش؟ فرمود:
هر چه خدا آفريده درون كرسى است جز عرش او كه بزرگتر از آن است تا كرسى او را فرا گيرد. «3» در «معانى الاخبار»، صدوق به سندش از #مفضل بن عمر روايت كرده كه گفت:
از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه عرش و كرسى چيستند؟ فرمود:
عرش به يك معنا همه آفريدههاست و كرسى جاى آنهاست، و از نظر ديگر همان دانشى است كه خدا پيامبران و رسولان و حجج خود را بدان آگاه كرده، و كرسى دانش مخصوص به خود اوست. «4» شيخ صدوق در كتاب «التوحيد» خود به سندى كه دارد از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه:
وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمواتِ وَالْأَرْضَ
تخت [حكومت، قدرت و سلطنت] ش آسمانها وزمين را فرا گرفته و نگهدارى آنان بر او گران و مشقتآور نيست؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است.
آورده كه حضرت فرمود:
آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست در كرسى است، عرش همان دانشى است كه كسى آن را اندازه نتواند. «2» امام صادق عليه السلام از حضرت باقر عليه السلام از جدّش روايت كرده كه:
در عرش نمونه هر آنچه خدا در خشكى و دريا آفريده، هست. فرمود: اين است تأويل قول خدا:
وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ
و هيچ چيزى نيست مگر آن كه خزانههايش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معين نازل نمىكنيم.
و ميان دو ستون عرش هزار سال پرش پرنده سريع «4» فاصله است. و هر روز هفتاد هزار رنگ از نور بر عرش پوشند كه هيچ آفريده تاب ديدن آنها را ندارد. همه چيزها در برابر عرش چون حلقهاى است در ميان بيابان.
خدا را فرشتهاى است به نام حزقائيل، هيجده هزار بال دارد كه ميان هر دو بالش پانصد سال راه است؛ به خاطرش رسيد كه آيا بالاى عرش چيزى است؟ خدا بالهايش را دو برابر كرد و دارى سى و شش هزار بال شد كه ميان هر دو بال پانصد سال راه بود، و بدو وحى كرد: اى فرشته، پرواز كن. بيست هزار سال پريد و بر سر يك ستون عرش نرسيد. خدا بال و نيرويش را دو چندان كرد و سى هزار سال ديگر پريد و باز هم نرسيد و خدا به او وحى كرد: اى فرشته، اگر تا دميدن صور بپرى به ساق عرشم نرسى. آن فرشته گفت:
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى
نام پروردگار برتر و بلند مرتبهات را [از هرچه رنگ شرك خفى و جلى دارد] منزّه و پاك بدار.
و خدا آن را بر پيامبر فرستاد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آن را ذكر سجده كنيد
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 107
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #فرشتگان_حاملان_عرش 4
علّامه بزرگ، ملّا محمّد باقر #مجلسى در پايان احاديث مربوط به #عرش و كرسى در جهت تحقيق در آن اخبار و جمع بين آنها مىفرمايد:
«بدانكه تخت شاهى در اين جهان مظهر قدرت پادشاهان است، ولى خداى سبحان از مكان و قرارگاه منزّه است، نه تختى دارد و نه كرسى كه بر آن بنشيند و اين دو (عرش و كرسى) بر برخى آفريدههاى او به حسب مناسبت اطلاق شدند به چند معنى:
1- دو جسم بزرگ فراز هفت آسمان. و همانا به اين دو نام خوانده شدند براى اين كه احكام و تقديرات خدا از آنها تراود و فرشتههاى كروبيان و مقرّب و ارواح پيامبران و اوصيا گرد آنهايند، و هر كه را خدا خواهد به خود نزديك سازد بدآنها بالايش برد، چنانكه فرمانها و احكام شاهان و آثار سلطنت و عظمت آنان از تخت و كرسى آنهاست و مقرّبان آستان و خاصّان آنها به گرد آنها چرخند، و نيز چون آن دو بزرگترين آفريده جسمانيند و انوار عجيب و آثار غريبه مخصوص به خود دارند دلالتشان بر وجود خدا و علم و قدرت و حكمتش بيش از اجسام ديگر است و از اين رو مخصوص بدين نام شدند، و حاملانشان در دنيا گروهى فرشتهاند و در آخرت يا فرشتههايند يا انبياى اولواالعزم و اوصياى برگزيده چنانكه دانستى، و بسا مقصود از حمل در آخرت اين باشد كه در قيامت، عرش بديشان بر پاست و اينان حكّام و نزديكان به آنند.
2- علم و دانش. چنانكه در بسيارى از اخبار بدان تفسير شدند، چون منشأ ظهور خدا بر خلقش دانش و شناسايى است و آن وسيله تجلّى خداست بر عباد، و گويى عرش و كرسى باشند و حامل آن پيغمبر و ائمه اند كه خزّان علم اويند در آسمان و زمينش، خصوص آنچه مربوط به شناخت اوست.
3- حقيقتى محيط به همه آفريدههاى او چنانكه صدوق فرموده و از برخى اخبار استفاده مىشود؛ زيرا هر چه در زمين و فراز آنهاست آيات وجود خدا و نشانههاى قدرت اويند و آثار وجود و فيض حكمت آن حضرت، پس همه آفريدهها عرش عظمت و جلال او هستند و وسيله تجلّى صفات كمالش بر عارفان. و اين معنايى است كه به خاطرم رسيد در قول معصوم:
وَارْتَفَعَ فَوْقَ كُلِّ مَنْظَرٍ.
و او بالاتر از هر ديدگاهى است.
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 107
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #فرشتگان_حاملان_عرش 5
4- هر يك از اوصاف كمال و جلالش عرش اوست؛ زيرا قرارگاه عظمت و جلال اويند و وسيله ظهورش بر بندههايش به اندازه استعدادشان، و او را عرشِ دانش است و عرشِ قدرت و عرشِ رحمانيّت و عرشِ رحيميّت و عرشِ وحدانيّت و عرشِ تنزّه، چنانكه در روايات گذشت.
5- دل پيامبران و اوصيا و مؤمنان كامل كه قرارگاه محبّت و معرفت خدايند، چنانكه در روايت آمده:
قَلْبُ الْمُؤمِنِ عَرْشُ الرَّحْمنِ.
دل مؤمن عرش خداوند رحمان است.
و هم در حديث قدسى است:
لَمْ يَسَعْنى سَمائى وَلا أرْضى، وَوَسَعَنى قَلْبُ عَبْدِىَ الْمُؤمِنِ.
آسمان و زمين گنجايش وجود مرا ندارد، اما قلب مؤمن ظرفيت وجود مرا دارد.
در هر صورت اطلاق عرش و كرسى بر برخى معانى به واسطه تصريح در خبر يا قراين ديگر منافات ندارد با وجوب اعتراف به معنى اوّل كه از ظاهر اكثر آيات و روايات ظاهر مىگردد، چنانكه در سطور گذشته به اين معنا اشاره شد كه اين دو لفظ تحمّل جميع معانى ظاهرى و باطنى را دارند.
ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 107
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #فرشتگان_حاملان_عرش 6
صاحب «الميزان» در توضيح #عرش و حاملان آن، بحث مشروحى دارد كه در تفسير آيه 54 سوره اعراف آمده، مقتضى است براى توضيح بيشترى نسبت به رواياتى كه گذشت به گوشهاى از آن اشاره شود:
«ما قبول داريم كه جمله:
ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ
آن گاه بر تخت فرمانروايى [و حكومت بر آفرينش] چيره و مسلط شد.
به منزله كنايه است، امّا كنايه بودن منافات ندارد با اين كه يك حقيقت و واقعيّتى اين تعبير را ايجاب كرده باشد و استواى پروردگار بر عرش از قبيل سلطنت و استيلا و ملكيّت و امارت و رياست و ولايت و سيادت داير ميان خود ما، امرى اعتبارى و قرار دادى و خالى از حقيقت نبوده باشد.
درست است كه ظواهر دينى از حيث بيان، نظير بيانات ما و به صورت امورى اعتبارى است اما خداى سبحان در همه اين بياناتش حقايق و واقعياتى را بيان مىكند.
به عبارت ديگر، گرچه معناى ملك و سلطنت و احاطه و ولايت و امثال آن در خداى سبحان همان معنايى است كه ما خود از اطلاق اين الفاظ نسبت به خود مىفهميم، ولكن مصداقها با هم متفاوتند.
مصاديق اين الفاظ در نزد خداى تعالى امورى واقعى و حقيقى ولايق به ساحت قدس اويند و در نزد ما اوصافى ادّعايى، ذهنى و امورى اعتبارى و قرار دادى هستند كه يك سر سوزن از عالم ذهن و وهم به خارج سرايت نمىكنند.
مثلًا، اگر كسى را رئيس خود مىناميم از اين باب است كه تابع اراده و تصميم اوييم نه اين كه راستى جامعه ما بدنى است و او سر آن بدن است. و همچنين اگر كسى را عضو اجتماع مىخوانيم براى اين نيست كه او راستى دست جامعه و يا دل و يا قلوه آن است بلكه از اين باب است كه او نيز مانند دست و دل كه در تشكيل بدن مؤثّرند در تشكيل اجتماع ما تأثير دارد. و از همين جهت كه زندگى ما متشكّل از يك سرى امور اعتبارى است خداى تعالى در آيه:
وَما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إلّالَهْوٌ وَلَعِبٌ
و اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازى نيست.
زندگى دنيايى ما را لهو و لعب ناميده چون مقاصد دنيوى ما و مال و اولاد ما و رياست و حكومت ما جز عناوينى پندارى چيز ديگرى نيست و جز در عالم وهم، تحقّق و واقعيّتى نداشته، سر و دست شكستن ما براى به دست آوردن آن هيچ تفاوتى با مسابقه اطفال در بازىهاى خود ندارد.
و حاشا بر خداى سبحان كه زندگى ما را به خاطر اين كه امورى است وهمى بازيچه بشمارد، آن وقت خودش هم مانند ما بازيگر بوده باشد.
(« تفسير الميزان: 8/ 159- 162، ذيل آيه 54 سوره اعراف.» ) ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 107
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #فرشتگان_حاملان_عرش 7
سخن كوتاه، اين كه فرمود:
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ
آن گاه بر تخت فرمانروايى [و حكومت بر آفرينش] چيره و مسلط شد.
در عين اين كه مثالى است كه احاطه تدبير خداى را در ملكش مجسّم مىسازد، دلالت بر اين هم دارد كه در اين ميان حقيقتى هم در كار هست و آن عبارت است از مقامى كه زمام جميع امور در آنجا متراكم و مجتمع مىشود و آيات:
وَهُوَ رَبُّ الْعَرشِ الْعَظيمِ
و او پروردگار عرش بزرگ است.
الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ
فرشتگانى كه عرش را حمل مىكنند و آنان كه پيرامون آن هستند.
وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئذٍ ثَمانِيَةٌ
ودر آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل مىكنند.
وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حافّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ
و فرشتگان را مىبينى كه پيرامون عرش حلقه زدهاند.
نيز دلالت بر اين معنا دارند؛ چه از ظاهر اين آيات بر مىآيد كه عرش حقيقتى است از حقايق خارجى.
معنائى را كه ما براى كلمه عرش در آيه:
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ
آن گاه بر تخت فرمانروايى [و حكومت بر آفرينش] چيره و مسلط شد.
كرده و گفتيم: اين كلمه به معناى مقامى است موجود كه جميع سرنخهاى حوادث و امور در آن متراكم و جمع است از آيه:
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأمْرَ ما مِنْ شَفيعٍ إلّامِنْ بَعْدِ إذْنِهِ
به خوبى استفاده مىشود، چه اين آيه استواى بر عرش را به تدبير امور تفسير نموده و از وجود چنين صفتى براى خداى تعالى خبر مىدهد، و چون اين آيه در مقام توصيف ربوبيّت و تدبير تكوينى خداى تعالى است لاجرم مراد از شفاعتى هم كه در آخر آن است شفاعت در امر تكوينى خواهد بود. پس مفاد جمله:
ما مِنْ شَفيعٍ إلّامِنْ بَعْدِ إذْنِهِ .
[كار] هيچ واسطهاى [در همه جهان هستى براى جابجايى عناصر وتركيب اجزا وبه جريان انداختن امور] جز پس از اذن او نيست.
اين مىشود كه هيچ سببى از اسباب تكوينيّه كه واسطههايى بين خدا و بين حوادث عالمند از قبيل سببيّت آتش براى حرارت و حرارت براى ذوب كردن اجسام و امثال آن، سببيّتشان از خودشان نيست و به اذن خداست، كه هر يك از آنها در ايجاد حادثهاى از حوادث تأثير مىكنند، و اين جمله توحيد ربوبيّتى را مىرساند.
پس عرش همان طورى كه مقام تدبير عامّ عالم است و جميع موجودات را در جوف خود جاى داده، همچنين مقام علم نيز هست، و چون چنين است قبل از وجود اين عالم و در حين وجود آن و پس از رجوع مخلوقات به سوى پروردگار نيز محفوظ است، همچنان كه آيه:
وَتَرَى الْمَلائِكَةَ حافّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ
و فرشتگان را مىبينى كه پيرامون عرش حلقه زدهاند.
محفوظ بودن آن را حتّى در قيامت، و آيات مربوط به خلقت آسمانها و زمين، موجود بودن آن را مقارن با وجود عالم، و آيه:
وَهُوَ الَّذى خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأرْضَ فى سِتَّةِ أيّامٍ وَكانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِو او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، در حالى كه تخت فرمانروايىاش بر آب [كه زيربناى حيات است] قرار داشت.
موجود بودنش را قبل از خلقت اين عالم مىرساند.»
« تفسير الميزان: 8/ 159- 162، ذيل آيه 54 سوره اعراف.»
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 107
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2