eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️لاتی که با عشق به امام حسین علیه السلام عارف شد !!!! 🔴 یکه ‌بزن محله بود؛ از آن آدم‌هایی که خدا نکند دست به تیزی شوند و به سیم آخر بزنند. اما رسول قصه ما سرنوشتی عجیب در انتظارش بود. او با تمام رذایل اخلاقی، یک ویژگی مهم داشت؛ از کودکی با محبت امام حسین علیه‌السلام بزرگ شده بود و برای هیئت و عزای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام حرمت قائل بود و همین ارادت دستش را گرفت؛ آن‌قدر که او را تبدیل کرد به یکی از اولیاء الهی؛ کسی که روزگاری نفسش بوی شراب و نجاست می‌داد با عشق به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) طلا شد و مدتی بعد مردم نفسش را مقدس می‌دانستند و معروف شده بود ، وی «آزاد شده امام حسین علیه السلام» است و حتماً حکمت‌هایی زیادی در زندگی او وجود دارد؛ مردی که سبک زندگی ‌اش را با عشق مولا تغییر داد و رستگار شد. 📙 رسول ترک، روایت زندگی رسول دادخواه تهرانی👇 📔 https://plink.ir/si4f8 👌مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکته هر محفلی بود 🏴 کانال انس با 🆔 @sahife2
داستانی بسیار زیبا از که با نگاه امام حسین علیه السلام طلایی گرانقیمت و بی بدیل شد!!! 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🎥 🔸 فیلم بسیار زیبا در مورد شخصیت ، یک مرد لات هست که کلی نوچه داره ولی ارادت زیادی به امام حسین (علیه السلام) دارد اما یه روز ازهیئت محل بیرونش میکنند واتفاقات زیبایی براش میفته که مسیرزندگیش تغییر میکنه و... اگر ندیده اید حتما نگاه کنید.👇 🎥 لینک فیلم👇 https://www.aparat.com/v/tF6zu/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF_%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84_%D8%AA%D8%B1%DA%A9 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ غزلی زیبا از علامه ره که با یاد به ذهن می آید!!! 📋 مهرخوبان دل و دین از همه بی پَـــروا برد رُخ شَــطرنج نبُرد آنــچه رخ زیبـــا برد تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت از سَمَک تا به سُهایش کشش لیلی برد من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذرٌه یی بودم و مِهــــر تو مــرا بالا برد من خَس بی سر و پایم که به سیل افتادم او که می رفت مرا هـــم به دل دریا برد جام صَهبا ز کجا بود مگر دست که بود که درین بزم بگردید و دل شیـــدا برد؟ خَمِ ابروی تو بود و کف مینوی تو بود که به یک جلوه زمن نام و نشان یکجا برد خودت آموختِیَم مِهر و خودتِ سوختِیَم با برافروختــه رویی که قــرار از ما بــرد همه یاران به سر راه تو بودیم ولی خـــم ابروت مــرا دید و زمن یغمـا برد همه دل باخته بودیم وهراسان که غمت همه را پشت سـر انداخت مرا تنـها برد 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ 2 3 سپس امام رضاعلیه السلام فرمود: ای پسرِ شبیب! به درستی که محرّم همان ماهی است که حتی کسانی که در گذشته و در قبل از اسلام نیز زندگی می کردند به خاطر احترامی که به این ماه می گذاشتند ظلم و قتل و کشتار، در این ماه را به کلّی ممنوع و حرام می دانستند. امّا این قوم و امّت نه بنا بر روش و سیره اجدادشان به احترام و حرمت این ماه توجّه و اعتنایی کردند و نه به شأن و حرمت پیغمبرشان توجّه و اعتنایی کردند و بدون هیچ گونه ملاحظه و تردیدی فرزند و ذریه پیغمبرشان را در این ماه کشتند و اهلِ حرمش را به اسارت گرفتند و اموالش را به غارت بردند که خداوند هیچ گاه از گناه های آنها نگذرد و آنها را تا ابد نیامرزد. ای پسر شبیب! هرگاه در حالتی بودی که به علّت امر و موضوعی گریه ات گرفته است پس این اشک های خودت را فقط برای حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام بریز. برای آن عزیزی که او را همانند گوسفند سر بریدند و همراه با او، هیجده مرد از اهل بیتش را نیز به قتل رساندند. آن کشته شدگان و مردانی که بر روی همه زمین شبیه و مانندی نداشتند. این اشک ها را برای آن عزیزی بریز که به خاطر کشته شدن و قتلش همه آسمان ها و زمین به گریه درآمدند و چهار هزار فرشته و ملک برای نصرت و یاری کردن به او به سوی زمین شتافتند اما او را مقتول و جان باخته یافتند. پس آن فرشتگان پریشان و غبار آلود بر سر قبر و تربت حسین علیه السلام تا قیام و ظهور قائم آل محمدعلیهم السلام در همان جا خواهند ماند و از انصار و یاورانش خواهند شد و شعارشان نیز این است که «یالثارات الحسین». ای پسر شبیب! بدان که پدرم از پدرش و او از جدّش روایت کرده است: زمانی که جدّم حسین علیه السلام کشته شد از آسمان خون و خاکی سرخ رنگ شروع به باریدن کرد. ای پسر شبیب! هرگاه برای حسین علیه السلام به گریه افتادی بدان که به محض اینکه اشک های تو بر گونه هایت سرازیر شود همه گناهانت چه کوچک و چه بزرگ و چه کم و چه زیاد همه را خداوند ببخشاید و بیامرزد. ای پسر شبیب! اگر دوست داری و می خواهی که همراه با پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم در بناها و ساختمان های بهشتی ساکن شوی پس بر قاتلان حسین لعنت بفرست. ای پسر شبیب! اگر دوست داری و می خواهی ثوابی را که شهیدان و کشته شده های با حسین علیه السلام برده اند تو نیز داشته باشی پس هرگاه و هر زمان که به یاد حسین علیه السلام افتادی بگو: یا لَیتَنی کُنتُ مَعَهُم فَأَفُوزُ فُوزاً عَظیماً ای کاش من هم با آنها بودم و به آن فوز عظیم رسیده بودم. ای پسر شبیب! اگر دوست داری و می خواهی که با ما اهل بیت علیهم السلام در مقامات و درجه های بالای جِنان سیر کنی پس به خاطر سرور و شادی های ما شاد و مسرور باش و همراه با اندوه و ناراحتی های ما محزون و ناراحت باش. و بر تو باد که در دوستی و ولایتِ ما ثابت قدم و راسخ باشی زیرا که اگر کسی سنگی را نیز دوست داشته باشد همانا خداوند او را در روز قیامت با همان سنگ محشور خواهد کرد. (بحار الانوار جلد44 صفحه 285 و 286) بنا بر این ما فقط رسولِ ترکی را می شناسیم که پاک و طاهر شده بود و از عاشقان امام حسین علیه السلام بود و فقط به همین اندازه اشاره می شود که رسول ترک بعد از آن که در سال هایی از عمرش اهل نافرمانی و غفلت از خدای خویش بوده است عاقبت همان طوری که در صفحه های قبل خواندید در یکی از ماه های محرّم، آن واقعه و مرحمت و دعوت ولایتی و معنوی برایش پیش می آید و او را به شدّت دگرگون می سازد. امّا باید توجه داشت که این عنایت و لطفی را که آقا اباعبداللَّه الحسین علیه السلام به مبذول و مرحمت داشته است بی حساب و کتاب و بی دلیل و بهانه نیز نبوده است. 👈ادامه دارد ... 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ 📜روز تاسوعا و برخورد با یک افسر عالی رتبه ساعاتی مردّد بودم که از میان خاطراتی که جمع آوری کرده ام کدام یک را به عنوان اولین خاطره بنویسم، عاقبت اندیشیدم چون مهم ترین ویژگی و خصوصیت رسول ترک در این بوده است که او در عزاداری های سیدالشهداءعلیه السلام به خصوص در روزهای تاسوعا و عاشورا تأثیری شگفت و عمیق بر روی هر بیننده و ناظری می گذاشته است، مناسبت دارد تا به عنوان اولین خاطره، خاطره ای ذکر شود تا به روشنی معلوم کند که رسول ترک نه تنها بر روی آدم های متدین و عادی بلکه بر روی آدم های غیر متعارف و غیر متشرّع نیز تأثیر گذار بوده است و گریه ها و حالت های عزاداری های او حتی آدم های غیر متعارف را نیز تحت تأثیر قرار می داده است. تا از اینجا پی توان بردن که در دریا چه طوفان است. در یکی از روزهای تاسوعا باز هم بسیاری از مردم، در بازار منتظر مانده بودند تا دسته رسول ترک از راه برسد. رسول ترک اغلب عادت داشت تا در انتهای همه هیئت ها و دسته های آذربایجانی ها حرکت کند. او و اطرافیانش بسیار ساده و بی آلایش بودند و فقط زمزمه و ناله و گریه و اشک از نشانه ها و علامت های آنها بود. آن روز یکی از افسرهای عالی رتبه رژیم طاغوتی نیز با لباس های نظامی به بازار آمده بود تا ناظر و شاهد عزاداری های سوگواران امام حسین علیه السلام باشد. معلوم نبود که آن افسر تاکنون آوازه رسول ترک را شنیده است یا نه؟ آن افسر در گوشه ای ایستاده بود و به صورت عادی در حال تماشای هیئت ها و دسته های عزاداری بود که کم کم دسته رسول ترک به مقابل او رسید. رسول ترک نگاهی به آن افسر انداخت و آرام آرام به سوی او حرکت کرد. رسول ترک گریه کنان و با آن حال و هوایی که در روزهای تاسوعا و عاشورا داشت به آن افسر می گوید: «شاید شماها (شما نظامی ها) بهتر از هر شخص دیگری می توانید این اشعاری را که من دارم می خوانم درک کنید.» سپس رسول ترک در میان حلقه جمعیت و با نگاه به آن افسر شروع به خواندن این شعرهای تُرکی می نماید: مین نفر دعواده اولسا افسر صاحب هنر رسم دعوا دور علمداری گوزتلر دسته لر تابونون نعشینه دیمزلر بولون بو مطلبی یخسالار آتدان ولی دوغرالاّرصاحب منصبی آن افسر در حالی که به شدّت تحت تأثیر قرار گرفته بود با گلویی بغض کرده، مبهوت و حیران، رسول را تماشا می کرد. از نگاه هایش پیدا بود که معنای این شعرهای ترکی را نمی فهمد. در این هنگام شروع به ترجمه آن اشعار کرد: اگر در یک جنگ و نزاعی، هزار نفر از افسران کار آزموده و متخصص هم که وجود داشته باشند. باز هم از رسم ها و قانون های جنگ است که نگاه های همه دسته ها و لشگرها به علمدار است. اگر یک سربازی در جنگ بر زمین بیفتد، دیگر هیچ کس با نعش و جنازه او کاری ندارد. ولی اگر یک صاحب منصب و علمداری را از اسب بر زمین بیندازند جنازه او را نیز رها نخواهند کرد و بر سرش می ریزند و تکّه تکّه اش می کنند. خدا می داند که رسول ترک چگونه آن اشعار را برای آن افسر ترجمه کرده بود که ناگاه همه کسانی که در آن جا حضور داشتند، مشاهده کردند که آن افسر به یک باره بغضش تَرکید و به شدّت به گریه افتاد. او به اندازه ای منقلب می شود که از روی ناراحتی در حالی که سیلی از اشک از چشم هایش سرازیر بوده است، کلاه نظامی اش را از سرش برمی دارد و محکم بر زمین می کوبد! این خاطره و ماجرا در بین کسانی که با رسول ترک آشنایی و رفاقتی داشته اند بسیار مشهور و معروف است و یکی از کسانی که آن روز در آن جا حضور داشته و این قضیه را بی واسطه تأیید می کند جناب آقای میرزا علی اکبر شالچیان می باشد. ایشان یکی از روضه خوان های قدیمی و کهنسال آذربایجانی مقیم تهران می باشد. 👈 ادامه دارد ... 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ جناب آقای حاج سید مجتبی هوشی السادات یکی از نوحه خوان های هیئت صنف بزازهای بازار تهران که در تاسوعاها و عاشوراهای زیادی ناظر و بیننده دسته پر شور و جذبه بوده است. او یک بار در روز 25 رجب نیز شاهد یک خاطره بسیار شنیدنی و جالبی از رسول بوده است حاج سید مجتبی هوشی السادات می گفت: «از قدیم در بازار تهران رسم بود که به غیر از محرم در بعضی از روزها و مناسبت های دیگر نیز دسته های عزاداری به گردش در می آمدند، البته نه با کیفیت روزهای تاسوعا و عاشورا. یکی از آن روزها بیست و پنجم ماه رجب، مصادف با سال روز شهادت حضرت امام موسی بن جعفرعلیهما السلام بود. امّا در یکی از سال ها، رژیم طاغوت بدون اعلام قبلی تصمیم گرفته بود تا از حرکت دسته ها و هیئت های عزاداری در سال روز شهادت حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام جلوگیری کند. آن روز یکی از سرهنگ های شهربانی که یکی از مسئولین بلند پایه بود خودش به بازار آمده بود تا با قلدری جلوی هیئت ها را بگیرد و بدون سر و صدا، هیئت ها و دسته های عزاداری را در وسطهای بازار متفرق کند. او آدمی ورزیده و قوی هیکل بود. او آن روز به بازار آمده بود و در پیچ در رو به چهار سوی کوچک به انتظار ایستاده بود. بعد از این که این خبر در بین بسیاری از دسته ها وهیئت ها پیچید، تعدادی از دسته ها و هیئت ها به راه افتادند و کم کم در حال نزدیک شدن به پیچ چهار سوی کوچک بودند. حاج رسول ترک با آنکه همیشه در انتهای هیئت ها حرکت می کرد ولی آن روز، بر عکس آمده بود در جلوی اولین دسته ایستاده بود و گریه کنان به پیش می رفت. زمانی که هیئت ها در حال رسیدن به پیچ چهار سوی کوچک بودند صحنه بسیار حساس و عجیبی به وجود آمده بود. رسول ترک که از همه جلوتر در حرکت بود تا نگاهش به آن سرهنگ افتاد با یک سوز و حالی خاص و با همان لهجه غلیظ ترکی و رسا و بلندی که داشت، گفت: «جناب سرهنگ آمده اید بازار! خوش آمدید ما داریم می رویم جنازه یک مظلومی را، جنازه حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام را از روی زمین برداریم. جناب سرهنگ! شاید غلام ها و سربازهای هارون نگذارند ما جنازه را برداریم، خواهش می کنم شما هم بیا به ما کمک کن ما جنازه را برداریم». فضای آن نقطه بازار را سکوت فرا گرفته بود و همه حاضران به رسول ترک و آن سرهنگ خیره شده بودند و منتظر عکس العمل آن سرهنگ بودند. امّا یک دفعه سکوت شکسته شد و من خودم که در آن جا حضور داشتم با حیرت دیدم آن سرهنگ که به شدت تحت تأثیر حالت ها و حرف های حاج رسول ترک واقع شده بود شروع به گریه کردن نمود. او در حالی که نمی توانست جلوی گریه اش را بگیرد دستمالش را از جیبش درآورد و بر صورتش گذاشت! و آن روز با این اتفاقی که افتاد دسته های عزاداری بدون هیچ مزاحمتی به راهشان ادامه دادند. 👈 ادامه دارد ... 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🏴 « » ◀️ از و مداحان مطرح و مشهور تهران قدیم بوده که نغمه های بیادماندنی و شورآفرین عزاداری او سالهاست رونق مجالس عزاداری است. او همان کسی است که خوابی که برای میبند ،سبب توبه ی او شده و هنگام رحلت عارفانه ی رسول هم بالای سرش حاضر بوده و مشاهده کرده رسول با گفتن مکرر »آقام گلدی ، آقام گلدی« از دنیا رفته است. روحشان شاد و یادش گرامی باد... 👇 🎥 https://www.aparat.com/v/7ENyk کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آخرین لحظات عمر و روز مرگم نفسی وعده دیدار بده وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
👤حاج جلیل عصری نوبری که از نوحه خوان های افتخاری امام حسین علیه السلام (هیات زنجیر زنان محله نوبر تبریز) ، که چند مرتبه با به کربلا مشرّف بوده و سال های زیادی نیز در تهران با او رفاقت و آشنایی داشته است. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴عزاداری سنتی آذری مداحان حاج اصغر خاقانی از پیر غلامان سیدالشهدا علیه السلام و گرداننده هیئت مکتب الشهدا ( آذربایجانیهای مقیم مرکز ) و حاج مجید پیر غلام آستان سیدالشهدا علیه السلام و از خادمین مسجد آذربایجانیها در بازار تهران و رفقای می باشند. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🏴 آرامگاه «حاج » در نزدیکی قبر نورانی امروز _ قم _ قبرستان نو کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ از زبان برخی از بزرگان و مداحان👇 🔸 استاد 🔈 https://b2n.ir/847427 🔸 حاج سعید 🔈 https://b2n.ir/956693 🔸 استاد 🔈 https://b2n.ir/721421 🔸 استاد 🔈 https://b2n.ir/404767 🔸 حسین 🔈 https://b2n.ir/128349 🔸 استاد 🔈 https://b2n.ir/588274 🔸 استاد 🔈 https://b2n.ir/162882 🔸 استاد 🔈 https://b2n.ir/829439 🔸 مرحوم سید جواد 🔈 https://b2n.ir/203430 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🎥 مرحوم او همچون یکی از دلسوختگان و عاشقان امام حسین علیه السلام بوده است. او نیز در عشق و ارادتی که از همان دوران کودکی و نوجوانی نسبت به مقتدا و مولایش ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام داشته است شهره شهرش بوده است. 👇 🎥 https://www.aparat.com/v/GV4T1 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ جناب آقای حاج حسین علیپور نقل می کرد که استادم مرحوم آقای حاج حسن که یکی از ، ذاکران و خوانندگان درجه یک و با صفای امام حسین علیه السلام بود برای من تعریف می کردو می گفت: در یکی از سفرهایی که به سوریه و شام رفته بودم، روزی به حرم حضرت زینب علیها السلام مشرّف شدم و مشغول وضو گرفتن در صحنِ حرم بودم. در همین هنگام متوجه شدم حاج رسول نیز وارد صحن مطهر حضرت زینب علیها السلام شد. او دستمالی را که سه بسته گز اصفهانی در لای آن بود در زیر بغلش داشت و چند نفر از عرب ها و جوان های سوری نیز که به حاج رسول علاقمند بودند به دنبال او در حرکت بودند. او آن روز در یک حال و هوای خاصّی قرار داشت. حاج رسول تا چشمش به من افتاد به کنار من آمد و بعد از سلام و احوالپرسی به من گفت: آقای ناجیان! صبر کن من هم وضو بگیرم تا با هم به حرم مشرّف شویم. امروز من می خواهم خودم زیارتنامه بخوانم، شما هم بیا گوش کن. من با خودم گفتم: حاج رسول چگونه می خواهد امروز برای ما زیارتنامه بخواند، او که زیاد سواد ندارد! حاج رسول مشغول وضو گرفتن شد و من صبر کردم تا او نیز وضویش را گرفت و سپس من و آن عرب های سوری به دنبال حاج رسول به طرف داخل حرم به راه افتادیم. حاج رسول وارد کفشداری شد و یکی از بسته های گز را به مسئول کفشداری داد. او بسته های دیگر را نیز به دست من داد و گفت: اینها را هم شما نگه دار تا من راحت تر بتوانم زیارتنامه بخوانم. زمانی که می خواستیم داخل حرم بشویم، من رو به حاج رسول کردم و در حالی که به کتیبه هایی که بر روی آنها اذنِ دخول - دعاهای اجازه وارد شدن به حرم - نوشته شده بود اشاره می کردم گفتم: حاج رسول! حالا که شما امروز می خواهی برای ما زیارتنامه بخوانی پس در ابتدا این دعاهای اذنِ دخول را نیز برای ما بخوان. چشم های حاج رسول به یک باره پر از اشک شد و با یک سوز و حالی گفت: باشد من اذن دخول هم می خوانم امّا من اذن دخول هایی را که خودم بلد هستم می خوانم! سپس حاج رسول ابتدا با صدای بلند گفت: بسم اللَّه الرحمن الرحیم آن گاه بافغان و گریه ای شدید شروع به خواندن این شعرهای ترکی نمود: ظلم آتشینه کوفه ده یاندیخ ایکی میزدا (زبان حال حضرت زینب علیها السلام خطاب به سر بریده امام حسین علیه السلام است که می گوید: ای برادر! در آتش ظلم و بیداد، در شهر کوفه، هر دو تای ما سوخته گشتیم) بیر گونده همان شهری دولاندیخ ایکی میزدا (هر دو تای ما در یک روز، آن شهر را گردیدیم و دور زدیم) سن نیزه ده من ناقه ده گلدیخ ایکی میزدا (هر دو تای ما آمده ایم، امّا تو بر روی نیزه آمدی و من بر روی ناقه) در این لحظه حاج رسول در حالی که از خود بیخود شده بود و سرش را نیز زخمی کرده بود با اشک و ناله ای شدید ادامه داد: باش دان باجین اولسون یارالاندیخ ایکی میزدا (ای برادر! خواهرت برایت بمیرد، هر دو تای ما نیز سرهایمان زخمی و خونی شده است) قربانِ آن زیارتنامه خواندن های ، قربانِ آن اذنِ دخول خواستن های او، قربانِ آن گریه ها و قربانِ همه آن بی تابی ها و سوز و گدازهای رسول ترک که همه آنها از عشق و ایمان و جذبه های درونی او نشأت گرفته بود. 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آخرین لحظات عمر روز مرگم نفسی وعده دیدار بده وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان از زبان مرحوم سید جواد که الان کنار او در قبرستان نو قم دفن شده است !! ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
👌آرامگاه مرحوم و سید جواد در جوار هم قم _ قبرستان نو ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 شناسنامه و گذرنامه رسول ترک 🔴 یکی از آگهی‌های ترحیم مرحوم که از طرف اصناف بازار تهران و هئیت‌های بزرگ تهران در روزنامه اطلاعات 14 دی ماه 1339 در صفحه 2 به چاپ رسیده است. 🔴 آگهی ترحیم اولین سالگرد «رسول ترک» 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴الگوی توبه و بازگشت 🔹فصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْنِى أُسْوَةَ مَنْ قَدْ أَنْهَضْتَهُ بِتَجَاوُزِكَ عَنْ مَصَارِعِ الْخَاطِئِينَ، وَ خَلَّصْتَهُ بِتَوْفِيقِكَ مِنْ وَرَطَاتِ الْمُجْرِمِين 🔹 🔸 خدایا بر محمّد و آلش درود فرست، و مرا و سرمشق كسانى قرار ده ، که با عنایت و گذشتت از افتادن در افتادن‏ گاه‏ هاى خطا كاران سرپا نگاه داشتى، و به توفيقت از ورطه‏ هاى مجرمان رها كردى همچون ها ، علی ها ، ها ، ها و.... 🔸 🎥فیلم کامل توبه ی ( لاتی که به واسطه احترام به امام حسین علیه السلام توفیق توبه پیدا می کند ) در لینک زیر👇 https://www.aparat.com/v/LEemh/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%DA%AF%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%A8%DB%8C 🔗کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️کی شود شوم توبه ی مردانه کنم .... با عنایت اهل بیت خصوصا امام حسین علیه السلام مثل ها و ها و ها و ... ✳️ کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
📚 بسیار تاثیر گذار « : روایت زندگی رسول دادخواه تهرانی (۱۳۳۹-۱۲۸۴) » ✍️ فاطمه طهرانی 👌 توصیه میشود حتما آنرا از دریافت و مطالعه کنید ... حتما https://taaghche.com/book/14119 علیه السلام ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
📚 «تولد در لس‌آنجلس» ✍️خاطرات محمد عرب این کتاب خاطرات کسی است که جوانی اش در لس آنجلس و گشت وگذار در حال وهوای یکی از بزرگ‌ترین شهرهای آمریکا گذشته و حالا برای تکمیل کردن مجموعه خوشی‌هایش راهی ریو دوژانیروی برزیل می‌شود تا شرکت در کارناوال رقص و موسیقی برزیلی ها هم آلبوم خاطراتش را پر کند. اما درست در همین لحظات حضور در برزیل و در سروصدای یکی از گروه های موسیقی، جرقه‌ای از کریم، ذهن محمد را مثل و تکان می‌دهد و با ای زیبا عاشق خدا و کلام او میشود... 👌شما میتوانید آنرا قانونی از دریافت کنید https://taaghche.com/book/79073 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🏴 آرامگاه نورانی «حاج » در نزدیکی قبر شعر روی سنگ قبر را خودش سروده امروز _ قم _ قبرستان نو 🎥 مستند زندگی در زیر https://eitaa.com/sahife2/33772 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 با یک آیه متحول شدم !!! 👈 📚توصیه میشود : کتاب «تولد در لس‌آنجلس» خاطرات محمد عرب را بخوانید : این کتاب خاطرات کسی است که جوانی اش در لس آنجلس و گشت وگذار در حال وهوای یکی از بزرگ‌ترین شهرهای آمریکا گذشته و حالا برای تکمیل کردن مجموعه خوشی‌هایش راهی ریو دوژانیروی برزیل می‌شود تا شرکت در کارناوال رقص و موسیقی برزیلی ها هم آلبوم خاطراتش را پر کند. اما درست در همین لحظات حضور در برزیل و در سروصدای یکی از گروه های موسیقی، جرقه‌ای از کریم، ذهن محمد را مثل و تکان می‌دهد و با ای زیبا عاشق خدا و کلام او میشود...👇 https://eitaa.com/sahife2/48050 🆔 @sahife2