eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
انس با صحیفه سجادیه
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی به همراه شرح ❇️ ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن ♦️ این سخن پ
👆در اینجا، مولانا را به آن انگشتری تشبیه می کند که به انسان قدرت نفوذ در عالم صورت می دهد و بدون آن عالم صورتی بی جان بیش نیست. انسان با استفاده از هنر علم همه موجودات در دریاها و کوه ها و دشت ها را به زیر سلطه خود درآورده است. در اثر همین علم است که شیر و پلنگ مثل موش از انسان می ترسند و نهنگ نیز در اضطراب و هیجان و پریشانی بسر می برد. دیو و پری از ترس انسان مسلح به سلاح علم، به سواحل دریاها پناه بردند و در آنجا پنهان شدند. در ابیات آخر ، مولانا از موضوعی که پیش آمده است ، استفاده می کند و به خواننده درباره اهمیت و فایده تذکر می دهد. وی در این مورد به حدیثی از پیامبر (ص) نیز اشاره می کند که در آن فرموده اند: " المستشارُ مُؤتَمَن " یعنی، کسی که طرف مشورت قرار می گیرد، امین است.
برنامه ی ◀️ ارزش و و وَ قَالَ (علیه السلام): لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ. هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ چهار جمله پربار در حکمت 54 نهج البلاغه قسمت دوم 📋 اما در مورد همین بس که امیرمؤمنان على(علیه السلام) در حدیثى که در غررالحکم آمده مى فرماید: بهترین چیزى که پدران براى فرزندان به ارث مى گذارند ادب است». و در حدیث دیگرى در همان کتاب از آن حضرت مى خوانیم: کمى ادب بهتر از برجستگى بسیار نسب است». منظور از ادب حسن معاشرت با مردم و تواضع در برابر خلق و خالق و برخورد پسندیده با همه افراد است. معنى اصلى واژه ادب دعوت کردن است و از آنجایى که اخلاق نیک و برخورد شایسته مردم را به خوبى ها دعوت مى کند آن را ادب نامیده اند. جمله زیبایى نیز از حکیم ایرانى بزرگمهر در این زمینه نقل شده است که مى گوید: بهترین میراثى که پدران براى فرزندان گذارده اند ادب است، زیرا کسى که داراى ادب باشد به وسیله آن مى تواند اموال فراوانى کسب کند; ولى اگر پدر مال فراوانى بدون ادب براى فرزند گذاشته باشد فرزند با بى ادبى و نادانى همه را تلف کرده و از مال و ادب تهى دست مى شود. آنچه امام(علیه السلام) درباره در اینجا بیان فرموده و آن را بهترین پشتیبان شمرده است مطلبى است که به تعبیرات دیگر در سایر سخنان امام(علیه السلام) وارد شده است. حقیقت این است که اسلام دین به راى نیست; اسلام مى گوید: خداوند تمام علم و دانش و عقل را به یک یا چند نفر نداده بلکه در میان بندگان خدا تقسیم کرده است. اگر کسى مى خواهد به کمالِ علم و دانش و عقل برسد باید از افکار دیگران استفاده کند و چه بسا یک مشورت، جلوى خطاهاى بسیارى را مى گیرد به خصوص این که کسى که قصد کارى را دارد آنچه را مطابق میل اوست بر غیر آن ترجیح مى دهد و نمى تواند به قضاوت بى طرفانه بنشیند و به همین دلیل ممکن است گرفتار اشتباهات وسیعى شود; اما افرادى که از محدوده کار او خارجند بهتر و روشن تر مى توانند درباره آن قضاوت و داورى کنند. همان گونه که در روایات متعدد وارد شده باید طرف مشورت عاقل و خداترس و راستگو و راز نگه دار و شجاع و خیرخواه باشد تا بتوان از مشورت او بهره گرفت. درست است که غیر معصومین ممکن است گرفتار خطا شوند; ولى ضریب خطا در یک نفر هر قدر باشد در دو نفر نصف مى شود و در ده نفر به یک دهم مى رسد و احتمال آن بسیار کمتر مى شود، از این رو نقل است که مرد عربى مى گفت: من هرگز مغبون نمى شوم مگر این که تمام قبیله من مغبون شوند. به او گفتند: چرا و چگونه؟ گفت: براى اینکه من بدون مشورت آنها کارى انجام نمى دهم. اگر همه اشتباه کنند آن گاه من هم اشتباه مى کنم. مولوی ( ) مى گوید: مشورت ادراک و هشیارى دهد عقل ها مر عقل را یارى دهد گفت پیغمبر بکن اى راى زن مشورت المُسْتَشارُ مُؤتَمَن 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
( فکر و اندیشه از منظر حضرت علی علیه السلام ).pdf
718.6K
📜 ( و از منظر حضرت علی علیه السلام ) 👈فکر و انديشه، از راه هاي مهم کاميابي انسانهاي بزرگ است. اگر شما در راه آنان گام بر مي داريد و خواهان سعادت و موفقيت خويش هستيد، بايد از قدرت فکر بهره مند شويد و با استفاده از انديشه هاي مثبت، کمبودهاي خود را جبران کنيد تا به اهداف عالي خويش دست يافته و بتوانيد جامعه خود را با افکار و انديشه هاي ارزنده آشنا سازيد. هرگاه نياز به ياري و کمک فکري داشتيد، با شخصيت هاي آگاه و دلسوزي که داراي شرايط مشاوره هستند، به مشورت بنشينيد و از انديشه ها و دست آوردهاي آنان سود جوييد. با استفاده از رهنمودهاي ارزشمند کساني که شايسته هستد، با اهداف عالي آشنا شويد و بهترين و ارزنده ترين را انتخاب کنيد. زيرا آينده شما در گروه هدفي است که براي رسيدن به آن تلاش مي کنيد. آنگاه با اراده قوي و همت عالي که از شرايط پيشرفت است، نظم و برنامه اي را که مناسب با هدف شما است، جامه عمل بپوشاند. 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
◀️ نتيجه « » و « »: 📋 آنچه امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه خود بیان فرموده دو روى یک سکه درباره مسئله مشورت است. مى فرماید: «کسى که (ترک مشورت کند و) استبداد به رأى داشته باشد هلاک مى شود و آن کس که با مردان بزرگ مشورت کند در عقل و خرد آنها شریک مى شود»; (مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ، وَمَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا). درباره اهمیت مشورت و زیان هاى استبداد به رأى، تا کنون در این کتاب کرارا سخن گفته ایم. در بخش کلمات قصار در کلمه 54 و همچین کلمه 113 امام(علیه السلام) به اهمیت مشورت اشاره فرموده و در عهدنامه مالک اشتر به صورت گسترده ترى از مشورت و شرایط آن سخن گفته است; ولى هر قدر درباره اهمیت مشورت بحث شود کم است، زیرا مطلبى است سرنوشت ساز. قرآن مجید هم به مؤمنان دستور مشورت مى دهد (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُم و هم به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) که عقل کل بود در این باره امر مى کند: (وَشَاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ) ، قرآن حتى در موضوعات ساده نیز به مشورت اهمیت داده است از جمله درباره باز گرفتن کودک شیرخوار از شیر مادر مى فرماید: «(فَإِنْ أَرَادَا فِصَالا عَنْ تَرَاض مِّنْهُمَا وَتَشَاوُر فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا); و اگر آن دو (پدر و مادر) با رضایت یکدیگر و مشورت بخواهند (کودک را زودتر) از شیر باز گیرند; گناهى بر آنها نیست». همچنین روایات اسلامى به طور گسترده بر آن تأکید ورزیده است. در دنیاى امروز نیز همه دولت ها حداقل در ظاهر تأکید بر تشکیل شوراها براى قانون گذارى و امور اجرایى در سطوح مختلف دارند و اصل مشورت به عنوان اصلى اساسى شمرده مى شود. دلیل آن هم روشن است، زیرا خداى متعال همه مزایاى فکرى را به یک نفر نداده است، بلکه هشیارى مانند سایر نعمت ها در میان مردم تقسیم شده است. به همین دلیل هیچ کس بى نیاز از افکار دیگران نیست و هنگامى که انسان ها به مشورت بنشینند و عقل ها به یکدیگر ضمیمه شوند احتمال خطا بسیار کم مى شود، زیرا جوانب مسئله به وسیله افراد مختلف که هر یک جانبى را مى بیند روشن مى گردد و مصداق تعبیرى که در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) در غررالحکم آمده است خواهد بود، مى فرماید: «حَقٌّ عَلَى الْعاقِلِ أنْ یُضیفَ إلى رَأیِهِ رَأْىَ الْعُقَلاءِ وَیَضُمَّ إلى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُکَماءِ; بر هر عاقلى لازم است که رأى عاقلان دیگر را (از طریق مشورت) به رأى خود اضافه کند و علوم دانشمندان را به علم خویش بیفزاید». بعضى ممکن است تصور کنند حتماً باید با کسى مشورت کرد که عقل او از انسان قوى تر یا لااقل مساوى باشد در حالى که چنین نیست; انسان اگر دسترسى به چنین اشخاصى پیدا نکند سزاوار است حتى با زیردستان خود مشورت کند، چنان که مرحوم علامه مجلسى در حدیثى از بحارالانوار از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل مى کند که یکى از یارانش مى گوید: خدمت آن حضرت بودیم سخن از پدرش (امام کاظم(علیه السلام)) به میان آمد. فرمود: «کَانَ عَقْلُهُ لاَ یُوَازِنُ بِهِ الْعُقُولُ وَرُبَّمَا شَاوَرَ الاَْسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِیلَ لَهُ: تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا؟ فَقَالَ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِه; عقل او قابل مقایسه با عقول دیگران نبود ولى با این حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مى کرد. بعضى به آن حضرت گفتند: شما با مثل چنین شخصى مشورت مى کنید؟ فرمود: اگر خدا بخواهد چه بسا راه حل مشکل را بر زبان او جارى کند». یکى از فواید مشورت چیزى است که امام کاظم(علیه السلام) در حدیث نورانى اش به آن اشاره کرده مى فرماید: «مَنِ اسْتَشَارَ لَمْ یَعْدَمْ عِنْدَ الصَّوَابِ مَادِحاً وَعِنْدَ الْخَطَاءِ عَاذِراً; کسى که مشورت کند اگر به حق راه یابد او را ستایش مى کنند و اگر به راه خطا برود او را معذور مى دارند. (در حالى که اگر مشورت نکند نه در حال خطا کسى عذر او را موجه مى داند و نه در صواب کسى او را ستایش مى کند)» احادیث درباره مشورت از معصومان(علیهم السلام) بسیار فراوان است این سخن را با حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم که فرمود: «الْحَزْمُ أَنْ تَسْتَشِیرَ ذَا الرَّأْیِ وَتُطِیعَ أَمْرَهُ; حزم و دوراندیشى ایجاب مى کند که با صاحب نظران مشورت کنى و از امر او اطاعت کنى» 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ ابتدا سپس تصميم گيرى: قسمت اول 📜 شأن ورود اين گفتار حكيمانه مطابق آنچه طبرى و مسعودى در تاريخ خود نوشته اند چنين بوده است كه ابن عباس به اميرمؤمنان على عليه السلام پيشنهاد كرد معاويه را در حكومت شام ابقا كند تا بيعت نمايد سپس مى تواند او را از آن مقام عزل كند. امام عليه السلام اين گفتار حكيمانه را به او فرمود كه «تو حق دارى نظر مشورتى خود را به من بگويى و من روى آن بينديشم و تصميم بگيرم؛ اما اگر با تو مخالفت كردم (و نظر تو را نپذيرفتم) بايد از من اطاعت كنى»؛ (وَقال عليه السلام لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ قَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ فِي شَيْءٍ لَمْ يُوَافِقْ رَأْيَهُ: لَکَ أَنْ تُشيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى، فَإِنْ عَصَيْتُکَ فَأَطِعْني). شيخ محمد عبده بر آنچه در بالا آمد مى افزايد كه اين سخن را امام عليه السلام زمانى بيان فرمود كه ابن عباس پيشنهاد كرد فرماندارى بصره را به طلحه و فرماندارى كوفه را به زبير دهد و معاويه را در فرماندارى شام ابقا كند تا آرامشى در دلها پيدا شود و بيعت مردم كامل گردد و خلافت تثبيت شود. اميرمؤمنان عليه السلام به ابن عباس فرمود: «لا أُفْسِدُ دِيني بِدُنْيا غَيْري وَلَکَ أنْ تُشِيرَ عَلَىَّ...؛ من حاضر نيستم دينم را به سبب دنياى ديگرى فاسد كنم. تو مى توانى نظر مشورتى خود را به من بدهى...». آنچه را ابن عباس در اينجا بيان كرد تنها نظر خود او نبود و احتمالاً گروه ديگرى از سياستمداران عصر امام عليه السلام چنين مى پنداشتند كه مماشات با طلحه وزبير و معاويه عامل پيشرفت كار است. در حالى كه اگر اين سه نفر بر آن سه نقطه حساس مسلط مى شدند به يقين حكومتى غير اسلامى به وجود مى آوردند، چراكه هر سه، دنياپرست و خودخواه بودند و از چنين افرادى نمى توان انتظار حكومت عادلانه على عليه السلام را داشت و بعد از سلطه بر كار، ديگر نمى توانست مانع خودكامگى هاى آنها شود و جنگيدن با آنها براى بازگشتن به راه حق نيز بسيار مشكلتر و پيچيده تر مى شد. به خصوص معاويه هرگز دست از حكومت شام برنمى داشت و مخالفت با بيعت را توجيه مى كرد، همانگونه كه طلحه وزبير با اينكه بيعت كرده بودند با صراحت به مخالفت برخاستند. ادامه دارد .. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
برنامه ی لزوم اطاعت از امام وَ قَالَ (علیه السلام) لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، وَ قَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ فِي شَيْءٍ لَمْ يُوَافِقْ رَأْيَهُ: لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى، فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي. امام علی که درود خدا بر او باد (عبد اللّه بن عباس در مسئله اى نظر داد كه امام آن را قبول نداشت و فرمودند) بر تو است كه رأى خود را به من بگويى، و من بايد پيرامون آن بينديشم، آنگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم بايد اطاعت كنى. *ابن عبّاس به امام پيشنهاد داد تا معاويه را بر كار خود باقى نگهدارد و پس از آرام شدن اوضاع مملكت، او را عزل كند، امام در پاسخ او اين سخن را فرمود.(تاريخ طبرى ج 6 ص 3089) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ ابتدا سپس تصميم گيرى: قسمت 2 📜 مورخ معروف، طبرى، در تاريخ خود از ابن عباس نقل مى كند كه مى گويد: پنج روز پس از قتل عثمان وارد مدينه شدم و به سراغ على عليه السلام آمدم. به من گفتند: مغيره نزد حضرت است (و جلسه خصوصى دارد). من دم در نشستم تا مغيره خارج شد و به من سلام كرد. گفت: كى آمدى؟ گفتم: الان. سپس خدمت على عليه السلام رسيدم عرض كردم: ممكن است بفرماييد كه مغيره چكار داشت و چرا با شما خلوت كرد؟ فرمود: آرى. دو روز بعد از قتل عثمان به من گفت: مطلب خصوصى با تو دارم. من به او اجازه دادم و او گفت: خيرخواهى درباره تو آسان است. تو باقيمانده پيشينيان هستى و من مى خواهم نصيحتى و مشورتى به تو بدهم. تمام فرمانداران از سوى عثمان را امسال در پست خود تثبيت كن. هنگامى كه با تو بيعت كردند و موقعيت تو تثبيت شد هركدام را خواستى عزل كن و هركدام را خواستى در پست خود نگاه دار. من به او گفتم: والله من در دين خودم مداهنه نمى كنم و افراد پَست را در كار خودم دخالت نمى دهم. او گفت: اگر اين پيشنهاد را قبول ندارى هركس را مى خواهى بركنار كن؛ ولى معاويه را بر سر كار خود بگذار. چون معاويه مرد جسورى است و مردم شام از او شنوايى دارند و دليل تو در تثبيت او اين است كه عُمَر ولايت شام را به او سپرده. به او گفتم: به خدا سوگند معاويه را حتى به اندازه دو روز در پست خود تثبيت نمى كنم. او از نزد من خارج شد. سپس امروز آمد و به من گفت: من ديروز مشورتى به تو دادم و نپذيرفتى. بعدآ فكر كردم ديدم حق با تو بوده. سزاوار نيست تو كارت را با خدعه انجام دهى و تدليس در امر تو باشد. ابن عباس مى گويد: من به على عليه السلام عرض كردم: آنچه را اول گفته است به عنوان خيرخواهى بوده و آنچه را بعدآ گفته نوعى غش و تدليس بوده است ومن مشورت مى دهم كه معاويه را تثبيت كنى اگر بيعت كرد بر من است كه او را از جايگاهش بركنار كنم. على عليه السلام فرمود: به خدا سوگند من چيزى جز شمشير به او نخواهم داد.... ابن عباس عرض كرد: من زياد به امر جنگ آشنا نيستم؛ ولى آيا قول پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله را نشنيده اى كه مى فرمايد: «الْحَرْبُ خُدْعَةٌ؛ جنگ، خدعه و نيرنگ است؟». امام عليه السلام فرمود: آرى. عرض كردم: والله اگر پيشنهاد مرا بپذيرى من آنها را بعد از ورود در پستشان، چنان خارج مى كنم كه ندانند از كجا اين ضربه بر آنها وارد شده و هيچ نقصان و گناهى بر تو نخواهد بود. امام عليه السلام فرمود: اى ابن عباس! من بازيچه دست تو و معاويه نيستم. تو مشورتت را در اختيار من بگذار و من انديشه مى كنم و اگر با تو مخالفت كردم تو بايد از امر من اطاعت كنى. ابن عباس عرض كرد: چنين خواهم كرد. آسانترين حقى كه تو بر گردن من دارى اطاعت كردن است. علامه مجلسى؛ در بحارالانوار از امالى شيخ طوسى نكته اى در اينجا نقل مى كند كه چون مغيره پيشنهاد فوق را درباره معاويه كرد، امام عليه السلام به او فرمود: آيا تو عمر مرا تضمين مى كنى كه موفق شوم و او را خلع كنم؟ مغيره عرض كرد: نه. امام عليه السلام فرمود: آيا خدا از من سؤال نخواهد كرد كه چرا او را حتى بر دو نفر از مسلمانان در يك شب تاريك مسلط كردم؟ «(وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدآ)؛ من هرگز گمراهان را به عنوان يار و ياور انتخاب نخواهم كرد». اينها همه نشان مى دهد كه سياستمداران ساده انديش كه معاويه و طلحه و زبير را نشناخته بودند همگى اصرار داشتند على عليه السلام آنها را در پست خود ابقا كند و يا پست مهمى به آنها ببخشد و بعدآ آنها را در موقع مناسب عزل كند. غافل از اينكه آنها كسانى بودند كه اگر از سوى امام عليه السلام تثبيت مى شدند تكان دادن آنها امكانپذير نبود و چه بسا بر تجزيه كشور اسلام تصميم مى گرفتند وهركدام بخشى را به خود اختصاص مى دادند. اضافه بر اين، امام عليه السلام حاضر نيست براى رسيدن به اهداف سياسى مرتكب گناه و عصيان شود و افراد فاسد ومفسد را ـ هرچند براى مدت كوتاهى ـ بر مسلمانان مسلط كند و از اين گذشته امام عليه السلام به عثمان توصيه مى كرد كه عمّال فاسد را بركنار كند چگونه ممكن است خودش آنها را در مقامشان تثبيت نمايد؟ پاسخ مردم را دراين باره چه بدهد؟ بنابراين بسيار ساده انديشى است كه امام عليه السلام به پيشنهاد امثال ابن عباس ومغيره عمل كند و مطمئن باشد بعدها مى تواند دست آنها را از بلاد اسلام و ولايت بر مسلمين قطع نمايد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
برنامه ی وَمِنْ كلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ وقد شاوره عمر بن الخطاب في الخروج إلى غزو الروم. *️⃣ از سخنان امام عليه السلام است كه به هنگام كردن « بن خطاب» با امام عليه السلام براى رفتن به جنگ روم بيان فرمود. اين خطبه از دو بخش تشكيل شده؛ نخست وعده الهى به اين امّت در مورد پيروزى نهايى و دلگرم بودن به اين وعده الهى و ديگر اين كه به «عمر» مى فرمايد: شخصاً در ميدان جنگ شركت نكنيد چرا كه اگر حادثه اى براى تو پيش آيد وضع مسلمين در شرايط كنونى به هم مى ريزد. ❇️ مشورت عمر با امیرالمؤمنین *️⃣ و قَدْ تَوَكَّلَ اللَّهُ لِأَهْلِ هَذَا الدِّينِ بِإِعْزَازِ الْحَوْزَةِ وَ سَتْرِ الْعَوْرَةِ، وَ الَّذِي نَصَرَهُمْ وَ هُمْ قَلِيلٌ لَا يَنْتَصِرُونَ، وَ مَنَعَهُمْ وَ هُمْ قَلِيلٌ لَا يَمْتَنِعُونَ، حَيٌّ لَا يَمُوتُ. إِنَّكَ مَتَى تَسِرْ إِلَى هَذَا الْعَدُوِّ بِنَفْسِكَ فَتَلْقَهُمْ فَتُنْكَبْ، لَا [يَكُنْ] تَكُنْ لِلْمُسْلِمِينَ كَانِفَةٌ دُونَ أَقْصَى بِلَادِهِمْ لَيْسَ بَعْدَكَ مَرْجِعٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهِ، فَابْعَثْ إِلَيْهِمْ رَجُلًا مِحْرَباً وَ احْفِزْ مَعَهُ أَهْلَ الْبَلَاءِ وَ النَّصِيحَةِ، فَإِنْ أَظْهَرَ اللَّهُ فَذَاكَ مَا تُحِبُّ، وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى كُنْتَ رِدْءاً لِلنَّاسِ وَ مَثَابَةً لِلْمُسْلِمِينَ. ✳️ مشاوره نظامى: *️⃣ خداوند به پيروان اين دين وعده داده كه اسلام را سر بلند و نقاط ضعف مسلمين را جبران كند، خدايى كه مسلمانان را به هنگام كمى نفرات يارى كرد، و آنگاه كه نمى توانستند از خود دفاع كنند، از آنها دفاع كرد، اكنون زنده است و هرگز نمى ميرد. هرگاه خود به جنگ دشمن روى و با آنان رو به رو گردى و آسيبى بينى، مسلمانان تا دورترين شهرهاى خود، ديگر پناهگاهى ندارند و پس از تو كسى نيست تا بدان رو آورند. مرد دليرى را به سوى آنان روانه كن، و جنگ آزمودگان و خيرخواهان را همراه او كوچ ده، اگر خدا پيروزى داد چنان است كه تو دوست دارى، و اگر كار ديگرى مطرح شد، تو پناه مردمان و مرجع مسلمانان خواهى بود. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح این خطبه ی نورانی را (با عناوین زیر) " اینجا " بخوانید: 👇 👈 خطبه در يك نگاه • يک سؤال : اگر حضور رييس جمعيّت چنين خطرى را در پى دارد پس چرا خود آن حضرت (عليه السلام) در ميدان جنگ «صفّين» و «جمل» و «نهروان» حضور پيدا کرد بلکه خود پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) نيز در بسيارى از جنگها که نام «غزوه» بر آن نهاده شده است نيز حضور يافت ؟ • سوال دیگر : چگونه على (عليه السلام) با اين که حکومت را حق مسلّم خود مى دانست و پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) بلکه آيات قرآن نيز به اين معنا تصريح کرده اند ـ که امامت و ولايت از آن على (عليه السلام) است ـ چنين برخورد ناصحانه و مشفقانه و دوستانه اى با رقيب خود مى کند ؟ • عدم خيانت در مشورت • برداشت نادرست عده ای از این خطبه! ( حقانيّت خليفه دوّم ـ آن هم از زبان على (عليه السلام) !!! ) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
برنامه ی *️⃣ ومِنْ كلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ وقد استشاره عمر بن الخطاب في الشخوص لقتال الفرس بنفسه. از سخنان امام عليه السلام است كه پس از خواهى از آن حضرت كه شخصاً براى جنگ با حركت كند بيان فرموده است. 👈 این خطبه نورانی در 2 بخش می آید : ✳️ بخش اول: حفاظت خدا از دین خود إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَمْ يَكُنْ نَصْرُهُ وَ لَا خِذْلَانُهُ بِكَثْرَةٍ وَ لَا بِقِلَّةٍ، وَ هُوَ دِينُ اللَّهِ الَّذِي أَظْهَرَهُ وَ جُنْدُهُ الَّذِي أَعَدَّهُ وَ أَمَدَّهُ، حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ وَ طَلَعَ حَيْثُ طَلَعَ، وَ نَحْنُ عَلَى مَوْعُودٍ مِنَ اللَّهِ، وَ اللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَ نَاصِرٌ جُنْدَهُ. ✳️ 1. علل پيروزى اسلام و مسلمين: پيروزى و شكست اسلام، به فراوانى و كمى طرفداران آن نبود ، اسلام دين خداست كه آن را پيروز ساخت، و سپاه اوست كه آن را آماده و يارى فرمود، و رسيد تا آنجا كه بايد برسد، در هر جا كه لازم بود طلوع كرد، و ما بر وعده پروردگار خود اميدواريم كه او به وعده خود وفا مى كند، و سپاه خود را يارى خواهد كرد. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح این خطبه ی نورانی را (با عناوین زیر) " اینجا " بخوانید: 👇 👈 خطبه در يك نگاه * اين خطبه به خوبى نشان مى دهد كه على عليه السلام آن جا كه پاى مصالح اسلام و مسلمين در ميان بود، حتى به مخالفين خود نيز كمك مى كرد مبادا كمترين آسيبى به حوزه اسلام برسد. * جنگ «قادسيه» در سال 16 هجرى بين اعراب به فرماندهى سعد وقّاص، و در پادشاهى يزدگرد، و فرماندهى رستم، در اطراف مدائن رخ داد، فرماندهان ايران 30 هزار سرباز از أهالى فارس را با زنجير به هم بسته بودند كه فرار نكنند، روز اوّل جنگ با 33 فيل حمله كردند كه خرطوم آنها را مسلمانان بريدند و فيلها فرار كردند، كه 500 نفر كشته شدند، روز سوّم طوفان سختى در گرفت و جنگ ادامه داشت كه مسلمانان به خيمه فرماندهى سپاه ايران، رستم رسيدند و هلال بن علقمه او را كشت و تزلزل در سپاه ايران افتاد و 30000 نفر كشته داده و فرار كردند كه بزرگ‏ترين غنائم جنگى نصيب مسلمانان شد، و دولت ساسانى فرو پاشيد، و قادسيّه شهر كوچكى بود كه در جنوب عراق 31 كيلو مترى كوفه قرار داشت. «شرح ابن ابى الحديد ج 9 ص 96- 102» در جنگ قادسيه، تعداد لشكريان يزدگرد، 120 هزار نفر و تعداد مسلمانان سى و چند هزار نفر بود كه با يارى خدا پيروز شدند. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
قسمت 8 وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْرِ … خدایا مرزداران را در چاره‌جویی، دقّت نظر عنایت کن. مکر در فارس بار منفی دارد چرا که به معنای نقشه های شیطانی استفاده می شود ولکن در عربی به معنای چاره اندیشی است و این ویژگی ابتدا از آن خداست؛ اگر کسی چاره از عقل و انسانیت بجوید مکر الهی است و آن کس که از نقشه های شیطانی استفاده کند مکر او مکر شیطانی است، و در نتیجه حق و پیروزی با اهل مکر الهی است، چاره اندیشی برای همگان و مرزداران نیز یک ضرورت است و این به آن معناست که زیرک باشند وبتوانند در لحظه و در بحران تصمیمم مقتضی گرفته شود، تصمیم درست تصمیمی است که خدا در نظر باشد؛ انسانیت زیر سوال نرود؛قاطعیت برای حفظ جبهه خودی و لرزه در نقطه مقابل باشد؛ از تجربه مجربان استفاده شود، چاره ای اندیشید شود که حیثیت نظام اسلامی حفظ شود. انسان‌های بی تقوا؛عجول؛دنیا خواه ، بیمار و نمی توانند چاره جویی و‌تصمیم های مهم بگیرند و‌حتی صلاحیت هم ندارند. ادامه دارد ... صحیفه سجادیه ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی *️⃣ وَمِن كلامٍ لَهُ عَليهِ السَلامُ كَلَّمَ بِهِ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ بَعْدَ بَيْعَتِهِ بِالْخِلافَةَ وَ قَدْ عَتَبا عَلَيْهِ مِنْ تَرْكِ مَشْوِرَتِهِما، وَالاسْتِعانَةِ في الأُمُورِ بِهِما. از سخنان امام عليه السلام است هنگامى كه و بعد از بيعت با امام به او اعتراض كردند كه چرا در كارها با آنها مشورت نكرده و از آنها كمك نگرفته است (امام اين سخن را در پاسخ آنها بيان فرمود). 👈 این خطبه در یک بخش می آید : ✳️ تابع حکم خدا، نه رأی مردم *️⃣ لَقَدْ نَقَمْتُمَا يَسِيراً وَ أَرْجَأْتُمَا كَثِيراً؛ أَلَا تُخْبِرَانِي أَيُّ شَيْءٍ كَانَ لَكُمَا فِيهِ حَقٌّ دَفَعْتُكُمَا عَنْهُ، أَمْ أَيُّ قَسْمٍ اسْتَأْثَرْتُ عَلَيْكُمَا بِهِ، أَمْ [أَوْ] أَيُّ حَقٍّ رَفَعَهُ إِلَيَّ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ضَعُفْتُ عَنْهُ، أَمْ جَهِلْتُهُ أَمْ أَخْطَأْتُ بَابَهُ؟ وَ اللَّهِ مَا كَانَتْ لِي فِي الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِي الْوِلَايَةِ إِرْبَةٌ، وَ لَكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي إِلَيْهَا وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا، فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَيَّ نَظَرْتُ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اسْتَنَّ النَّبِيُّ (صلی الله علیه وآله) فَاقْتَدَيْتُهُ، فَلَمْ أَحْتَجْ فِي ذَلِكَ إِلَى رَأْيِكُمَا وَ لَا رَأْيِ غَيْرِكُمَا، وَ لَا وَقَعَ حُكْمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشِيرَكُمَا وَ إِخْوَانِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ، وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْكُمَا وَ لَا عَنْ غَيْرِكُمَا. وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ، فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ أَنَا فِيهِ بِرَأْيِي وَ لَا وَلِيتُهُ هَوًى مِنِّي، بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) قَدْ فُرِغَ مِنْهُ، فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَيْكُمَا فِيمَا قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ وَ أَمْضَى فِيهِ حُكْمَهُ، فَلَيْسَ لَكُمَا وَ اللَّهِ عِنْدِي وَ لَا لِغَيْرِكُمَا فِي هَذَا عُتْبَى. أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ. ثم قال (علیه السلام) رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ، أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ. ✳️ برخورد قاطعانه با سران ناكثين (طلحه و زبير) : *️⃣ به اندك چيزى خشمناك شديد، و خوبى هاى فراوان را از ياد برديد ممكن است به من خبر دهيد كه كدام حقّى را از شما باز داشته ام يا كدام سهم را براى خود برداشته ام. و بر شما ستم كردم و كدام شكايت حقّى پيش من آورده شده كه ضعف نشان دادم و كدام فرمان الهى را آگاه نبوده و راه آن را به اشتباه پيموده ام. به خدا سوگند، من به خلافت رغبتى نداشته، و به ولايت بر شما علاقه اى نشان نمى دادم، و اين شما بوديد كه مرا به آن دعوت كرديد، و آن را بر من تحميل كرديد. روزى كه خلافت به من رسيد در قرآن نظر افكندم، هر دستورى كه داده، و هر فرمانى كه فرموده پيروى كردم، به راه و رسم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اقتدا كردم. پس هيچ نيازى به حكم و رأى شما و ديگران ندارم، هنوز چيزى پيش نيامده كه حكم آن را ندانم، و نياز به مشورت شما و ديگر برادران مسلمان داشته باشم، اگر چنين بود از شما و ديگران روى گردان نبودم. و امّا اعتراض شما كه چرا با همه به تساوى رفتار كردم: اين روشى نبود كه به رأى خود، و يا با خواسته دل خود انجام داده باشم، بلكه من و شما اين گونه رفتار را از دستور العمل هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آموختيم، كه چه حكمى آورد و چگونه آن را اجرا فرمود. پس در تقسيمى كه خدا به آن فرمان داد به شما نيازى نداشتم. سوگند به خدا، نه شما، و نه ديگران را بر من حقّى نيست كه زبان به اعتراض گشايند. خداوند قلب هاى شما و ما را به سوى حق هدايت فرمايد، و شكيبايى و استقامت را به ما و شما الهام كند (سپس فرمود) خدا رحمت كند آن كس را كه حقّى را بنگرد و يارى كند، يا ستمى مشاهده كرده آن را نابود سازد، و حق را يارى داده تا به صاحبش باز گردد. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید * خطبه در يك نگاه * بهانه جويى طلحه و زبير * اين حکم حکم خداست * چرا اموال بيت المال به طور مساوى تقسيم مى شود؟ * جايگاه واقعى 🆔 @sahife2
مردم‏ 3 ✳️ در روايات نوعى هم درباره كسى است كه در خيانت مى‏كند و به مشورت كننده به جاى راهنمايى و نصيحت، راه خلاف واقعيت را ارائه مى‏دهد. خيانت در مشورت دروغ‏گويى آشكار و عملى غيروجدانى و خلاف فطرت است و اگر كسى اين روش نادرست را در پيش گيرد؛ اندك اندك دچار انحراف فكرى مى‏شود و از دورانديشى و حقيقت بينى باز مى‏ماند. حضرت على عليه السلام درباره چنين فردى مى‏فرمايد: مَنْ غَشَّ مُسْتَشيرَهُ سُلِبَ تَدْبيرُهُ. هر كه به مشورت كننده خود خيانت نمايد، مصلحت انديشى او از بين مى‏رود. و از سوى ديگر از دايره اسلام و ولايت هم بيرون و منفور مى‏گردد. امام على عليه السلام فرمود: مَنْ غَشَّ المُسْلِمِينَ فى‏ مَشْوَرَةٍ فَقَدْ بَرِئْتُ مِنْهُ. كسى كه با مسلمانان در مشورت غش نمايد و به آنان خيانت نمايد، من از او بيزارم. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏8، ص: 341 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی 7 *️⃣ کتَبَهُ لِلاْشْتَرِ النَّخَعی لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصْرَ وَأعمالِها حینَ اضْطَرَبَ أمْرُ أمیرِها مُحَمَّدُ بنُ أبی بَکْر وَهُوَ أطْوَلُ عَهْد کَتَبَهُ وأجْمَعُهُ لِلْمَحاسِنِ. این از نامه هاى امام(عليه السلام) براى نخعى است هنگامى که او را فرماندار مصر و بخش هاى مختلف آن قرار داد و اين در زمانى بود که وضع زمامدار مصر، محمّدبن ابى بکر متزلزل شده بود. اين فرمان طولانى ترين و جامع ترين فرمانى است که امام(عليه السلام) مرقوم داشته است.( 👈 این نامه در 27 بخش می آید : ✳️ بخش هفتم: صحیح : وَلاَ تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِکَ بَخِيلاً يَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ يَعِدُکَ الْفَقْرَ، وَلاَ جَبَاناً يُضْعِفُکَ عَنِ الاُْمُورِ، وَلاَ حَرِيصاً يُزَيِّنُ لَکَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ؛ فَإِنَّ الْبُخْلَ وَالْجُبْنَ وَالْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى، يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ. ✳️ 6. جایگاه صحیح مشورت : بخيل را در مشورت كردن دخالت نده، كه تو را از نيكوكارى باز مى دارد، و از تنگدستى مى ترساند. را در مشورت كردن دخالت نده، كه در انجام كارها روحيّه تو را سست مى كند. حريص را در مشورت كردن دخالت نده، كه حرص را با ستمكارى در نظرت زينت مى دهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند كه ريشه آنها بدگمانى به خداى بزرگ است. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید *از این گونه مشاوران بپرهیز! *اهمّیّت مشورت در زندگى انسان ها 🆔 @sahife2
علی علیه السلام به مالک اشتر : را در كردن دخالت نده، كه در انجام كارها روحيّه تو را سست مى كند. (اینجا )
برنامه ی 8 *️⃣ کَتَبَهُ لِلاْشْتَرِ النَّخَعی لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصْرَ وَأعمالِها حینَ اضْطَرَبَ أمْرُ أمیرِها مُحَمَّدُ بنُ أبی بَکْر وَهُوَ أطْوَلُ عَهْد کَتَبَهُ وأجْمَعُهُ لِلْمَحاسِنِ. این از نامه هاى امام(عليه السلام) براى نخعى است هنگامى که او را فرماندار مصر و بخش هاى مختلف آن قرار داد و اين در زمانى بود که وضع زمامدار مصر، محمّدبن ابى بکر متزلزل شده بود. اين فرمان طولانى ترين و جامع ترين فرمانى است که امام(عليه السلام) مرقوم داشته است.( 👈 این نامه در 27 بخش می آید : ✳️ بخش هشتم: بدترین و بهترین وزیران : إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِيراً، وَمَنْ شَرِکَهُمْ فِي الآْثَامِ فَلاَ يَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً، فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاَْثَمَةِ، وَإِخْوَانُ الظَّلَمَةِ؛ وَأَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَنَفَاذِهِمْ، وَلَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ، مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ، وَلاَ آثِماً عَلَى إِثْمِهِ، أُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَيْکَ مَؤُونَةً، وَأَحْسَنُ لَکَ مَعُونَةً، وَأَحْنَى عَلَيْکَ عَطْفاً، وَأَقَلُّ لِغَيْرِکَ إِلْفاً، فَاتَّخِذْ أُولَئِکَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِکَ وَحَفَلاَتِکَ؛ ثُمَّ لْيَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَکَ وَأَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِيمَا يَکُونُ مِنْکَ مِمَّا کَرِهَ اللهُ لاَِوْلِيَائِهِ، وَاقِعاً ذَلِکَ مِنْ هَوَاکَ حَيْثُ وَقَعَ. وَالْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَالصِّدْقِ، ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ يُطْرُوکَ وَلاَ يَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ، فَإِنَّ کَثْرَةَ الاِْطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ، وَتُدْنِي مِنَ الْعِزَّةِ. ✳️ ادامه ی از بخش قبل ( 6. جایگاه صحیح ) : بدترين وزيران تو، كسى است كه پيش از تو وزير بدكاران بوده، و در گناهان آنان شركت داشته، پس مبادا چنين افرادى محرم راز تو باشند، زيرا كه آنان ياوران گناهكاران، و يارى دهندگان ستمكارانند. تو بايد جانشينانى بهتر از آنان داشته باشى كه قدرت فكرى امثال آنها را داشته، امّا گناهان و كردار زشت آنها را نداشته باشند: كسانى كه ستمكارى را بر ستمى يارى نكرده، و گناه كارى را در گناهى كمك نرسانده باشند. هزينه اين گونه از افراد بر تو سبك تر، و ياريشان بهتر، و مهربانيشان بيشتر، و دوستى آنان با غير تو كمتر است. آنان را از خواص، و دوستان نزديك، و راز داران خود قرار ده، سپس از ميان آنان افرادى را كه در حق گويى از همه صريح ترند، و در آنچه را كه خدا براى دوستانش نمى پسندد تو را مدد كار نباشند، انتخاب كن، چه خوشايند تو باشد يا ناخوشايند. ✳️ 7. اصول روابط اجتماعی رهبران تا مى توانى با پرهيزكاران و راستگويان بپيوند، و آنان را چنان پرورش ده كه تو را فراوان نستايند، و تو را براى اعمال زشتى كه انجام نداده اى تشويق نكنند، كه ستايش بى اندازه، خود پسندى مى آورد، و انسان را به سركشى وا مى دارد. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید *وزرای خوب و بد 🆔 @sahife2