فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آخرین لحظات عمر #رسول_ترک و #رحلت
روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
#حافظ_غزل_250
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⚫️ #داستان_رسول_ترک
#رحلت 1
🔴بالاخره زمستان آغاز شد و نخستین روزهای آن یکی پس از دیگری سپری گشت و شب نهم دی ماه 1339 هجری شمسی، مطابق با شب پانزدهم رجب 1380 هجری قمری از راه رسید. آن شب، شب سالروز شهادت سر حلقه عاشقان حسینی بود. شب عروج جانسوز حضرت زینب کبری علیها السلام بود.
آن شب، یکی از شب های جمعه بود.آن شب نیز همچون همه شب های خدا از نیمه گذشت و شهر تهران کم کم در سکوتی کامل فرو رفت. آن شب خانه رسول ترک نیز در خلوت و خاموشی بود.
همه دوستان و رفقای رسول ترک هنوز امیدوار بودند که حاج رسول همچنان در میان آنها باقی خواهد ماند و همچون گذشته چشمه های اشک را از چشم های آنان سرازیر خواهد کرد، امّا افسوس که آن شب آخرین شب بود. اگر دوستان و رفقای رسول می دانستند که در آن شب چه گوهری را از دست خواهند داد، بی شک خانه رسول در آن لحظات به آن اندازه در خلوت و سکوت باقی نمی ماند. و شاید هم حکمتی در کار بود که در آن لحظه های پرواز، اطرافِ رسول شلوغ نباشد.
امّا در آن شب رسول ترک تنهای تنها هم نبود. یکی از معدود کسانی که در آن شب در کنار و در بالای سر رسول حضور داشت حاج اکبر آقای ناظم بود. حاج اکبر آقای ناظم آن عاشق و شیفته ولایت انگار به او حالی شده بود که آن شب یکی از آخرین شب هاست و این آخرین شب ها و آخرین لحظه های همه عاشقان و اولیای خدا چه دیدنی و تماشایی است.
حاج اکبر آقای ناظم آن شب آمده بود تا همچون دوستی با وفا همه آن شب را در کنار رسول، بیدار و حاضر باشد. رسول ترک نیز از اینکه می دید در این آخرین لحظات یک عاشق و دلسوخته ای به بالای سرش آمده است خشنود و راضی به نظر می رسید. ای کاش همه درد دل ها و گفت و گوهایی که آن شب بین آن دو عاشق رد و بدل شده بود برای ما بازگو می شد، امّا افسوس که فقط گوشه ای از صحبت های آن شب به ما رسیده است.
آن شب هر از چند گاهی رسول ترک رو به حاج اکبر آقای ناظم می کرده و با همان لهجه غلیظ و زیبای ترکی می گفته است:
«قبرستان منتظرِ من است و من منتظرِ آقامم.»
و باز بعد از لحظاتی دوباره همان جمله را همراه با قطره هایی از اشک تکرار می کرده است:
«قبرستان منتظر من است و من منتظرِ آقامم.»
حاج اکبر آقای ناظم با توجه به شناختی که از رسول ترک داشت شاید دیگر با شنیدنِ این جمله های رسول یقین پیدا کرده بود که رسول رفتنی شده است. او دیگر برای لحظاتی کوتاه نیز نمی توانست چشم های پر از اشکش را از رسول
باز دارد.
یا حسین علیه السلام! جان های ما به فدای تو و عاشقان تو.
یا حسین علیه السلام! چه حکمتی در عشق تو نهفته است که عاشقانت نیز بی اندازه دوست داشتنی و شگفت انگیزند؟!
یا حسین علیه السلام! چه سرّی در عشق توست که لحظه لحظه حالت های عاشقان تو را دیدنی و شنیدنی کرده است؟!
یا حسین علیه السلام! تو با رسول چه کردی که او را که آن چنان غافل و جاهل بود، به یک باره این چنین عاشق و عاقل کردی؟!
یا حسین علیه السلام! تو با رسول چه کردی که جذبه عشقت را در همه سکنات و حرکاتش می شد مشاهده کرد؟!
یا حسین علیه السلام! تو با رسول چه کردی که واقعه مرگ و جان دادن که از تلخ ترین تجربه ها و حالت های هر انسانی است، آن قدر برای او شیرین و گوارا شده بود؟!
یا حسین علیه السلام! تو با رسول چه کردی که ما را نیز این چنین شیفته و کنجکاو کرد تا بدانیم او چگونه جان داده است؟!
یا حسین علیه السلام! به ما هم نظری بفرما.
یا حسین علیه السلام! ما هم لحظه جان دادن را در پیش داریم.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند.
بالاخره لحظه جان دادن و وفات رسول ترک فرا می رسد. دیگر وقتِ آن رسیده بود تا رسول ترک نیز همانند همه انسان ها، چه مسلمان و چه کافر، چه عاشق و چه غافل، چشم از این دنیای فانی و زودگذر بر بندد. در آن آخرین لحظات حاج اکبر آقای ناظم، شاهد و ناظر بوده است که یک دفعه یک وجد و خوشحالی برای رسولِ تُرک حاصل می شود و او با یک شور و حالی زاید
الوصف، صدایش را بلند می کند و به زبان ترکی می گوید:
«آقام گَلْدی، آقام گلدی. (آقایم آمد، آقایم آمد،) آقام گلدی، آقام گلدی...»
و سپس بلافاصله و با آغوشی باز، جان را به جان آفرین تسلیم می کند... .
👈ادامه دارد ....
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
⚫️ #داستان_رسول_ترک
#رحلت 2
◀️ یکی از دوستان و رفقای رسول ترک، مرحوم حاج سید محمد زعفرانچی بوده است. خانه مرحوم زعفرانچی یکی از محل های ثابت برای تشکیل بعضی از هیئت های آذربایجانی ها بود و رسول ترک در بسیاری از جلسه های آن جا شرکت می کرد. مرحوم زعفرانچی نیز همچون بسیاری از ترک ها و آذربایجانی های عاشقِ ولایت، دارای گریه های شدیدی بود. مرحوم زعفرانچی و رسول ترک با دو سه نفری دیگر علاوه بر گریه های داخل جلسات، بعد از اینکه جلسه های روضه تمام می شده و مردم متفرّق می شده اند، تازه در بسیاری از موقع ها گریه های آنها شروع می شده است.
حاج سید محمد زعفرانچی و رسول ترک یک روز بعد از یکی از این جلسه ها با یکدیگر عهد و پیمان می بندند که هر کدام از آنها که زودتر از دنیا رفت به خواب و رؤیای دیگری بیاید و به دیگری بگوید که این گریه ها و اشک ها تا چه اندازه مفید و مقبول واقع شده است؟و آیا حضرات معصومین علیهم السلام این گریه ها را از آنها قبول کرده اند یا نه؟
مرحوم حاج سید محمد زعفرانچی و رسول ترک این عهد و پیمان را با هم می بندند و سال ها از این قصّه و قضیه می گذرد تا اینکه حاج سید محمد زعفرانچی در یک شبی که در نجف اشرف مشرّف بوده است، رؤیای شگفتی را مشاهده می کند.
حاج سید محمّد زعفرانچی برای فرزندش آقا سید علی زعفرانچی و عدّه ای دیگر تعریف کرده بود:
آن شب در نجف اشرف در عالم خواب و رؤیا دیدم که به تنهایی در داخل خیمه ای نشسته ام. سپس نگاهم از لای پرده های خیمه به بیرون افتاد و دیدم که یک ماشینی روباز، با سرعت به سوی خیمه در حرکت است. زمانی که آن ماشین به نزدیکی های خیمه رسید، دیدم که مردی با لباس و تن پوشی عربی راننده آن ماشین می باشد و حاج رسول نیز در کنارِ راننده شادمان و مسرور لَم داده و نشسته است.
وقتی آن ماشین به جلوی خیمه رسید، یک نیم چرخی زد و حاج رسول با عجله از آن ماشین به بیرون پرید و به جلوی خیمه من آمد و به من گفت:
«آنان زهرای آند اولسون حاج سید محمد اوزلری گلدیلر بیلمی آپار دیلار»
(یعنی: ای حاج سید محمّد! سوگند و قسم به جدّه ات حضرت زهرا علیها السلام خودشان آمدند مرا بردند!)
و بعد حاج رسول دوباره با عجله رفت و سوار بر آن ماشین شد و آن ماشین در میان گرد و غبار از جلوی چشم های من دور شد و من در همین لحظه در حالی که عرق کرده بودم و خوف و ترسی بر جانم افتاده بود از خواب بیدار شدم.
هنوز صبح نشده بود و من در فکر فرو رفته بودم که خدایا این چه خوابی بود که من دیدم. به هر حال دوباره کم کم خواب مرا فرا گرفت و من فردای آن شب در حالی که چندان توجهی نیز به آن خوابم نداشتم به دفتر و بیت مرحوم آیت اللَّه العظمی خویی رفتم که ناگاه در آن جا شنیدم از تهران خبر رسیده است که حاج رسول از دنیا رفته است!
👈ادامه دارد ....
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان #رحلت #رسول_ترک از زبان مرحوم سید جواد #ذاکر که الان کنار او در قبرستان نو قم دفن شده است !!
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⚫️ #داستان_رسول_ترک
#رحلت 3
قسمت اول
خیابانی تبریزی در تاریخ نهم دی ماه 1339 هجری شمسی مطابق با پانزدهم رجب 1380 قمری در سن 55 سالگی به سرای باقی شتافت و خبر وفاتش همان روز سینه به سینه کوچه به کوچه و محلّه به محلّه در شهر پیچید و همه کسانی را که با او آشنایی و رفاقت و برخوردی داشتند، غمگین و متأثر کرد.
ابتدا جنازه او را به مسجد شیخ عبدالحسین، معروف به مسجد آذربایجانی ها بردند و کم کم انبوهی از جمعیت به سوی آن مسجد سرازیر شدند. همه محزون و اندوهگین بودند و هر کدام به شکلی ابراز تأسف و اندوه می نمودند. حتی پیرمردها و بزرگ ترهای هیئت ها نیز نمی توانستند بی صبری و بی تابی های خودشان را ظاهر نسازند. به طور مثال مرحوم حاج حسین برنجی از نوحه خوان های شهیر و با صفای آذری تا وارد مسجد شده بود، در حالی که به شدّت اشک می ریخت، به سوی تابوت رسولِ ترک رفت و این شعر را با آه و فغان خواند:
سَنی نه دیلّر ایله آغلیوم ایدوم افغان
بو قدر وار دیه بولّم اوزوم سنه قربان
یعنی: به تو چه می گویند؟ تا من هم همانند آنچه(به تو می گویند گریان شوم و ناله و افغان نمایم، امّا حالا به این اندازه می توانم بگویم که خودم به فدای تو
عده زیادی از آذربایجانی ها و بازاری های بازار تهران جنازه رسول ترک را بلند کردند و از مسجد بیرون آوردند تا به رسم آن زمان تا مقبره آقا در نزدیکی های چهار راه مولوی تشییع کنند. صدای لا اله الا اللَّه و یا حسین علیه السلام و یا زهراعلیها السلام با صدای گریه و ناله های بسیاری از تشییع کنندگان در هم آمیخته بود.
همچنان که جنازه رسول در طول مسیر به پیش می رفت لحظه به لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می شد. تشییع جنازه رسول ترک به اندازه ای با شکوه شده بوده است که همه کسانی که آن را دیده اند، همچون: حاج میر حسن قدس، حاج سید احمد تقویان، حاج محمد احمدی، حاج محمد سنقری و بسیاری دیگر از قدیمی های بازار تهران، تعبیرشان این بود که انگار یک مجتهد بزرگ از دنیا رفته است.
ادامه دارد ....
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
⚫️ #داستان_رسول_ترک
#رحلت 3
قسمت دوم
آقای حاج احمد فرشی می گفت: «من در زمان تشییع جنازه حاج رسول ده دوازده سال سن داشتم و در جلوی پرچمی که جلوتر از جنازه در حرکت بود حرکت می کردم. من هنوز به خوبی در ذهن و خاطرم مانده است که آن روز تش̛̘٠حاج رسول به اندازه ای شلوغ شده بود که بعضی از این خانم های چادری و متدین تندتند از من که در آن زمان در حدود دوازده سال داشتم می پرسیدند: آقا پسر! کدام آقا و مجتهدی از دنیا رفته است؟! من هم جواب می دادم: حاج رسول از دنیا رفته است.»
آن روز در همان اولین دقیقه های تشییع جنازه رسول، در ابتدا سر و کلّه یکی از مشتی ها و گردن کلفت های تهران، معروف به مصطفی دیوانه پیدا شده بود. مصطفی دیوانه با عدّه ای از دوستان و هم مرام های خود به سوی تابوت رسول هجوم برده بودند و تابوت را از دست آذربایجانی ها و بازاری های تهران بیرون آورده و بر بالای دست های خویش گرفتند و همچنین زمانی که تابوت حاملِ جنازه پاک و نظر شده رسول ترک به نزدیکی های چهار راه مولوی رسیده بود، مرحوم طیب نیز با جمعی از میدانی ها و با دارو
دسته اش به جمعیت پیوسته بودند و خود را به زیر تابوت رسول رسانیده بودند. از دور به نظر می رسیده که برای حمل و گرفتن جنازه رسول دعوایی بر پا شده است، امّا این دعواها به هیچ وجه زننده و غیر طبیعی نبوده و بلکه بسیار هم گریه آور و منقلب کننده بوده است.
آن روز در هنگام تشییع جنازه رسول ترک، مرحوم حاج حسین فرشی به یاد یکی از حرف های رسول افتاده بود و حالا در گوشه ای ایستاده بود و زار زار گریه می کرد. چند روز پیش از این یعنی در روزهای مریضی و بیماری رسول، بسیاری از دوستان و آشناهای رسول آن چنان که شایسته بوده است به ملاقات و عیادتش نرفته بودند. به همین دلیل رسول ترک در چند روز پیش از این در بستر بیماری به حاج حسین فرشی گفته بود: من می ترسم شماها این جنازه مرا بسیار غریبانه و بی سر و صدا تشییع و تدفین کنید که در این صورت من فقط ترسم از این است که خدای ناکرده بعضی از این هم مرام ها و رفقای دوره قدیم و دوره قبل از توبه در پیش خودشان به ارباب و مولای من طعنه بزنند که رسول به سوی امام حسین علیه السلام رفت و حالا ببین جنازه اش را چه غریبانه و خاموش به خاک می سپارند.
حاج حسین فرشی در آن لحظات به یاد این حرف های رسول افتاده بود و حالا با دیدن و مشاهده این تشییع جنازه بسیار باشکوه و به دور از انتظار، به شدّت به گریه افتاده بود و با خود زمزمه می کرد و می گفت: ای حاج رسول! نگاه کن ببین ارباب و مولایت امام حسین علیه السلام عجب تشییعی برای تو به راه انداخته است!
به هر حال جنازه مرحوم حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی در میان انبوهی از جمعیت که متشکّل از اعضای هیئت های آذربایجانی ها و دیگر هیئت های تهرانی و اعضای اصناف مختلف بازار تهران و دار و دسته های مرحوم طیب و مرحوم مصطفی دیوانه و دیگر اقشارِ مردم بود، با آن شکوه و عظمت در تهران تشییع شد و سپس عده زیادی از دوستان و رفقای رسول جنازه او را به شهر مقدّس قم منتقل کردند و پس از طواف به دور حرم مطهّر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در قبرستان مرحوم آیت اللَّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری معروف به قبرستان نو در همان قبری که رسول ترک را در چندین روز پیش از این به خود جلب و خیره کرده بود به خاک سپردند.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
🌹« یک عمر قنوتِ ناب در دستت بود
یک شعبه از آفتاب در دستت بود
روح ملکوتی ات پُر از آرامش
ایمان و امیدِ ناب در دستت بود
روشنگر راهِ رستگاری بودی
رهبر شدی و حساب در دستت بود
از خط به خط صحیفه ات نور وزید
چون جاذبۂ ثواب در دستت بود
در بستر بیماری خود هر لحظه
قران و دعا، کتاب در دستت بود
از خشم تو دشمن نگران شد! چون که
دینداریِ بی نقاب در دستت بود
جمهوری و آزادی و استقلال و
پیروزی انقلاب در دستت بود!
⚫️#رحلت #امام_خمینی ره تسلیت باد
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_42
#دعای_چهل_دو_صحیفه_سجادیه
#دعا_چهل_دو_13
#تاثیر_قرآن_لحظه_مرگ 5
❇️ حكايت: از نمونه هاى تاريخى چنين بزرگانى كه با قرآن كريم پيوند عارفانه داشتهاند؛ «#سيده_نفيسه فرزند حسن بن زيد بن حسن مجتبى عليه السلام، همسر اسحاق بن امام جعفر صادق عليه السلام، صاحب جلالت و فضيلت در خاندان رسالت و ولايت بوده است. او در خانه خود قبرى ساخته و در آن مشغول به قرائت قرآن و اقامه نماز مىشد و بدين حال توانست هزاران بار قرآن را ختم كند. هنگامى كه در ماه مبارك رمضان لحظه #مرگ و #رحلت او فرا مىرسد به او گفتند: كه روزه ات را باز كن. گفت: من سى سال است كه از خداوند خواستهام كه او را در حال روزه ديدار كنم، هرگز چنين نكنم و اكنون وقت آن رسيده كه خداوند دعايم را مستجاب كند.
سپس مشغول به قرائت سوره انعام شد و لحظهاى كه به آيه لَهُمْ دَارُ السَّلمِ رسيد، براى آنان بهشت آماده است، جان به جان آفرين تسليم كرد.
سيده نفيسه در ماه رمضان، سال دويست و هشتاد در ديار مصر دار فانى را به سوى دارالسلام وداع نمود و همسر او اسحاق خواست جنازه او را به مدينه منتقل كند تا در بقيع دفن نمايد، پس مردم مصر از او خواستند كه براى تبرّك و زيارت جنازه پاكيزه او را باقى بگذارد و به او هداياى زيادى تقديم كردند ولى او نپذيرفت.
شبانگاه پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب زيارت نمود و حضرت به او فرمود:
اى اسحاق! دخترم را رها كن در مصر دفن شود؛ با اهل مصر درباره نفيسه مخالفت مكن، پس همانا رحمت خدا به بركت مقام او بر مردم نازل گشته و بلا از آنان برطرف مىشود.
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه ، ج11، ص: 175
دعای #چهل_دو
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🏴حضرت آیت الله محمد رضا #ناصری دولت آبادی رحمت الله علیه استاد اخلاق و عرفان در شهر #اصفهان به دیدار معبود شتافت
*️⃣" #رحلت عالم ربانی و سالک الی الله آیتالله آقای حاج شیخ محمدعلی ناصری رحمةاللهعلیه را به عموم مردم اصفهان و به همهی ارادتمندان و مستفیدان از فیوضات آن مرحوم، و بالخصوص به فرزندان محترم و مکرّم ایشان تسلیت عرض میکنم.
این عالم بزرگوار و معلّم اخلاق، وظیفهی بزرگ تزکیه و نشر معارف اخلاقی اسلام را تکلیف خویش دانسته و با بهرهمندی از خشیت و خضوع دل نورانی خود، بیان اثرگذار و نافذی را در این جهت به کار میبردند؛ رحمت و رضوان خدا بر ایشان باد. از خداوند متعال قبول خدمات و مغفرت الهی را برای ایشان مسألت میکنم."
👤#مقام_معظم_رهبری
۵ شهریور ۱۴۰۱
👈زندگینامه و آثار ( 1 )
👈🎥 #مستند سعادتمندان در 2 قسمت ( 1 - 2 )
👈🔊مجموعه سخنرانی ها ( 1 - 2 - 3 ) - شرح صوتی تصویری دعای #مکارم_اخلاق (اینجا)
👈مطالب ایشان در کانال ما با هشتک « #ناصری»
#حدیث_سرو
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🏴 28 صفر سالروز #رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) تسلیت باد
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🌺ضمن تسلیت #رحلت #پیامبر گرامی اسلام با هم دعای #دوم صحیفه سجادیه را زمزمه میکنیم :
👈در #صلوات بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و بیان اوصاف آن حضرت👇
👉https://eitaa.com/sahife2/44339
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🏴 28 صفر سالروز #رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) تسلیت باد
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⚫️ضمن تسلیت #رحلت #پیامبر گرامی اسلام با هم دعای #دوم صحیفه سجادیه را زمزمه میکنیم :
👈در #صلوات بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و بیان اوصاف آن حضرت👇
👉https://eitaa.com/sahife2/44339
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_خطبه_235
*️⃣ ومِن كلامٍ لَهُ عَليهِ السَلامُ قَالَهُ وَ هُوَ يَلِي غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَ تَجْهِيزَهُ:
از سخنان امام عليه السلام است اين سخن را هنگامى ايراد فرمود كه مشغول غسل رسول خدا صلى الله عليه و آله و آماده كردن او براى دفن بود.
👈 این خطبه در یک بخش می آید :
✳️ #مصیبت بزرگ #رحلت #پیامبر اکرم :
*️⃣ بأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ، لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ؛ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّياً عَمَّنْ سِوَاكَ، وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِيكَ سَوَاءً؛ وَ لَوْ لَا أَنَّكَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لَأَنْفَدْنَا عَلَيْكَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَكَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْكَمَدُ مُحَالِفاً، وَ قَلَّا لَكَ، وَ لَكِنَّهُ مَا لَا يُمْلَكُ رَدُّهُ وَ لَا يُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ. بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِكَ.
✳️ در سوگ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم :
*️⃣ پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا با مرگ تو رشته اى پاره شد كه در مرگ ديگران اينگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پيامبرى، و فرود آمدن پيام و اخبار آسمانى گسست. مصيبت تو، ديگر مصيبت ديدگان را به شكيبايى واداشت، و همه را در مصيبت تو يكسان عزادار كرد. اگر به شكيبايى امر نمى كردى، و از بى تابى نهى نمى فرمودى، آنقدر اشك مى ريختم تا اشك هايم تمام شود، و اين درد جانكاه هميشه در من مى ماند، و اندوهم جاودانه مى شد، كه همه اينها در مصيب تو ناچيز است، چه بايد كرد كه زندگى را دوباره نمى توان بازگرداند، و مرگ را نمى شود مانع شد. پدر و مادرم فداى تو ما را در پيشگاه پروردگارت ياد كن، و در خاطر خود نگهدار.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* خطبه در يك نگاه
امام عليه السلام اين سخن را هنگامى ايراد كرد كه مشغول غسل و تجهيز پيغمبر اكرم بود؛ سخنانى سوزناك و حزن انگيز كه از نهايت اندوه و غم مولا در آن هنگام خبر مى دهد. اين در حالى بود كه ديگران بدن پيغمبر را رها كرده بودند و در #سقيفه بنى ساعده مشغول توطئه براى به دست گرفتن خلافت پيغمبر بودند.
*#مصيبت عظيم و جانکاه رحلت پيامبر خدا
*#گريه در مصيبت عزيزان
* تجهيز پيامبر(صلى الله عليه وآله)
🆔 @sahife2
⚫️ضمن تسلیت #رحلت شهادت گونه #پیامبر گرامی اسلام با هم دعای #دوم صحیفه سجادیه را زمزمه میکنیم :
👈در #صلوات بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و بیان اوصاف آن حضرت👇
👉https://eitaa.com/sahife2/44339
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2