2. شیعیان : امام صادق عليهالسلام خطاب به عده اى از شيعه فرمودند:
معاشر الشيعه كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شينا، قولوا للناس حسنا، و احفظوا السنتكم، و كفوها عن الفضول و قبح القول:
اى جمعيت شيعه، با ورع و تقوا و عمل صالح زينت ما باشيد، كارى نكنيد كه باعث نفرت ديگران از ائمه ى طاهرين شويد، با مردم خوش بگوئيد، زبان از غيبت و تهمت و دروغ حفظ كنيد، از زيادى سخن و كلام بد بپرهيزيد. و نيز آن حضرت فرمود: «شيعيان ما را اين نشانه هاست:
1- پاكدامنى 2- كوشش در راه حق 3- وفادارى 4- امانتدارى 5- زهد 6- عبادت 7- پنجاه و يك ركعت نماز 8- شب زندهدارى 9- روزه دارى 10- پرداخت زكات 11- انجام حج خانه ى حق 12- اجتناب از تمام محرمات».
از حضرت صادق درباره ى شيعه پرسيدند فرمود:
«شيعيان ما خوبيها را بجا مىآورند. از قبايح پرهيز مىكنند، خوبيها را آشكار مىنمايند، در اجراى اوامر حق براى رسيدن به رحمت الهى شتاب مىكنند، اينان از ما و به سوى ما و با ما هستند هر كجا كه ما باشيم.»
حضرت صادق عليهالسلام به #مفضل بن عمر فرمود:
فانما شيعه على عليهالسلام من عف بطنه و فرجه، و اشتد جهاده، و عمل لخالقه، و رجا ثوابه، و خاف عقابه، فاذا رايت اولئك فاولئك شيعه جعفر:
شيعه ى على عليه السلام حافظ و نگهدارنده ى شكم و شهوت از حرام است، داراى كوشش سخت، و مجرى برنامه هاى الهى است، به ثواب حق اميد دارد و از عذاب الهى بيمناك مىباشد، چون چنين مردمى را ديدى بدان كه اينان شيعهى امام صادق هستند.
👌من فكر مىكنم همين مقدار از روايات براى شناخت اوصاف پاك شيعه بس باشد
✳️سُدَیر صیرفی میگوید: من، #مفضل بن عَمْرو، ابوبصیر و ابان بن تَغلَب خدمت مولایمان امام صادق (ع) رسیدیم در حالیکه ایشان بر خاک نشسته و جُبّه (نوعی لباس) خیبری پوشیده بودند و ایشان مانند مادر فرزند مردهی شیدای جگر سوخته میگریستند درحالیکه زمزمه میکردند:
🙏سیدی غیبتک نفت رقادی و ضیقت علی مهادی و ابتزت منی راحة فؤادی سیدی غیبتک أوصلت مصابی بفجائع الأبد ... فما أحس بدمعة ترقی من عینی و أنین یفتر من صدری عن دوارج الرزایا و سوالف البلایا إلا مثل بعینی عن غوابر أعظمها و أفضعها و بواقی أشدها و أنکرها و نوائب مخلوطة بغضبک و نوازل معجونة بسخطک
« ای آقای من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است.
ای آقای من! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابدی پیوند داده ... من دیگر احساس نمیکنم اشکی را که از دیدگانم بر گریبانم روان است و نالهای را که از مصائب و بلایای گذشته از سینهام سر میکشد، جز آنچه را که در برابر دیدگانم مجسم است و از همه گرفتاریها بزرگتر و جانگذازتر و سخت تر و ناآشناتر است، ناملایماتی که با غضب تو در آمیخته و مصائبی که با خشم تو عجین شده است. »
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_3
#دعا_سوم_1
✳️ #فرشتگان_حاملان_عرش 3
شيخ مفيد فرموده: « #عرش به معناى سلطنت و پادشاهى است. ذُوالْعَرْش يعنى صاحب قدرت و استيلا و سلطنت بر تمام موجودات هستى».
هشام بن حكم مىگويد: زنديق از امام صادق عليه السلام پرسيد: كرسى بزرگتر است يا عرش؟ فرمود:
هر چه خدا آفريده درون كرسى است جز عرش او كه بزرگتر از آن است تا كرسى او را فرا گيرد. «3» در «معانى الاخبار»، صدوق به سندش از #مفضل بن عمر روايت كرده كه گفت:
از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه عرش و كرسى چيستند؟ فرمود:
عرش به يك معنا همه آفريدههاست و كرسى جاى آنهاست، و از نظر ديگر همان دانشى است كه خدا پيامبران و رسولان و حجج خود را بدان آگاه كرده، و كرسى دانش مخصوص به خود اوست. «4» شيخ صدوق در كتاب «التوحيد» خود به سندى كه دارد از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه:
وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمواتِ وَالْأَرْضَ
تخت [حكومت، قدرت و سلطنت] ش آسمانها وزمين را فرا گرفته و نگهدارى آنان بر او گران و مشقتآور نيست؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است.
آورده كه حضرت فرمود:
آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست در كرسى است، عرش همان دانشى است كه كسى آن را اندازه نتواند. «2» امام صادق عليه السلام از حضرت باقر عليه السلام از جدّش روايت كرده كه:
در عرش نمونه هر آنچه خدا در خشكى و دريا آفريده، هست. فرمود: اين است تأويل قول خدا:
وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ
و هيچ چيزى نيست مگر آن كه خزانههايش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معين نازل نمىكنيم.
و ميان دو ستون عرش هزار سال پرش پرنده سريع «4» فاصله است. و هر روز هفتاد هزار رنگ از نور بر عرش پوشند كه هيچ آفريده تاب ديدن آنها را ندارد. همه چيزها در برابر عرش چون حلقهاى است در ميان بيابان.
خدا را فرشتهاى است به نام حزقائيل، هيجده هزار بال دارد كه ميان هر دو بالش پانصد سال راه است؛ به خاطرش رسيد كه آيا بالاى عرش چيزى است؟ خدا بالهايش را دو برابر كرد و دارى سى و شش هزار بال شد كه ميان هر دو بال پانصد سال راه بود، و بدو وحى كرد: اى فرشته، پرواز كن. بيست هزار سال پريد و بر سر يك ستون عرش نرسيد. خدا بال و نيرويش را دو چندان كرد و سى هزار سال ديگر پريد و باز هم نرسيد و خدا به او وحى كرد: اى فرشته، اگر تا دميدن صور بپرى به ساق عرشم نرسى. آن فرشته گفت:
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى
نام پروردگار برتر و بلند مرتبهات را [از هرچه رنگ شرك خفى و جلى دارد] منزّه و پاك بدار.
و خدا آن را بر پيامبر فرستاد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آن را ذكر سجده كنيد
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 107
دعای #سوم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ بركات #حيا
قسمت اول
📜 امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته اى درباره حيا اشاره كرده، مى فرمايد: «كسى كه حيا لباس خود را بر او بپوشاند، مردم عيب او را نخواهند ديد»; (مَنْ كَسَاهُ الْحَيَاءُ ثَوْبَهُ، لَمْ يَرَ النَّاسُ عَيْبَهُ).
«حيا» همان گونه كه سابقا نيز اشاره كرده ايم حالتى نفسانى است كه سبب مى شود انسان در برابر زشتى ها حالت انقباض پيدا كرده و از آنها چشم بپوشاند. در واقع، حيا سپرى است در مقابل اعمال قبيح و منكرات و اگر اين سپر وجود نداشته باشد، انسان به آسانى آلوده هر كار زشتى مى شود و تير قبايح بر بدن او فرو مى نشيند. «حيا» گاهى سبب ترك گناه و زشتى ها نمى شود، بلكه سبب پوشاندن و مخفى ساختن آن مى گردد كه اين نيز در حدّ خود اثر مثبتى است. امام(عليه السلام) در گفتار حكيمانه بالا به هر دو اشاره مى كند; حيا را به لباس (زيبايى) تشبيه كرده كه بر تن انسان مؤمن است و اگر عيبى نيز داشته باشد به وسيله آن پوشيده مى شود و مردم آن را نمى بينند.
«حيا» بنا به روايتى كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده از ويژگى هاى انسان و داراى آثار بسيار زيادى در زندگى بشر است. در آن حديث خطاب به #مفضل چنين مى فرمايد: «انْظُرْ يَا مُفَضَّلُ إِلَى مَا خُصَّ بِهِ الاِْنْسَانُ دُونَ جَمِيعِ الْحَيَوَانِ مِنْ هَذَا الْخَلْقِ الْجَلِيلُ قَدْرُهُ الْعَظِيمُ غَنَاؤُهُ أَعْنِي الْحَيَاءَ فَلَوْلاَهُ لَمْ يُقْرَ ضَيْفٌ وَلَمْ يُوَفَّ بِالْعِدَاتِ وَلَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَلَمْ يُتَحَرَّ الْجَمِيلُ وَلَمْ يَتَنَكَّبِ الْقَبِيحُ فِي شَيْء مِنَ الاَْشْيَاءِ حَتَّى إِنَّ كَثِيراً مِنَ الاُْمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ أَيْضاً إِنَّمَا يُفْعَلُ لِلْحَيَاءِ فَإِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْ لاَ الْحَيَاءُ لَمْ يَرْعَ حَقَّ وَالِدَيْهِ وَلَمْ يَصِلْ ذَا رَحِم وَلَمْ يُؤَدِّ أَمَانَةً وَلَمْ يَعْفُ عَنْ فَاحِشَة أَ فَلاَ تَرَى كَيْفَ وُفِّيَ لِلاِْنْسَانِ جَمِيعُ الْخِلاَلِ الَّتِي فِيهَا صَلاَحُهُ وَتَمَامُ أَمْرِهِ; اى مفضل! نگاه كن به صفتى كه خداوند تنها به انسان ارزانى داشته و حيوانات از آن محرومند; صفتى كه مقامش والا و غنايش بزرگ است; يعنى حيا. اگر حيا نبود، انسان ها از مهمانشان درست پذيرايى نمى كردند، به وعده هايشان وفا نمى نمودند، نيازهاى ديگران را برآورده نمى ساختند و به دنبال كارهاى خوب نبودند و از كارهاى زشت در هيچ چيز پرهيز نداشتند. به طورى كه بسيارى از كارهاى واجب نيز در پرتو حيا انجام مى شود; اگر حيا نبود، جمعى از مردم حق پدر و مادر را نيز ادا نمى كردند و صله رحم به جا نمى آورند و اداى امانت نمى نمودند و از هيچ كار زشتى پرهيز نداشتند. آيا نمى بينى خداوند چگونه براى انسان جميع صفاتى را كه در آن صلاح و كمالِ كار اوست به او ارزانى داشته است؟»
ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه_حكمت_223
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ نتايج غم انگيز پنج صفت:
قسمت 3
📜 سپس در سومین گفتار حکیمانه مى افزاید: «کسى که در برابر ثروتمندى به علّت ثروتش تواضع کند، دو سوم دین خود را از دست داده است»; (وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ).
در این که چگونه تواضع کردن در برابر ثروتمندى براى غناى او سبب مى شود که دو سوم دین انسان بر باد رود، توجیهات فراوانى از سوى شارحان نهج البلاغه ذکر شده است از جمله:
1. همان گونه که در حکمت 227 گذشت، ایمان داراى سه رکن است: معرفت قلبى، اقرار زبانى و عمل به ارکان دین; کسى که در برابر چنین ثروتمندى خضوع مى کند در واقع اقرار زبانى به توحید را با کلمات #تملق آمیزش در هم شکسته و همچنین خضوعى که باید در برابر ذات پاک پروردگار داشته باشد به وسیله خضوع در مقابل این ثروتمند، به شرک آلوده کرده است، بنابراین دو رکن از ارکان ایمان را بر باد داده، هرچند ایمان قلبى او محفوظ مانده باشد
2. کمال نفس انسانى به وسیله علم و عفت و شجاعت است و کمال قوه شهوانى به داشتن عفت و کمال قوه غضبى به داشتن شجاعت است و از آنجا که فروتنى در مقابل ثروتمند براى ثروتش موجب علاقه زیاد به دنیا و خارج شدن از فضیلت عفت مى شود و همچنین سبب بیرون رفتن از دایره حکمت و دانش است که باید هر چیز را به جاى خود بگذارد به این ترتیب دو رکن از ارکان سه گانه فضلیت و کمال انسانى از بین مى رود.
ولى این توجیه قابل نقد است، زیرا چنین کسى فضیلت سوم او که شجاعت است نیز براى این خضوع ذلیلانه از بین مى رود، بنابراین هر سه رکن فضیلت از میان رفته است.
3. توجیه سوم این است که منظور از دو ثلث، بخش اعظم دین است که مجازا اطلاق دو ثلث بر آن شده، زیرا انسانى که در برابر غیر خدا براى غنایش تواضع مى کند و او را در واقع روزى رسان خود مى پندارد آلوده به شرک شده است و مى دانیم که توحید، اعظم بخش هاى دین است.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: هنگامى که آیه شریفه «(لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ ...); (بنابر این،) هرگز چشم خود را به مواهب مادّى، که به گروه هایى از آنها دادیم، مدوز» نازل شد. پیغمبر(صلى الله علیه وآله)بیان مشروحى فرمود; از جمله فرمود: «مَنْ أَتى ذا مَیْسَرَة فَتَخَشَّعَ لَهُ طَلَبَ ما فی یَدَیْهِ ذَهَبَ ثُلْثا دینِهِ; کسى که نزد ثروتمندى برود و به امید استفاده آنچه او در اختیار دارد، در برابر او خضوع کند دو سوم دینش بر باد رفته است».
سپس امام صادق(علیه السلام) به راوى این روایت ( #مفضل بن عمر) فرمود: (در تفسیر این جمله) عجله نکن. کسى که نزد دیگرى برود که داراى امکاناتى است و او را احترام و توقیر کند گاهى لازم است که چنین کارى را انجام دهد، زیرا مى خواهد شکر نعمت را بگزارد (بنابراین چنین کسى دو ثلث دینش از بین نمى رود).
4. توجیه دیگر این است که لازمه خضوع در برابر غیر خداوند این است که انسان عمل خود را براى غیر خدا قرار داده باشد و بزرگ شمردن مال در واقع نشانه ضعف یقین است، بنابراین چیزى جز اقرار به زبان باقى نمى ماند.
این توجیه نیز قابل ایراد است، زیرا این گونه اشخاص معمولاً در مقابل اغنیا تعبیرات شرک آلودى مى کنند; مثلاً مى گویند: امید ما اول به خدا و بعداً به توست یا مى گویند همه امید ما به توست، بنابراین هر سه بخش از دینش مطابق این توجیه از بین مى رود.
بهترین توجیه همان است که در ابتدا گفته شد.
به هر حال شک نیست که تواضع در برابر ثروتمندان براى ثروتشان هم موجب ذلت تواضع کننده است و هم طغیان ثروتمندى که به او تواضع شده تا آنجا که گویى خود را روزى رسان مى داند و دیگران را روزى خوار خودش و متأسفانه این رذیله اخلاقى در افراد بسیارى دیده مى شود; اما در هر حال نباید احترام ثروتمندان مؤمن و صالح را به سبب خدماتشان به نیازمندان و جامعه اسلامى را مصداق این حدیث دانست; آن در واقع فضیلتى است و اداى حقى.
👈ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه_حكمت_228
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ كتابت حديث:
📜 مى دانيم احاديث اسلامى اعم از احاديثى كه از پيامبر اكرم صلي اله عليه وآله نقل شده يا از امامان معصوم، نقش بسيار مهمى در فهم معارف اسلام دارد. به همين دليل معصومان تأكيد داشتند احاديث آنان به صورت كامل حفظ و براى نسلهاى آينده به يادگار گذاشته شود. از جمله در حديثى از #مفضل بن عمر مى خوانيم كه مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: «اكْتُبْ وَبُثَّ عِلْمَکَ فِي إِخْوَانِکَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ كُتُبَکَ بَنِيکَ فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لايَأْنَسُونَ فِيهِ إِلاَّ بِكُتُبِهِمْ؛ (اين احاديث را) بنويس ومعلومات خود را در ميان برادرانت منتشر كن و اگر از دنيا رفتى كتابهايت را به يادگار به فرزندانت بسپار، زيرا زمان سختى بر مردم مىآيد كه تنها به كتابهايشان انس مى گيرند».
نيز از احاديث استفاده مى شود كه معصومان اصرار داشتند كلمات آنها بدون كم و زياد حفظ شود و به ديگران برسد؛ در حديثى از «ابوبصير» مى خوانيم كه مى گويد: از امام صادق عليه السلام تفسير اين آيه شريفه را پرسيدم: (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ يَسْمَعُ الْحَدِيثَ فَيُحَدِّثُ بِهِ كَمَا سَمِعَهُ لايَزِيدُ فِيهِ وَلا يَنْقُصُ مِنْهُ؛ منظور از اين آيه كسانى هستند كه احاديث را مى شنوند و عينآ بدون كم و زياد آن را براى ديگران بازگو مى كنند». به همين دليل اصرار داشتند كه حتى الامكان احاديث آنها درجمعى مطرح شود كه اگربعضى نتوانند حديث رابه خوبى حفظ كنند، برخى ديگر از عهده آن برآيند. اصحاب نيز اصرار داشتند حتى الامكان احاديث معصومان را در همان جلسه بيان حديث مكتوب كنند تا از كم و زياد محفوظ بماند.
در حديثى مى خوانيم كه «زراره»، محدث و فقيه مشهور از امام صادق عليه السلام سؤالى درباره وقت ظهر و عصر كرد و به دنبال آن آمده است: «وَفَتَحَ أَلْوَاحَهُ لِيَكْتُبَ» (بلافاصله كاغذ و قلم آماده كرد تا سخن امام عليه السلام را بنويسد) ولى امام عليه السلام پاسخى به او نداد. او الواح خود را جمع كرد و گفت: بر ماست كه سؤال كنيم وشما آگاهتريد كه چه وظيفه اى داريد. و در پايان حديث آمده است كه امام عليه السلام پس از مدّتى پاسخ را براى او فرستاد (و از وى دلجويى كرد). در حالات ياران اهل بيت مى خوانيم كه بعضى از آنها كه دهها كتاب از احاديث آن بزرگواران را پر كرده بودند آنها را به راويان بعد مى سپردند.
#نهج_البلاغه_حكمت_266
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق 28
#عظمت_آفرینش
#عجايب_حيات
#شگفتی_حیوانات 6
🔴 مار زنگى در مطالعات جانورشناسى
يكى از جانورشناسان، مار زنگى را مورد مطالعه قرار داد و با كمال تعجّب ديد كه اين جانور در تاريكى، موش را كه بهترين طعمه اوست به آسانى شكار مىكند. تصور كرد ديدگان مار زنگى خلقت خاصى دارد كه در تاريكى به خوبى مىبيند، لذا چشمهاى مار را بست. اين بار نيز به آسانى مار زنگى طعمه خود را شكار كرد. بار دوم شنوايى و مرتبه سوم حسّ بويايى حيوان را از كار انداخت و هر دفعه مار زنگى در تاريكى به شكار موش موفق شد. پس ثابت گرديد كه مار زنگى از حسّ بويايى و شنوايى و بينايى براى شكار خود استفاده نمىكند.
كنجكاوى پرفسور بولون ادامه يافت و بالأخره متوجه شد كه در دو طرف سر مار زنگى بين چشمها و منخرينش دو فرورفتگى وجود دارد كه سلّولهاى اطراف آن گرماگير است! و اين سلّولها كه در هر سانتى متر مربع 150000 عدد است قادرند گرماى طمعه را در هر نقطهاى باشد به مغز حيوان گزارش دهند. با توجه به اين كه در هر سانتى متر مربع دست انسان فقط سه عدد سلول گرماگير وجود دارد، مىتوان به اهميت عجيب دستگاه گرماگيرى مار زنگى پى برد!
ماهى در كلام امام صادق عليه السلام
امام صادق عليه السلام به #مفضّل فرمود:
«ببين ماهى چگونه بايد در آب زندگى كند، پا ندارد و چون مانند حيوانات خشكى نمىتواند نفس بكشد شش نيز ندارد. به جاى دو پا دو بالهاى محكم در پهلوهاى خود دارد كه مانند پاروهاى قايق رانان در موقع شنا كردن به آب مىزنند.
بدنش را فَلسهاى محكم مانند زره پوشانيده تا از آسيب محفوظ بماند. و چون بينايى چشمانش ضعيف است خداوند شامّه قوى به آن عطا فرموده كه بوى طعمه خود را از دور استشمام مىكند. و از دهان آن به طرف گوشها سوراخهايى است كه آبى را كه مىبلعد از آنها خارج مىكند و اين كار در ماهى به منزله نفس كشيدن است!»
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 206
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⏺ شگفتی های آفرینش در کلام امام صادق (علیه السلام) : حکمت خدا در خلقت #ماهی
✍️ #کتاب توحید #مفضل
#توحید_مفضل
🆔 @sahife2
🌷 شگفتی های آفرینش در کلام امام صادق (علیه السلام) : حکمت خدا در خلقت #ماهی
⏺ آفرینش ماهیها
در آفرینش ماهی و تناسب، حکمت و تدابیر نهفته در آن که مناسب آن است نیک بنگر. در آفرینش (این موجود زنده) دست و پا نهاده نشده؛ زیرا به راه رفتن نیازی ندارد و جایگاهش آب است. نیز برای آن، شش آفریده نشده؛ چونکه در میان آب نفس نمی تواند کشد. در مقابل دست و پا، باله هایی سخت و قوی به آن داده شده است و چنانکه قایقران با پارو زدن به پیش ماهی می رود نیز با حرکت دادن این باله ها آب را به کنار زند و پیش رود. نیز بدنش با فلسهایی سخت و درهم فرو رفته چون درهم فرو رفتگی اجزای زره های پولادین پوشانیده گشته تا از آفات و آسیبها به کنار ماند.
دیدگان ماهی، کم سو و ضعیف است و آب مانع دید دقیق و درست او می شود؛ در نتیجه، این نقص با اعطای شامه ای قوی، جبران شده است. از فاصله ای بسیار دور غذا و طعمه خود را بو می کند و در پی آن در جستجو می افتد. اگر این (توان در او نهاده) نبود چگونه از آن به جایگاهش آگاه می گشت؟ روزنه هایی در میان دهان ماهی و گوش آن باعث پیوند دهان و گوش آن است. ماهی آب را با دهان می گیرد و از سوراخهای گوش خارج می کند. تا مانند حیوانات دیگر از مزایای نسیم و هوا سود ببرد و در راحتی افتد.
⏺ راز کثرت نسل ماهیها
اینک در کثرت نسل ماهی و ویژگیهای آن تأمل و اندیشه کن. اگر می بینی که در درون یک ماهی آنقدر تخم (خاویار) هست که به شماره نیاید، به خاطر آن است که کار بر ماهیخواران که شماره آنها اندک نیست آسان گردد. حتی درندگان جنگلها هم برای شکار ماهی به آب پناه می آورند. در این وقت این حیوانات اگر ماهی را بیابند آن را از آب می ربایند. حال که درندگان خشکی ماهی می خورند، پرندگان ماهی می خورند، مردم ماهی می خورند و حتی ماهیان هم ماهی می خورند حکمت و تدبیر چنان به کار آمد که ماهیها اینگونه در شماره نیایند و فراوان باشند.
👈 متن کامل کتاب توحید #مفضل
#توحید_مفضل
🆔 @sahife2